عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
۱۶ فروردين۰۳:۴۰

بسم الله

 

مسجد باید برای ما حکم خانه داشته باشه. خانه ی دوم ما باشه برای خانواده ی بزرگترمون. اولویت اول دیدار و ایجاد محبت و نزدیک شدن قلوب هست بعد خود به خود تمام کارهای فرهنگی و ... با اشتیاق و محبت اتفاق خواهد افتاد. همونطور که در خانه همینطور هست. وقتی قلوب اهل خانه به هم نزدیک شد و وقتی محبت ها در دلها جا گرفت بعد دیگه نیازی نیست که برای کسی تکلیفی روشن کنیم. خود به خود همه ی اهل خانه هر چه در توان دارند میذارن که امور اهل خانه در تمام جوانب و زمینه ها سر و سامان بگیره. چه مادی باشه، چه معنوی یا فرهنگی و علمی و یا مهارتی و ... .

و چقدر ما(خودم رو میگم) غافلیم از رحمتی به این بزرگی. درست مثل جامعه ی غربی که داره کم کم از رحمت خانواده و خانه ی اول محروم میشه. همونقدر آشفته و سردرگم و بی سامان هستیم منتها در بعد اجتماعی. چون از خانواده ی بزرگتر و از خانه ی بزرگتر غفلت می کنیم.

این ها رو صرفا از باب تشبیه عرض نمی کنم. دوست داشتم علمش رو میداشتم و این چند جمله ی دست و پا شکسته ی خودم رو با کلام معصومین علیهم السلام استوار می کردم. اگرچه شاید ضروری هم نیست و هر کس که طعم محبت رو چشیده باشه می دونه تمام امور عالم بر محور محبت استوار و جاری هست. و وقتی این محبت نباشه اون وقت تمام نقصانها و ضعف ها و کجی ها بروز می کنه. انگار که جز با محبت هیچ چیز قائم و استوار نیست.

۳
سر گشته | ۱۶ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۴۰
۱۶ بهمن۲۲:۰۰

بسم الله

 

بنده به تازگی با این سایت آشنا شدم و اگر شما هم تا به حال این سایت رو ندیدید قبل از مطالعه ی مطلب اول برید و یک سری به سایت بزنید.

۲
سر گشته | ۱۶ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۰۰
۲۶ مهر۲۱:۵۴

بسم الله

 

بی مقدمه میرم سراغ یک مصداقی که چندین سال قبل شاهدش بودم.

خانم می خواست کاری بکنه و آقا مخالف بود و اجازه نمی داد و حق با آقا بود. اصرار از طرف خانم زیاد بود اما آقا هم خیلی مقید بود که چنین اتفاقی نیفته. تا چند ماه این اختلافات ادامه داشت و تنها نشونه ای که ما میدیدیم پریشان احوالی و خستگی روحی آقا بود. ما از داخل خانواده شون خبر نداشتیم اما از احوالات آقا مشخص بود که خبری هست و اختلافی هست که آقا از منزل و خانواده گریزان شده بود. دعوا، بدخلقی، قهر، بی احترامی و بهانه گیری و هزاران ترفندی که خانم ها بهتر می دونند و ظاهرا اسمش سیاست زنانه هست و ما بعدها متوجه شدیم که تو اون ماه ها بر سر آقا اومده بود.

خلاصه این چند ماه کار به جایی نرسید و آقا همچنان مخالف بود تا این که خانم شروع کرد به یارکشی کردن از خانواده و فامیل و دوست و آشنا که بیاید ببینید چه ظلمی داره در حق ما میشه!(البته مشخصه روش های خانم ها برای جلب ترحم و حمایت دیگران چی هست منتها بنده چون نمی دونم اینطوری تعریف می کنم.) تا از طریق دیگران آقا رو تحت فشار قرار بده.  و اینطوری بود که ما بعد از چند ماه فهمیدیم قضیه از چه قراره و علت این احوالات آقا تو این چند ماه چی بوده. خیلی ها مخالفت کردند و از خانم حمایت نکردند اما خیلی ها هم هیزم ریختن به آتش.

قضیه تا جایی پیش رفت که تو یک مهمانی خانوادگی تو منزل پدر خانم که طبق معمول خانم، آقا رو گوشه رینگ گیر انداخته بود و همراه خانواده، آقا رو تحت فشار قرار داده بودند کار به دعوا و درگیری لفظی و فیزیکی کشیده شد و به آقا حمله کردند و البته آقا هم از خجالت شون دراومد. همین اتفاق بهانه ای شد برای خانم که درخواست طلاق بده و از این طریق آقا رو همراه با بچه های کوچکی که داشتند تحت فشار قرار بده. با پادرمیونی بزرگتری از فامیل شون دعواها به همون فاز قبل یعنی جنگ نرم درون خانوادگی و البته نسخه ی شدیدتری از اون برگشت و این جریانات ادامه داشت تا جایی که بعد از چند سال در نهایت آقا از همه چیز دل کند و خانم به خواسته ای فراتر از اونچه که میخواست رسید.

 

این فقط یک مصداق بود و قطعا مصادیق دیگه از ظلم نرم در اطراف بنده و شما زیاد بوده و هست که محدود به خانواده هم نیست و ممکنه در سطح اجتماع باشه.

این ماجرا هم فقط مصداقی بود از صحبتی که اینجا (نظر 22 خرداد 99) مطرح کرده بودم. ظلم نرمی که در خانواده یا اجتماع توسط زنان بر دیگران چه همسر و فرزند و چه سایر زنان و مردان جامعه روا میشه از جمله همون ظلم های و مظلومیت های بی صداست که کسی حتی متوجه ش نمیشه. نه جراحت و کبودی به جا میذاره که پزشکی قانونی متوجه بشه و نه مدرک و شاهدی ازش باقی میمونه. نه روزنامه نگار و خبرنگار و دوربینی میاد سراغش و نه جنبشی برای حمایت از آسیب دیدگانش تشکیل میشه. و نه حتی شکایت و دادگاهی براش صورت میگیره. نه کسی می شنوه و نه کسی می بینه و نه کسی دلسوزی می کنه و نه دغدغه ی کسی میشه. همه ش در سکوت اتفاق میفته.

مشخصه که ممکنه مردی هم ظلم نرم بر دیگری بکنه همونطور که ممکنه زنی هم ظلم سخت بر دیگری بکنه اما معمولا هر جنس از قدرت خاص خودش برای ظلم استفاده میکنه.

به نظرم تشدید کردن هنر رسانه نیست. چیزایی که همه می بینند و می شنوند رو هر کسی می تونه سوژه ی رسانه بکنه و ساعت ها بهشون بپردازه. هنر رسانه این هست که چشم و گوش و فکر مخاطب رو متوجه اون مسائلی بکنه که کسی نمی بینه و نمی شنوه و بهش فکر نمی کنه.

 

 


+ بی ربط به مطلب یک مسئله ای بود که میخواستم بگم. بازار بهانه ها برای باور به نزدیک بودن مرگ حسابی داغ هست. اگر خطایی از حقیر سرزده و اگر حقی از هر کدوم از بزرگواران و عزیزانی که تو این فضا باهاشون در ارتباط بودم و هستم ضایع کردم لطفا حلال کنید یا بهم بگید چطور می تونم جبران کنم.

+ دیدید مردهایی که ازدواج کردند اما مدام بین عام و خاص با شوخی اظهار پشیمونی می کنند از ازدواج شون؟ همونایی که اغلب معروف به "ز ذ" و "م م" و ... هستند. تا جایی که دیدم اغلب این مردها به خاطر همین ظلم ها هست که با شوخی اظهار پشیمونی می کنند از ازدواج کردن. وگرنه کدوم مردی هست که از تامین نیازهای عادی عزیزانش و فشارهایی که در این راه تحمل می کنه شکایت کنه؟

+ یکی از مصادیق ظلم نرم در سطح اجتماع تبرج هست. یکی نمایش و تفاخرهای ثروتمندان با ماشین و ... هست. و مصادیق اجتماعی دیگه که خیلی زیاد هستند.

۵
سر گشته | ۲۶ مهر ۹۹ ، ۲۱:۵۴
۲۶ شهریور۰۲:۳۹

بسم الله

 

عنوان، اسم گروهی هست که چند سالی میشه مطالب شون رو می خونم. همه مستند و محکم ارائه میشن و خدشه ای به مطالب شون ندیدم وارد بشه.

همونطور که قبل از این فکر می کردم شاید خیلی ها این گروه رو بشناسند یا شاید گروه های مشابهی رو بشناسند و لزومی نبوده که معرفی کنم. اما الان دیگه قطعا مطمئنم خیلی ها این گروه رو نمی شناسند. و متاسفانه خیلی ها تصور منطقی درستی هم از غرب و به اصطلاح کشورهای جهان اول ندارند.

در کشورهای جهان اول پیشرفت تکنولوژی و علوم مادی وجود داره اما آیا این پیشرفت ها شامل علوم انسانی و ابعاد غیر مادی انسان هم میشه؟ یا در این موارد موضوع برعکس هست؟

سوال دیگه این که آیا علوم پیشرفته مادی و تکنولوژی های پیشرفته در اختیار تمام مردم این کشورها هست؟ رفاه و آسایش مادی بین تمام مردم شون وجود داره؟ یا فقط مختص سرمایه دارهاست؟ چند درصد از مردم؟ این رو میشه از جنبش وال استریت و جنیش های مشابه مردم این کشورها پرسید.

این ها نیازی به شواهد و مدارک نداره. این ها نتایج عقلی و منطقی هست. حکومتی که بر مبنای انسان محوری بنا بشه به چه ارزشی جز حرص و طمع انسان پایبند هست؟ و حرص و طمع چه چیزی جز اختلاف های طبقاتی، جز ایجاد باندهای قدرت و سرمایه و ایجاد قفر شدید به بار میاره؟

خب مشخصه که برای دیگران از فقر و فلاکت چیزی نمایش نمیدن و تمام دوربین هاشون میره سمت دیگه. پس بیاید در پس ظاهر، حقیقت این کشورها رو ببینیم. اگر تمام عالم هم خلاف این حقیقت رو گفتند یک سوال برای اطمینان کافیه. که این آرمان شهر غرب بر چه ایده ای از حکومت و زندگی بشری استوار هست؟ اگر پاسخ انسان محوری و انکار خدا و معاد و نبوت بود شک نکنید همه ی عالم اشتباه می کنند و شما نه.

 

پیوند سایت خارج بدون فیلتر. البته از اسم سایت و گروه پیداست که کارشون نشون دادن همون پشت پرده های کشورهای به اصطلاح جهان اول هست. توضیحات اضافی بالا از حقیر بود.

+ تو سایت شون جایی ندیدم آدرس پیام رسان ها و رسانه هایی که توشون فعالیت دارند رو گفته باشند. از ایتا و تلگرام خبر دارم که با همین اسم (@kharej2025) کانال دارند. احتمالا اگر جای دیگه ای هم باشند با همین آدرس هست. لطفا شما مثل حقیر نباشید و فرض رو بر این بذارید که هیچ کس از کار این گروه خبر نداره. اگر به درد خودتون هم نمی خوره برای دیگران تبلیغ کنید تا شاید کمی این وهمیات بین مردم اصلاح بشه.

۶
سر گشته | ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۳۹
۱۸ شهریور۰۰:۰۴

بسم الله

 

به اسمش کلمه حلال چسبونده و مثلا سرمایه گذاری حلال انجام میده.
سود پروژه های سرمایه گذاری ای که معرفی می کنه و کاربرانش رو دعوت می کنه که سرمایه گذاری کنند همه بالای بیست درصد و تضمین شده هست! بسته به مدت سرمایه گذاری سود بیشتر هم میشه. خب اون سرمایه پذیر بدبخت بره از بانک وام بگیره که فرقی نداره شاید حتی بهتر هم باشه.
بعد هم با افتخار میگه که بالاترین تعهدهای پرداخت سود ماهیانه و اصل سرمایه رو به سرمایه گذاراش میده. یعنی چنین تعهدی رو از سرمایه پذیر بدبخت میگیره که حتی اگر نابود شد هم نتونه از زیر پرداخت سودی که میگیرن ازش فرار کنه. تعریف جدیدی از مضاربه ی اسلامی هست لابد.
شاید هم تمام دفتر و دستکش و سایت و کانالش و ... همه برای کلاه برداری باشه. فقط موندم کدوم قسمت کارشون حلاله که با کلمه ی حلال داره مردم رو جذب می کنه؟ البته که همه ظاهر کار رو درست می کنند ولی سر خودمون و خودشون رو که نمیشه کلاه گذاشت. ربا هم فقط به خاطر اسمش نیست که حرامه به خاطر تبعاتش و مشکلاتی که برای مردم و اقتصاد ایجاد می کنه حرام شده.

 

شما با سرمایه بیکارتون چی کار می کنید؟

 

+ اگر وقت و حوصله داشتید این مطلب رو بخونید مفید هست.

۲
سر گشته | ۱۸ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۰۴
۲۵ ارديبهشت۲۰:۳۵

بسم الله

 

امام رحمة الله علیه در شرح حدیث اول از کتاب چهل حدیث به مسئله ی جهاد با نفس یا جهاد اکبر می پردازند.

بدان که انسان اعجوبه ای است دارای دو نشئه و دو عالم: نشئه ظاهره ملکیه دنیویه که آن بدن او است؛ و نشئه باطنه غیبیه ملکوتیه که از عالم دیگر است. و نفس او، که از عالم غیب و ملکوت است.

و از بین مقام ها و درجات نفس دو مقام را توضیح می دهند.

و از برای هر یک از مقامات و درجات آن جنودی است رحمانی و عقلانی، که آن را جذب به ملکوت اعلی و دعوت به سعادت می کنند، و جنودی است شیطانی و جهلانی که آن را جذب به ملکوت سفلی و دعوت به شقاوت می کنند. و همیشه بین این دو لشکر جدال و نزاع است، و انسان میدان جنگ این دو طایفه است ...

۱
سر گشته | ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۳۵
۱۰ اسفند۱۵:۰۹

بسم الله

 

اِنّ المؤْمِن لَیَسْکُنَ إِلی المُؤْمِن کَما یَسْکُنُ قَلْبُ الظَمآنِ إلی الماءِ الباردِ

تنهایی سخته و تنها بودن در جمع سخت تر.

اَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ

به هر حال خلوت با خدا جبران کننده ست اما مسئله اینجاست که برای خلوت با خدا تنهایی نداشته باشی. نه نخلستان باشه و چاه آب و نه غار حراء.

 

وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً

شب مایه ی آرامش هست. اشتیاق به شب، اشتیاق به زمستان و شب های طولانی یعنی اشتیاق به آرامش یا شاید اختیاج به آرامش. میل به بیداری شب میل به آرامش قلب و بیداری روح هست. چون خواب مایه ی آسایش جسم هست و باعث غفلت و فراموشی روح. مگر نه این که عباد و اهل عرفان زمام خواب رو به دست دارند؟

 

النَّومُ أخُو المَوتِ

خواب برادر مرگ هست. هر قدر اشتیاق به بیداری کمتر باشد اشتیاق به زندگی کمتر است.

 

جمیل قال: سَأَلْتُ أَبا عَبداللَّهِ عَن قَوْلِهِ - عَزَّوجَلَّ-: «هُوَالَّذی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فی قُلُوبِ المُؤمِنینَ». قال: هُوَ الإیمان.

آرامش، ایمان است.

إنَّ القَلْبَ لَیَتَجلْجَلُ فی الجَوْفِ یَطْلُبُ الحَقَّ، فَإِذا أَصابَهُ، إطمَأَنَّ وَقَرَّ - ثُمَّ تَلا أَبو عَبْدِ اللَّهِ هذهِ الآیَةَ - فَمَنْ یُرِدِ الله اَنْ یَهْدِیَهُ، یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإسْلامِ.

آرامش و ثبات و سکون نیست مگر در حق و ایمان به حق و لقاء و ایصال حق که ان الباطل کان زهوقا.


+ قبله خوانم یا پیمبر یا خدا یا کعبه است

اصطلاح عشق بسیار است و من دیوانه ام

بیدل دهلوی

۸
سر گشته | ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۹
۱۲ مهر۱۵:۵۶

بسم الله

 

إِجْتَهِدُوا فى أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخَلِّصُونَ لَکُمْ فِى الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فى غَیْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات.

بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید:
زمانى براى مناجات با خدا ؛ زمانى براى تأمین معاش ؛ زمانى براى معاشرت با برادران و معتمدانى که عیب‌هایتان را به شما مى‌شناسانند و در دل شما را دوست دارند؛ و ساعتى براى کسب لذّت‌هاى حلال و با بخش چهارم توانایى و نیروی انجام وظایف سه بخش دیگر را تامین کنید.

 

تقریبا همه مون روایاتی شبیه این روایت که با مضمون تقسیم اوقات شبانه روز هست رو شنیدیم و خوندیم. یک قسمت مشترک در خیلی از این دست روایات، کامجویی حلال و لذت های مشروع و نشاط و فرح و ... هست و گفته شده که این قسمت از اوقات هست که توانایی انجام قسمت های دیگه رو به انسان میده.

لطفا از تجربیات شخصی تون بگید که این بخش از زندگی تون رو به چه کارهایی می پردازید؟ اگر از سیره ی معصومین یا علماء و بزرگان دینی بگید هم که خیلی بهتره.

مثلا روایاتی هست که نگاه به سبزه، آب روان و چهره ی زیبا رو باعث نور چشم و انبساط روح معرفی کرده. یا نگاه به چهره ی پدر و مادر و عزیزان یا نگاه به چهره ی همسر همونطور که در روایت مشهور از امام علی علیه السلام هست که با نگاه به چهره ی حضرت زهرا سلام الله علیها غم از دلشون میرفت و ... . جالبه که قابلیت صفرابری هم داره.

در کل عوامل نشاط و انبساط روح رو بگید. البته اگر نقطه ی مقابلش رو هم بدونیم کمک کننده ست یعنی عوامل انقباض روح و غم و ... مثل گناه و ... .

 


+

درسته که روح منشآ ادراک و اراده ی انسان هست؟ یعنی کسی که ادراکات احساسی و روحانی بیشتری داره یا اراده ی قوی تری داره روح بسیط تری داره لزوما؟

روایتی مبنی بر رد یا تایید این که زن ها و مخصوصا مادران به صورت کلی روح بسیط تری دارند وجود داره؟

۴
سر گشته | ۱۲ مهر ۹۸ ، ۱۵:۵۶
۰۱ مهر۲۳:۴۱

بسم الله

 

چرا این قدر مسئله ی ازدواج موقت بین مردم و به خصوص خانم ها منفور هست؟

چرا ارتباط خلاف شرع اغلب لااقل به همون اندازه منفور نیست!؟ یعنی عادی تر از ازدواج موقت شده برای مردم چرا؟

چرا ازدواج دائم اینقدر سخت و پیچیده شده برای مردم؟ نمی دونم واقعا امر به این سادگی چرا باید این قدر پیچیده بشه؟

دختر و پسر از سن بلوغ جنسی و عاطفی تا سن میانگین ازدواج که فکر کنم حدود 25 الی 30 هست چطور باید نیازهای خودشون رو ارضاء کنند؟

کسانی که اصلا فرصت ازدواج پیدا نمی کنند چطور؟ یا کسانی که بعد از طلاق فرصت ازدواج مجدد پیدا نمی کنند چطور؟

چرا مسئله ی چند همسری این قدر منفور هست؟

 

این سوالات و سوالاتی از این قبیل واقعا برام لاینحل هست. ممنون میشم هر کس در هر حدی می تونه پاسخ منطقی برای این ها بده.

اگر چه بعید می دونم خیلی ها حاضر بشن وارد این بحث ها بشن. پس بذارید یک سوال دیگه هم بپرسم چرا ما اینقدر بی غیرت شدیم نسبت به این مسائل؟ یعنی دقیقا این مسائل برامون حکم مرگ رو داره! تا برای خودمون پیش نیاد حتی حاضر نیستیم براش فکر کنیم چه برسه به این که کاری بکنیم. این صحبت ها ممکنه شامل حال خودم هم باشه خیلی بعید نیست بنده هم وقتی خرم از پل گذشت فراموش کنم و در همین حد حرف زدن هم کاری نکنم.

واقعا چقدر کمک کردیم برای حل این مشکلات؟ چقدر به دختر و پسرهای مجردی که در مضیقه ی ازدواج و نیازهای عاطفی و جنسی و ... هستند کمک کردیم؟ چقدر برای ازدواج شون کمک کردیم؟ چقدر برای رفع موانع ازدواج شون کمک کردیم؟ چقدر به کسانی که سن ازدواج شون گذشته یا داره میگذره کمک کردیم؟ اونهایی که طلاق گرفتند چطور؟ چقدر قبل از طلاق کمک شون کردیم و چقدر بعدش؟

 

اگر واقعا برای این سوالات پاسخ منطقی وجود نداره بیاید یک درصد احتمال بدیم که این ها همه حساب شده داره اتفاق میفته. که یعنی ما در شرایط غیر عادی هستیم. که یعنی همه چیز گل و بلبل نیست. که یعنی ما در شرایط جنگی هستیم. که باید مثل شرایط جنگ همدلی و رحمت و مروت نسبت به هم داشته باشیم. که یعنی بی تفاوت نباشیم تا زمانی که حتما ترکشی به ما هم بخوره و بعد سرمون رو بالا بیاریم و ببینیم خدای نکرده دیگه سنگری برای دفاع نمونده. و قطعا اگر بی تفاوت باشیم میرسه اون روزی که حتی مطمئن ترین و محکم ترین سنگرهای خانوادگی هم در این جنگ نابود میشه.

سر گشته | ۰۱ مهر ۹۸ ، ۲۳:۴۱
۲۴ شهریور۱۷:۳۰

بسم الله

 

ما آدما هر قدر هم که خوب باشیم باز در نهایت دنبال نیازها و علایق خودمون هستیم نه چیز دیگه. فقط گاهی این نیازها و علایق متعالی هستند و گاهی کوچک و حقیر.

حالا این وسط نیازها و علایق مون اگر کسی هم قرار گرفت به تبع نیاز و علاقه مون ممکنه بهش توجه کنیم یا باهاش انس بگیریم، همنشینی کنیم و همصحبت باشیم و ... ولی در نهایت مسئله "من" مطرح هست. نیاز "من" یا علاقه ی "من". اگر نیاز و علاقه مسیرش با آدمهای زندگی مون تطابق نداشته باشه خب خیلی راحت می گذریم و میریم انگار نه انگار که انس و الفتی بوده.. میریم دنبال علقه و نیاز بزرگترمون...

 

شاید فقط کسانی که از منزل معرفت نفس و معرفت الهی عبور کردند و رسیدند به منزل خدمت به خلق الله از آدم ها عبور نکنند. ولی اونها هم برای رضای خدا با خلقش همنشینی می کنند و انس و الفت دارند. یعنی اگر در مسیر الهی تقابلی باشه قطعا مقابل همون آدم قبلی هم می ایستند. فقط ملاک بزرگتر شده و انس و الفت پایدارتر..

 

اصولا دنیا محل محبت کردن و محبت دیدن فقط بخاطر خود انسان نیست. چنین چیزی ممکن نیست. حتما پشتش نیاز و علقه ای وجود داره که یا از نفس انسان نشأت میگیره یا از خواست خدا. برعکس دنیا محل محک خوردن همین محبت هاست اگر تونستی محبت ها و نیازها به انسان ها و حتی اشیاء و ... رو مدیریت کنی و مطابقش کنی با خواست خدا اون دنیا به محبتی می رسی که فقط برای خودت و خودش هست! عشق حقیقی همین نیست؟

البته مسخره ست که برای خودمون وجودی در مقابل خدا قائل باشیم شاید همین تطبیق و مدیریت محبت ها با رضا و محبت الهی خودش همون محبتی باشه که بهش گفتیم عشق. عشق الهی و عشق به خود دو تا هستند در این صورت؟ یا این همون عشق الهی به خود هست!؟... منشأ آفرینش چی بود؟

 


1- فکر کنم فقط دور خودم دور زدم و دوباره رسیدم به همون حرف های همیشگی. عشق به کمال مطلق.. دور خودم گشتم و باز همون حرف قبلی رو زدم که عشق و محبت حقیقی فقط به کمال تعلق میگیره. فقط به خدا که کمال مطلق هست و ما هم زمانی به این عشق و محبت می رسیم که به خدا متصل بشیم؟ یا غرق عشق الهی بشیم؟

صحبت از پایداری محبت بود شاید ولی رسیدم به جایی که زیاد ازش حرف زدم و صحبت های تکراری. نمی دونم خودم هم گاهی متوجه نمیشم چرا و چطور هر چیزی میگم آخرش میرسم به یک جا؟ مثل رشته ای که از هر سرش و هر جا بگیری میرسی به یک سر رشته ...

2- به بهانه ی رفتن های بعضی بزرگواران داشتم فکر می کردم و شروع کردم به نوشتن که از یک نظر تو گاه نوشت ها رسید به اینجا. ببخشید که همه ش شد حرف و بحث های تکراری.

3- اونهایی که رفتند ان شاءالله از این منزل گذشتند و این حقیر حتما هنوز گرفتارم و شما ان شاءالله در منزل خدمت به خلق الله هستید.

سر گشته | ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۳۰