عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
۰۱ مهر۲۳:۴۱

بسم الله

 

چرا این قدر مسئله ی ازدواج موقت بین مردم و به خصوص خانم ها منفور هست؟

چرا ارتباط خلاف شرع اغلب لااقل به همون اندازه منفور نیست!؟ یعنی عادی تر از ازدواج موقت شده برای مردم چرا؟

چرا ازدواج دائم اینقدر سخت و پیچیده شده برای مردم؟ نمی دونم واقعا امر به این سادگی چرا باید این قدر پیچیده بشه؟

دختر و پسر از سن بلوغ جنسی و عاطفی تا سن میانگین ازدواج که فکر کنم حدود 25 الی 30 هست چطور باید نیازهای خودشون رو ارضاء کنند؟

کسانی که اصلا فرصت ازدواج پیدا نمی کنند چطور؟ یا کسانی که بعد از طلاق فرصت ازدواج مجدد پیدا نمی کنند چطور؟

چرا مسئله ی چند همسری این قدر منفور هست؟

 

این سوالات و سوالاتی از این قبیل واقعا برام لاینحل هست. ممنون میشم هر کس در هر حدی می تونه پاسخ منطقی برای این ها بده.

اگر چه بعید می دونم خیلی ها حاضر بشن وارد این بحث ها بشن. پس بذارید یک سوال دیگه هم بپرسم چرا ما اینقدر بی غیرت شدیم نسبت به این مسائل؟ یعنی دقیقا این مسائل برامون حکم مرگ رو داره! تا برای خودمون پیش نیاد حتی حاضر نیستیم براش فکر کنیم چه برسه به این که کاری بکنیم. این صحبت ها ممکنه شامل حال خودم هم باشه خیلی بعید نیست بنده هم وقتی خرم از پل گذشت فراموش کنم و در همین حد حرف زدن هم کاری نکنم.

واقعا چقدر کمک کردیم برای حل این مشکلات؟ چقدر به دختر و پسرهای مجردی که در مضیقه ی ازدواج و نیازهای عاطفی و جنسی و ... هستند کمک کردیم؟ چقدر برای ازدواج شون کمک کردیم؟ چقدر برای رفع موانع ازدواج شون کمک کردیم؟ چقدر به کسانی که سن ازدواج شون گذشته یا داره میگذره کمک کردیم؟ اونهایی که طلاق گرفتند چطور؟ چقدر قبل از طلاق کمک شون کردیم و چقدر بعدش؟

 

اگر واقعا برای این سوالات پاسخ منطقی وجود نداره بیاید یک درصد احتمال بدیم که این ها همه حساب شده داره اتفاق میفته. که یعنی ما در شرایط غیر عادی هستیم. که یعنی همه چیز گل و بلبل نیست. که یعنی ما در شرایط جنگی هستیم. که باید مثل شرایط جنگ همدلی و رحمت و مروت نسبت به هم داشته باشیم. که یعنی بی تفاوت نباشیم تا زمانی که حتما ترکشی به ما هم بخوره و بعد سرمون رو بالا بیاریم و ببینیم خدای نکرده دیگه سنگری برای دفاع نمونده. و قطعا اگر بی تفاوت باشیم میرسه اون روزی که حتی مطمئن ترین و محکم ترین سنگرهای خانوادگی هم در این جنگ نابود میشه.

سر گشته | ۰۱ مهر ۹۸ ، ۲۳:۴۱

نظرات  (۱۸)

سلام علیکم

 

عیال ما در ابتدای زندگی بر اثر سرطان فوت کرد و هشت سالی هست بی زن و اولادیم. خانه هم که بحمدالله و المنه فعلن در زیرزمینه و شیشه ای برای فلانی نداره که بشکنه و ما متعرضش بشیم. اما تصور تمثیل شما از بازی بچه ها و شکستن شیشه حال و هوای ما رو عوض کرد.
این از ما؛ شما هم که عمد دارید در پاسخ ندادن به ما و طفره رفتن. مجموع نظرات در این جا و سایر جاها نشان می دهد که در این کار کم تبحر هم نیستید. ما که اهمیتی نداریم و کاره ای نیستیم، ان شاءالله که به خود پاسخ بدید و گریز نکنید. ما فقط سعی کردیم چراغی روشن کنیم. ای کاش از ما بگذرید و به خود برسید و چراغی اگر روشن شده، ببینید.


این طرف که این طور شد و مسیر خود رفتید. اون طرف هم که هنوز متوجه عرایض ما نشدید گویا. حقیر در اون طرف می تونم چون "پاسخ" و "رفع" رو جدا کردید، مطابق خوانش و برداشت شما جدا کنم و جواب بدم که اگه نتیجه ی "پاسخ" به نیاز، "رفع" نیاز نباشه، ابتر یا اشتباه و غیرحکیمانه ست؛ و کسی که پاسخ اشتباه به نیازش بده، قطعن متهمه. و باز هم مبسوط بحث کنم که "رفع" نیاز جنسی "منحصر" در خروج منی و هم آغوشی نیست، "رفع" نیاز به خوراک "منحصر" در غذا نیست و غیره؛ و باز تکرار کنم کافی است تا پیش فرض مادی گرایانه ی محض در "نیاز" و "رفع نیاز" و "پاسخ به نیاز" و "هر لغتی که شما دوست داریدِ نیاز" کنار گذاشته بشه تا ادراک موضوع سهل و راحت بشه. در نهایت بحث هم شما بپذیرید/نپذیرید؛ ادامه پیدا کنه/نکنه.
اما از نظر حقیر، موضوع مهم تری هست که امید دارم عنایت بیشتری بشه. قصد حقیر هم از نظر دادن همین موضوع مهم تر بود، نه مسئله ی نیاز و ازدواج موقت و تک بیت و غیره. همان طور که دیشب عرض کردم، پیشنهاد می کنم از محتوای مباحثه ی آن جا و این جا بیرون آییم و در سیر 24 ساعته و آن چه بر ما و شما گذشت و ملکات پیدا و پنهان خود بیشتر تعمق و تأمل کنید و کنیم. مسائل مربوط به نیاز و ازدواج موقت و غیره، حل شدنی هستن؛ لاکن گیر و گرفتاری های نفس ما همواره باقی می مانه که سرنوشت ساز تره. بنده هم در گیرهای پنهان و پیدای خود از مصاحبت با حضرت شما تعمق کرده ام و خواهم کرد. ان شاءالله خدا گره های پیدا و پنهان رو بر نفس ما و شما عیان کنه و توفیق ارتفاع بده. امید به این که طوری گرفتار این گرفتاری های بنیادین و نفسانیات بشیم که فرصتی برای پرداختن به ازدواج موقت و نیاز جنسی و غیرجنسی و خوراک و پوشاک و هر چه غیر اوست نداشته باشیم. و هیچ کس جز خود و اهل نظر این گرفتاری ها رو ادراک نمی کنیم و دیگری نمی تونه برای ما واضح کنه. آن چه مسلمه؛ گیرهای عظیمی هست؛ بلکه اعظم. هم در حقیر، هم احتمالن در شما که پرداختن به او اوجب از پرداختن به مباحثی است که به آن مشغول شده ایم.

حقی اگر ضایع شد عفو کنید. گرچه اون چه به دست شما دادیم و از دست شما گرفتیم، اگر بزرگ تر از این حق نباشد، کوچک تر نیست. امید که بفهمیم و بهره ببرید و ببریم.


از این به بعد و مثل این چند ماه، بیشتر به سکوت و تماشایتان می نشینیم.

مأجور و محفوظ ان شاءالله

پاسخ:
سلام علیکم

خدا رحمت کنه عیال شما رو و ان شاءالله همسر و اولاد خوب روزی تون بشه. خب این که برادر هستید صحبت رو راحت تر میکنه.
برادر عزیز بنده تو نظرات قبل هم تصریح کردم که تمایل ندارم در مورد مسائل شخصی با کسی که هیچ شناختی ازش ندارم گفتگو کنم و شما هم گفتید اصراری ندارید ولی باز صحبت هاتون رو ادامه دادید. فرض های مختلف در مورد حقیر ارائه کردید و بر اساس این فرض ها قضاوت کردید و هر چه خواستید گفتید و در نهایت هم خواستید که قضاوت و پیش فرض برداشت نکنم.
بنده هم که هر چی می پرسم هدف تون چیه و چرا این حقیر براتون تا این حد مهم هستم که حتی خلاف تصریح بنده اصرار دارید وارد مسائل شخصی بنده بشید پاسخی دریافت نکردم. خلاصه تا دلتون بخواد بین صحبت هاتون مسائل تعجب آور هست که بنده درک نمی کنم و شما هم فکر می کنید با نادیده گرفتن این مسائل فراموش میشن.

بنده از علم شما استفاده می کنم و واقعا ادعایی ندارم. اشکال و سوال و مباحثه و منطق و عقل هم برای درک بهتر مطلب کمک کننده ست.
والا بنده نمی دونم ولی شارع میگه راه رفع نیاز جنسی در ازدواج و همبستری با همسر هست. شارع میگه راه رفع گرسنگی خوردن خوراک حلال هست. رفع نیاز جنسی و رفع گرسنگی و رفع سایر نیازهای مادی هم به خودی خود نه توحیدی هست و نه مادی بلکه وابسته به نیت شخص هست. کسی با نیت قدرت گرفتن برای مجاهدت در راه حق گرسنگی رو رفع می کنه و شخص دیگه ای برای این که صرفا سیر شده باشه. خب این ها اگر اشتباه هست شما بفرمایید با نگاه غیر مادی و توحیدی چطور تشنگی و گرسنگی و سایر نیازها برطرف میشه؟
اگر بنا باشه هر کس که مشغول جهاد اکبر با نفس میشه از نیازهای مادی و رفع نیازهای مادی غافل بشه خیلی ها از حقیر و شما در این مسیر جلوتر هستند و بودند و مستحق تر برای این غفلت ولی به همه ی این نیازها هم پرداختند و می پردازند. بلکه پرداختن به این نیازها و رفع این نیازها واجب هست برای انسان.

حق برادر دینی بیشتر از همه ی این هاست. صبح گذشته هم بین پاسخ و تکمله ی خط آخر پاسخ که بنده از صحبت ها و قضاوت و پیش فرض های شما دلخور بودم قبل از نماز صبح برای شما دعا کردم.

حقیر از صحبت ها و نظرات شما استفاده می کنم و ممنون میشم بیشتر در بحث ها شرکت کنید. البته صرفا در بحث ها شرکت کنید و حاشیه نسازید لطفا:) و این مشارکت شما لطفی هم برای خودتون داره که متوجه خواهید شد دغدغه ی مهمی از وبلاگ و مطالب و بحث ها و احتمالن افکار بنده در مسئله ی ازدواج موقت خلاصه نبوده و نیست و البته خیلی پیش فرضهای دیگه تون اصلاح میشه ان شاءالله.
ممنونم

محفوظ باشید ان شاءالله

+ یاد وبلاگ هادی هدی افتادم. خدا همسر مرحومه ی شما و ایشون رو غریق لطف و رحمت کنه و شما بزرگواران رو ماجور ان شاءالله

سلام علیکم

پس به خاطر این نوع خوانش واو به واو از نوشته های بنده ست که اون طور تند جواب دادید؟  شما این طور مخاطب عام رو می خونید؟ این طرز برخورد با نوشته ها و نتیجه گیری از طریق منطق مطلق، در گفتگوهای عادی و غیرعلمی معمولن به نتیجه ی صحیحی ختم نمی شه. حرفی نیست. هر طور راحتید و عادت کردید. اما بنده منظورم اونهایی که برداشت کردید نبود.

الان بدون هیچ پیش فرضی درباره ی بحثی که مطرح کردید سؤال می پرسم. بنده عذرخواهی می کنم، همه ی حرف های احتمالی قبلی رو پس می گیرم و از اول بدون هیچ پیش فرضی می پرسم:

چرا این بحث دغدغه ی شماست؟ اصلن چرا اومدید سراغ این موضوع؟ چه مشکلی از شما حل شده با حل شدن این موضوع؟ چرا یه نفر که توی نظراتش القا می کنه که مجرده و سن و سال خیلی بالایی هم نداره، باید این قدر درگیر ازدواج موقت باشه؟ چرا این قدر این موضوع در روح این وبلاگ پررنگ شده؟

(مثلن شما پرسیدید چرا خدا هست؟ بنده ی حقیر می پرسم چرا پرسیدید که خدا هست؟)

 

 

حاشیه درباره ی نوع برخوردتون با نوشته های بنده:

خداوندا! ما انسان های عادی بودیم و با بنده های عادیت دقیق برخورد نکردیم و مو از ماست نکشیدیم. ما گفتگوهای دوستانه رو با مباحثه های طلبگی اشتباه نگرفتیم. تو هم با ما دقیق برخورد نکن. ما رحم کردیم، تو هم رحم کن. الهنا عاملنا بفضلک، ولاتعاملنا بعدلک یاکریم!

پاسخ:
سلام علیکم
لطفا اینطور نفرمایید بزرگوار از شما بعید هست. یعنی در مکالمات عادی و عامیانه برداشت ها غیر از این هست؟ این خیلی منطق پیچیده ای نیست و جزئی از منطق عامیانه مردم هست.
مثلا شما تو خونه نشستید دارید با بچه ها بازی می کنید. صدای شکستن شیشه ی منزل تون رو میشنوید. تا میرید ببینید کی بوده یکی میاد میگه فکر کنم فلانی بود. شما میرید سراغ فلانی و شروع می کنید.
- فلانی فکر کنم شما شیشه ی خونه ما رو شکستی. مشکلت چی بوده که شکستی؟ اون روز دیدم از وسط کوچه سنگ برداشتی حتما صبح تا شب دغدغه و کارت شده سنگ زدن به پرنده ها! لابد میخواستی بزنی به پرنده زدی شیشه ما رو شکستی. چرا؟ از سنگ زدن به این حیوونا چی گیرت میاد؟ دردی ازت دوا میشه؟ ...
ادامه بدم؟ :) خب فلانی الان بخواد جواب بده چی میگه؟ با فرض این که فلانی شما رو هم بشناسه و آدم بی ادبی هم نباشه.
- کجا برای خودت تخت گاز گرفتی هر چی میخوای میگی؟ کدوم شیشه؟ کی؟ کی گفته من شکستم؟ چرا برای خودت می بری و می دوزی؟ ...
بعد از آخرش هم میرید می بنید شیشه تون سالمه و صدای چیز دیگه ای بوده. :)

چرا این سوالات دغدغه ی شماست؟ هدف تون چیه؟

بعد از توضیحات قبلی، باز هم می خوام بپرسم که چرا این دغدغه باید این قدر برای شما جدی باشه؟ تا این حد از وقت گذاشتن برای این موضوع رو می خواستم بدونم.

با تشکر

پاسخ:
خب این هم یک فرض دیگه. فکر کنم اگر قید "مثل نون شب" رو هم بچسبونید به دغدغه ای که بنده از ازدواج موقت دارم کامل منظور رو رسوندید دیگه. :))

سلام علیکم

اصرار بر چه چیزی؟

عرض کردم در نوشته هاتون یک گرهی وجود داره که نمی زاره حرفاتون به دل بشینه، حتی وقتی که منطقی و ظاهرن صحیحه. حالا شاید هم مشکل از گیرنده ی بنده باشه. ولی فقط در این نوشته های شما این مشکل برام وجود داره. مثلن دیدید وقتی می ریم جایی و می گیم این جا یه جوریه برام؟ این جا و حرف های شما هم یه جوریه برای بنده و شاید دیگران.

در ادامه گفتم شاید مشکل و گره از جایی باشه که شما رو به سمت دغدغه مندی درباره ی ازدواج موقت فرستاده. و سؤالم اینه: چرا شب و روز یک نفر باید این بشه که تا این حد چنین دغدغه ای رو دنبال کنه؟

اگر به فرض مشکل و گره از شما باشه، این مشکل و گره ممکنه مرتبط با این موضوع هم باشه.

از ممکنه و احتمالن و شاید دارم استفاده می کنم. پیش فرض هم ندارم به جز مطالبی که از شما خوندم در این مدت.

پاسخ:
سلام علیکم

اختیار دارید بنده جسارت نمی کنم به شما تندی کنم. شما بزرگ بنده هستید. بنده صحبت های قبلی رو نقل و قول می کنم هر جا اشتباه برداشت کردم شما اصلاح کنید.
اول فرمودید "علی رغم نگاه بی طرفانه و با روح اسلامی که در نوشته ها دیده می شه، اما احساس می کنم یک جایی از نوشته ها و طرز فکر شما می لنگه." اما نفرمودید کجا می لنگه و اشکال از کجاست.
بعد بر اساس این فرض که یک اشکالی یک جایی وجود داره رفتید سراغ علت یابی احتمالی "در بعضی نوشته های پیشین، به یک سری گرفتاری های درونی هم اشاره کرده بودید. شاید آن گرفتاری های درونی شما هم از همین جای لنگ زدنتون باشه که نمی دونم کجاست. فقط احساس می کنم یک جایی یک گره کور نامرئی وجود داره." یعنی چی؟ یعنی فرض می کنیم اشکال هست پس میریم سراغ علت یابی.
بعد فرمودید "چیزی که از خوندن این مطلب و نظرات و لینک بحث ها در وبلاگ های دیگه متوجه شدم این بود که دغدغه ی مهمی از وبلاگ و بحث ها و احتمالن فکر شما در ازدواج موقت خلاصه می شه." بنده اینطور برداشت می کنم که ضمن صحبت تون یک پیش فرض دارید و یک احتمال. پیش فرض اینه که "دغدغه ی مهمی از وبلاگ و بحث ها در ازدواج موقت خلاصه می شه." و احتمال اینه که "دغدغه ی مهمی از فکر شما احتمالن در ازدواج موقت خلاصه می شه."
بدون این که تا همینجا در مورد مقدمه مطمئن بشید و احتمال تون تبدیل به یقین بشه در ادامه پرسیدید "بیش از سؤال و جواب ها، چیزی که ذهنم رو مشغول کرده اینه که چرا؟". «چرا» پرسیدن در مورد چیزی که درست و غلط بودنش رو نمی دونید چه معنایی داره؟ یعنی فرض می کنیم احتمالات و پیش فرض بالا درسته حالا بیاید در مورد چراییش صحبت کنیم. درسته؟ در ادامه هم پرسیدید "این سؤال که پرسیدم ممکنه به حاشیه ی نظر قبلیم درباره ی گیر مرتبط باشه؟". برداشت خودتون چیه از این سوال؟ سوالی که تو عبارت بهش اشاره می کنید خودش یک فرض داره یعنی دوباره احتمال قبل از سوال رو تبدیل به فرض صحیح کردید بعلاوه احتمالی که در نظر قبلی تون در حاشیه بیان کردید رو هم تبدیل به فرض صحیح کردید.
بنده بهتون پاسخ دادم که "نه مدت زیادی هست که این مسئله برای شخص بنده حل شده هست و دغدغه ی شخصی در این مورد ندارم." صراحتا عرض کردم که احتمال و پیش فرض شما اشتباه هست.
بر خلاف تصریح بنده در مورد اشتباه بودن پیش فرض و احتمال تون شما هم چنان سوالی می پرسید که در فرضش صحت صحبت های قبلی تون هست. می فرمایید "سؤال اینه که چرا این موضوع مسئله و دغدغه شده (بود)؟". :)) خب خودتون جای بنده، من چی باید بگم؟ جا نداره سرم رو به دیوار بکوبم؟ از این هم بگذریم.
در حاشیه ی همین نظر ادامه دادید که "همون گیری که موجب شده علیرغم ورود به وادی منطق، از فطرت خودمون و مخاطب دور بشیم رو شناختین؟" چی شد؟ اشکالی که احساس می کردید وجود داره و گیری که علت این اشکال بوده تبدیل به فرض شدند.
"اگر شناختین، رفعش براتون دغدغه شده که مثل موضوع ازدواج موقت و دائم، شب و روز و در لینک های مختلف به دنبال پاسخش باشین؟" این عبارت چند تا فرض داره؟

بزرگوار اگر پیش فرض ندارید منطقی این هست که قدم به قدم پیش برید. یعنی چی؟ یعنی شما احساس می کنید یک گیری و اشکالی در صحبت های بنده وجود داره که به دل نمیشینه. خب اول گیر و اشکال رو پیدا کنید که چیه و کجاست؟ حالا پیدا کردید بنده هم پاسخی ندارم به این اشکال و گیر احتمالی و قبول می کنم. خیلی خوب حالا بریم سراغ علتش. یا اصلا قبلش بپرسیم که بنده تمایلی دارم شما در مورد مسائل شخصی بنده بهم کمک کنید؟ بعدش بگیم علتش چی می تونه باشه؟ لزوما علت درونی داره؟ هر کس گیر و اشکالی در کارش هست حتما این گیر و اشکال از یک اشکال بزرگتر نشأت میگیره یا ممکنه فقط غفلتا دچار اشتباه شده باشه؟ و هزاران اما و اگر دیگه. منطق حکم می کنه وقتی بنده اینجا حاضر هستم و مخاطب شما بنده هستم اینطوری پیش برید نه این که هر صحبتی که می کنید رو تبدیل به فرض صحبت بعدی کنید.

چقدر واقعا مطالب بنده رو خوندید؟ بعد چقدر بین هر نظر و مطلب فاصله ی زمانی هست؟ بعد بفرمایید که هر کس در مورد موضوعی چیزی میگه یعنی لزوما دغدغه ی شخصی داره در مورد اون موضوع؟ نمیشه مثلا دغدغه و علت نوشتن چیزی غیر از دغدغه ی شخصی باشه؟ یا نمی تونه بازخورد و پاسخ مطالب دیگران باشه؟ اینجا هم تا دلتون بخواد اما و اگر هست.

بنده چقدر شما رو می شناسم؟ خودتون رو جای بنده قرار بدید شما با کسی که هیچ شناختی ازش ندارید می شینید در مورد مسائل شخصی تون بحث می کنید؟ یا اجازه میدید طرف مقابل بیاد و شروع کنه به اشکال یابی شما؟ شما هم هیچ مشارکتی تو بحث نکنید و ایشون همینطور ادامه بده به فرضیه سازی و سوال و ... . حالا این فرضیه سازی ها غلط هم باشه چی میشه؟

بنده هیچ مشکلی با شخص شما ندارم بزرگوار و خیلی هم ممنونم که لطف کردید و وقت گذاشتید. شما جای خواهر یا برادر احتمالا بزرگتر بنده همین که هم سنخ حقیر هستید اگرچه چندین درجه بالاتر از حقیر همین کافیه که محبت شما در دل بنده باشه. اینها تعارف هم نیست.
اما بحث و منطق و استدلال با کسی که هیچ شناختی ندارم ازش باید به چه شکل باشه؟ بنده حتی نمی دونم خانم هستید یا آقا که بدونم میشه بعضی کلمات رو در مکالمه بکار ببرم یا نه. میشه دوستانه تر و صمیمانه تر صحبت کنم یا نه. خب بفرمایید اشکال صحبت بنده کجاست و چطور باید اصلاح کنم؟

سلام علیکم

مسائل حل می شن. سؤال این نیست که آیا مسئله حل شده یا نه. سؤال اینه که چرا این موضوع مسئله و دغدغه شده (بود)؟

 

حاشیه:

همه گیر و گره داریم و از تواضع و صداقت بهش معترفیم. ولی این گیرها رو کامل شناختیم؟ همون گیری که موجب شده علیرغم ورود به وادی منطق، از فطرت خودمون و مخاطب دور بشیم رو شناختین؟ اگر شناختین، رفعش براتون دغدغه شده که مثل موضوع ازدواج موقت و دائم، شب و روز و در لینک های مختلف به دنبال پاسخش باشین؟ آیا حل موضوع ازدواج موقت به رفع گیرهای بنیادین کمک کرده؟ آیا اثری بر اخلاق و معرفت و محبت داشته یا ما رو مشغول به خودش کرد تا از اهمّ دور بشیم؟ و سؤالاتی از این قبیل که شاید کمک بیشتری به حاشیه ی مطرح شده بکنه...

 

مأجور باشید

پاسخ:
سلام علیکم
بنده پیش فرض شما رو رد کردم و متوجه نمیشم چرا شما هم چنان اصرار دارید که از اون فرض نتیجه گیری کنید؟ هدف نهایی تون از این سوالات چیه؟
شما لااقل اول مشکل رو پیدا کنید و به حقیر نذکر بدید و مجابم کنید بعد بنده خودم میرم و پیگیر علتش میشم. شما یک مشکلی از بنده در ذهن تون تصویرسازی کردید و شروع کردید به علت یابی مشکل؟ که گیر بنده کجاست که منجر به اون مشکل شده؟ و مدام پیش فرض های ذهنی تون از حقیر رو وارد نتیجه گیری ها می کنید؟ اول از صدق مقدمه مطمئن بشید بعد نتیجه گیری کنید. به هر حال صحبت هاتون برای بنده عجیبه و منطقی و عادی نیست. البته بنده در مورد نیت شما قضاوت نمی کنم و ان شاءالله که نیت تون خیر هست و بنده هم از این بابت متشکرم ولی اصرارتون بر نتیجه گیری بدون مقدمه ی صحیح برام عجیبه. بعلاوه بنده تمایلی به صحبت در مورد مسائل شخصیم با شما ندارم.

محفوظ باشید ان شاءالله

سلام علیکم

چیزی که از خوندن این مطلب و نظرات و لینک بحث ها در وبلاگ های دیگه متوجه شدم این بود که دغدغه ی مهمی از وبلاگ و بحث ها و احتمالن فکر شما در ازدواج موقت خلاصه می شه.

بیش از سؤال و جواب ها، چیزی که ذهنم رو مشغول کرده اینه که چرا؟

 

حاشیه:

این سؤال که پرسیدم ممکنه به حاشیه ی نظر قبلیم درباره ی گیر مرتبط باشه؟

پاسخ:
سلام مجدد

نه مدت زیادی هست که این مسئله برای شخص بنده حل شده هست و دغدغه ی شخصی در این مورد ندارم.
قبل از شما بزرگوار دیگه ای هم صحبت مشابهی کردند و مفصل بهشون پاسخ دادم اما متاسفانه ایشون خواستند که نظراتشون رو بردارم.

عرض کردم بنده گیر زیاد دارم.

khialedast.blog.ir/post/246

جالب بود

از باب اجبار و این حرف ها...

پاسخ:
این که خلاف رضایت همسر اول مردی بره همسر دوم اختیار کنه اخلاقی نیست رو قبول دارم و به نظرم کسی که بخواد اینطوری عمل کنه همون بهتر که سمت تعدد زوجات نره ولی این یک بحث اخلاقیه و ادعای ایشون که مرد "حق نداره" خلاف رضایت همسر اول همسر دیگه ای اختیار کنه بی منطقه.
یعنی چی که چون همسر اول تمایلی به ازدواج مجدد شوهرش نداره پس شوهر هم حق نداره بره سراغ همسر دوم؟ استدلالشون منطقی نیست. یعنی اگر قرار باشه تمایلات به رسمیت شناخته بشن هزاران هزار تمایل دیگه هم وجود داره که باید به رسمیت شناخته بشه. تو منطق ایشون اگر تمایل زن ها به انحصار طلبی باید به رسمیت شناخته بشه پس در مقابل به عنوان مثال تمایل مرد به تنوع طلبی هم باید به رسمیت شناخته بشه. نه؟ عرض کردم هزاران هزار تمایل دیگه که اگر قرار باشه همه به رسمیت شناخته بشن اون وقت باید فاتحه ی اخلاق مد نظر ایشون رو خوند. ملاکی باید وجود داشته باشه و از نظر بنده اون ملاک قرآن و روایات هست نه حرف ما. و روایت انحصار طلبی و غیرت زن رو به رسمیت نمی شناسه و مذمتش می کنه همونطور که تنوع طلبی و شهوت پرستی مرد رو مذمت می کنه.

1- بعضی ها وقتی صحبت از چند همسری میشه اگر کسی به معصومین مثال بزنه میگن ازدواج معصومین همراه با اقتضائات سیاسی و فرهنگی و ... بوده. و وقتی صحبت از ازدواج مرد با زنی مسن تر از خودش میشه همین ها مثال معصومین رو پیش می کشند.

 

2- نمی دونم این حرف درست هست یا نه یا مطرح کردن این سوال کمکی می کنه یا نه ولی مسئله ای که در این مدت بالا گرفتن بحث چند همسری و بعضا قبل از اون باهاش زیاد روبرو شدم مسئله ی مذموم غیرت ورزی زنانه بود. ان شاءالله که من اشتباه می کنم.

اما بزرگوارانی که مخالفت های سرسختانه ای با چند همسری دارند بین خودشون و خدای خودشون به نفس شون رجوع کنند و ببینند چقدر جبهه گیری هاشون به غیرت زنانه برمیگرده. باز هم میگم به کسی تهمت نمی زنم و فقط یک گمانی هست که برام به وجود اومده و ان شاءالله که بنده اشتباه می کنم. (تا جایی که از نظرات خاطرم هست روی صحبتم با هیچ کدوم از بزرگوارانی که اینجا نظر گذاشتند نیست.)

مشکل اینه که الان نویسنده خودشو کنار می کشه و می گه به من ربطی نداره اما وقتی بحث شروع بشه شخص نویسنده هست که مدام سوال می پرسه و قانع می شه/نمی شه و واکنش این شخصه که تعیین می کنه بحث در چه مسیری ادامه پیدا کنه.

بنابراین برای آخرین بار می پرسم آیا متأهلید؟

پاسخ:
بنده خودم رو کنار نکشیدم موضوع اینه که این سوال به عنوان یک مسئله ی اجتماعی مطرح شده نه یک مسئله ی شخصی.
بله بنده سوال می پرسم و واکنش نشون میدم ولی نه از منظر شخصی و شرایط شخصی که اگر بنا باشه از منظر شخصی و شرایط شخصی بحث کنیم دونستن وضعیت تاهل بنده به تنهایی کمکی نمی کنه.
مسیرهای ادامه ی بحث نویسنده ی مجرد یا متاهل در اصل شکل گیری بحث تاثیری داره یا خیر؟
ما نسبی گرا که نیستیم بزرگوار بالاخره حق و باطل و درست و غلط از نظر ما قطعی هست و به شخص و شرایط شخصی وابسته نیست. شما حرف حق رو بزنید اگر خدا به حقیر لطف کنه این حق رو می پذیرم وگرنه حداقل اینه که شما حق رو گفتید و اینجا به ثبت رسیده برای دیگرانی که اینجا رو می خونند.

خب آدم نمیتونه که همینطوری به غریبه ها در مورد مسائل خصوصی جواب بده. شما خودتون رو معرفی کنید اگر آشنا بودید بنده هم جواب میدم.
محفوظ باشید ان شاءالله

الان داشتم مطلب رو مجدد میخوندم جالبه که هم تو متن مطلب و هم تو نظرات به وضعیت تاهل بنده اشاره شده! اگر منظورتون این بوده که از اون موقع تا الان وضعیت تاهل بنده تغییری کرده خیر!

شخش "شما" دنبال دلیل و پاسخ منطقی هستید. برای اقناع کردنتون باید بدونم طعم یه چیزایی  رو چشیدید یا فقط از دور شنیدید. پس می پرسم مجردید یا متأهل؟ اگه نیاز به پاسخ ندارید هم که هیچ... :)

پاسخ:
شما بنده رو اقناع نکنید افکار عمومی رو اقناع کنید!
اصلا فرض کنید بنده وجود خارجی ندارم. این سوالات باز هم وجود دارند یا نه؟
ضمن این که می تونید برای هر دو حالت هم جواب بدید مجرد یا متاهل. اگرچه بنده عاجزانه تقاضا دارم پای کسی رو وسط نکشید مخصوصا شخص نویسنده.

سلام

برای شروع بحث اول بپرسم شما مجردید یا متأهل؟

پاسخ:
سلام
خواهشا پای بنده رو وسط نکشید. از همین بیرون بهتر میشه صحبت کرد:)

معتقدم همسر موقت یا همسر دوم و ... این ها موجودات فضایی نیستند، شیطان نیستند، بی قید و بند نیستند که اگر بودند سراغ راه شرعی نبودند، حتی بی فرهنگ هم نیستند و در همین جامعه ای تربیت شدند که دیگران رشد کردند. این ها هم زنانی مثل تمام زنان دیگه ای هستند که از ازدواج موقت و چند همسری متنفرند و احتمالا یک روزی اون ها هم متنفر بودند ولی در شرایطی قرار گرفتند که دیگران قرار نگرفتند و مجبور شدند بت قبیح بودن این عمل شرعی رو درون خودشون بشکنند.

میخوام بگم معلوم نیست اگر بقیه هم در شرایط مشابه قرار بگیرند انتخاب مشابهی نکنند. میخوام بگم اونها رو موجودات عجیب و غیرعادی نبینیم و کمی در مورد شرایط اون ها فکر کنیم. کمی در مورد حکمت حلال شدن این احکام فکر کنیم. حتما این احکام برای شرایط خاص هستند ولی نفرت و قبح چرا؟

۰۷ مهر ۹۸ ، ۱۱:۴۸ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!

چی بگم

دین همه جوره راهکار داده دیگه

میگه برید ازدواج کنید آسون و زود و راحت

خدا خیر نده اون کسانی رو که باعث دیرکردش شدن

 

 

پاسخ:
درست می فرمایید
ممنون

و خدا لعنت کنه کسانی رو که برای حلال خدا قبح ایجاد کردند و بدعت در دین گذاشتند
۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۳:۴۲ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!

بین نظرات با نظر خانم رهرو بیشتر موافقم

من حتی برعکسشو فکر میکنم

ک یکی برلی خودم میومد ک قبلا ازدواج موقت داشته جوابم منفی بود چ برسه برعکسش ک دختررازدواج موقت داشته باشه

 

درشرایط خیلی خاص ایراد نداره ولی درهمینجوری فکر نمیکنم حتی دین اینجوری بپذیره

نمیدونم شاید من اشتباه میکنم

 

پاسخ:
بله بنده هم موافقم
اما فکر نمی کنم منظور ایشون مخالفت با ازدواج موقت یا چند همسری باشه بلکه گفتند عرف اشتباهه
سوال تون درست نیست. بگذارید من ازتون اینطوری بپرسم که اگر ملزم بشید بین دو نفر که یکی قبلا دوستی با نامحرم داشته و یکی قبلا ازدواج موقت داشته انتخاب کنید، کدوم رو انتخاب می کنید؟
ضمن این که این صحبت شما دقیقا یکی از مصادیق همون عرف غلط هست که وقتی ترویج میشه ناچار یک عده برای فرار از فشار همین عرف به دوستی و روابط نامشروع رو میارند.

خب برای همه ممکن نیست قبل از ازدواج خودشون رو کنترل کنند شما قیاس به نفس نکنید. برای مردها نیازهای جنسی بیشتر فشار میاره و برای خانم ها نیازهای عاطفی شون و خیلی ها گرفتار دوستی و ... میشن برای اینها چاره چیه پس؟
اصل بر اینه که باید امکان ازدواج براشون مهیا باشه ولی اگر نیست این نمیشه شرایط خاص؟ بعد دو حالت داره یا همین وضع الان جامعه که ارتباط ها در قالب دوستی و نامشروع هست یا باید ازدواج موقت ترویج بشه.

پرسیدم ببینم نظرتون چیه دیگه!

خب امثال شما که این موارد براشون مهم نباشه خیلیییی کمن. نه اینکه فقط بحث رابطه‌جنسی مطرح باشه، خیلی ها از اینکه کسی که قراره باهاش ازدواج کنن رابطه ی عاطفی داشته بوده رو نمی پسندند چون نگران عواقب این روابطن

پاسخ:
:) نظر من اینقدر مهمه؟
این که عرض کردم نظر بنده هست و لزوما ممکنه خانواده م با من هم نظر نباشند.
و این که بنده برام ازدواج قبلی ملاک نیست ولی تاثیر و تاثراتش چرا موضوعیت داره چون میاد ذیل همون ملاک های اصلی

آسون گرفتن شرایط برای ازدواج که خیلی بهتر از ازدواج موقته!

شما خودتون حاضرین با کسی که قبلا ازدواج موقت داشته ازدواج کنید؟

 

پاسخ:
سلام

تو پاسخ نظر اول گفتم ازدواج موقت در مقابل ازدواج دائم نیست بلکه ...
واقعا برای من ملاک نیست. یعنی چیزی نیست که بخوام بررسی کنم. اگر ملاک هایی که باید رو داشته باشن بله حتی اگر سابقه ازدواج موقت و دائم و... داشته باشن از نظر من ایرادی نداره.
اگرچه نمی دونم این سوال تون رو چرا پرسیدید و علتش چی بود!

پاسخم رو با توجه به پاسخی که به نظر دوم "و خدایی که در این نزدیکی ست ..." دادم تکمیل و اصلاح می کنم چون سوال شما هم به نوعی مثل سوال ایشون همون در تقابل گذاشتن ازدواج دائم و موقت رو در خودش داره.
اگر ملزم بشم به انتخاب بین کسی که قبلا ارتباط نامشروع با نامحرم داشته و کسی که قبلا سابقه ازدواج موقت داشته قطعا مورد دوم رو انتخاب می کنم.

سلام علیکم

به دلیل این که عرف بیماری داریم که در اون معروف منکر شده.

و بیش از همه برای دختران و زنان

در این عرف، زنی دختری ازدواج موقت داشته باشه مساویست با فاحشه و امکان ازدواج دائم و مادر شدن رو همیشه از دست میده.

و هیچ مردی انتخابش نمیکنه...

زنی دختری در این عرف بیمار همسر دوم بشه، برچسب هایی مثل خونه خراب کن، ساختن روی ویرانه زندگی دیگری و.. بهش می خوره.

 

برای جریان حلال در جامعه و اجرای احکام شرعی باید بسترش وجود داشته باشه، باید فرهنگ سازی و جهل زدایی کرد.

در غیر این صورت این پیامدهای متفی رو قطعا خواهد داشت.

کسی هم اقدام کنه، جلوی این عرف بیمار کم میاره

 

تخصص شیطان هم همین بوده که مارو به این وضع برسونه...

 

 

پاسخ:
سلام علیکم و رحمة الله

درست می فرمایید. واقعا بده که آدم برای عمل به دینش برچسب بی دینی بخوره خیلی درد داره.
بله در این مسائل واقعا ماجرا پیچیده ست و نیاز به بسترسازی فرهنگی داره ولی نباید هم منتظر باشیم کسی بیاد کاری بکنه که حتی خودمون هم بهش عامل نیستیم. حداقل این که از این افراد حمایت کنیم در حد توان. یا حداقل آگاه سازی کنیم. فرهنگ سازی و زمینه سازی از خودمون شروع میشه. وقتی همه تشنه ی حق شدند کم کم جریان سازی مقابل به وجود میاد و عرف غلط رو می شکنه.

حداقل در مورد ازدواج میشه خیلی کارها کرد.
شیطان انسان شناس خوبیه اگر نگیم بهترین انسان شناسه...
تشکر
۰۲ مهر ۹۸ ، ۰۲:۰۴ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!

سلام

با اجازه اتون میرم بالا منبر ولی ببخشید رک صحبت میکنم

اولا ازدواج موقت واسه این منفور شده ک خرابش کردن فقط واسه یسری موارد هوسی انتخاب شده ،طرف صیغه کرده باردار شده ول کرده رفته وابروی ی خاندان رو برده

یا تواون دوران چون تعهدی نداره عاشق یکی میشه و ول میکنه و طرف شکست عشقی میخوره و... و البته خانواده ها بخاطر این موارد و امثالهم  اجازه نمیدن

حتی یکی خواستگاری میره واسه اشناییت بیشتر پدر دختر راضی نمیشه..

درصورتی ک در یسری شرایط حلال و رفع خیلی گناه هاست اما خب جامعه دیگه نمیپذره و فقط صیغه رو یواشکی و خلافکاری میدونن

و من هم واقعا نمیدونم درسته یا غلط

 

درمورد چند همسری ک نمیدونم متاهلید یا مجرد ،اما زن جماعت ذاتا حسوده و اصلا تو کتش نمیره چیزی ک واسه خودشه رو شریک بشه با بقیه و از طرفی بعضی مردها هم ببخشید میگم بی غیرتن و با وارد شدن کسی دیگه زندگی رو خراب میکنن ،توجه دارید ک یکی از امضاهای عقدنامه اینه ک مرد بدون اجازه زنش حق نداره زن دیگه ایی بگیره چ یواشکی چ آشکاری پس یچیزی میدونستن دیگه

و البته بگذریم از این جنبه اش تواین زمونه  انقدر خرج و مخارج بالاست ک تو یکیش موندن چ برسه بخوان ی سرپناه دومی هم درست کنن و البته مومن ترهاش هم ک بزنه ۳_۴ تا بچه داشته باشن دیگه وقتی نمیمونه برای بعدی ها

 

بعدتر بگم ازدواج سخت نشده هنوز هم هستن کسانی ک راحت میگیرن بدون تشریفات ک با حداقلیات اما چون کم اند در مقابل اکثریت ب چشم نمیاد

و یکی از دلایل بدشدن این مورد بعد از تلویزیون مزخرف خود ماهاهستیم ک تا ی مناسبتی میشه ی عیدی میارن ی نامزدی میشه و..... تا آخرین مراسم همه رو توبوق و کرنا میکنیم و بعد اطرافیان توقعشون میره بالا و هرخواستگاری میاد رد میکن یا تودوران نامزدی چون شبیه بقیه اجرا نمیکنن بهم میزنن و میگن در شان ما نیست

 

ی نمونه ی دختر ۷۰ یی بود ک ی ینده خدایی متولد ۷۱ رفت خواستگاریش چند جلسه گدشت دختر خانم گفت نه

از واسطه جویا شدن گفت دختر گفته احساس میکنم خسیسه

میخوام احساس نکنی تو داره ۳۰ سالت میشه مگه تا کی خواستگار داری ک فرتو فرتو سر احساسات الکی بهم نیرنی!!

من این پسر ۷۱ رو میشناسم فوق العاده خوبه بعد فوق دیپلمه ی جا دیگه رفته دختره ۷۳ گفته نه تحصیلات نداری بابا عوضش عرضه داره کارشو داره و... ولی 

نمیدونم

یا مثلا برعکس ی پسره رفته یجا  گفت دختره چاقه ،ی جا دیگه رفته گفت نه تعدادشون زیاده ... ای بابا ...

 

پس ببین خودشون شرایط خودشو خراب میکنن قسمتو بهم میزنن 

خیلی ها هم ببخشید میگن مگه خریم بریم عروسی و خونه گرفتن بعدش خرج و زندگی خب خیلی راحت میریم دوست میشیم همه چی هم هست و مسئولیتی هم نداره

واینجوری میشه ی سیکلی میشه ک مجردها با سخت گیری مجرد  میمونن سن بالا میره  و بعد معضلات بعدی...

 

ببین حرف تواین زمینه زیاده

ی عده بفکر هستن و گاها هستیم

منتهی کارهایی ک میتونیم انجلم بدیم کوچیکه و تواین حجم نشون نمیده

و البته شک نکن ک آخوندهای انگلیسی ک توجامعه هستن هم دارن هدایت میکنن و برنامه ریزی شده است ولی چ کنیم ک اونی ک باید کاری کنه خودش اونوریه  نمیاد نجات بده 

و بدبختانه حجم فهیم ها خیلی  کمه و بچشم نمیاد و اون اکثریت دارن پیش میبرن

 

نمیدونم تا چ حد بهتون جواب دادم  اما واقعیت اینه که این مرز و مشکل حجم زیادی از بدن جامعه رو گرفته و ماها هرقدردهم دلسوزی کنیم و کار راه بندازیم مگه چقدر میتونیم خوبش کنیم؟؟؟مثل این میمونه ک ی بدنی سرطان گرفته باشه و بخوای با ی قرص استامینوفن خوبش کنی 

مثل همین پست شما !!مگه چند نفر میخونن؟؟مگه چند نفر سن دار اینو میخونن ک روشون تاثیر بذاره؟؟

تهش ۴تا مجرد یا تازه عروس داماد یا تهش ۳۰_۴۰ ساله ها البته ک افکار نسل جوان درست بشه ب آینده امید هست ولی چ میشه گرد برای الان؟؟

 

والسلام علیکم

خودش ی پست شد خخخخ

ببخشبد اضافه گویی دلشت ولی باور کنید من خودم هم ی چیزایی از بیرون میشنوم مخم سوت میکشه و نگران آینده بچه هام و خواهر برادر زاده هام و دوستانم و نسل بچه های شیعه هستم ولی چ کنیم؟؟

 

پاسخ:
سلام
کار خوبی کردید خیلی ممنون

در مورد ازدواج موقت در کل با حرف شما موافقم.
اما در کل این که از یک قانون شرعی سوء استفاده کنند دلیل بر تعطیل کردن اون قانون شرع نمیشه. اصل موضوع ایراد نداره یک عده اومدن سوء استفاده کردن در واقع کلاه شرعی برای خودشون درست کردن یا بهتر بگیم یک عمل غیرشرعی رو به اسم شرع انجام دادن (استنباط بنده این هست) پس ایراد از شرع نیست و نباید شرع رو تعطیل کرد بلکه باید جلوی غیرشرع رو گرفت. مثل این که بانک ها میان با اسم قراردادهای اسلامی ربا میگیرن خب مشکل از قراردادهای اسلامی هست؟ باید تمام قراردادهای اسلامی رو تعطیل کنیم؟ بعد هم مگه ازدواج دائم عینا همین مسائل رو داخل خودش نداره؟ الان که با این وضعیت طلاق برای بعضی ها ازدواج دائم و موقت تفاوتی نداره!
پس هوسرانی یک عده به اسم صیغه موقت دلیل بر بستن راه نیست. البته دقت کنیم که نیاز مشروع با هوسرانی اشتباه نشه چون بلانسبت شما بعضی ها کلا نیاز جنسی رو مساوی هوس می دونند!
در ازدواج موقت تمکین واجب نیست، نفقه واجب نیست و بر خلاف ازدواج دائم خیلی شرطها رو می تونند ضمن عقد موقت قرار بدن. از جمله عدم رابطه جنسی و ... . بنا نیست ازدواج موقت مثل ازدواج دائم باشه و کلا تعریفش در مقابل ازدواج دائم نیست بلکه در مقابل روابط خارج از چهارچوب و غیرشرعی هست. از همین دوست و رفیق بازی های حیابونی بگیرید تا زنا و ... . ازدواج موقت اومده که این ها رو کنترل کنه و اتفاقا عنان بزنه به هوسرانی ها و کاملا ازدواج موقت می تونه قابل کنترل باشه برای دو طرف و این مثال هایی که عرض کردید از کنترل خارج شده مشکل و کمبود از شرع نیست بلکه از خود طرفین ماجراست.

در مورد چند همسری حسادت خانم دلیل منطقی نیست چون آقایون هم در مقابل تنوع طلب هستن. هیچ کدوم از این دو قابل اعتنا نیستند. اما بی غیرتی و بی عرضگی بعضی مردها رو قبول دارم که مصداق همون صحبت بالا هست. در قرآن هم به همین موضوع اشاره شده که حتما عدالت ظاهری بین همسران برقرار بشه حتی اگر یکی رو بیشتر از دیگری دوست دارند. به بحث هرم جمعیت و تجرد اجباری عده ای از خانم ها که خانم رهرو نوشته بودند هم کاری ندارم که صحبت خیلی درستی هم هست، در کل خواه ناخواه این موضوع به نفع خود خانم هاست. از طرفی جمعیت مردها به صورت طبیعی کمتر از خانم ها میشه و از طرفی خانم ها هم ظرفیت پاسخگویی همیشگی به نیازهای همسرشون رو ندارند. و واقعا برای عده ای از خانمها هیچ چاره ای جز همین شیوه نیست. خانمی که سن ازدواجش گذشته واقعا درست نیست برای احتمالات بیشتر صبر کنه تا به یک سنی برسه که هیچ چاره ای براش نیست.
رزق و روزی هم با خداست مخصوصا در مورد همسر و دختر. در مورد امضاهای عقدنامه هم صحبت نشه بهتره.


در مورد ازدواج گفتنی ها رو گفتید خدا خیرتون بده. اما ارجاع تون میدم به صحبت ناشناس بزرگوار. نظر بنده اینه که مشکل اصلی در ازدواج دائم از خانواده هاست. از تربیت بگیرید تا انتخابها و وسواسها و ملاک ها و زوائد دیگه.
مسئله همینه که فهیم ها میدون رو خالی کردند وگرنه والله این مسائل قابل حل هست. (اصلا اهل قسم خوردن نیستم ولی برای این موضوع قسم میخورم) برای هر مشکلی که بگید در مورد ازدواج راه حل هست منتها کسی حاضر نیست از خودش خرج کنه. می ترسن از این که از خودشون خرج کنند از آبروی خودشون خرج کنند. کم کمش همین که کسانی که اهل این زوائد نیستند رو به هم معرفی کنند و کنیم. والا خود خانواده ها و دختر پسرها عقل دارند و قرار نیست مستقیم با همونی که ما معرفی می کنیم برن ازدواج کنند. کار ما فقط معرفی هست تحقیق و ... با خودشونه. بنده با وجود این که مجرد هستم و ارتباطی ندارم بوده مواردی که معرفی کردم ولی این کار کار متاهلین هست نه مجردها. یا این که حداقل کار خانم ها هست. چقدر دخترخانم و آقایونی که تازه ازدواج می کنند به فکر ازدواج بقیه هستند؟ در صورتی که بهترین دوره برای واسطه گری دقیقا بعد از ازدواج هست. هم آقا دوستان مجرد داره و هم خانم و هم هر دو توان و حوصله و درک شناختی شون بهتر هست، جرأت و روحیه ی تغییر دارند. می تونند جامعه و دیگران رو تغییر بدن و ترغیب کنند. ولی برعکس واسطه گرهای ازدواج اغلب خانم های سن و سال داری هستند که دیگه روحیه ی تغییر ندارند و نگاهشون محدود به همین عرفهای جامعه ست. بنده دیدم که میگم. دوستان خودم خیلی هاشون همینطوری ازدواج کردند.
این حداقل کار هست. کار ندارم که چه کارهای دیگه ای میشه انجام داد. شما بگید از کمک مالی برای ضروریات از مسکن و اسباب ضروری و ... . حتی قرض بدیم چه اشکالی داره؟ ما چقدر مصداق شیعه هستیم؟ نمی گم همه مال و دارایی مون ولی لااقل اونچه که نیاز ضروری نداریم رو چقدر در اختیار کسانی که می شناسیم قرار میدیم و بالعکس؟
بله باید کار کرد و یک نفر و چند نفر ممکنه به جایی نرسن. ولی فکر میکنید جریان سازی چطور اتفاق میفته؟ همین یک نفر یک نفرها وقتی عامل باشند کم کم جاذبه ی حقانیت دیگران رو هم جذب میکنه. ما عامل نیستیم منتظریم یکی دیگه راه بیفته تا ما تو جایگاه تماشاچیان بشینیم بگیم کله ش کن! حقی که عیان و واضح هست که دیگه نیاز به پیشرو نداره. هر کس باید خودش وارد گود بشه. شما تهرانید همون اطرافیان خودتون بنده مشهدم اطرافیان خودم و خلاصه هر کس هر جوری که می تونه کمک کنه بعدش مطمئنا میشه و اگر نشه هم من و شما مدیون نیستیم. این ها واقعا دین هست بر گردن ما...
ببخشید رک میگم ولی اگر بیخیال باشیم این بلاها دامنگیر خودمون میشه چه برسه به نسل بعد. کم نمی شناسم خانواده هایی که از هم پاشیده شده به خاطر همین مشکلات جامعه.

خیلی لطف کردید واقعا لازم بود این صحبت ها گفته بشه. صحبت های بنده رو هم در تکمیل صحبت های خودتون بدونید قصد بحث کردن نیست. صحبت های شما هم درست هست و بنده هم سعی کردم اونچه که می دونم رو بگم تا کامل تر بشه. تشکر که وقت گذاشتید.

+ این فیلم جالب بود ببینید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">