عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
۲۰ فروردين۲۲:۰۰

در ۶ اوت ۱۹۴۵، بمب افکن اسکادران ۵۰۹ نیروی هوایی آمریکا موسوم به Enola Gay(که اکنون در موزه‌ای در واشنگتن نگهداری می‌شود)، از پایگاهی در جنوب اقیانوس آرام به پرواز در آمد و در ساعت ۸:۱۵ دقیقه به وقت محلی، بمب موسوم به پسر کوچک را بر شهر هیروشیما ژاپن منفجر ساخت و بدین ترتیب نام کشور ایالات متحده آمریکا را برای همیشه در تاریخ، به عنوان تنها کشور استفاده کننده از سلاح کشتار جمعی در تاریخ بشریت ثبت نمود . این بمب که در طراحی آن از ۶۴ کیلوگرم اورانیوم استفاده شده بود، از ارتفاع ۹۶۰۰ متری رها شد و در ارتفاع ۵۸۰ متری سطح زمین با شدتی معادل با انفجار ۱۵ هزار تن TNT منفجر شد. مجموع تلفات اولیه و کشته شدگان ناشی از عوارض این جنایت بزرگ ضد بشری را بالغ بر ۱۴۰۰۰۰ نفر تخمین می‌زنند. [1]

سه روز بعد در 9 اوت 1945، در ساعت 9:44 صبح، «باک اسکار» یا «مرد چاق»، سومین بمب اتمی جهان به هدف اولیه اش یعنی کاکورا می رسد. شهر در غبار و دود ناشی از حمله آمریکا به شهر مجاور، آکنده می شود. باک اسکار به دومین هدفش یعنی ناکازاکی می رسد. در ساعت 11:02 صبح، سومین بمب اتمی جهان، ناکازاکی را ویران می کند. گرما و شدت انفجار آن ساکنان شهر را به کام مرگ می کشاند. [2] این بمب موجب کشتار ۷۴۰۰۰ نفر انسان دیگر شد. این بمب که از پلوتونیوم به عنوان ماده شکافت پذیر استفاده می‌کرد، انفجاری به شدت ۲۱ کیلوتن TNT ایجاد کرد. [1]

ترومن از رادیو با مردم آمریکا سخن می گوید: «جهان توجه کرده است که اولین بمب اتمی روی هیروشیما یعنی یک پایگاه نظامی انداخته شد. زیرا ما می خواستیم تا حد امکان از کشتن غیرنظامیان پرهیز کنیم» [اما گزارش تحقیقی که در مورد این بمباران ها انجام شد نشان می دهد که هیروشیما و ناکازاکی به دلیل تمرکز زیاد کار و جمعیت به عنوان اهداف بمباران انتخاب شدند. 95 درصد از کسانی که در هیروشیما و ناکازاکی کشته شدند، غیرنظامی بودند.] [2]

این ها همه در حالی اتفاق افتاد که ژاپنی ها ماهها پیش از این جنایت ضد بشری توان ادامه ی جنگ را از دست داده بودند . ماهها بود که ارتش ژاپن از پشتیبانی لجستیک واحدهای دوردستش دست برداشته بود و سربازان ژاپنی در سنگرهایشان از گرسنگی می مردند , نه از گلوله ی آمریکایی ها .

سرزمین کوچک ژاپن با پهنه ای برابر سه استان خراسان رضوی و شمالی و جنوبی بدون هیچ کمکی از سوی متحدانش حدود شش سال بود که یک تنه جنگیده بود و در سال ۱۹۴۵ دیگر توانی برای ادامه ی این روند برایش باقی نمانده بود.

شاهد این مدعا اجرای عملیات انتحاری کامی کازه بود . کامی کازه ها خلبانانی بودند که به ناوهای جنگی ایالات متحده حمله می کردند و تا آخرین گلوله و بمبشان را شلیک می کردند . پس از پایان همه ی مهمات , در نهایت با کوبیدن خود هواپیما به ناو تلاش می کردند آن را غرق کنند . اگر ژاپن توان  ادامه ی جنگ را داشت هیچ دلیلی وجود نداشت که خلبانانش به این شکل از هواپیما و بدن خودشان به جای گلوله استفاده کنند. [3]

 

امروز بعد از گذشت حدود هفت دهه از این جنایت تاریخی، جانی و رییس جنایت کاران، پلیس شده!

 

ان شاءالله این پست ادامه داره..

۵
سر گشته | ۲۰ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۰۰
۱۲ فروردين۲۳:۴۲

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این سوال و سوالاتی شبیه به آن معمولا به صورت حساب شده بین عموم مردم از طریق رسانه ها و ... پخش می شود به این شکل که اگر شما ادعای دموکراسی و مردم سالاری دارید چرا دوباره رفراندوم و انتخابات برگزار نمی کنید تا ببینید که دیگر این مردم به نظام اسلامی رای نخواهند داد؟... با این پیش فرض و مقدمه که نسل عوض شده و مردم با دیدن کارکرد این حکومت و کارایی آن دیگر علاقه ای به حکومت اسلامی ندارند و احتمالا به دنبال حکومتی سکولار هستند!

 

شاید و از نظری بهترین جوابی که به این دسته می شود داد این هست که:

این شبهه و این مسئله تنها حکومت های دموکرات سکولار را به چالش می کشد و شما در واقع با پرسیدن این سوال تنها تیشه به ریشه خود می زنید!

 

اما به چه شکل؟ اول باید گفت که فرض این سوال فرضی دروغین و مغایر با واقعیت هاست.. بارها و بارها حضور پرشمار و پرشور مردم در انتخابات و راهپیمایی ها و حتی نماز جمعه های هفتگی دروغ بودن این ادعا را ثابت کرده و می کند. حضوری که به جرات می توان گفت هیچ مانندی در جهان امروز ندارد. این حضور به وضوح نشان می دهد که مردم موافق با اصل و پایه نظام هستند اگر مخالفتی هم وجود دارد که حتما دارد در زمینه مسائل فرعی مربوط به حکومت هست و عمل برخی از مسئولین و نه اصل نظام.

 

دوم تنها به واسطه ی احتمالی عام نمی توان رفراندوم مجدد برگزار کرد که اگر چنین باشد قبل از ایران و جمهوری اسلامی حکومت های غربی باید رفراندوم های مجدد برگزار کنند که سال ها سابقه بیشتری در دموکراسی نسبت به ایران دارند و این احتمال ها در مورد آن ها بر اساس شواهد کمی خاص تر هست. ضمن این که اگر قرار باشد رفراندومی هم برگزار شود چه جوابی برای بهانه ها و احتمالات بعدی خواهید داشت؟ با این حساب کار حکومت ها تنها برگزاری انتخابات خواهد بود و نه برنامه ریزی بلند مدت برای امور جامعه!

 

از همه مهم تر این که مشروعیت نظام اسلامی مبتنی به رای مردم نیست بلکه مشروعیت آن ریشه در حکومت الهی و پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام دارد و در واقع حکومت اسلامی برای اثبات مشروعیت خود دلایل وحیانی و عقلانی دارد. اما رای مردم چه نقشی دارد؟

رای مردم در واقع عامل تحقق نظام اسلامی هست چون با قهر و غلبه نمی توان چنین حکومتی را به روی کار آورد و به عبارت دیگر رای مردم مسئولیت آور است و نه مشروعیت آور. تفاوت مردم سالاری دینی و دموکراسی در این جا روشن می شود. اما در دموکراسی چطور؟

سوال اصلی این که چرا و به چه دلیل آراء مردم مشروعیت آور هست؟ دموکراسی چه پشتوانه عقلانی یا به طور کلی معرفتی دارد؟

دموکراسی شما نشان داده هر حقی حتی اگر ناحق باشد برای صاحبان زر و زور قابل جعل است و هر حقی حتی به ناحق از ضعفا و پابرهنگان قابل سلب است.

آیا بر اساس دموکراسی و رای مردم می توان حق حیات را از جنین های داخل رحم مادران گرفت و سقط جنین را قانونی و جزئی از حقوق مادران قرار داد؟

می شود در جایی به نام سازمان ملل متحد جمع شد و به نام حقوق بشر بر سر جان صدها هزار و بلکه میلیون ها انسان رای گیری کرد و آن گاه آن ها را در افغانستان و فلسطین و عراق و امثال ذلک به قتل رساند تنها با مجوز دموکراسی!؟

چطور می شود با وجود شرکت کمتر از نیمی از مردم در انتخابات بسیاری از کشورهای دموکرات سکولار مشروعیت آنان پابرجا باقی می ماند؟

چطور می شود حداقلی به نام بنگاه های سرمایه داری و سرمایه داران به وضوح بر مردم و کشورها حاکم می شوند ولی باز آن حکومت ها مشروعیت دارند؟ آیا رای مردم به آنها مشروعیت بخشیده یا دلار سرمایه داران!؟

قطعیات را رها کرده اید و به احتمالات کاذب می پردازید!؟

۳
سر گشته | ۱۲ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۴۲
۰۹ فروردين۱۲:۳۱

دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمی‌دانم  ***  همه هستی تویی، فی‌الجمله، این و آن نمی‌دانم

بجز تو در همه عالم دگر دلبر نمی‌بینم  ***  بجز تو در همه گیتی دگر جانان نمی‌دانم

بجز غوغای عشق تو درون دل نمی‌یابم  ***  بجز سودای وصل تو میان جان نمی‌دانم

چه آرم بر در وصلت؟ که دل لایق نمی‌افتد  ***  چه بازم در ره عشقت؟ که جان شایان نمی‌دانم

یکی دل داشتم پر خون شد آن هم از کفم بیرون  ***  کجا افتاد آن مجنون، درین دوران؟ نمی‌دانم

دلم سرگشته می‌دارد سر زلف پریشانت  ***  چه می‌خواهد ازین مسکین سرگردان؟ نمی‌دانم

دل و جان مرا هر لحظه بی جرمی بیزاری  ***  چه می خواهی ازین مسکین سرگردان ؟ نمی دانم

اگر مقصود تو جان است، رخ بنما و جان بستان  ***  و گر قصد دگر داری، من این و آن نمی‌دانم

مرا با توست پیمانی، تو با من کرده‌ای عهدی  ***  شکستی عهد، یا هستی بر آن پیمان؟ نمی‌دانم

تو را یک ذره سوی خود هواخواهی نمی‌بینم  ***  مرا یک موی بر تن نیست کت خواهان نمی‌دانم

چه بی‌روزی کسم، یارب، که از وصل تو محرومم!  ***  چرا شد قسمت بختم ز تو حرمان؟ نمی‌دانم

چو اندر چشم هر ذره، چو خورشید آشکارایی  ***  چرایی از من حیران چنین پنهان؟ نمی‌دانم

به امید وصال تو دلم را شاد می‌دارم  ***  چرا درد دل خود را دگر درمان نمی‌دانم؟

نمی‌یابم تو را در دل، نه در عالم، نه در گیتی  ***  کجا جویم تو را آخر من حیران؟ نمی‌دانم

عجب‌تر آنکه می‌بینم جمال تو عیان، لیکن  ***  نمی‌دانم چه می‌بینم من نادان؟ نمی‌دانم

همی‌دانم که روزوشب جهان روشن به روی توست  ***  ولیکن آفتابی یا مه تابان؟ نمی‌دانم

به زندان فراقت در، عراقی پایبندم شد  ***  رها خواهم شدن یا نی، ازین زندان؟ نمی‌دانم

شیخ فخرالدین عراقی

 

سر گشته | ۰۹ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۳۱
۰۵ فروردين۱۲:۰۸

از بازرگان و بنی صدر تا قالیبافت

با توجه به اینکه مقام معظم رهبری،صراحتا مشکلات فعلی اقتصاد نفتی کشور را به این قشر نسبت دادند،نگارنده بر آن شده است تا در سطور آینده با بررسی تاریخ تکنوکرات ها بعد از انقلاب اسلامی زوایایی هر چند اندک را از فرمایشات رهبری معزز را باز کند.

 

مرحله ی اول(دولت موقت): در این مرحله تکنوکراسی برای اولین بار بعد از انقلاب مطرح شد و بکار گرفته شد و مهندس بازرگان مدعی بود انقلابیون که تجربه و تخصص کشورداری ندارند،باید فعلا در مسئولیت های پایین دستی بمانند وسران نهضت آزادی که تجربه ی زیادی دارند،باید امور کشور را به دست گیرند.نتیجه آن شد که اکثریت اعضای کابینه ی موقت کسانی شدند که اعتقادی به آرمان های ملت در هنگام انقلاب نداشتند و تضادهای سنگینی بین شورای انقلاب و دولت موقت بوجود آمد.

مرحله ی دوم(دولت بنی صدر):  اما این مفهوم  شکافی بزرگ بین بنی صدر و شهید رجایی در معرفی وزرا به مجلس اول ایجاد کرد.بنی صدر افرادی را که مورد تایید خودش بود را معرفی می کرد و لقب متخصص به آن ها می داد.وی همچنین کابینه ی رجایی را فاقد تخصص مربوط می دانست،در حالی که شهید بهشتی در سخنرانی ای یک یک وزرا و تخصصشان  را نام برد و منظور بنی صدر از تخصص را خواست.

مرحله ی سوم(دولت سازندگی): از نتایج مهلک تکنوکراسی در این دولت آزادسازی قیمت ها بود، که وقتی به دولت اعتراض می شد که طبقه ی فقیر در حال نابود شدن است،اینطور پاسخ داده شد که زیر چرخ توسعه مردم له می شوند،چاره ای نیست، واین توسعه دقیقا توجیهی بود که رضاشاه برای کشف حجاب مطرح می کرد.

مرحله ی چهارم(دولت اصلاحات): در این دولت به معنای واقعی کلمه تمام مولفه های ذکر شده اجرا می شد، . این بارهیچ اسمی از اهداف دینی آورده نمی شد و به وضوح مفاهیم غربی مانند فرا ارزش آزادی،جامعه ی مدنی،پایان ایدئولوژی و... مطرح شد،و اتفاقا تکنوکراسی حالا با این اهداف می سازد،لیکن باز هم مشکل تفاوت بافت جامعه ی مذهبی با فضای تعریف شده در دوران اصلاحات بود.این مدل بدین صورت پیاده می شد که فن سالاران(تکنوکرات ها) به خوبی مدل های غربی را در ایران (که اتفاقا با علمی که آموخته بودند برابری می کرد)پیاده می کردند.

مرحله ی پنجم(دولت دهم): اضافه شدن افراد اجرایی تحت فرمان رئیس جمهور احمدی نژاد که بعضا با شعارهای 3تیری بیگانه بودند به دولت،به خوبی بار دیگر گرایش به فن سالاری را نشان داد، که ضربه ای مهلک به کارهای اجرایی دولت زد که نمونه ی اصلی آن شکست هدفمند کردن یارانه ها بود.

مرحله ی آخر(کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری92) کاندیداهای تکنوکرات دو طیف اند:

الف:هاشمی ویارانش(خاتمی،حسن روحانی،محسن رضایی):واکنش یکی از سایت های وابسته به این گروه به فرمایشات اخیر رهبری:

متاسفانه این سخنان به سرعت مورد سوء استفاده دو دسته از رسانه ها قرار گرفت . یک عده از رسانه ها که مدعی ولایت مداری هستند و در نوشته های خود رهبر انقلاب را امام خامنه ای می نامند. برخی از رسانه های این گروه، بلافاصله پس از پایان سخنرانی رهبر انقلاب به تکنوکرات ها (بخوانید رقبای سیاسی که باید حذف شوند از اصلاح طلب و اصولگرا)حمله کردند و از بیانات رهبر انقلاب، برداشتی ضد تکنوکراتی کردند. در حالی که تکنوکرات یعنی متخصص! رهبر انقلاب به صورت روشن اظهار داشتند: برخی آقایانی که به تعبیر خودشان تکنوکرات هستند ، در مقابل این سخن لبخند معنا داری زدند و گفتند مگر چنین چیزی امکان دارد ؟  کجای این سخنان علیه تکنوکرات ها (بخوانید متخصص ها)است؟  اکنون بحث دفاع از تکنوکرات ها نیست. بحث این است چرا نخستین سخنان رهبر انقلاب باید استفاده ای جناحی از آن شود و سخنرانی رهبر انقلاب را بهانه ای برای حذف رقیب کنند؟ مهم این نیست رقیب چه کسی است ؟ اصلاح طلب تکنوکرات یا اصولگرای تکنوکرات! مهم این است که ایده ی رهبر انقلاب را مبنی بر تلاش برای قطع وابستگی به نفت را در سال حماسه اقتصادی فرو گذاشته اند و به حاشیه ها چسبیده اند.

ب)قالیباف: ما نباید اقتصاد مقاومتی را یک تئوری علمی بدانیم ، بلکه اقتصاد مقاومتی ، یک رویکرد و یک باور است و موضوعات آن از جنس کمی نیست که به آن کمی نگاه شود و کیفی است که باید نگاه خاص خود را داشته باشد و از ابزار تکنوکراسی و بروکراسی برای پیاده سازی آن استفاده کنیم ، البته ممکن است که بگویند قالیباف ، انسان تکنوکراتی است که باید بگوییم تکنوکرات بودن چیز بدی نیست و به معنای استفاده درست از ابزار خوب و مدرن است که برای پیاده سازی یک آرمان و یک عقل متصل به وحی الهی استفاده می شود و اگر نخواهیم از آن استفاده کنیم باید به عقلمان شک کنیم.

این سخنان قالیباف 8 اسفندماه منتشر شد،که واکنش های شدیدی را در پی داشت.

 

واقعیت این است که تکنوکرات ها باید بدانند که اهداف انقلابی و آرمانی با تکنوکراسی تضاد سنگین دارد و الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت با تکنوکراسی پیاده سازی نمی شود.

 

               منبع: وبلاگ سید مرتضی موسوی نژاد

۷
مجتبی مرادی | ۰۵ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۰۸
۰۵ فروردين۱۲:۰۵

  " آمریکا اظهار خوشحالی کرده و گفته فلانی اعتراف کرده تحریم‌ها بی اثر نبود. بله، تحریم‌ها اثر داشت. این اشکال اساسی در خود ماست که اقتصادمان وابسته به نفت است. ما باید اقتصادمان را از نفت جدا کنیم. بله؛ تحریم‌ها اثر گذاشت اما نه آن اثری که دشمن می‌خواست. من 17-18 سال قبل به دولت وقت(دولت سازندگی) گفتم کاری کنید که بتوانیم در چاه‌های نفت را هر وقت که اراده کردیم ببندیم. آقایان به قول خودشان تکنوکرات لبخند اکراه زدند که مگر می‌شود؟ بله می‌شود ".

رهبر انقلاب _ نوروز 92

 

جملاتی با بار معنایی مشخص،که هر چقدر معتقدین به تکنوکراسی(فن سالاری) از لحظه ی بیان این جملات توسط مقام معظم رهبری،در تلاش هستند تا توجیهی به سود خود پیدا کنند،یا حداقل بتوانند بار منفی این جملات دقیق و بجا را علیه خود کم کنند،موفق نمی شوند.

در بضی رسانه های تکنوکرات ها سعی شده است با تغییر تعریف فن سالاری کمی بار این جملات را کاهش بدهند،در بعضی از  رسانه های آن ها نیز عدم اشاره به فرمایشات رهبری در این موضوع را دست مایه ی سیاست های خود قرار دادند،بعضی نیز مانند آن است که در سالیان اخیر هیچ زمانی نبوده است که تکنوکرات بودن خود را اعلام کنند.(چه رسیده به کمتر از یک ماه پیش)

با توجه به اینکه مقام معظم رهبری،صراحتا مشکلات فعلی اقتصاد نفتی کشور را به این قشر نسبت دادند، نگارنده بر آن شده است تا در سطور آینده با تعریفی از تکنوکراسی  زوایایی هر چند اندک را از فرمایشات رهبری معزز را باز کند.

       

اولا تکنوکراسی دارای مولفه هایی است که در حوزه ی حکومت داری پنج مولفه ی آن دارای اهمیت بیشتری است:

1.نخبه گرایی 2.عقل ابزاری  3.هدف گرایی  4.علم گرایی 5.تخصص گرایی

1.نخبه گرایی:این مولفه بیانگر آن است،که افرادی درون  سازوکارهای حکومت به عنوان نخبه(با هر تعریفی متفاوتی اهمیت ندارد،که عدم تعریف مشخص از ویژگی های همیشگی مکاتب غربی است)پرورش یابند، و تصمیم گیری های مهم کشور در آینده توسط این افراد گرفته شود و مهم تر از آن اجرا شود.نقص بزرگ این مولفه این هست که همیشه قبیله گرایی باعث می شود افراد خاصی بر کشور حاکم بشوند و مفاهیمی مثل اقتصاد مردمی و تمام کنندگی مردم در مردم سالاری دینی زیر سوال می رود.نمونه ی این مولفه را می توان در شیوه ی حکومت داری دولتمردان انگلستان دید،که مجلس و دولت همواره از بین نخبگان سیاسی دو حزب سیاسی کارگر و محافظه کار انتخاب می شوند و یا در خوش بینانه ترین حالت جضور حزب سومی در ائتلاف، می تواند این فضا را تلطیف کند.

2.عقل ابزاری:این مولفه بیانگر آن است که عقل وسیله ای برای رسیدن به ابزاری می شود، که قرار است ما را به هدفی تجربی یا مادی رساند.در عقل ابزاری دیگر مساله ای که دارای جنبه ی ماوراءالطبیعه باشد قابلیت مطرح شدن ندارد، و این بار عقل ابزاری در مقابل عقل دینی تعریف می شود و احداث مسجد یا حسینیه مساله ی غیر عقلانی است.

3.هدف گرایی:مهم ترین ویژگی این مولفه این است که وسیله ی رسیدن به هدف توجیه می شود.بنابراین برای رشد اقثصادی و سود آوری بانک ها گرفتن دیرکرد از اقساط وام های قرض الحسنه که به فتوای اکثریت مراجع تقلید حرام و رباست توجیه می شود.

4.علم گرایی:مهم ترین پیام علم گرایی این است،که قدرت مطلق در دست کسانی است، که علم استفاده از ابزار را برای رسیدن به اهداف مادی و تجربی را دارد.این مسئله وقتی حاد می شود که سرمایه گذاری برای علم فلسفه توجیهی ندارد، و امروزه علوم پایه منبع فلسفه ی جدید شده است.

5.تخصص گرایی: هر فرد با توجه به تخصص خود قبول مسئولیت می کند، و مهم نیست اصولا قائل به ایدئولوژی حکومت باشد و یا اینکه چقدر قدرت مدیریت دارد.تخصص در مقابل تعهد تعریف می شود، که رهبری در این مورد می فرمایند:

"بحمداللَّه، امروز بعد از چهارده، پانزده سال که از انقلاب مى‌گذرد، دیگر آن دعواى تعهّد و تخصّصى که اوّل انقلاب بود، وجود ندارد. معنى ندارد که ما بگوییم تعهّد یا تخصّص؟ هم تعهّد، هم تخصّص؛ زیرا، بحمداللَّه، مدیران خوبى تربیت شده‌اند و شخصیتهاى برجسته‌اى هستند." (شهریور ماه 1372)

ولی اینکه کدام مولفه مهم تر است بستگی دارد به اینکه، چه کسی در چه زمانی چه استفاده ای می خواهد از تکنوکراسی بکند.

                                        
      وبلاگ  : سید مرتضی موسوی نژاد

               منبع : smmn.blogfa.com

 

+ بیشتر در مورد تکنوکراسی: پژوهه | اندیشه قم

۰
مجتبی مرادی | ۰۵ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۰۵
۲۹ اسفند۱۴:۴۶

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوندا تو کریمی ، رحیمی ، رئوفی ، شافی و قادری به انجام هر کاری قسمت میدم به ٩٩ اسمت :

تو این روزای آخر سال هیچ پدر و مادری رو شرمنده بچه و خانوادش نکن...

نگذار دل هیچ مریضی روی تخت بیمارستان بلرزه و غصه تنهایی رو بخوره...

چشم هیچ یتیمی به داشته های همسن و سالاشون اشک نبینه و بغض نگیره...

همه پدرا و مادرای مریض رو شفا بده و در این آخرین روزهای سال دل همه ی بندگان خوبت رو شاد کن...

هیچکسی تو این روزا سیاهپوش عزیزاش نشه... هیچکس...*

اما این روزها یک نفر سیاه پوش عزیزش هست..

شما هم دعا کنید...

 

*منبع: یکی از دوستان!

هفت سین امسال

+ متاسفانه نه در صدا و سیما و نه در بین مردم آن طور که باید نشانی از دهه فاطمیه نیست ... خدا کمک کند که شرمنده صاحب عزا نشویم..

۸
سر گشته | ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۴۶
۲۵ اسفند۰۸:۳۰

علی (ع) نماز های پنج گانه را در مسجد بجا می آورد و هر گاه نمازش تمام می شد ابوبکر و عمر به او می گفتند: حال دختر رسول خدا (ص) چگونه است؟ تا این که بیماری حضرت شدت یافت و آن دو حالش را از علی (ع) پرسیدند و به او گفتند: تو خود میدانی که بین ما و او چه گذشته است. اگر صلاح میدانی از او برای ما اذن بگیر تا به خاطر گناه خود از او عذر بخواهیم.

حضرت فرمود: این کار را برای شما انجام می دهم.

آن دو برخاستند، و در کنار درب خانه نشستند و علی (ع) به محضر فاطمه (س) وارد شد و به او فرمود: ای بانوی آزاده فلانی و فلانی پشت در هستند و می خواهند بر تو سلام کنند چه صلاح می دانی؟

فاطمه (س) فرمود: خانه، خانه توست و این زن آزاده همسرت، هر چه می خواهی بکن.

علی (ع) فرمود: پس پوشش سرت را محکم کن.

آن حضرت پوشش خود را محکم کرد و روی مبارکش را به سمت دیوار گردانید.

ابوبکر و عمر وارد خانه شدند و سلام کردند و گفتند: از ما راضی باش، خدا از تو راضی باشد.

فاطمه (س) فرمود: چه چیزی شما را به این کار واداشت؟

آن دو گفتند: اعتراف به گناه و امید به بخشش تو و از بین بردن خشم و غضب نسبت به ما.

حضرت فرمود: اگر راست می گویید پس جواب سوال مرا بدهید که من از شما سوالی نمی کنم مگر این که می دانم جوابش را می دانید. اگر راست بگویید می پذیرم که شما در آمدنتان به این جا راست گفته اید.

آن دو گفتند: هر چه می خواهی بپرس.

حضرت فرمود: شما را به خدا قسم می دهم آیا شنیده اید که رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه (س) پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده است؟

گفتند: آری.

پس حضرت دست مبارکش را به آسمان بالا برد و فرمود: پروردگارا این دو، مرا آزار دادند پس من از آنان به تو و پیامبرت شکایت می کنم. نه! به خدا سوگند من هرگز از شما راضی نمی شوم تا پدرم رسول خدا (ص) را ملاقات نموده و کارهایی را که شما با من کردید به او خبر دهم و او [بین ما] قضاوت کند.

در این هنگام ابوبکر شروع به گفتن وای و ویل کرد و شدیدا به آه و ناله پرداخت.

عمر به او گفت: ای خلیفه رسول خدا (ص) آیا از سخنان یک زن این همه آه و ناله می کنی؟*

۸
سر گشته | ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۰۸:۳۰
۱۸ اسفند۰۹:۳۰

در بـیـن ایـنـکـه روزى رسـول خـدا، صـلى الله عـلیـه و آله ، نـشـسـتـه بـود جـبـرئیـل آمـد در خدمتش ، در صورتى که افسرده و محزون بود و رنگش متغیر بود.

پیغمبر فـرمـود: اى جـبـرئیـل چرا تو را افسرده و محزون مى بینم؟

گفت : اى محمد، صلى الله عـلیـه و آله ، چـرا چـنـیـن نـبـاشـیـم در صـورتى که امروز گذاشته شد دمهاى جهنم.

پیغمبر خدا، صلى الله علیه و آله و سلم، گفت : چه چیز است دمهاى جهنم؟

عرض کـرد: هـمـانـا خـداى تـعـالى امـر فـرمـود بـه آتـش، بـرافـروخـتـه شـد هـزار سـال تـا سـرخ شـد. بـعـد از آن امـر فـرمـود بـه آن افـروخـتـه شـد هـزار سـال تـا سـفـیـد شـد. پـس از آن امـر فـرمـود بـه آن ، افـروخـتـه شـد هـزار سـال تـا سـیاه شد و آن سیاه و تاریک است. پس اگر یک حلقه از زنجیرى که بلندى آن هـفـتـاد ذراع اسـت گـذاشـتـه شـود بر دنیا، هر آینه آب مى شود دنیا از حرارت آن، و اگر قـطـره اى از زقـوم و ضـریـع آن بـچـکـد در آبـهـاى اهـل دنـیـا، هـمـه مـى مـیـرنـد از گـنـد آن. پـس گـریـه کـرد رسـول خـدا، صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم، و جـبـرئیـل گـریـان شـد. پس خداى تعالى فرستاد به سوى آنها فرشته (اى). عرض کرد: خداى شما سلام مى رساند به شما و مـى فـرمـایـد مـن ایـمن کردم شما دو تن را از اینکه گناهى کنید که عذاب کنم شما را به واسطه آن.

 

اى عـزیـز، امـثال این حدیث شریف بسیار است ، و وجود جهنم و عذاب الیم آن از ضروریات جمیع ادیان و واضحات برهان است ، و اصحاب مکاشفه و ارباب قلوب در همى عالم نمونه آن را دیـده انـد.

درسـت تـصـور و تـدبـر کـن در مـضـمـون ایـن حـدیـث کـمر شکن ، آیا اگر احـتـمال صحت هم بدهى ، نباید مثل دیوانه ها سر به بیابان بگذارى؟

چه شده که ما این قدر در خواب غفلت و جهالتیم؟ آیا ملکى مثل رسـول الله و جـبـرئیـل بـر مـا نـازل شـده و مـا را از عـذاب خـدا ایـمـن کـرده ؟ بـا ایـنـکـه رسول خدا و اولیاء او تا آخر عمر هم از خوف خدا قرار نداشتند و خواب و خوراک نداشتند. ولى کـار خـانـه خـدا از خـوف غـش مـى کرد. على بن الحسین ، علیهما السلام ، امام معصوم ، گـریـه هـا و زاریـهـایـش و مـنـاجـات و عـجـز و نـاله هـایـش دل را پـاره پـاره مـى کـنـد. مـا را چه شده که هیچ حیا نکرده در محضر ربوبیت این قدر هتک حـرمات و نوامیس الهى را مى کنیم؟

اى واى بر ما و بر غفلت ما! اى واى بر ما و بر شدت سـکـرات مـوت ما! اى واى بر حال ما در برزخ و سختیهاى آن ، و در قیامت و ظلمتهاى آن ! اى واى بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن!...

بخشی از چهل حدیث امام خمینی (ره) حدیث اول

چون مرغ بر این کنگره تا کی بتوان خواند+

یک روز نگه کن که بر این کنگره خشتیم

 

دانلود کتاب موبایل جاوا و آندروید چهل حدیث+

۶
سر گشته | ۱۸ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۳۰
۱۱ اسفند۰۹:۰۰

سازشکاری در نگاه اول یادآور بحث های سیاسی بر سر سازش ایران با امریکاست ولی دقیق تر که نگاه کنیم بحث بسیار وسیع تر است.

مراحلی طی می شود تا نظر به سازش برسد، شاید سازش با نفس و هوای نفس و سازش با شیاطین جن و انس و بر سر وسوسه ها و وعده های پوچ آن ها و ... .

 

به زندگی و اعمال خود که نگاه می کنیم پر است از همین سازشکاری ها... نماز صبح بیدار می شوم اما حال بلند شدن ندارم! سازش می کنم با خواسته نفس و وعده شیطان... هر روز از کنار معروف های بر زمین مانده و منکر های بر علم رفته می گذرم! سازش می کنم به بهانه های مختلف و وعده های مختلف چون شیطان کار خودش را خوب بلد است!... در صدا و سیمای جمهوری اسلامی(!) انواع زشتی ها و منکرات را می بینم و سکوت و سازش می کنم... و تا دل تان بخواهد زندگی ما پر است از همین سازش ها

 

این سازش ها تا آن جا ادامه پیدا می کنند که دیگر اسمش را سازش نمی گذارم! قبح اعمال از بین می رود، معروف منکر و منکر معروف می شود. کم کم برای منکرها دلیل دست و پا می کنم که خود و دیگران را توجیه کنم.... تا آن جا که کم کم فراموش می کنم حسین (ع) زمانه دلخوش به وعده های چون منی قرار است پا در کربلا بگذارد اما نمی داند که من با دشمنانش سازش کرده ام و...

پناه برخدا...

 

حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام: "سازشکاری بر چهار شعبه است: ترس، وقت گذرانی، آرزو، غرور.

1- ترس انسان را از حق بر می گرداند.

2-وقت گذرانی (امروز و فردا کردن) انسان را در عمل سست می کند تا مرگ به سراغش آید.

3-اگر آرزو نبود انسان حساب خود را می کرد و اگر حساب خود را می دانست از وحشت و ترس ناگهانی می مرد.

4-غرور شخص را از عمل باز می دارد."

 

در کلام حضرت سازشکاری یکی از چهار پایه نفاق معرفی شده و هر کدام به تفصیل توضیح داده شده اند.

رجوع کنید به "اسرار آل محمد(ص)" حدیث 68 پایه های کفر و نفاق

 

بحث در مورد سازش خیلی وسعت داره و فقط سعی کردم دریچه ای باز کنم تا بهانه ای باشه برای این حدیث زیبا و راهبردی از حضرت امیر (ع).

سر گشته | ۱۱ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۰۰
۰۴ اسفند۱۷:۲۱

"خورشید پشت ابر"؛ چند روزیست این تعبیر ذهنم رو مشغول کرده.

زمین از نورش بهره مند می شود اما یک روز بیشتر و روزی دیگر کمتر؛ بسته به این که چقدر ابرهای آن روزگار تیره باشد.

 

اما در هر روزگاری پیدا می شود کسی که دلش بی ابر باشد، صاف، تمام پرده و حجاب ها را کنار زده باشد و از ابرهای تیره روزگار خود بالاتر رفته باشد و رسیده باشد به شعاع مستقیم نورش.

به نور مستقیم خورشید که رسید می شود قمری برای روزگار تیره این مردمان.در پس تیرگی ها و ابرها چون همان خورشید ناپیداست و هر کسی نمی تواند به وجودش پی ببرد.

نورش از خورشید است و خیلی کمتر از آن ولی به این دل های تیره نزدیک تر است و ملموس تر و راحت تر می شود به او رسید... تا چقدر ما قدر این قمرهای درخشان را بدانیم.

 

می گویند چون خورشید هست قمر را چه سود؟ این تیره دلان کجا می توانند به خورشید برسند؟ این ها وجود همین قمرها را هم درک نمی کنند آن گاه از خورشید می گویند؟

 

تیرگی های دلمان این آسمان تیره را ساخته تا کی شود آقا جان که توفانی شود تا این ابرها ببارند و دلمان بشود آینه نور شما...

 

+ آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست

ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست...

ساغر هستی

رهی معیری

۵
سر گشته | ۰۴ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۲۱