عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۶ مطلب با موضوع «سبک زندگی» ثبت شده است

۲۱ آذر۱۸:۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیشینه این موضوع برمی گردد به دوران پیش دانشگاهی و بعد از آن؛ زمانی که در جلسات مطالعاتی استاد گرانقدری شرکت می کردیم. مباحث کتب شهید مطهری و شهید آوینی مطرح می شد. به خصوص کتاب مبانی توسعه و تمدن غرب شهید آوینی همراه با توضیح و تفسیر شیرین استاد آن چنان در افکار و ذهن ما رسوخ کرد و آن چنان ما را دغدغه مند تغییر و تحولات درونی و بیرونی کرد که نتیجه اش شد رفتن به دنبال سوالات ریشه ای از سبک زندگی که انسان را به تمام این اهداف و تحولات و مقاصد برساند. دغدغه هایش از جنس رسیدن به سبک زندگی الگوهای بزرگ اسلامی مان بود. سوال هم این که ما چه کنیم (به صورت دقیق و موردی) تا بتوانیم به سبک زندگی تمام عیار اسلامی و تمام دغدغه های حقیقت طلبانه برسیم. ساده تر بگویم چه کنیم که فکر و عمل و رفتار و تمام حالات و سکنات مان بشود همچون علی علیه السلام. چه کنیم هم که می گفتم پشتش توضیحش می شد یک برنامه عملی که از همین امروز من نوعی به آن عمل کنم. آن هم برنامه ای در تمام جنبه های مختلف زندگی و وجود انسان..

همان زمان زیاد به دنبال جواب این سوال رفتم. جواب های خوبی هم دریافت کردم اما هیچ کدام از این جواب ها صورت مسئله اش دقیقا آن چیزی که من می خواستم نبود. هر کدام از این جواب ها گوشه ای از موضوع را پوشش می دادند. از جمله بهترین جواب ها توصیه های امام (ره) به جوانان بود و گنجینه صحیفه نور امام (ره)، بعد از آن احادیث و روایات پربار ما از جمله خطبه متقین امام علی علیه السلام و ... .

تا در نهایت نمی دانم به توصیه چه کسی بود که رسیدیم به کتب اخلاقی. ابتدا کمی گشت و گذار بین کتب اخلاقی کردیم تا در نهایت به نظرم باز هم به توصیه همان استادمان رفتیم سراغ چهل حدیث امام.

همان حدیث اول و دوم چهل حدیث امام (ره) و خطبه متقین امام علی علیه السلام کار خود را کردند! خواندن شان زلزله ای چند ریشتری در وجود انسان به وجود می آورد که متاسفانه در وجود بنده تلفاتی نداشت ...!

 

خطبه متقین امام علی علیه السلام را که حتما همه شما خواندید و می دانید برنامه عملی و موردی تقواست. اما آن هایی که حدیث اول چهل حدیث امام (ره) را خوانده اند می دانند خبری از برنامه عمل ریز و دقیق نیست. حدیث مربوط به جهاد اکبر و مبارزه با نفس هست. توضیح و تفصیل حدیث هم که از خود امام است بیشتر معرفتی هست. کمابیش به راه های مبارزه با نفس پرداخته شده ولی آن چه که در کلام امام (ره) وجود دارد که انسان را از سردرگمی درمی آورد بیشتر همین جنبه معرفتی و عرفانی هست. همین که انسان کمی نسبت به وجود و عوالم وجودی اش آگاهی پیدا می کند. مثل این که نقشه ای جلوی انسان گذاشته باشند از عوالم درونی و بیرونی اش و همه چیز را خیلی کلی و عام توضیح داده باشند. نهایتا شاهراه های اصلی را هم در نقشه نشان بدهند. آن حسی که بعد از خواندن حدیث به انسان دست می دهد، آن آرامش و اطمینانی که در وجود انسان می نشیند زاده ی همین معرفت و شناخت هست. همین که انسان حس می کند بالاخره جایی را پیدا کرده که می تواند جواب سوال ها و گره ها و سردرگمی های وجودی اش را پیدا کند. می دانید چه می گویم؟ همین که انسان بعد از مدت ها سردرگمی و آشفتگی بالاخره به نور و روشنایی می رسد. همین که قلب و فطرت انسان این صحبت ها را تصدیق می کند و می گوید من راضی شدم. همین که بعد از مدت ها احساس می کنی بالاخره می توانی گمشده ات را پیدا کنی. همین که بعد از مدت های طوفان های درونی ات آرام می شوند و می توانی افق را ببینی و همین که ابرها و تیرگی ها کنار می روند و می توانی کوه را از دره تا قله ببینی، همین کافیست که انسان به آرامش برسد.

 

یکی از دوستان وبلاگی نوشتند:

"این روز ها به مرگ خیلی ها فکر میکنم، اینکه چرا رفتن؟ جوان و در اوج؟ به مرگ خودم... اینکه با وجود اینکه چیزی ندارم و خیلی وقته که تمام شده ام، ولی چرا این مهلت رو خدا بهم داده؟ نمیخوام و نمیتونم دیگه ادامه بدم، چرا بهم فرصت میده؟ واسه اینکه بعدا بهم بگه بهت فرصت دادم و استفاده نکردی؟ خنده ام میگیره... تمام بد حالی ما تو این زمونه بخاطر اینه که نیست اونی که باید باشه، حال مون بده چون به اصل وصل نیستیم که اگه بودیم این بد حالی بی معنی بود. زندگی مون بی معنیه... حقیقتا برا چی داریم ادامه میدیم؟ به چه امیدی؟ خیلیامون سرمونو با انواع و اقسام چیزها گرم کردیم و حالیمون نیست فقط میگذرونیم روزها رو یکی با درس یکی با کار و هرکس به نحوی اما به چه امیدی؟ هرکس برا یه هدفی داره ادامه میده به زندگی اما یه لحظه به این فکر کنیم که آخرش که چی واقعا؟! جوابی پیدا نمیکنم برا این سوالات تنها چیزی که الان به ذهنم میرسه اینه که تمام بد حالی ما بخاطر اینه که وصل نیستیم به اصل"

۳
سر گشته | ۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۸:۱۹
۲۵ آبان۲۱:۲۱

بدون شک زن (در تمام نقش ها به خصوص مادری و همسری) به دلیل قابلیت های روحی خدادادی عنصر اصلی و اساسی خانواده محسوب می شود.

 

بعد از این مقدمه طولانی بپردازیم به اصل موضوع یعنی همان بلای خانواده سوزی که به جان جامعه ما افتاده.

بلای خانواده سوز جامعه ما همین سبک زندگی غربی و فرهنگ غربی ست که عنان گسیخته و گاها با یاری و حمایت برخی مسئولین بی مسئولیت و روشنفکرمآب ها و شیفتگان غرب ترویج می شود. همین سریال ها و فیلم های ماهواره و اینترنتی و حتی داخلی، موسیقی و ... ، الگوهای ساختگی در انظار مردم، همین مد و لباس ها و مغازه ها و فروشگاه های هزار رنگ، همین بی بندوباری و رفاه طلبی و بی خیالی و ... است.

بلای خانواده سوز ما این هست که وقتی در کوچه و خیابان راه می رویم انواع و اقسام تلاش ها برای جلب توجه و نظر نامحرم را در ظاهر و حرکات و سکنات و گفتار و کردار زنان می بینیم. همین از کف پا تا سر و بلکه بالاتر از سر زن سرتاسر تبرج و جلوه سازی برای نامحرمان است. از لباس ها تنگ و رنگارنگ تا آرایش های آنچنانی، کفش و جوراب حتی! و ...

خلاصه که همه چیز به عکس شده و هر چیزی که مربوط به زنان باشد باید نهایت زیبایی و زرق و برق را برای جلب توجه داشته باشد. و دریغ از کسانی که چشم می بندند و اباحه گری می کنند. گاهی از یک جوراب تور یا یک کفش با جلوه و نما، یا یک لباس رنگی شروع می کنند اما همین قدم اول برای افتادن در گرداب کافی ست.

از این ظواهر که بگذریم می رسیم به این حضور پرشور صبح تا شب و بلکه کله سحر تا نصف شبی زنان در کوچه و خیابان ها! گاهی به بهانه خرید، گاهی یک گردش و رستوران و خوش گذرانی، گاهی کار، گاهی بودن در کنار دوستان، گاهی مسافرت های درون شهری و ... خلاصه هیچ بهانه ای هم که نباشد بهانه پوسیدن در خانه و آب و هواخوری همیشه هست!

و خدا می داند که این تبرج و خودنمایی چه ظلم و فسادی ایجاد می کند و چه انسان ها و خانواده هایی را نابود می کند. اولش از خودش شروع می شود که چشم بسته خود را کالای لذت طلبی نامحرمان و سودجویی سودجویان می کند. همان هایی که هر روز یک چیزی را در بین مردم مد می کنند تا پولی به جیب بزنند و ... .

 

بگذریم نمی دانم چه حکمتی ست که دختران و زنان به ظاهر محجبه هم گاها چشم بسته به دنبال این ها (البته نظریه ای هست که می گوید آن ها هم زمانی خوب بودند) می روند. همان که گفتم گاهی از یک رنگ و لعاب ساده شروع می شود، یا از یک کفش و لباس زیبا که جلب توجه کند یا یک قرار با دوستان در فلان پارک و ... .

خلاصه که با همان پک اول شروع می شود که یک وقتی چشم باز می کند که اگر بکند و می بیند در چنان غفلتی دست و پا می زند که توان برگشتن ندارد. یا همه چیز را از دست داده و یا معتاد این سبک زندگی شده و نمی تواند از آن دل بکند... . اگر یک روز به خوشگذرانی های غافلانه اش نپردازد افسرده می شود! اگر روزی برسد که با چند نفر نامحرم خوش و بش و بگو و بخندی نداشته باشد، آن روز صبح تا شب عصبانی و بد عنق می شود! اگر هفته ای بگذرد و در یک میهمانی آنچنانی شرکت نکند خمار می شود! اگر ماهی بگذرد و به یک مسافرت و خوش گذرانی درست و حسابی نرود احتمالا کارش به تب و لرز و داد و هوار می کشد و باید طبق روش های قدیمی دست و پای هوسش را با طناب ببندند! ...

 

مسلما در اطراف چنین زنی خانواده ای باقی نمی ماند. زنی که مدام خود را به نامحرمان عرضه کند و هر لحظه در پی پاسخ دادن به نیازهای نامحرمان و جلب توجه آن ها باشد دیگر توان و شور و نشاطی برای پاسخ گفتن به نیازهای اعضای خانواده خود را ندارد و بعد از آشفتگی روحی و عاطفی خود، خانواده خود را نیز آشفته و بیمار می کند.(تا جایی که خانواده و همسر و فرزندان خود را هم می فروشد!)

 

آن طرف قضیه هم احتمالا مردی هست که با هوسرانی ها و بی توجهی به خانواده خود زمینه را برای از هم پاشیدگی خانواده خود فراهم می کند.

نتایح این سبک زندگی می شود بی توجهی به خانواده و عقده ها و مشکلات روحی، روانی و عاطفی اعضای آن خانواده. بماند که زنان مربیان نسل های آینده خود هستند و با این روش تربیتی جامعه آینده خود را هم نابود می کنند.

ریشه اش هم قبل از این تبرج ها از کنار گذاشتن حیا و عفت و غرور زنانه در مقابل نامحرمان شروع می شود. از این که زن خود را برای جلب توجه (جلب نظر هم در نهایت برای جلب توجه است) نامحرم عرضه می کند. به هر شکلی که باشد، حتما و لابد با جلب نظر و نگاه نامحرم نیست. هر عملی که هدفش گم شود. گاهی یک تلفن، پیامک، نظر گذاشتن در وبلاگ ها، گاهی حتی برخی نوشته ها در همین وبلاگ ها و ... .

سر گشته | ۲۵ آبان ۹۳ ، ۲۱:۲۱
۱۰ آبان۲۰:۳۱

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فاصله خوشبختی تا سرخوشی در نظر خیلی کم است..

گاهی فاصله اش به اندازه خریدن دل یک نیازمند است تا خریدن هوی و هوس نفس، تا خریدن موبایل جدید، ماشین جدید، خانه جدید و لوازم جدید ...

گاهی به اندازه دیدن منزل و ماشین لوکس و انواع لوازم لوکس و گران قیمت دیگر است و چشم بستن بر مستحق و نیازمند و ...

دیدن پول و ثروت و ندیدن شرف و مردانگی

دیدن صورت است و ندیدن چهره زیر نقاب

دیدن خنده های غافلانه و ندیدن آرامش و بهجت قلبی ست

گاهی به اندازه شب تا صبح را به عیش و هوس گذراندن است تا راز و نیاز و نجواهای عاشقانه

 

فاصله خوشبختی تا سرخوشی همین چیزهای عادی هست که هر روز می بینیم و نمی بینیم..

فاصله عشق و غفلت یک چشم بر هم زدن بیشتر نیست. چشم بر عشق بستن و اسیر غفلت شدن همه اش آنی بیشتر نیست

فاصله اش می شود دیدن ظاهر و بی تفکر گذشتن از ظاهر

اما فاصله نتیجه این یکی تا دیگری خیلی بیشتر از حد تصور ماست.. آن وقت فاصله اش می شود به اندازه آبروداری در نظر اهل دنیا و آبروداری پیش آبروداران الهی...

فاصله اش می شود بهجت و نشاط درونی تا حزن و اندوه اگرچه یکی ظاهرش بشود خنده و خوشی و دیگری بشود اشک و غم

فاصله خوشبختی و سرخوشی فاصله عشق و وصال است تا فراق یار...

پای عهد عاشقی ماندن تا اسیر نفس شدن

فاصله اش فاصله ازل تا ابد است با چند لحظه ای گذرا از عمر دنیا

 

خودمانی تر بگویم متنفر شده ام از نسخه های خوشبختی که هر روز به خورد ما می دهند.. نسخه های سبک زندگی که در آن ها تنها هدف و فضیلت و خیر و سعادت و ... همه اش در رفاه بیشتر خلاصه می شود و متعاقب آن در ثروت اندوزی و تمام مصیبت ها هم از همین لعنتی شروع می شود..

آن چنان این نسخه را عمومی کرده اند که هر جا می رویم اثری از گندش هست! خیلی از کسانی را که نخواهند را هم خواه ناخواه اسیرش می کنند.

با خودم فکر می کنم مگر من چقدر فرصت دارم که جوانی و اصل سرمایه خودم را بگذارم پای این سبک زندگی؟ مگر گذر این چند سال جوانی چقدر به چشم می آید؟ بعدش هم که دیگر کار از کار گذشته و به همین سادگی ها انسان قدرت اصلاح خود را ندارد..

دلم می خواهد پشت به همه دنیا و اهل دنیایی بکنم که برایم نسخه های این چنینی می پیچند و خودشان را عقل تمام می دانند.. از تجربه ها و سختی ها و مشکلات خودشان می گویند که مثلا آینه عبرت ما بشود، اما نمی بینند و نمی دانند که مشکل اصلی شان جای دیگر بوده و هست یا شاید هم می دانند و خوشی چند روز دنیا زیر دندانشان مزه کرده و مست رفاه و خوشی دنیا شده اند.. یاد حدیثی از پیامبر (ص) افتادم: براستی که من از فتنه و آزمایش راحتی بر شما بیمناکترم تا آزمایش سختی ؛ شما به آزمایش سختی امتحان شدید و صبر کردید اما دنیا شیرین و خوش منظر است.

شک ندارم که یک روزی حسرت تک تک لحظاتی را می خورم که پای چنین هدفی حرام کرده ام. پناه بر خدا از دوستان و خیرخواهان احمق! همان هایی که خیر و شر را از هم تشخیص نمی دهند و می خواهند زورکی خیرخواه دیگران شوند!

 

نمی دانم مشکل از کجاست که این طور اسیر دنیا و سبک زندگی های دنیا مدارانه شده ایم! واقعا چرا؟

فقط همین را می دانم که همه اش از یک لحظه غفلت و اباحه گری شروع می شود ... پناه بر خدا از عاقبتش

 

 

+ این سخنرانی تلنگر بسیار خوبی هست، اون دوستانی که فرصت دارند ان شاءالله استفاده کنند: سخنرانی آیت الله جرجانی

+ بخوانید : سوزان تر از اسید!

سر گشته | ۱۰ آبان ۹۳ ، ۲۰:۳۱
۰۹ اسفند۱۷:۲۲

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چقدر در فیلم های غربی و هالیوودی، آن فیلم هایی که با هدف ترویج سبک زندگی غربی به دیگر کشورها صادر می شود، دیده اید که از خانواده و شیوه زندگی خانوادگی در غرب و به طور کلی سبک زندگی غربی انتقاد شود؟ چند درصد از این فیلم ها به نقد سبک زندگی غربی می پردازند؟ چند درصد به نقد فرهنگ اجتماعی غربی می پردازند؟ و چند درصد به تعریف و تمجید و مستقیم و غیر مستقیم از این سبک زندگی و فرهنگ می پردازند؟

حقیقت این است که فیلم های هالیوودی، فیلم هایی که با هدف ترویج سبک زندگی و فرهنگ اجتماعی غرب ساخته می شوند به صورت غیر واقعی، سراسر تعریف و تمجید و تبلیغ فرهنگ و سبک زندگی غربی هستند.

البته در همین غرب زیاد هستند فیلم هایی که با نگاه واقع بینانه و نقد منصفانه به سبک زندگی و فرهنگ غرب پرداخته اند. اما این فیلم ها آن فیلم هایی نیستند که در شبکه های ماهواره ای فارسی زبان پخش می شوند. این فیلم ها فیلم هایی نیستند که برای کشورها و فرهنگ های هدف پخش شوند...

 

اما در مقابل نگاهی به فیلم های داخلی بیندازیم، نگاهی به آن فیلم هایی بیندازیم که وارد جشنواره های بین المللی می شوند و در مقابل نگاه بین المللی قرار می گیرند.

ایرانی که پیرو سبک زندگی اسلامی و شیعی هست و مدعی هست که این سبک زندگی بهترین سبک زندگی هاست چرا مدام در فیلم ها و سریال های خود به نقاط منفی سبک زندگی، که اتفاقا آن نقاط منفی حاصل از دوری از سبک زندگی اسلامی هست، می پردازد؟ در حالی که متاسفانه در نگاهی کاملا غیر منصفانه این نقاط منفی به سبک زندگی ایرانی اسلامی منتسب می شود.

 

ممکن است عده ای بگویند باید در فیلم ها به نقاط منفی فرهنگ پرداخته شود و نمی شود فیلم ساز را محدود به تعریف و تمجید کرد. ممکن است عده ای مدعی شوند که ما کار فرهنگی می کنیم و با این نگاه نقاط منفی این فرهنگ را به مردم و به اهل فرهنگ گوشزد می کنیم و آن ها را نسبت به ایرادها و مشکلات هم آگاه می کنیم!

حال سوال این است که آیا شما فیلم ساز و نویسنده به فرهنگ اسلامی احاطه کافی دارید؟ آیا شما عالم دینی هستید؟ آیا اصلا شناختی هر چند کلی و نه دقیق از فرهنگ اسلامی دارید؟ یا این که به اسم فرهنگ و هنر دچار خودباختگی به فرهنگ غربی شده اید؟ یا این که حقیقتا از همان عوام مردم هم در شناخت فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی و شناخت حق و باطل مستضعف ترید؟

 

سوال دیگر این که چقدر به الگوسازی صحیح فرهنگی پرداخته اید که حالا نوبت به انتقاد رسیده باشد؟ چقدر فرهنگ ایرانی اسلامی را ترویج کرده اید، چقدر برای جوانان و جامعه ای که هدف فیلم های شما هستند الگو ساخته اید که راه درست را ببینند و بشناسند؟ چقدر راه را نشان داده اید که حالا می خواهید مردم را از بیراهه ها آگاه کنید؟

حقیقت این است که شما و فیلم های شما بیراهه های واهی و خیالی را به مردم نشان می دهند و فیلم های غربی راه های موهوم تر! شما نفی می کنید و غربی ها اثبات! شما الگوهای بد را معرفی می کنید و فیلم های غربی الگوهای خوب را به مردم می دهد!

سر گشته | ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۲۲
۲۳ دی۱۵:۴۵

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تا به حال چقدر به شادی ها و خوشحالی های خودمان توجه کرده ایم؟

چرا دنبال شادی هستیم؟ چگونه به شادی می رسیم؟

چه چیزها و چه اموری باعث شادی ما می شوند؟ و چرا از آن ها شاد می شویم؟

شادی در نظر ما چیست؟

مسئله شادی و خوشحالی مسئله ای هست که کمابیش در جامعه ما در حال گم شدن است. وقتی قرار بر شادی و شادمانی می شود باید یاد موسیقی و آهنگ های هر چه مبتذل تر افتاد. شادی معنا می شود در جشن و مراسم و مهمانی های مختلط یا در تمسخر و غیبت دیگران یا شاید سینما و فیلم، شهربازی، مجتمع های تفریحی، بازارها و... .

ریشه هر کدام از این ها را که نام شادی و خوشحالی بر آن ها گذاشته ایم بررسی کنیم شاید فقط به هوی و هوس های نفسانی منتهی شود. اما اشتراکی که بین تمام این ها وجود دارد مسئله غفلت است و فراموشی.

فراموشی چه؟

نمی دانم شاید فراموشی سختی ها و مصائب زندگی دنیوی و یا واقعیت ها و حقایق زندگی حتی برای دقایقی.

بهتر بگویم گریز از این ها و پناه بردن به غفلت و خیال.

شاید گریز از ملامت فطرت و وجدان و گریز از احساس ندامت خسران و زیان1.

شاید گریز از ندای فطرت و وجدان انسانی که نمی فهمیم چه از ما می خواهد یا شاید هم می فهمیم اما رسیدن به آن سخت است و مخالف امیال دنیوی ماست.

...

 

مگر نه این که موسیقی انسان را از احوال و افکار خود بیرون می آورد؟

مگر نه این که مصاحبت های غافلانه و بی هدف انسان را از حقایق و واقعیت های زندگی شخصی دور می کند؟

مگر نه این که سینما و فیلم های لهو و بیهوده و بی هدف (هدف دارند منتها نه هدفی در راستای حقایق و رشد بشری) انسان را دچار غفلت از زندگی خود می کند و غرق در زندگی شخصیت های داستانی می کند؟

در مورد هر یک از اموری که باعث شادی ظاهری ما می شوند باید این سوال را از خود بپرسیم که آیا حقیقتا این امر باعث شادی و بهجت حقیقی ما می شود یا این که باعث غفلت و فراموشی واقعیت ها و حقایق می شود؟

 

اما چه چیز است که باعث می شود ما به سمت غفلت بگریزیم؟

امام علی علیه السلام می فرمایند:

اى مـردم ! از خـدا بترسید ؛ زیرا هیچ کـسى عبث آفریده نشده‏است، تا به سرگرمى و غفلت گذراند و مهمل رها نشده است تا بیهودگى کند.2

هم چنین در روایت دیگری می فرمایند: بدانید، که آرزو خرد را دچار غفلت مى‏سازد و یاد خدا را به فراموشى مى‏سپارد.3

 

روایت به خوبی روشن می کند که انسانی که اعتقادی به خداوند و آفرینش الهی و هدف آن نداشته باشد به دنبال غفلت می رود. انسانی که اعتقادی به هدف آفرینش نداشته باشد مشخصا هر چه بیشتر از ندای فطرت و وجدان خود می گریزد و هر چه بیشتر از حقایق زندگی فرار می کند و آن ها را نادیده می گیرد. چیزی که در تمدن های غربی به خوبی قابل مشاهده هست. همان تمدن هایی که رفاه مادی هر چه بیشتر، موسیقی و فیلم، مصاحبت های غافلانه، روابط جنسی، تخدیر فکر و عقل، مراکز سرگرمی و تفریحی و ... را هر چه بیشتر ترویج می کنند و آن ها را به عنوان ارزش های یک اجتماع بشری نشان می دهند.

بی هدفی باعث می شود که انسان همیشه از تفکر به سرانجام اعمال و معاد گریزان باشد. فرار از عاقبت اندیشی و دوراندیشی عقل و خرد انسان را خاموش می کند.

انسانی که به معاد باور نداشته باشد باید به نحوی چراغ عقل و فطرت را خاموش کند و به همین دلیل به سراغ غفلت و فراموشی، آرزوها و لذات دنیوی و غرق شدن هر چه بیشتر در ظواهر دنیا و نفسانیات برود تا فطرت و عقل و وجدان او را دچار عذاب نکنند.

پس علت روشن شد اما چرا ما چشم بسته از فرهنگ آن ها پیروی می کنیم؟

 

باید آگاه باشیم و بدانیم همان طور که بشر غربی با شرک و کفر به چنین روزی افتاده است، این خطر برای ما نیز وجود دارد که با اعتقادات و ایمان ضعیف، با شرک و کفر عملی، با نادیده گرفتن فرهنگ اسلامی و اعتقادی مردم، با نادیده گرفتن معنویت در جامعه، با پرداختن به مسائل غفلت زا نظیر موسیقی و فیلم ها لهو و بیهوده، ساخت مراکز تفریحی و سرگرمی کپی برداری شده از غرب به عنوان کار فرهنگی، با اصل قرار دادن اقتصاد مبتنی بر توسعه و به حاشیه راندن فرهنگ و اعتقادات جامعه بر اساس همان مبانی توسعه و مدرنیته و ... به همان وضعیتی دچار شویم که در غرب به وجود آمده است.

در مورد شادی های خود بیشتر دقت کنیم!

 


1- رجوع شود به تفسیر آیه: ان الانسان لفی خسر(++)

2- نهج البلاغة، حکمت 370 - منتخب میزان الحکمة، ص 504

3- نهج البلاغة، خطبه 86 - منتخب میزان الحکمة، ص 394

 

+ صبحت در باب غفلت بسیار زیاد هست و سخنان بسیار ارزشمندی از بزرگان ما در این زمینه وجود دارد که از جمله آن ها سخنان امام خمینی ره هست.

+ ان شاءالله در مطلب دیگه ای به موضوع بهجت و شادی حقیقی پرداخته میشه...

 

+ بی ربط نوشت: حکمت 150 نهج البلاغه   + شرح

سر گشته | ۲۳ دی ۹۲ ، ۱۵:۴۵
۰۹ دی۰۳:۴۹

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خدا یا بت؟

خطابم با پدر و مادرهاست.

همان هایی که به خاطر ترس و واهمه های کاذب خود زندگی و آینده فرزندان و جوانان خود را نابود می کنند.

همان هایی که در ظاهر خیلی دل سوز هستند و جز صلاح فرزند خود را نمی خواهند و اما در باطن دوستی شان از جنس دوستی خرس است.

همان هایی که ندانسته و بدون معرفت و شناخت از درست و غلط، از خوب و بد، از صلاح و تباهی دنبال خوش بخت کردن فرزند خود هستند.

همان هایی که ...

 

بگذارید واضح تر بگویم همان هایی که جوانان خود را در چنین زمانه و جامعه ای، در چنین تهاجم فرهنگی ای و در چنین هجوم شیاطین جن و انسی به حال خود رها می کنند.

همان هایی که حتی وقتی فرزندشان حاضر به مسئولیت پذیری و تشکیل خانواده هست باز مخالفت می کنند.

همان هایی که هفت خوان رستم را در سر راه مشکلات جوانان شان می گذارند. جوانی که با هزار واهمه و امید پا به میدان بندگی می گذارد، جوانی که با هزار امید و واهمه از شر شیطان به خدا پناه می برد، جوانی که با هزار امید به دنبال سعادت حقیقی خود می رود...

کلام را کوتاه کنم.

همان هایی که در نظرشان ازدواج، تشکیل خانواده و زندگی جز با تحصیلات عالی، شغل پردرآمد، شاید پس انداز، منزل و ... نمی شود.

ازدواج و تشکیل خانواده را جز با رسوم پرخرج، سرویس طلا، مهریه های نجومی، جهازهای اشرافی و ... نمی بینند. هر چه غیر این را مصیبت و بدبختی می دانند. مصیبت و بدبختی چه کسی؟

 

خطابم با این پدر و مادرهاست...

خدای شما الله است یا همان بت هایی که قبل معرفت به الله می پرستیدند؟

این چه خدایی ست که شما می پرستید که قدرتی ندارند؟

که رزاق و روزی رسان نیست؟

که رحمتی ندارد؟

که حکمتی ندارد؟

که نمی شود حتی به وعده های خود او اطمینان کرد؟

که دستگیر بنده اش در راه بندگی نیست؟

که ...

مطمئن هستید که خدای شما الله است؟ به ایمان خود اطمینان دارید؟

خدای شما جز بت نیست؛ بت های دنیای مدرن.

بت هایی از جنس پول و ثروت و بت هایی از جنس مال پست دنیا.

بت هایی از جنس تفاخرهای دنیایی و پست.

بت هایی از جنس آبرویتان در نظر دنیاخواهان.

بت هایی از جنس غرور و خودخواهی. بت هایی از جنس نفسانیت.

بت هایی از جنس ... جنس شان تغییر کرده وگرنه این بت ها همان بت ها هستند.

 

+ پیشنهاد: ضد حمله 

+ این یادداشت در راستا و مرتبط با این مطلب بسیار عالی و خواندنی هست: علاوه‌ بر اعتقاد، باید به خدا اعتماد هم داشت

سر گشته | ۰۹ دی ۹۲ ، ۰۳:۴۹
۲۸ مهر۱۷:۵۰

این مطلب رو فی البداهه و صرفا با افکاری که از قبل تو ذهنم بود نوشتم بنابراین حتما نیاز به انتقاد و اصلاح داره و خیلی خوشحال میشم دوستانی که می خونند اشکالات بحث رو به من گوشزد کنند.

ببخشید که مطلب یه مقدار طولانی شد.

اگر فرصت یا حوصله خوندن نداشتین توصیه می کنم حتما سخنرانی آخر متن رو دانلود کنید و گوش بدین. می ارزه..

سر گشته | ۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۰
۱۹ مرداد۱۳:۲۲

امسال هم مانند هر سال در ماه مبارک رمضان از تلویزیون شاهد پخش سریال هایی بودیم که معمولا به صورت 30 قسمتی و برای این ماه مبارک ساخته می شدند؛ اما در این بین سریال ها که توانسته بود مخاطبان زیادی را به خودش جلب کند "دودکش" مورد توجه قرار گرفت که کارگردانی آن را محمد حسین لطیفی بر عهده داشت و  از شبکه 1 سیما به نمایش در آمد.

دودکش با شخصیت های منحصر به فرد خود و همچنین استفاده از اصطلاحاتی نو و به دور از داشتن تاثیر نادرست و معانی نادرست  و در بعضی موارد پر کاربرد در جامعه توانست مخاطب را به خود جلب کند. قصه ی دودکش حول دو شخصیت فیروز(هومن برق نورد) و نصرت(بهنام تشکر) که در حال حاضر یک زوج تلویزیونی شده اند؛ بیان شد دو نفری که از لحاظ شیوه زندگی یا همان سبک زندگی در تقابل با هم بودند.

فیروز با تمام مشکلات اقتصادی که دارد زمانی که حتی در آمپاس مالی هم قرار می گیرد دست از کاری که با آن روزی خانواده خودش و چند کارگر دیگرش و حتی خانواده ی برادر زنش که نصرت است را تامین می کند، بر نمی دارد و با توکل به خدا به کمی درآمد آن راضی است و خدا را شکر می کند. حتی زمانی که لپ تاپ دوست عالیه شکسته می شود و به رسم اخلاق خود فیروز باید امانت را درست به صاحب آن برگرداند ولی اینجا همه ی حسابش را خرج این کار می کند که نکند حق الناسی برگردنش بماند ولی برای خرید لپ تاپ حتی حاضر به دادن اسکونت نیز نمی شود و او می ترسد که پولش به ربا آلود شود .

  او حتی فرش های مردم را نمی گذارد که تا کنند تا مبادا به فرش ها آسیبی برسد و اندکی  شکسته شود و این اخلاق دینی فیروز از آن ناشی می شود که مبادا حق الناسی برگردنش بماند. اما اشکالی که در فیلم و در نوع نشان دادن سبک زندگی این افراد وجود دارد عدم پایبندی به قانون است که پایبندی به آن خود یک وظیفه ی دینی است. برای مثال آن زمانی که فیروز برای عدم تا کردن فرش ها قانون را زیر پا می گذارد و فرش ها از ماشین بیرون می آید که این خلاف قوانین راهنمایی و رانندگی است و یا اینکه فیروز و خانواده اش به دنبال دور زدن قانون برای گرفتن وانت خود بودند. این از نکاتی است که در کمتر فیلمی به درست تصویر کردن آن اهمیت داده می شود ولی از مولفه های مهم در سبک زندگی ایرانی اسلامی است.

اما بر عکس فیروز، نصرت که لغز خوانی را یاد گرفته است و علاقه ای به شغل شوهر خواهرش –فیروز- یعنی قالی شویی ندارد و همیشه دنبال راهی است که یک شبه سود فراوانی بدست آورد وزندگیش دگرگون کند ولی همیشه در مسیرش شکست می خورد و به هر وسیله از جمله ربا و دادن اسکونت  نیز متوسل می شود تا بتواند پولی را جور کند و با آن تجارت کند ولی هیچ وقت نمی تواند زندگی خودش را سروسامان بدهد و خودش را از مشکلات اقتصادی و عدم توانایی در تامین مخارج زندگی خود رها کند .

امروز تلویزیون ما خالی از این دسته سریال هایی است که با این ظرافت و با زبان طنز و لحنی تازه و از جنس زندگی امروز مردم و با اتفاقات روزمره که در زندگی مردم جامعه ما رخ می دهد به مردم بفهماند که چگونه در همین گیر و دارهای دنیای مدرن و چگونه با توکل به خدا می توان خدایی زندگی کرد و دستورات دین را اجرا کرد و رزق و روزی حلال کسب کرد و مال مردم را نخورد.

اما از نکات دیگر زندگی فیروز عمل به این آیه ی قرآن است که خداوند در سوره نساء آیه 59 این چنین بیان کرده  «اى افراد با ایمان خدا را اطاعت کنید و پیامبر خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمائید اگر در چیزى نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این براى شما بهتر است و عاقبت و پایان نیکویى دارد» فیروز زمانی که با همسر خود به مشکل بر می خورد  و اندکی با همدیگر اختلاف پیدا می کنند به روحانی که می شناسد مراجعه می کند و مشکلات خود را با او در میان می گذرد تا راه حل را روحانی مسجد محله به او نشان دهد و از او کمک می گیرد و روحانی محله نیز هم با خانواده او و هم با خود فیروز در رابطه این مشکل صحبت می کند تا بتواند اختلاف به وجود آمده را برطرف کند.

و اما شخصیت روحانی بحث چالشی دیگر فیلم است. خارج از این که می توانست از این شخصیت بهتر انتخاب شود و به آن پرداخته شود تا هر گونه شائبه توهین و تمسخر به روحانیت را از بین ببرد اما حقیقت این است که مثل ها و عبارات بکار رفته از این روحانی کاملا بجا و درست زده می شد و آخوند را از قالب به غلط تعریف شده سیما و سینما که باید شخصیت خشک و بی روح باشد خارج کرد.

نکته که در بالا گفته شد از مسائلی است که امروز مبتلابه بسیاری از خانواده ها است که باید در سبک زندگی اسلامی به آن توجه کرد که حتی در مسائل کوچک زناشویی برای جلوگیری از بزرگتر شدن مشکل و حتی طلاق و داشتن آرامش در زندگی به دستورات خداوند مراجعه کرد و از خداوند و فرستادگانش کمک گرفت. و این ارج و ارزش نهادن به علمای دین خود سبب بزرگ داشت دین در جامعه خواهد شد.

اما در بین سریال های امسال ماه مبارک رمضان دودکش توانسته است که جای خود را در بین مخاطبان باز کند و خلاء محتوایی را تا حدود زیادی پر کند گرچه این سریال نیز ایراداتی داشته ولی در مجموع  این سریال لنگه کفشی که در بیابان بدون سریال های با مفهوم سبک زندگی دینی تلویزیون است و بایدآن را غنیمت شمرد.

 اما متاسفانه سریال های سایر شبکه ها نتوانسته اند به مانند دودکش با مخاطب ارتباط برقرار کنند و نتوانستند محتوایی دینی درستی را به مخاطب منتقل کنند و بتوانند سبک زندگی اسلامی ایرانی متناسب با جامعه ی امروز و با همین اتفاقات روزمره و متناسب همین دنیای امروز و با قالب مردم پسند به مخاطب ارائه کند.

مجتبی مرادی | ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۲
۲۶ تیر۱۹:۴۸

کلیپ اول


دریافت

کلیپ دوم

۰
مجتبی مرادی | ۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۹:۴۸
۲۴ تیر۰۱:۱۲

واژه شناسی  کلمه  سبک :

در تعریف سبک، پایداری به معنای گرایش به یک الگو و تیپ رفتاری است که نسبت به تغییر، مقاوم است و حتی اگر ظاهر رفتار فرد در موقعیت‌های مختلف به ظاهر متفاوت به نظر برسد اما معرف یک شیوه نسبتاً پایدار در مواجه با مسائل زندگی است که ممکن است با تظاهرات متنوع تجلی کند.

اما چگونه می توان سبک زندگی اسلامی را شناخت ؟ چگونه می توان آن را به گونه ای مطرح کرد تا جامعه بتواند آن را استفاده کند؟

در مطلب قبل به منبع استخراج سبک زندگی اسلامی اشاره شد.

 چطور می توان استخراج کرد و چگونه می توان سبک زندگی را اجرایی کرد؟

مقام معظم رهبری در همان سخنرانی خود در خراسان شمالی مسئولیت این بخش از سبک زندگی را به دانشگاهیان و حوزویان محول می کند و از آن ها می خواهدکه با تحقیق و پژوهش این بار را به دوش بکشند.

سبک زندگی را می توان با استفاده علوم انسانی اسلامی در جامعه پیاده کرد زیرا زمانی که بخواهیم یک الگوی اسلامی را به عنوان سبکی برای زندگی مردم تبدیل کنیم نیاز به تغییر نوع جهان بینی و بینش عموم جامعه است و این نیزمستلزم تحقق خواسته ی و مطالبه ی دیگر رهبری از جامعه ی نخبه و دانشگاهی و حوزوی جامعه است و قطعا این تحول زمانی روی می دهد که خوراک فکری که در دسترس نخبگان و عناصر تاثیرگذار جامعه تغییر پیدا کند و این جز با اسلامی کردن علوم انسانی تحقق پیدا نمی کند. و اسلامی کردن علوم انسانی نیاز مند تحول در حوزه و ایجاد رابطه موثر بین حوزه و دانشگاه و تولید محتوای حوزه برای دانشگاه است..

 

۰
مجتبی مرادی | ۲۴ تیر ۹۲ ، ۰۱:۱۲