از خونده شدن و ارتباط گرفتن لذت میبرم
یادم نیست اصلا
بعید میدونم
حالا چطور؟!
من الان فقط وبلاگ شما رو میخونم با یک نفر دیگه رو
یه چیزی هم میخواستم بگم ها
پاسخهاتون رو خوندم دیدم علت این سوالتون چی بوده
هرچند شاید یه بهانه بوده برای این سوال اما راجع به این مساله خاص. من اصلا نمیدونم اون وبلاگ کیه و چیه و ... اما خب به نظرمم میاد میشه خیلی چیزا رو در نظر گرفت. شما فقط خودتون رو میبینید. اما شرایط اون طرف مقابل رو در نظر گرفتید؟ شما کاری نکردین اما از شرایط روحی و روانی اون طرف مقابل که خبر ندارید
نمیدونید از چی ناراحته. نمیدونید اوضاع روحی و روانیش در چه وضعیه. شاید هنوز نرسیده نظر شما رو تایید کنه یا پاسخ بده. شاید فرصت پاسخگویی نداشته. شاید جوابی براتون نداشته و هزار اما و اگر. پس مشکل الزاما شما و طرز برخوردتون نیست.
حالا درسته که این مساله باعث شده این سوالا بیاد توی ذهنتون. اما خب شایدم این سوالا بی ربط باشه با اتفاقی که واقعا افتاده
+بعضیا اگر ننویسن روزشون شب نمیشه.
من اگه خودزنی نکنم
ولی اون حرفم خودزنی نبود اصلا🙂
اگرنه میموندم!
عرض سلام مجدد و پوزش از تاخیر در پاسخ
من متوجه منظورتون هستم چون خیلی از نکاتی رو که گفتید در موردش فکر کردم و درگیر بودم.
در مورد منیت آسیب ها و..
در مورد مباحثه که گفتید، خیلی وقت ها واقعا عصبانی و ناراحت شدم. اما ممکنه شما در وبلاگم ندیدید. یا در وبلاگ دیگه ای بوده که منجر به ترک بحث و دلخوری و... شده.
ولی سعیم این بوده که این طور باشه و با سعه صدر پاسخ بدم و گفتگو کنم ولو همیشه موفق نبودم.
و اتفاقا یکی از دلایل وبلاگ نویسی و فواید وبلاگ نویسی همین بیشتر شدن شرح صدر بوده برام.
در مورد منیت هم خود دوستام گفتن منیت در متن هام هست اما کم شده. (امیدوارم)
همه این آسیب ها هست، زمینه انحراف ها هست، اما تا وقتی آدم پا به عرصه حضور و مجاهده نگذاشته اصلا این خصلت های منفیش ظهور میکنن که بخواد باهاشون مبارزه کنه یا نکنه؟
در نتیجه گوشه نشینی و عزلت و حضور نداشتن راه چاره نیست.
و من حتی به این فکر کردم برم آدم خوبی بشم و بعد از اصلاح نفس و... .وارد فضای عمومی و مجازی بشم.
اما حقیقت همونی هست که گفتم، آدم تا وارد میدان نشه اصلاحی هم صورت نمی گیره.
در مورد این که گفتید اهل مطالعه و سخنرانی زیاد نیستید، اتفاقا آدمای پرخوان زیاد اهل تفکر نیستن. شاید بیشتر اهل نقل قول باشن
اما شناخت کلی که از شما دارم شما اهل تفکر هستید، و انتشار تفکراتتون می تونه هم به خودتون کمک کنه، هم به ما نا از زوایای دیگه به ماجرا نگاه کنیم و این خودش به جریان فکر کمک می کنه.
اما در مورد این که چه کار کنیم یا نه، بستگی به هدف و تخصص، مهارت و علایق آدم داره. لزوما مفید بودن برای دین و کار کردن برای خدا، به نوشتن نیست. به خوندن زیاد هم نیست.
من نمی دونم تخصص اصلی شما چیه، اما برفرض نجار باشید، نقاش باشید، طراح نرم افزار، یا هرکار دیگه، اگر کاری که می کنید مفیده، کمک به تولید ایرانی هست، کمک به اشتغال یه نفر هست یا هرچیز، این کمک به تقویت دین و اسلام و مسلمین هست.
من به یکی از دوستانم می گفتم که بسیار شکایت داشت که هیچ کاری نمی کنم، مفید نیستم و این همه مشکل داریم و ...
بهش گفتم ما منجی تمام عالم بشریت و حلال تمام مشکلات کشور و اسلام و مسلمین نمی تونیم باشیم، منجی امام زمان هستن.
و ما فقط در حد امکان و مسئولیتی که داریم می تونیم فعالیت کنیم.
اگر خدا بخواد و نیت مارو صادق ببینه به این امکانات برکت میده.
یه نفر امکانش مثل آقای ن.ا هست در محل کار و افرادی که باهاشون تعامل دارن، یه نفر امکانش اندازه شهید قاسم سلیمانیه. لا یکلف الله نفسا الا وسعها.
امکانات فضای مجازی وجود دارن که می تونیم ازش استفاده کنیم اما توش غرق نشیم.
سخته و آسیب داره قطعا، اما بستگی به نوع مواجهه ما، نگاهمون و اهدافمون داره
و بالاتر از همه، کمک خدا تا حضور صحیح و اثرگذار داشته باشیم ان شاء الله
@خانم رهرو
برای روشن تر شدن منظورم میخوام یک مقدار مصداقی صحبت کنم.
فکر می کنم کار ما بیشتر شبیه به کاری هست که یک عالم وارسته یا دقیق تر بگیم یک استاد اخلاق قصد داره تو جامعه انجام بده. منتها در مقیاس کوچکتر و جامعه ی کوچکتر. اما بالاخره قله این بزرگواران هستند. (به صورت نسبی میگم وگرنه در مرتبه ی بالاتر معصومین اسوه های اصلی هستند.)
ما عالم زیاد داریم تو جامعه ولی عالم بودن به تنهایی تو جنگ نرم کافی نیست درسته؟ بنده چند تا ویژگی بارز میگم که مشخصا تاثیرگذارند. اول محبت و دلسوزی نسبت به مردم و خلق خدا. دوم بی ادعایی و فروتنی در مقابل دیگران. سوم سعه صدر و حوصله در برخورد با دیگران. این سه ویژگی به عنوان مثال هست و اهمیتش هم به نظرم نیازی به توضیح نداره. درسته؟
حالا بیایم در سطح وبلاگ نویس ها. از بدی ها و اشتباهات نمیشه اسم برد ولی از کسانی که این ویژگی ها رو دارند میشه و باید اسم برد به نظرم.
یکی از بزرگوارانی که به خوبی خاطرم هست این ویژگی ها رو داشتند خانم الف بودند. بنده با ایشون برخورد و بحث زیاد داشتم و حتی یکی دو بار ناشناس باهاشون بحث کردم که هم خودم راحت تر حرف بزنم و هم ایشون بدون شناخت پاسخ بدن. شما هم قطعا به اندازه ی کافی ایشون رو میشناختید و خیلی های دیگه. خب چند نفر این ویژگی ها رو مثل ایشون داشتند و مثل ایشون بحث می کردند؟ نمیگم نیستند ولی خیلی کم هستند کسانی که مثل ایشون باشن. ما میدونیم ایشون چقدر تحصیلات داشتند یا چقدر مطالعات داشتند و چقدر با برنامه بودند و زحمت می کشیدند ولی بنده یک بار هم تو رفتار و نوشتارشون منیت و نگاه بالا به پایین و قضاوت کردن و ... ندیدم. خیلی ها رو دیدم که واقعا بد باهاشون رفتار کردند ولی به خاطر ندارم این بد حرف زدن دیگران باعث بشه ایشون از تعادل خارج بشن. سعه صدری که در مقابل مخالف داشتند یا محبتی که در پاسخ هاشون پیدا بود قابل انکار نیست. خب این ویژگی ها و واکنش های ایشون در شرایط مختلف رو مقایسه کنید با وبلاگ نویس هایی که در سطح ایشون بودند و هستند.
شما یک ویژگی خیلی مثبتی که دارید توانایی مباحثه کردن تون هست. بنده تا به حال ندیدم تو مباحثات تون از عدالت خارج بشید یا به انجراف کشیده بشید. چقدر این ویژگی رو بقیه دارند؟ و چقدر بحث ها از نبود همین ویژگی نتیجه ی عکس دادند؟
جناب ن. .ا یک ویژگی مثبت شون این هست که با وجود این که بیشتر شخصی می نویسند ولی کمتر پیش میاد حرفی از من و منیت تو متن هاشون ببینید. خیلی اوقات سوم شخص می نویسند و راهکارهای دیگه ای که دارند. البته قدیم بیشتر رعایت می کردند. اما به هر حال ایشون رو مقایسه کنید با خیلی از نویسندگان دیگه ای که شخصی نویسی می کنند. میشه آدم مدام بیاد از خودش و زندگیش تعریف کنه و دچار منیت نشه؟ عجب پیدا نکنه؟ بعد کم کم بالا به پایین با دیگران صحبت نکنه؟ کم کم به خودش اجازه ی قضاوت دیگران رو نده؟ این قبیل افراد معمولا موفقیت های ظاهری دارند و اعتماد به نفس شون بالاست. خب ما می دونیم که اغلب این افراد سر از اینستاگرام یا گروه ها و کانال های شخصی در میارند و کارشون میشه ویترین درست کردن از "من".
حرفم اینه که حتی اگر برای مخاطب هم مفسده ای نداشته باشیم ممکنه و هیچ بعید نیست که ما هم مثل خیلی های دیگه خودمون خودمون رو گرفتار چنین مفسده هایی بکنیم.
اینها مواردی بود که الان به ذهنم می رسید و امیدوارم منظورم روشن تر شده باشه.
سلام
مگه به حرف زدنای من میگن نوشتن؟ نه اسلوب داره و چارچوب...
فکر نکنم بنویسم.
قبل تر ها
دغدغه با چاشنی سبک شدن
خیلی وقته نمی نویسم دیگه با سبک قبل ولی همون گاه گاهی نوشتن هم علتش شده
سبک شدن با چاشنی دغدغه
سلام
یه کم خود زنی میکردید در جواب ها🙂
واقعیتش اینه که هر چیزی برای هر کسی یه دوره ای داره
دوره وبلاگ نویسی هم انگار برای شما داره تموم میشه(شاید البته)
هرکسی به هدفی داره برای حضور در این فضا
اگر اون هدف محقق نشه خب یا باید تلاش کنه محققش کنه یا هدف های بالاتری بذاره و تغییر روش بده
یکی هدفش صرفا سرگرمیه
مینویسه که نوشته باشه
یکی تنهاست، میاد اینجا مینویسه
یکی میخواد دیده بشه که مینویسه
یکی هم یک هدف خیلی بالایی برای حضورش در این فضا در نظر گرفته
آدم وقتی فکر کنم حضورش بی مورده و هدفی نداره و فایده ای نمیرسونه خب در این فضا نمیمونه
البته خب از سوالی که در عنوان پست هست مشخصه که با امثال بنده که خیلی وقته نیستم نبودید. اما گفتم بگم...
حالا برا چی این سوال رو پرسیدین؟!
این سوالیه که بالاخره همه ما یه روزی بهش میرسیم و باید بهش جواب بدیم درون خودمون
خواستید تلنگر بزنید؟ یا بگید حضورتون بیمورده و وبلاگ رو میبندین؟ یا چی؟!!
نوشتن نباشد نمی توانم
سوالتون سخت شد.
اگر زمانی خاطرتون باشه خودم در وبلاگ زمانی نوشته بودم که دلیلی نداره بنویسم وقتی مطالب ناب تر از نفوس پاک تر موجود هستن.
بنابراین اونجا برای تذکر و یاداوری خودم می نویسم.
اما در مورد وبلاگ عمومی
سعیم این بوده کپی دیگران نباشه
و محصولات بزرگان رو هم تبدیل به فرآورده کنم برای مخاطب عام. چون هرکسی باهاشون ارتباط نمی گیره.
در وضعیت جنگ نرم
علما و بزرگان فرمانده هستن
و امثال من و شما سرباز این فرماندهان که باید با محتوایی که این بزرگان تولید کردن و تبدیلش به محصول برای مخاطب عام وظیفه داریم.
و هر محتوایی که آتش به اختیار می تونه مورد استفاده قرار بگیره.
به روش درست
وبلاگ عمومی می نویسم چون زکاه العلم نشره. وظیفه دارم بنویسم.
خصوصی برام حکم دفتر یادداشت داره و می نویسم که خیلی نکات رو فراموش نکنم.
سلام علیکم
چون وبلاگ گوشه دنج و خلوت و آروم شلوغ بازار فضای مجازی هست.
آدم هاش هم متفاوت از بقیه فضاها هستند.
سلام علیکم
به یاد دوران جوانی هستیم؛ ولی بیشتر می خونیم و فقط نظر می نویسیم