عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
۰۳ تیر۱۹:۰۴

بلاگ رو میگم. لطفا به درون تون رجوع کنید و علت حقیقی رو بگید.

سر گشته | ۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۰۴

نظرات  (۱۴)

سلام علیکم

به یاد دوران جوانی هستیم؛ ولی بیشتر می خونیم و فقط نظر می نویسیم

پاسخ:
سلام
خیلی ممنون

از خونده شدن و ارتباط گرفتن لذت میبرم

پاسخ:
ممنون

یادم نیست اصلا

بعید میدونم

حالا چطور؟!

من الان فقط وبلاگ شما رو میخونم با یک نفر دیگه رو

پاسخ:
اما بنده تقریبا مطمئنم.
هیچی فقط مثال نقض بود. این که بی دغدغه نمی نوشتید.

لطف دارید ممنون.

یه چیزی هم میخواستم بگم ها

پاسخ‌هاتون رو خوندم دیدم علت این سوال‌تون چی بوده

هرچند شاید یه بهانه بوده برای این سوال اما راجع به این مساله خاص. من اصلا نمیدونم اون وبلاگ کیه و چیه و ... اما خب به نظرمم میاد میشه خیلی چیزا رو در نظر گرفت. شما فقط خودتون رو میبینید. اما شرایط اون طرف مقابل رو در نظر گرفتید؟ شما کاری نکردین اما از شرایط روحی و روانی اون طرف مقابل که خبر ندارید

نمیدونید از چی ناراحته. نمیدونید اوضاع روحی و روانیش در چه وضعیه. شاید هنوز نرسیده نظر شما رو تایید کنه یا پاسخ بده. شاید فرصت پاسخگویی نداشته. شاید جوابی براتون نداشته و هزار اما و اگر. پس مشکل الزاما شما و طرز برخوردتون نیست. 

حالا درسته که این مساله باعث شده این سوالا بیاد توی ذهن‌تون. اما خب شایدم این سوالا بی ربط باشه با اتفاقی که واقعا افتاده

 

+بعضیا اگر ننویسن روزشون شب نمیشه. 

من اگه خودزنی نکنم

ولی اون حرفم خودزنی نبود اصلا🙂

اگرنه میموندم!

پاسخ:
شاید.. درسته ممکنه حق با شما باشه
تشکر

یک چیزی دیشب یادم اومد. من با وبلاگ صالحات از طریق وبلاگ شما آشنا شدم. درسته؟ حالا دقیق یادم نیست که معرفی جداگانه ای کرده بودید یا فقط از طریق پیوندها بود. ولی فکر کنم معرفی کرده بودید.
سلام
من با دغدغه مینوشتم؟! 😀
چه جالب. دستم درد نکنه.😁
نمیدونستم خودم

من از سر دغدغه نمینوشتم

لااقل خودم که میدونم از سر دغدغه نمینوشتم

سوال من اینه که اونایی که بخاطر دغدغه شون مینویسن و واقعا هم مفیدن
تعداد افرادی که براشون مفیدن براشون مهم میست؟
جاهای دیگه که جمعیت بیشتر داره نمیتونن مفید باشن؟
اگر جای بهتر و بیشتر میتونن برای افراد بیشتری مفید باشن درسته که در جایی که افرا کمتری مخاطب دارن زمان صرف کنن؟!

مثلا یکی وقتش رو بذاره بره تو مسجد با نوجوان ها کار کنه مفیدتر از اینه که اینجا باشه.
پاسخ:
سلام
خب، صحبت از خودزنی بود نه؟ً!

مسجد و کار با نوجوونها واقعا خوبه. یک مدت توفیق داشتم و واقعا هم واجبه. فکر می کنم قبلا در موردش گفته بودم. هر کس میتونه اگه نکنه خودش ضرر کرده و آدم تا تجربه هم نکنه درک نمی کنه.
منتها همیشه فراهم نیست. ما از وقتی اومدیم محله جدید با این که اطرافمون مسجد زیاده ولی مساجد اینجا فعالیت خاصی ندارند برای نوجوونها و جوونها. من بهشون میگم مسجد بازاری بیشتر کارکردشون اینه که موقع اذان باز کنند و یک عده کاسب ها و مردم اطراف بیان و نماز بخونن و خداحافظ. با این حال میخواستم برم و بیشتر مطمئن بشم که فعالیتی هست یا نه که به کرونا خوردیم. و متاسفانه تنبلیم میشه جاهای دورتر برم و سخت هم هست انصافا.
اما کار مسجد و کار حضوری با کار تو فضای مجازی با هم منافاتی که ندارند میشه به هر دو رسید. چون کار مسجد برخلاف ظاهرش وقتی رو روال بیفته اصلا وقت گیر نیست. وبلاگ هم که همه تجربه ش رو داریم خیلی راحت میشه با برنامه حضورمون رو کنترل کنیم و اتفاقا با برنامه بهتر هم هست.
اما اگر منظورتون جاهای دیگه تو فضای مجازی هست به نظرم ویژگی های وبلاگ رو جای دیگه ای نداریم. درسته اینجا مخاطب کمتر از بعضی فضاهای دیگه ست ولی به هیچ وجه نمیشه گفت تاثیرگذاریش هم کمتره. دلایلش رو احتمالا خودتون هم می دونید.

عرض سلام مجدد و پوزش از تاخیر در پاسخ

 

من متوجه منظورتون هستم چون خیلی از نکاتی رو که گفتید در موردش فکر کردم و درگیر بودم.

در مورد منیت آسیب ها و..

در مورد مباحثه که گفتید، خیلی وقت ها واقعا عصبانی و ناراحت شدم. اما ممکنه شما در وبلاگم ندیدید. یا در وبلاگ دیگه ای بوده که منجر به ترک بحث و دلخوری و... شده.

ولی سعیم این بوده که این طور باشه و با سعه صدر پاسخ بدم و گفتگو کنم ولو همیشه موفق نبودم.

 

و اتفاقا یکی از دلایل وبلاگ نویسی و فواید وبلاگ نویسی همین بیشتر شدن شرح صدر بوده برام.

در مورد منیت هم خود دوستام گفتن منیت در متن هام هست اما کم شده. (امیدوارم)

 

همه این آسیب ها هست، زمینه انحراف ها هست، اما تا وقتی آدم پا به عرصه حضور و مجاهده نگذاشته اصلا این خصلت های منفیش ظهور میکنن که بخواد باهاشون مبارزه کنه یا نکنه؟

در نتیجه گوشه نشینی و عزلت و حضور نداشتن راه چاره نیست.

و من حتی به این فکر کردم برم آدم خوبی بشم و بعد از اصلاح نفس و... .وارد فضای عمومی و مجازی بشم.

اما حقیقت همونی هست که گفتم، آدم تا وارد میدان نشه اصلاحی هم صورت نمی گیره.

 

 

در مورد این که گفتید اهل مطالعه و سخنرانی زیاد نیستید، اتفاقا آدمای پرخوان زیاد اهل تفکر نیستن. شاید بیشتر اهل نقل قول باشن

اما شناخت کلی که از شما دارم شما اهل تفکر هستید، و انتشار تفکراتتون می تونه هم به خودتون کمک کنه، هم به ما نا از زوایای دیگه به ماجرا نگاه کنیم و این خودش به جریان فکر کمک می کنه.

 

اما در مورد این که چه کار کنیم یا نه، بستگی به هدف و تخصص، مهارت و علایق آدم داره. لزوما مفید بودن برای دین و کار کردن برای خدا، به نوشتن نیست. به خوندن زیاد هم نیست.

من نمی دونم تخصص اصلی شما چیه، اما برفرض نجار باشید، نقاش باشید، طراح نرم افزار، یا هرکار دیگه، اگر کاری که می کنید مفیده، کمک به تولید ایرانی هست، کمک به اشتغال یه نفر هست یا هرچیز، این کمک به تقویت دین و اسلام و مسلمین هست.

 

من به یکی از دوستانم می گفتم که بسیار شکایت داشت که هیچ کاری نمی کنم، مفید نیستم و این همه مشکل داریم و ...

بهش گفتم ما منجی تمام عالم بشریت و حلال تمام مشکلات کشور و اسلام و مسلمین نمی تونیم باشیم، منجی امام زمان هستن.

و ما فقط در حد امکان و مسئولیتی که داریم می تونیم فعالیت کنیم.

اگر خدا بخواد و نیت مارو صادق ببینه به این امکانات برکت میده.

یه نفر امکانش مثل آقای ن.ا هست در محل کار و افرادی که باهاشون تعامل دارن، یه نفر امکانش اندازه شهید قاسم سلیمانیه. لا یکلف الله نفسا الا وسعها.

امکانات فضای مجازی وجود دارن که می تونیم ازش استفاده کنیم اما توش غرق نشیم.

سخته و آسیب داره قطعا، اما بستگی به نوع مواجهه ما، نگاهمون و اهدافمون داره

و بالاتر از همه، کمک خدا تا حضور صحیح و اثرگذار داشته باشیم ان شاء الله

 

پاسخ:
سلام
اختیار دارید بنده ممنونم که لطف کردید و نظر گذاشتید.

بنده بر اساس شناخت خودم عرض کردم. ممکنه کسی باشه که به صحبتم در مورد خانم الف یا آقای ن.ا هم اشکال وارد کنه. نمیشه هم گفت کسی کامل و بی عیب هست. اما میشه گفت این ویژگی هایی که عرض کردم قطعا تو شخصیت هاشون پررنگ بوده و هست. میشه گفت برآیند رفتارهاشون به سمت این ویژگی ها بوده و نه نقطه ی مقابل این ها. در مورد شما هم به نظرم همینطور بوده. البته فقط هم این بزرگواران نبودند. یا اگر از این بزرگواران اسم بردم معنیش این نبوده که دیگران این ویژگی ها رو ندارند بلکه از نظر بنده این بزرگواران در مقایسه با دیگران این ویژگی هاشون پررنگ تر بوده.

در این که حضور ما در این فضا باعث رشد خودمون میشه شکی نیست. البته به شرطی که خود شخص هم دغدغه ی رشد و محاسبه داشته باشه بله در این صورت حرف شما درسته و بنده هم قبول دارم.
اما در اینجا صرفا مسئله رشد ما نیست. ما داریم در مورد تاثیرگذاریمون روی بقیه هم حرف می زنیم دیگه. به نظرم این هم یک جور خودخواهی هست که من بدون توجه به تاثیر منفی ای که روی دیگران میذارم فقط به فکر رشد خودم باشم. جدای از این که چنین چیزی تا چه حد می تونه ممکن باشه.

این که بنده زیاد دیگه میل به نوشتن از تفکراتم رو ندارم یا اگر می نویسم به صورت مطلب نمی نویسم و بیشتر به عنوان نظر تو گاه نوشت می گذارم این هست که این کار برام آفت داره. آفتش اینه که خودم می بینم با این کار دارم نفسم رو فربه می کنم. دچار عجب میشم. گاهی خیلی سعی می کنم صرفا برای رضا خدا باشه ولی بالاخره این آفت هست و نمی تونم بگم صددرصد مخلصانه کار کردم. این مسئله کار رو برام سخت می کنه بعلاوه که لزوما صحبت هام و افکارم برای دیگران مفید و تاثیرگذار نیست مخصوصا که ممکنه به خیلی هاش اشکال وارد باشه. البته قبول دارم این ها دلیل بر ترک نوشتن نیست.

در مورد این که چه کار کنیم حرف تون درسته. کار اصلی بنده و شما و اغلب وبلاگ نویسها چیز دیگه ای هست و مسئله حضورمون در اینجا به عنوان یک کار دوم و حاشیه ای هست.
فکر می کنم امام ره یک صحبتی با مضمون مشابه دارند. میگن هر کسی هر جایی که هست و هر کاری که می کنه همون جا و همون کار رو مهم ترین کار برای اسلام و انقلاب بدونه و نحو احسن انجام بده اینطوری تمام مشکلات اسلام و انقلاب حل میشه.

+ می دونم اشکالی که دارم وارد می کنم سختگیرانه ست. الان صرفا دارم بحث می کنم تا شاید به نتیجه ی بهتری برسم. وگرنه حرفتون رو قبول دارم و متقاعد شدم. خودم می تونم به نحوی جواب این اشکال رو هم بدم فقط دنبال جواب بهترم.

@خانم رهرو

 

برای روشن تر شدن منظورم میخوام یک مقدار مصداقی صحبت کنم.

فکر می کنم کار ما بیشتر شبیه به کاری هست که یک عالم وارسته یا دقیق تر بگیم یک استاد اخلاق قصد داره تو جامعه انجام بده. منتها در مقیاس کوچکتر و جامعه ی کوچکتر. اما بالاخره قله این بزرگواران هستند. (به صورت نسبی میگم وگرنه در مرتبه ی بالاتر معصومین اسوه های اصلی هستند.)

ما عالم زیاد داریم تو جامعه ولی عالم بودن به تنهایی تو جنگ نرم کافی نیست درسته؟ بنده چند تا ویژگی بارز میگم که مشخصا تاثیرگذارند. اول محبت و دلسوزی نسبت به مردم و خلق خدا. دوم بی ادعایی و فروتنی در مقابل دیگران. سوم سعه صدر و حوصله در برخورد با دیگران. این سه ویژگی به عنوان مثال هست و اهمیتش هم به نظرم نیازی به توضیح نداره. درسته؟

حالا بیایم در سطح وبلاگ نویس ها. از بدی ها و اشتباهات نمیشه اسم برد ولی از کسانی که این ویژگی ها رو دارند میشه و باید اسم برد به نظرم.

یکی از بزرگوارانی که به خوبی خاطرم هست این ویژگی ها رو داشتند خانم الف بودند. بنده با ایشون برخورد و بحث زیاد داشتم و حتی یکی دو بار ناشناس باهاشون بحث کردم که هم خودم راحت تر حرف بزنم و هم ایشون بدون شناخت پاسخ بدن. شما هم قطعا به اندازه ی کافی ایشون رو میشناختید و خیلی های دیگه. خب چند نفر این ویژگی ها رو مثل ایشون داشتند و مثل ایشون بحث می کردند؟ نمیگم نیستند ولی خیلی کم هستند کسانی که مثل ایشون باشن. ما میدونیم ایشون چقدر تحصیلات داشتند یا چقدر مطالعات داشتند و چقدر با برنامه بودند و زحمت می کشیدند ولی بنده یک بار هم تو رفتار و نوشتارشون منیت و نگاه بالا به پایین و قضاوت کردن و ... ندیدم. خیلی ها رو دیدم که واقعا بد باهاشون رفتار کردند ولی به خاطر ندارم این بد حرف زدن دیگران باعث بشه ایشون از تعادل خارج بشن. سعه صدری که در مقابل مخالف داشتند یا محبتی که در پاسخ هاشون پیدا بود قابل انکار نیست. خب این ویژگی ها و واکنش های ایشون در شرایط مختلف رو مقایسه کنید با وبلاگ نویس هایی که در سطح ایشون بودند و هستند.

شما یک ویژگی خیلی مثبتی که دارید توانایی مباحثه کردن تون هست. بنده تا به حال ندیدم تو مباحثات تون از عدالت خارج بشید یا به انجراف کشیده بشید. چقدر این ویژگی رو بقیه دارند؟ و چقدر بحث ها از نبود همین ویژگی نتیجه ی عکس دادند؟

جناب ن. .ا یک ویژگی مثبت شون این هست که با وجود این که بیشتر شخصی می نویسند ولی کمتر پیش میاد حرفی از من و منیت تو متن هاشون ببینید. خیلی اوقات سوم شخص می نویسند و راهکارهای دیگه ای که دارند. البته قدیم بیشتر رعایت می کردند. اما به هر حال ایشون رو مقایسه کنید با خیلی از نویسندگان دیگه ای که شخصی نویسی می کنند. میشه آدم مدام بیاد از خودش و زندگیش تعریف کنه و دچار منیت نشه؟ عجب پیدا نکنه؟ بعد کم کم بالا به پایین با دیگران صحبت نکنه؟ کم کم به خودش اجازه ی قضاوت دیگران رو نده؟ این قبیل افراد معمولا موفقیت های ظاهری دارند و اعتماد به نفس شون بالاست. خب ما می دونیم که اغلب این افراد سر از اینستاگرام یا گروه ها و کانال های شخصی در میارند و کارشون میشه ویترین درست کردن از "من".

حرفم اینه که حتی اگر برای مخاطب هم مفسده ای نداشته باشیم ممکنه و هیچ بعید نیست که ما هم مثل خیلی های دیگه خودمون خودمون رو گرفتار چنین مفسده هایی بکنیم.

اینها مواردی بود که الان به ذهنم می رسید و امیدوارم منظورم روشن تر شده باشه.

۰۴ تیر ۹۹ ، ۱۱:۲۶ پیـــچـ ـک

سلام

مگه به حرف زدنای من میگن نوشتن؟ نه اسلوب داره و چارچوب...

فکر نکنم بنویسم.

پاسخ:
سلام
اسلوب و چهارچوب مهم نیست. بالاخره هستید و می نویسید. چرا؟

قبل تر ها

دغدغه با چاشنی سبک شدن

خیلی وقته نمی نویسم دیگه با سبک قبل ولی همون گاه گاهی نوشتن هم علتش شده 

سبک شدن با چاشنی دغدغه

پاسخ:
سلام
بله خیلی وقته نیستید. خوشحال شدم نظرتون رو دیدم.
خیلی ممنون
+ خداقوت

سلام

یه کم خود زنی میکردید در جواب ها🙂

 

واقعیتش اینه که هر چیزی برای هر کسی یه دوره ای داره

دوره وبلاگ نویسی هم انگار برای شما داره تموم میشه(شاید البته)

هرکسی به هدفی داره برای حضور در این فضا

اگر اون هدف محقق نشه خب یا باید تلاش کنه محققش کنه یا هدف های بالاتری بذاره و تغییر روش بده

یکی هدفش صرفا سرگرمیه

مینویسه که نوشته باشه

یکی تنهاست، میاد اینجا مینویسه

یکی میخواد دیده بشه که مینویسه

یکی هم یک هدف خیلی بالایی برای حضورش در این فضا در نظر گرفته

آدم وقتی فکر کنم حضورش بی مورده و هدفی نداره و فایده ای نمیرسونه خب در این فضا نمیمونه

 

البته خب از سوالی که در عنوان پست هست مشخصه که با امثال بنده که خیلی وقته نیستم نبودید. اما گفتم بگم...

 

حالا برا چی این سوال رو پرسیدین؟!

این سوالیه که بالاخره همه ما یه روزی بهش میرسیم و باید بهش جواب بدیم درون خودمون

خواستید تلنگر بزنید؟ یا بگید حضورتون بیمورده و وبلاگ رو میبندین؟  یا چی؟!!

پاسخ:
سلام

چرا پرسیدم؟ بهش چی میگن؟ پوچی فلسفی:)؟

تو پاسخ به خانم رهرو گفتم "بیشتر حضورم صرف نظر گذاشتن و در حد فهم خودم کمک کردن تو دغدغه هایی بوده که بقیه تو مطالب شون مطرح می کردند."
یک مدت شاید دو ماه یا بیشتر شک کرده بودم که یکی از بزرگواران وبلاگی من رو مسدود کرده باشند. به هر حال زیاد بهش فکر نکردم تا تقریبا حدود یک هفته یا بیشتر قبل که براشون نظر گذاشتم و دیدم نظرم بی جواب موند و موند تا مطمئن شدم مسدود شدم. یکی دو روزی خیلی فکرم مشغول بود که چرا؟ خب بنده نمی تونم ادعا کنم که برای دیگران مفید هستم یا نه ولی لااقل از نیت خودم با خبرم و میدونم اگه حرفی می زنم یا نظر می گذارم از روی محبت و دلسوزی هست نه بدخواهی یا هر چیزی. این رو قبلا هم گفتم و میگم که واقعا احساس محبت دارم نسبت به اغلب بزرگوارانی که اینجا باهاشون در ارتباطم و این محبت فارق از جنسیت و این مسائل هم هست و در واقع از هم مسلکی نشأت میگیره ولی بودن و هستند کسانی که حتی هم مسلک و عقیده هم نیستند ولی نسبت بهشون دلسوزی و محبت دارم. خلاصه این چرایی مسدود شدنم یه مقدار من رو به فکر انداخت که واقعا مفید هست حضورم برای دیگران؟ و اگر نیست با چه هدفی اینجا هستم؟ در مورد اون بنده خدا رفتم نظراتی که براشون گذاشتم رو همه رو بررسی کردم تا بلکه اگر اشتباهی کردم متوجه بشم که نشدم. ولی فارق از واکنش ایشون این چرایی و این دغدغه و این سوال برام باقی موند.
قبلا هم پیش میومد که به فکر حذف وبلاگ باشم و این دغدغه ی فکری هم باعث شد دوباره یکی دو روزی به همین فکر باشم. در نهایت هم تصمیم گرفتم یک مقدار از دیگران کمک بگیرم. صحبت خانم رهرو خیلی مفید بود برام البته هنوز هم حرف دارم در موردش که جداگانه میگم.
پس قصدم تلنگر زدن به دیگران نبود. قصد بستن وبلاگ رو هم چندان ندارم بیشتر دنبال انگیزه و هدف برای ادامه هستم. شبیه صحبتی که خانم رهرو کردند. یا به قول خودتون دنبال هدف بالاتر یا تغییر روش هستم.
فکر می کنم زیاد نیستند کسانی که مثل خانم رهرو و شما با دغدغه و هدف اینجا باشند. خیلی با بستن موافق نیستم مگر این که هدفی نداشته باشم. حالا آدم یا به هدفش میرسه یا برای رسیدن بهش تلاش می کنه هر چند کم ولی بالاخره فکر می کنم بستن پاک کردن صورت مسئله ست.
۰۳ تیر ۹۹ ، ۲۳:۲۴ صحبتِ جانانه

نوشتن نباشد نمی توانم

پاسخ:
ممنون

سوالتون سخت شد.

اگر زمانی خاطرتون باشه خودم در وبلاگ زمانی نوشته بودم که دلیلی نداره بنویسم وقتی مطالب ناب تر از نفوس پاک تر موجود هستن.

بنابراین اونجا برای تذکر و یاداوری خودم می نویسم.

 

اما در مورد وبلاگ عمومی

سعیم این بوده کپی دیگران نباشه

و محصولات بزرگان رو هم تبدیل به فرآورده کنم برای مخاطب عام. چون هرکسی باهاشون ارتباط نمی گیره.

 

در وضعیت جنگ نرم

علما و بزرگان فرمانده هستن

و امثال من و شما سرباز این فرماندهان که باید با محتوایی که این بزرگان تولید کردن و تبدیلش به محصول برای مخاطب عام وظیفه داریم.

و هر محتوایی که آتش به اختیار می تونه مورد استفاده قرار بگیره.

به روش درست

 

 

 

پاسخ:
بله خاطرم هست. تذکر خوبه و دلیل محکمی هست. به شرطی که فرض کنیم فقط برای خودتون تذکر نیست که واقعا هم همینطوره.

خیلی معتقد نیستم که ما بتونیم لزوما مطلبی رو بهتر از استادش توضیح بدیم ولی از این بابت که بتونیم برای مخاطب عام شرح بدیم و احتمالا سوال و جوابی وجود داشته باشه به نظرم این هم نکته ی مثبتی هست. سوال و جواب و مباحثه اگه با دغدغه باشه باعث میشه مطلب به باور و یقین انسان بیشتر نزدیک بشه نسبت به زمانی که صرفا مطلب رو بدون دغدغه یا درگیری و چالش فکری می خونیم. از این بابت این کار خیلی ارزشمنده.

ارائه ی محتوای تولیدی دیگران در قالب عامیانه تر هم به شرطی که هنرش رو داشته باشیم خوبه.

سه دلیل محکم گفتید. ولی آیا بقیه می تونن مثل شما با یکی از این سه روش مفید باشند؟ خودم رو عرض می کنم. بنده نه مطالعات خاصی دارم، نه زیاد سخنرانی گوش میدم، نه علم زیادی دارم و نه هنر خاصی در ارائه ی مطلب. حتی به اندازه ی گذشته شور و دغدغه ی مباحثه هم ندارم. شاید حتی هنر مباحثه هم نداشته باشم.
تا الان چی کار می کردم؟ بیشتر از افکار خودم می نوشتم و شاید به خیلی هاشون اشکال وارد باشه. حتی خیلی از این مطالب برای مخاطب عام قابل فهم هم نیست یعنی بیشتر مسئله رو پیچیده کردم تا باز و نتونستم مطلب رو برسونم. بیشتر حضورم صرف نظر گذاشتن و در حد فهم خودم کمک کردن تو دغدغه هایی بوده که بقیه تو مطالب شون مطرح می کردند. که تو این مورد هم نمی تونم ادعا کنم مفید بودم.

پس بذارید کلی تر بپرسم چرا باید باشیم و بنویسیم؟

اشکالات دیگه هم دارم.
مثل این که هدف ما چه کسی یا چه کسانی هست؟ اغلب خواننده های وبلاگ ها با نویسنده عقاید نزدیکی دارند.
مثل این که در واقع چقدر می تونیم روی دیگران اثر گذار باشیم؟ بیشتر آدم ها تا حدود بیست سالگی یا کمی بیشتر دچار وابستگی به یک خط فکری و عقیدتی میشن و کمتر پیش میاد که کسی تو این فضا خط فکریش رو تغییر بده یا دچار تحول بشه یا از این فضا خط فکریش رو به دست بیاره.
یا مثل این که مفسده هایی که این فضا برای نویسنده هاش داره چی؟ کسانی رو دیدم که ممکنه از لحاظ فکری و عقیدتی خط درستی داشتند ولی دچار اشکالات رفتاری و اخلاقی بودند و یا شدند. تعلیم دیدند ولی تهذیب نشدند. تو این فضا بعضا بیشتر در مشکلات اخلاقی شون فرو رفتند. یا بعضا با مشکلات شخصیتی و اخلاقی شون بیشتر از حرف ها و مطالب شون رو مخاطب اثر گذاشتند. بعضی هاشون خیلی هم مخاطب داشتند و دارند.
توانایی اثر گذاری رو هم در نظر بگیرید. توانایی اثرگذاری فقط به علم و قدرت علمی یا توان ادبی برنمیگرده. یک وجهش هم همین بحث اخلاقی هست. بعضا آدم هایی با علم زیاد اما با کوچکترین تحریکی تو بحث از تعادل خارج میشن و به جای تاثیر مثبت تاثیر منفی می گذارند. یا افرادی که دچار منیت هستند و از بالا به پایین با دیگران صحبت می کنند یا به خودشون اجازه میدن در مورد دیگران و مسائل شون قضاوت کنند.
و اشکالاتی از این قبیل زیاد هست. البته بنده هم خودم رو جدای از این گروه ها نمی دونم شاید بنده هم جزئی از همین ها باشم. بلکه باید بگم قطعا بنده هم لااقل در مواردی دچار بعضی از این انحرافات شدم.

وبلاگ عمومی می نویسم چون زکاه العلم نشره. وظیفه دارم بنویسم.

خصوصی برام حکم دفتر یادداشت داره و می نویسم که خیلی نکات رو فراموش نکنم.

پاسخ:
در مورد دلیل وبلاگ عمومی یک سوال اول باید بپرسم. این رو هم واقعا به عنوان سوال می پرسم چون می دونم شما بهتر تو این مسائل اطلاعات دارید نه این که بخوام به چالش بکشم دلیل تون رو.
این که میگن زکاة العلم نشره منظور چه علمی هست؟ و بعد علمی که چند دست چرخیده و خیلی ها بهتر از ما نشرش دادند و در نهایت رسیده به دست ما باز هم این روایت در موردش صدق می کنه؟ یعنی چرا ما باید این کار رو بکنیم وقتی می دونیم خیلی ها بهتر از ما در موردش گفتند و نوشتند؟ و اون خیلی ها از ما مشهورتر و سهل الوصول تر هم هستند در خیلی از موارد.

سلام علیکم

چون وبلاگ گوشه دنج و خلوت و آروم شلوغ بازار فضای مجازی هست.

آدم هاش هم متفاوت از بقیه فضاها هستند.

پاسخ:
علیکم السلام و رحمة الله
خب این ها امتیازات وبلاگ هست درسته
ولی چرا تو این وبلاگ هستید و می نویسید؟ هدف تون چیه؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">