عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
۰۷ تیر۰۴:۴۷
گذر دارد زمان بر جادّه شب سوگوار امشب
مه از غم کرده روى خویش پنهان در غبار امشب
چه افتاده است یا رب در حریم گنبد گردون
که مى ریزند انجم اشک حسرت در کنار امشب
مگر کشتند در محراب آن دلداده حق را
که دل در سینه مى گرید ز ماتم زار زار امشب
نسیم مویه گر غمگین به گوش نخل مى گوید
دوتا شد پشت چرخ از سوگ آن یکتاسوار امشب
ز تیغ شب پرستان در حریم مسجد کوفه
رخ فرزند قرآن شد ز خون سر، نگار امشب
على مولود کعبه حجّت حق یار محرومان
به خون غلطید و شد فارغ ز رنج و انتظار امشب
سوى معبود شد، زندانى زندان آب و گل
شد از «فُزت و ربّ الکعبه» این راز آشکار امشب
على در چاه غم فریاد زد تنهایى خود را
شنو پژواک آن را از وراى شام تار امشب
بنال اى همنوا با من سرشک از دیده جارى کن
که خون مى گرید از این قصه چاه رازدار امشب
گل گلزار مسکینان مگر شد از خزان پرپر
که مى بارند اشک از دیده چون ابر بهار امشب
دگر آن ناشناس مهربان از در نمى آید
که بنوازد یتیمان را به لطف بى شمار امشب
دلا پرواز کن سوى نجف آن قبله دل ها
سلام ما به بال شوق بر تا آن دیار امشب
بگو اى یار محرومان شب قدرت مبارک باد
ترا قدر آفرین داده است قدر بى شمار امشب
«سپیده» سر به درگاه على بهر شفاعت نه
مگر در پرتو لطفش دلت یابد قرار امشب
 
سپیده کاشانی
 
صوت با صدای محمد اصفهانی
 
 
سر گشته | ۰۷ تیر ۹۵ ، ۰۴:۴۷