عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
۲۱ آذر۲۳:۴۱

یَا ابْنَ عِمْرَانَ! کَذَبَ‏ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی‏ فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ‏ نَامَ عَنِّی؛أَ لَیْسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوَةَ حَبِیبِهِ؟

ای موسی! کسی که می‌گوید من خدا را دوست دارم، اما شب -  هنگامی‌که تاریکی همه جا را فرا می‌گیرد - به خواب می‌رود و به یاد من نیست، دروغ می‌گوید. آیا می‌شود برای کسی زمینه خلوت با محبوبش فراهم شود و خودداری بکند؟! 1

 

شب پنج شنبه وقتی این روایت را شنیدم ناخودآگاه یاد این غزل حافظ افتادم:

 

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند

کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر

که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار

ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

 

ابودرداء می گوید: شب هنگام در قسمتی از باغات، علی علیه‏ السلام را مشاهده کردم که از غلامان خود کناره گرفته، در لابه لای درختان خرما پنهان شد، از من دور شد و من او را گم کردم. پیش خود گفتم حتما به منزلش رفته است، چیزی نگذشت که صدای ناله‏ای حزن انگیز و نغمه‏ ای دل خراش به گوشم رسید که صاحب ناله می‏گفت: «پروردگارا! چه بسیار گناهی که به خاطر حلم و گذشت خود، با عذاب کردن من، در صدد مقابله بر نیامدی، و چه بسیار جرمی که با کرم خود از کشف نمودن آن خودداری فرمودی، خداوندا! اگر عمری طولانی در نافرمانیت گذرانده‏ ام و نامه عمل و بار گناهم سنگین شده است، به غیر آمرزشت آرزویی ندارم و به جز خشنودیت به چیزی امید ندارم.»
از شنیدن ناله به جستجوی صاحب آن افتادم، ناگهان دیدم که حضرت علی علیه‏ السلام است، در گوشه ‏ای بی‏ حرکت خود را پنهان ساختم. در آن نیمه شب، نماز بسیاری خواند؛ آنگاه به دعا و گریه پرداخت و از حال خود به درگاه الهی شکوه می‏برد از جمله مناجات های حضرت با خداوند این بود:
«خداوندا! آنگاه که در عفو و بزرگواریت فکر می‏کنم، گناهانم در نظرم ساده می‏ آید، پس وقتی که به یاد عقوبت های شدیدت می‏افتم بلیه ‏ام گران می‏ شد. ای وای اگر در نامه‏ های عمل به گناهی برخورد کنم که من آن را فراموش کرده‏ ام ولی تو آن را به حساب آورده ای، آنگاه خواهی گفت: او را بگیرید، وای بر این گرفتاری که بستگانش نمی‏توانند نجاتش دهند و قبیله‏ اش به حالش سودی نخواهند داشت، آنگاه که دستور فراخواندنش رسید، همگان بر او رحمشان می‏ آید. وای از آن آتش که جگرها و کلیه‏ ها را کباب می‏کند، وای از آن آتشی که اعضای بدن را از هم جدا می‏ کند، آه از آن بیهوشی که در اثر شعله‏ های سوزان دست می‏دهد».
سپس حضرت آنقدر گریه کرد که دیگر حس و حرکت از او بریده شد. پیش خود گفتم:حتما در اثر شب زنده داری خوابش گرفته است و برای نماز صبح بیدارش می‏ کنم.جلو رفتم، دیدم مانند چوبی خشک روی زمین افتاده است، او را تکان دادم دیدم تکان نمی‏خورد، خواستم او را بنشانم نشد، گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون» حتما مرده است.به منزل حضرت رفتم تا خبر مرگش را به اهلش برسانم. فاطمه زهرا علیهماالسلام فرمود: ای ابودرداء! چه خبر شده است؟ جریان را برای خانم نقل کردم، حضرت زهرا علیهماالسلام فرمود: ابودرداء به خدا علی علیه‏ السلام باز هم مانند همیشه از ترس خدا غش کرده است، سپس مقداری آب آوردند و به صورتش پاشیدند تا به هوش آمد.
همین که به هوش آمد و مرا دید که گریه می‏ کنم، فرمود: ابودرداء! برای چه گریه می‏کنی؟ گفتم: از این حالتی که شما برای خودت پیش آورده‏ ای. فرمود: «ابودرداء پس آنگاه که مرا برای حساب فراخوانند و اهل گناه به عذاب الهی یقین کردند مرا ببینی، چگونه خواهی بود؟ آن وقت که مأمورین درشت خو و ترش‏رو اطراف مرا بگیرند و در پیشگاه پادشاهی جبار بایستم، در حالی که زندگان مرا تسلیم کرده ‏اند و مردم دنیا به حال من ترحم کنند؛ آنجا در پیشگاه خداوندی که هیچ سری از او پوشیده نیست، اگر مرا ببینی بیش از این دلت به حال من خواهد سوخت.»

 

اما جان کلام این روایت هست:

الامام العسکری علیه السلام: ان الوصول الی الله عزوجل سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل.

وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

 

1 جلسه اخلاق آیت الله مصباح یزدی "خلوت شبانه با خدا، لازمه محبت او" البته شنیدن کلام استاد شیرین تر هست: دانلود

+ متاسفانه بنده اهل این چنین شب زنده داری نیستم اما همین قدر که در کلام امام حسن عسکری علیه السلام فکر کردم، چاره ای جز اقرار ندیدم. محال است انسان بدون شب زنده داری و خلوت و عبادت شبانه به وصال خداوند برسد.

۲
سر گشته | ۲۱ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۱

نظرات  (۲)

۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۱:۳۶ پلڪــــ شیشـہ اے
عالی بود ...
رزق اربعین ما شد.


اجرکم عندالله ..
پاسخ:
تشکر
ان شاءالله عامل باشیم
۲۳ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۹ بــُگــذار گـمنــامـ بمـــانـَـم
ممنون از بابت این پست مفید...اجرکم عندالله
تااینجا قد شعری ما رسیده بود که عطار توی منطق الطیر از زبان دختر ترسا به شیخ صنعان میگه:
هرکه او همرنگ یار خویش نیست
عشق او جز رنگ و بویی بیش نیست
+یعنی علاوه بر اینکه میل به خلوت با یار داره عاشق باید به رنگ یار هم دربیاد وگرنه ریگی به کفشِ دلشه...
پاسخ:
سلام
تشکر از لطف شما

خاصیت عشق همینه که عاشق رو به رنگ معشوق در میاره و نشانه عشق همین ها..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">