شب اول محرم وسط روضه، بین این همه آدم یاد رییس جمهور منتخب افتادم. برای هدایتش در این مسئولیت سخت دعا کردم. بعد فکر کردم مظلومیت و محرومیت های مسلمان های کشور و جهان رو واسطه کنم بلکه خدا و اهل بیت علیهم السلام به این بهانه عنایت بیشتری کنند به ایشون و البته همه ی ما ... .
صبح اما داشتم فکر می کردم انتخابات برای یک عده درست مثل بازی فوتباله. یک جوری به موضوع نگاه می کنند که انگار تیم شون برده یا برای یک عده تیم شون باخته. یک عده هم لابد این وسط اهل فوتبال نیستن و انگار اصلا در جریان بازی نبودن.
اگه اشتباه نکنم آمار ثبت نام کنندگان کنکور بود و اختلاف 26 درصدی دختران و پسران و تحلیل های بعدش که چرا اینطور شده و چه آسیب هایی داره و ... .
یاد کتابی افتادم که خیلی سال پیش از آیت الله ابراهیم امینی در مورد ازدواج خونده بودم و پیشنهادی که برای ازدواج زود هنگام داده بودند. مضمون راهکار این بود که اجازه بدید دختر و پسری که بناست چند سال بعد از تحصیل با استقلال مالی با هم ازدواج کنند زودتر با هم ازدواج کنند و هر کدوم با خانواده های خودشون باشند تا زمانی که توان استقلال پیدا کنند. با این کار هم از آسیب های نیازهای جنسی و عاطفی حفظ میشن و هم انگیزه و اشتیاق بیشتری پیدا می کنند.
یکی از لطف های وضعیت آشفته ی پوشش و حجاب این روزها این هست که برای خیلی ها شبهه ی چرایی استفاده از رنگ مشکی و تیره برای حجاب برطرف شد. چون به صورت عملی می تونند تفاوت رو در پوشش های این روزها ببینند.
قالَ الإمام الجواد (ع): مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَهٌ فِی الاْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرْ.
امام جواد (ع) فرمود: هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدین و امانتداری او مطمئن میباشید با او موافقت کنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.
«تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9»
بسم الله
کسی که در اجزاء کوچکتر اجتماع به اخلاق و عادتی متصف شد در اجزاء بزرگتر جامعه هم مستعد بروز همان اخلاق و عادت می شود. و همینطور اگر در اجزاء کوچکتر ویژگی ای را از دست داد در اجزاء بزرگتر هم نسبت به حفظ و کسب آن ویژگی بی تفاوت تر می شود.
اگر بچه ای با کرامت تربیت شد و این کرامت و بزرگواری جزئی از شخصیت خانوادگی او شد در جامعه نیز استعداد بیشتری برای حفظ کرامت و بزرگواری دارد.
اگر زن یا دختری در خانواده مورد بی توجهی بود و این بی توجهی برایش عادی شد در جامعه نیز طرد شدگی و بیتوجهی برایش آسان تر خواهد بود. در نتیجه شکستن هنجارهای حیاء جامعه برایش آسان تر می شود.
اگر برای مرد یا پسری در خانواده بی احترامی و تحقیر عادی شد در جامعه و در راستای امیال و خواسته هایش شکستن هنجارهای شخصیت و حرمت جامعه راحت تر خواهد بود.
در صحبت هایی که حاج آقا شنبه قبل از منبر داشتن در پاسخ سوال یکی از علماء به صراحت گفتند که مقبولیت یا عدم مقبولیت یک نفر ملاک نیست و تنها تشخیص بر اصلح بودن شخص کافیه. پس دیگه بازی اصلح و صالح مقبول و ... رو نخوریم و لیستی و درهم رای ندیم.
اگر کسی خواست تفاوت سخنرانی ها و منبرهای دیگه رو با منبرهای اساتید اخلاق و عرفان متوجه بشه منبر امشب حاج آقا رو گوش بده.
خیلی ها عالمند و منبرهای خیلی پرباری هم دارند ولی لزوما منبرها و صحبت هاشون حرکتی در مخاطب ایجاد نمی کنه. ولی استاد و عالم اخلاق با صحبتش هم پامنبری ها رو سیر الی الله میبره.
واقعا باید به اعترارض و نارضایتی خانم های بی حجاب حق داد.
سال هاست با صدا و سیما و ماهواره و اینترنت و شبکه های اجتماعی داره بی حجابی تبلیغ و تطهیر میشه. فرهنگ و اعتقادات و ذهنیت های مردم قدم به قدم آلوده میشه.
سال هاست که یک عده قلیل مسئولین و خواص و یک عده مفسدین سرمایه دار دارند وقیحانه فرهنگ فاسد غربی و مادی گرایی و لذت طلبی و فساد رو قدم به قدم بین مردم ترویج میدن.
سال هاست با بی توجهی مسئولین، با کمک قوانین پشتیبان سرمایه داری و سیاست های فاسد سرمایه داری قدم به قدم هر روز دارند به ابزارها و ملزومات دین داری و اعتقادی مردم آسیب می زنند.
یک بار مسکن و شکل اسلامی مسکن، حریم مسکن و در نهایت با بی توجهی به احتکار و سوداگری سرمایه دارها و تبدیل مسکن و زمین به کالای سرمایه ای خود مسکن و زمین رو از مردم میگیرند.
یک بار با زرق و برق و تبلیغات و روش های فاسد سرمایه داری پوشاک و مدهای رنگارنگ و لوازم آرایشی و عمل های زیبایی و انواع زینت و زیورآلات رو وسیله ی پر کردن جیب سرمایه دارها می کنند. و با خیانت پوشاک و ابزار پوشش اسلامی رو وسیله ی سوداگری خودشون می کنند.
یک بار شغل و وسیله ی کسب معاش میشه وسیله ی سوداگری سرمایه دارها و به انحاء مختلف هر روز مسئله ی شغل و معاش رو بازیچه ی کسب سودهای خودشون می کنند.
یک بار با بی توجهی و عدم نظارت بانک های فاسد رو بر سرمایه های مردم مسلط می کنیم تا ارزش سرمایه و دارایی مردم رو از بین ببرند. تا ربا و حرام رو وارد زندگی های مردم کنند.
...
خلاصه این که سال هاست با ابزارهای مختلف و ذره به ذره داره خطوات شیطان پیش میره. حالا بعد از این همه سال یک عده اومدن میگن خانم حجاب سر کن. خب اون خانم با خودش میگه من که تا دیروز 80 درصد موهام پیدا بود حالا چرا بخاطر این یک ذره ی باقی مونده کسی حق داره به من چیزی بگه؟
این که امر به معروف و نهی از منکر حجاب رواج پیدا کرده خیلی خوبه. خدا خیرشون بده کسانی که این کار رو می کنند.
اما این که حجاب فقط به پوشش سر و یا برهنه نبودن بدن کاهش پیدا کرده واقعا بده.
اغلب تذکرها متاسفانه متوجه پوشش سر شده و کسی به پوشش های بدن نما و لباس های تنگ کاری نداره. در صورتی که پوشش های تنگ و بدن نما تفاوتی با برهنگی ندارند. فقط حکم یک رنگ روی بدن رو دارند. اون هم که به لطف بی ضابطگی و بی قانونی عرضه و فروش پوشاک لباس های تنگ با رنگ بدن داره کم کم رواج پیدا می کنه.
باز هم میگم البته دست تمام کسانی که تذکر میدن درد نکنه ولی واقعا پوشش سر در مقابل این پوشش های بدن نما و بعضا کوتاه هیچ هم نیست.
البته درسته که کاری هم نمیشه کرد. طرف با شلوار بدن نما اومده تو خیابون حالا بهش تذکر هم داده بشه مثل روسری افتاده که نیست که دوباره سرش کنه. باید قانون و برخورد قانونی براش وجود داشته باشه. ولی این که چیزی هم گفته نشه برای یک عده جا میوفته که پس فقط یک روسری سر کنیم و بقیه ش مهم نیست یا اینکه حجاب یعنی فقط پوشش سر و بدن و شکل و حتی اندازه ش مهم نیست.
قبلا خیلی مطمئن نبودم ولی الان با اطمینان بیشتری می تونم تصور کنم که خیلی از رسومات پوچی که گره به زندگی ها می اندازه و انداخته، رسم های اشرافی و بی حکمتی هستند که توسط اشراف و برای جدا کردن شون و بالاتر نشون دادن شون از مردم عادی به وجود اومده و کم کم تبدیل به ابزاری برای تفاخر و تبرج و خودنمایی شده و تا دل مردم عادی هم پیش رفته.
ارثیه ی شوم نظام های پادشاهی و اشرافی و بالاخص پادشاهی ملعون بریتانیا که همچنان هم در حال تفاخر و تبرج و ترویج این رسومات پوچ هست. همچنان از طریق فیلم ها و به خصوص انیمیشن ها و کارتون های کودکانه در حال انتشار این بیماری فرهنگی هست.
تو منطقه ای که هستیم معمولا میشه جدیدترین مدهای بی حجابی رو دید. مدها و مدلهایی که مشخصا سازماندهی شده و با برنامه در حال رواج هستند. حالا یا با هدف ترویج بی حجابی و برهنگی و ایجاد فساد اجتماعی و فرهنگی و یا صرفا با اهداف اقتصادی در حال رواج هستند.
لااقل برای من قابل درک نیست در چنین سرمایی کسی صرفا برای تبرج با این پوشش ها بیرون بیاد. یکی با یک بلوز دامن نازک که تا زانو بود و بدون شلوار اومده بود. یکی دیگه با شلواری چنان تنگ و نازک که از بالا تا پایین پاش تمام پیدا بود. امروز هم دختر خانمی رو دیدم که با بافت مشبک خیلی باز اومده بود تو خیابون طوری که از فاصله ی دور هم بدنش دیده میشد.
و البته که از این موارد زیاد هست. اما مسئولین بعد از این همه مدت چه کار کردند؟ لااقل با شبکه های مدلینگ برخوردی صورت گرفته؟ مشخصا خیلی از این خانم ها پول می گیرند که با این پوشش ها در خیابون ها ظاهر بشن. اصلا به خودشون زحمت دادن که لااقل در مناطقی که مزون ها و عرضه ی پوشاک زنانه مد روز هست مثلا گشت نامحسوس بگذارند؟ که این مواردی که زیاد هم هستند رو ریشه یابی و برخورد کنند؟
اون نماینده ای که طرح های اساسی رو بخاطر جو رسانه ای (قبول ندارم که این جو مردمی باشه) مقابلش با هر ترفند و بهانه و به هر شکلی عقب می اندازه مطمئنا اگر دوباره انتخاب بشه عملکردش ضعیف تر میشه. کسی که از غیر خدا ترسید و از خدا نترسید روز به روز فاسدتر میشه و اصلاح نمیشه. گول القاب و برچسب ها و ظاهرسازی ها رو نخوریم. چه بسا همون که به خودش میگه انقلابی و پایبند به اصول و ... از همه فاسدتر باشه. باید روی عملکردها دقت کنیم وگرنه ما هم در کم کاری ها و ضعف ها و حرام هایی که براشون نوشته میشه شریکیم.
یک عده از خانم های بی حجاب وقتی با مردهایی که ظاهر شرعی دارند روبرو میشن حیاء می کنند و کمی حجاب شون رو اصلاح می کنند. این تعداد طبق تجربه خودم خیلی هم زیاد هستند شاید بشه گفت اغلب همین طورند.
مواردی از همین خانم ها دیدم که تا ندیده بودم باور نمی کردم که کسانی با این ظاهر و پوشش و وضعیت حجاب هم ممکنه از من نوعی حیاء کنند و سعی کنند پوشش شون رو اصلاح کنند.
اما در مقابل یک گروهی که در اقلیت هستند هم وجود داره.
نوشته بود:
"در تمام جهان مردان مخالف حجاب هستند و نام آن را حق زن می گذارند، اما در واقع برهنگی حق زن نیست بلکه اضافه حقوق مردان است."
یک مسئله ای که این روزها به بهانه بحث حجاب زیاد تکرار میشه و ندیدم تا به حال کسی باهاش مقابله کنه و پاسخی بده عباراتی شبیه به عبارت بالاست. که بی حجابی و برهنگی زنان رو یک امر مثبت برای مردان معرفی می کنه. درسته منظور مردان هوس باز هست ولی اونچه که باب میل مردان هوس باز هست، باب میل زنان هوس باز هم هست. و همون قدر که چنین هوس بازی هایی برای زن مخرب هست برای مرد هم هست.
هر قدر که مسائلی مثل تجمل گرایی و چشم و همچشمی کردن ها و مسابقه ی زیبایی و ... برای زنان اضافه حقوق هست و در ظاهر به نفعشون هست، همون قدر برهنگی و بی حجابی هم اضافه حقوق برای مردان هست!
هر قدر که هر روز غذاهای فست فودی و شیرینی جات و نوشابه و ... دادن به بچه ها اضافه حقوق شون هست و باب میل شون هست همون قدر مسائل بالا هم به نفع زن و مرد هست.
این که آدم مدام برای خودش چیزهایی که بهشون تمایل داره رو تلقین کنه شبیه رویابافی نیست؟ چرا بهش میگن مثبت نگری؟
در تعالیم اسلامی چنین چیزی داریم؟ حسن ظن به خدا داریم که منطقی هم هست ولی این که هر کسی همه چیزهای باب میلش رو برای خودش بخواد و یک اسم قشنگ هم براش بذاره واقعا خودخواهانه نیست؟ نفس پرستانه نیست؟ نفس فربه کن نیست؟
البته حسن ظن به خدا داشتن هم در نظر بعضی ها همین هست. این که هر چیزی که باب میلمون هست رو از جانب خدا هم گمان و انتظار ببریم! اما حسن ظن داشتن به خدا بیشتر شبیه تسلیم بودن در مقابل تمام صفات خداست. چه حکمت باشه و چه رحمت. یعنی راضی و بلکه مشتاق بودن به اونچه که خدا برای ما تقدیر کرده. دقیقا در نقطه مقابل به اصطلاح مثبت نگری روانشناسی که میل "من" رو مقبول میدونه حسن ظن به خدا میل خدا رو مقبول معرفی می کنه.
اگرچه انسانی که عاقل باشه می دونه اونچه که خدا براش بخواد بهتره از اونچه که خودش میخواد.
بسم الله الرحمن الرحیم
کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى
حقا که انسان سرکشى مى کند همین که خود را بى نیاز پندارد
کاد الفقر ان یکون کفرا
نزدیک است که فقر منجر به کفر شود
امروز فهمیدم واقعا به درد امر به معروف و نهی از منکر نمی خورم. لااقل از نوع گذری و برای غریبه و مخصوصا جنس مخالف.
وقتی از صفات بشر و آدم های اطرافمون حرف می زنیم خیلی فرق داره با وقتی که صحبت از صفات الهی یا صفات انسان های متصل به خدا هست.
اسم رحمت عام خدا رو گذاشتیم علم، قوانین طبیعت و ... و رحمت خاص خدا رو اعجاز.
همون ها هم اعجازند ولی بخاطر تکرارشون فکر می کنیم قانونند و ثابت تا وقتی که با کفران شون غضب خدا نقض شون کنه! اون موقع کم کم غضب خدا برامون عادی میشه و فکر می کنیم علوم و قوانین جدید کشف کردیم! بیماری های جدید، تصادفات و حوادث جدید، بلایای جدید و ... . براشون اسم و رسم های آکادمیک و علمی هم میذاریم که کسی فکر نکنه در مقابلشون ذلیل و ناتوانیم.
قبلا جایی بحث و صحبتی برای تبیین و توضیح نظر قبل بود که خواستم اینجا هم ثبت بشه. ان شاءالله که مفید باشه.
داشتم برمی گشتم خونه. از خیابون که رد شدم یک خانم محجبه جلوم بود.
اینجور مواقع اگر کاری نداشته باشم دلم نمی خواد جلو بزنم ولی چون معمولا از بقیه تندتر راه میرم میگذرم و میرم. این بار قدم هام رو آهسته کردم. همون ابتدا خانم برای صدقه دادن به پیرزنی ایستادن و من بهشون رسیدم ولی دوباره گذاشتم جلو بزنن و یه قدری فاصله بیفته که ایجاد مزاحمت نشه.
همین طور که می رفتم با خودم فکر می کردم چرا دارم این کارو می کنم. مسیر نسبتا پر رفت و آمدی بود و خانم های به اصطلاح بدحجاب هم زیاد اما من کمتر از روزهای قبل از حضورشون اذیت یا حتی آگاه می شدم. امروز آرامش بیشتری داشتم. کمتر حواسم به اطراف و خانم های بدحجاب مسیر بود و با آرامش بیشتر و تلاش کمتری ازشون چشم می پوشوندم. چه سرم پایین بود و چه بالا همین که اون خانم تو دیدم بود آرامش و امنیت روانی بیشتر بود.
همین طور تو ذهنم در حال مکالمه و توجیه و تقابل بودم که دیدم چقدر این کار شبیه پناه بردن هست. مثل این که یک خانمی بخواد از یک مسیری که مردهای لاابالی هستن عبور کنه. اگر نزدیک یک آقای ظاهرا مقید باشه حتی اگر اون آقا هیچ واکنشی نسبت به متلک ها و حرفهای اونها نداشته باشه باز هم احساس امنیت و آرامش بیشتری داره.
احتمالا کار من و توجیهات بعدش موجه نیست لااقل از یک منظر دیگه. ولی می خوام بگم قطعا حیا و حجاب درست مثل غیرت و تقید باعث امنیت و آرامش جامعه هست. و این دو مکمل همدیگه هستند. اگر یکی نبود قطعا دیگری هم سست و ضعیف میشه و وجود هر کدوم دیگری رو تقویت می کنه. مثل مثالی که گفتم. پس اون خانم محجبه بدونه که با حجابش داره غیرت و تقید مردها رو هم در جامعه و خانواده تقویت می کنه و بالعکس یک مرد با غیرت با تقیدش به تقویت حجاب و بسط حیا کمک می کنه. اما اگر یک روز خانمی خواست حجاب رو کنار بگذاره بدونه که داره پایه های تقید رو هم در جامعه سست می کنه و دیر یا زود یک جایی تنها گرفتار آدم های لاابالی و بی قید میشه. و اگر یک روز مردی خواست تقیدش رو کنار بگذاره بدونه که داره به عفت و حجاب جامعه آسیب میزنه و دیر یا زود کوچه و خیابونی نیست که بتونه با آرامش و امنیت روانی ازشون عبور کنه و هیچ کجا حتی در منزل خودش هم آرامش نمی بینه.
اما متاسفانه بعضی نعمت ها رو تا قفدان شون رو نچشیم قدرشون رو نمی دونیم. البته اگر بفهمیم اشکال کارمون کجاست وگرنه مثل غرب هر روز با استدلال های پوچ بیشتر و بیشتر گرفتار فقدان ها میشیم.
من خیلی اوقات وقتی خانم های محجبه رو می بینم گاهی حتی ناخودآگاه زیر لب همراه با ذکری براشون دعا می کنم. تا اونجایی که می دونم خیلی های دیگه هم که متوجه فقدان نعمت آرامش و امنیت روانی جامعه هستند همین کار رو و احتمالا بیشتر از این رو می کنند. نیاز هست که این اظهار بشه و حجاب و خانم های محجبه به شکل مناسب مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرند. نه به صورت نمایشی و همایشی بلکه در بطن جامعه و به صورت عملی. آدم گاهی کارهای بعضی مثلا فرهنگیون رو که می بینه تعجب می کنه مثل این که با گل و هدیه بی حجاب ها رو مثلا دعوت به حجاب می کنند! البته آگاهی بخشی و کار فرهنگی لازمه ولی هدیه و تحسین و تجلیل برای اونها نیست بلکه برای خانم های محجبه ست.
نقل به مضمون گفتن اگر امروز بنا بود پیامبری مبعوث بشه معجزه این پیامبر فیلم می بود.
با خودم گفتم مگر قرآن معجزه ای برای تمام دوره ها و انسان ها نیست؟ تعجب کردم از این حرف مخصوصا که گوینده یکی از روحانیون مشهور بود.
یکی دیگه از عوارض منیت در مطالب و بسته و کوچک نشان دادن عمل خیر این هست که شخص مخاطب خودش رو محدود به اعمال خودش می کنه. صرفا مصادیق زندگی خودش رو به عنوان عمل خیر عرضه میکنه.
مخاطب در دام قیاس میافته. اگر توانایی عمل به اون مصداق رو داشته باشه دچار همون نگاه بسته و منیت میشه وگرنه دچار یاس و ناامیدی و در دراز مدت نفرت میشه.
نگاه بسته باعث میشه انسان تمام تلاشش برای بندگی رو صرف مصداق و مسیری از کار خیر بکنه که شاید اصلا متناسب با طبیعت و مزاج و شخصیتش نباشه. ممکنه شکست بخوره و ناامید بشه. ممکنه موفق بشه ولی از اون مسیر و مصداقی که می تونست توش موفق تر باشه و باهاش تناسب داشت به کلی باز بمونه. ممکن هم هست که از اون عدم تناسب آزرده و زده بشه و براش ایجاد تنفر کنه.
خانمی از تصمیمشون بر چادری شدن نوشته بودن. از پوششی که قبل از چادری شدن داشتن تعریف کرده بودن. بعد از توصیفات نوشته بودن که هیچ وقت پوشش زننده نداشتند.
جدا از توصیفات ایشون با خودم فکر کردم اصلا خود خانم هیچ وقت می تونه بفهمه که پوششی که داره در نگاه نامحرم چه وصفی داره که بگه پوشش زننده داشته یا نه؟ یا اصلا حتی مگر نظر و نگاه مردها اهمیتی داره؟ یعنی اگر مردی بود که تایید کرد اشکال نداره؟
حقیقت اینه که خیلی از اعمال ما متاسفانه با همین نگاه ها و نظرات به انحراف کشیده میشه. این که در مقابل حکم الهی برای خودمون نظری قائل باشیم اسمش بندگی و دینداری نیست. بنا نیست هر کسی دین خودش رو بسازه، حتی اگر همه مردم تاییدش کنند.
آخر مجلس که میرسه میگن حاجات رو مد نظر بیارید. مگر بعد از وصف محبوب چیزی جز محبوب و وصالش در نظر میاد؟
همونطور که رفتار مغرورانه زن در مقابل نامحرم باعث میشه که اغلب مردها رفتار محترمانه داشته باشند، رفتار همراه با حیاء مرد در مقابل نامحرم هم باعث میشه که اغلب زن ها خودشون رو جمع کنند و با حیاء برخورد کنند.
حداقل کاری که آقایون باید در مقابل برهنگی و بی حیائی های این روزها بکنند این هست که ظاهر شرعی رو حفظ کنند و همراه با حیاء برخورد کنند. بگذارید اون خانم بدحجاب یا بی حجاب متوجه شرم و حیاء شما از نگاه کردن بشه. این باعث میشه خودشون دچار شرم و حیاء بشن.
این موضوع رو بنده خودم بارها تجربه کردم که صرفا با یک سر پایین انداختن و نگاه نکردن خیلی از خانم های بدحجاب یا بی حجاب دست هاشون میره سمت روسری یا لباس شون و حداقل کمی حجاب شون رو اصلاح می کنند.
بسم الله
مسئله مقابله با بی حیائی و برهنگی در جامعه فقط محدود به امر به معروف و نهی از منکر نیست.
تو گاه نوشت های قبلی گفتیم که قطعا نقش زنان جامعه در مقابله با این مسئله خیلی مهم تر هست.
مثلا خانم هایی که همسر دارند یکی از مهم ترین کارهایی که برای مقابله می تونند بکنند خوب همسرداری کردن هست. سازگاری داشتن و بسط آرامش و نشاط در خانواده شون و برای همسرشون هست. چون تنش و ناآرامی های خانواده یکی از مهم ترین دام های افتادن در مفاسد جنسی جامعه هست.
بسم الله
احتمالا یکی از مسائل خیلی تاثیر گذار در قوت حافظه، تامین عاطفی شخص هست.
کسی که مدام با خاطرات و یادآوری های بد و ناخوشایند کلنجار میره به طبع و ناخودآگاه میل به فراموشی داره. مدام خاطرات و حافظه خودش رو سرکوب میکنه و همین طبعا در حافظه فرد تاثیر داره.
حکایت برهنگی های این روزهای زنان، مثل حکایت لات ها و چاقوکش ها و عربده کش های سر چهارراه هاست.
هر دو آرامش و امنیت مردم رو مختل می کنند. هر کدوم به اقتضاء قدرت خودشون. یکی با قدرت نرم و زیبایی و جذابیت های جنسی خدادادی و یکی با قدرت سخت و زور بازو و قدرت خدادادی. یکی آرامش و امنیت روح و روان مردم رو مختل کرده و دیگری آرامش و امنیت جسمی و مالی مردم رو.
فقط نعمات نیستن که از دست دادن شون باعث حسرت و پشیمانی میشه. گاهی از دست دادن فرصت یک امتحان و مشکل زندگی هم باعث حسرت آدم میشه.
صبر بر مصیبت و گناه جزء بهترین راه های تقرب به خداست. و از دست دادن فرصت تقرب به خدا حتما پشیمانی داره.
شاید درست تر این باشه که این مصائب و امتحان ها رو از نعمات زندگی هامون بدونیم. البته به شرطی که از فرصت شون استفاده کنیم.
بعضی از آدم های اطراف مون هستند که حتی یک لحظه گذر یادشون در ذهن، حال آدم رو دگرگون می کنه و یاد خدا رو به دل انسان میاره یا انسان رو از معصیت باز میداره.
درسته محبت ما هم اثرگذار هست ولی محبت به دیگری به تنهایی چنین تاثیری نداره بلکه پاکی و بزرگی و لطافت روح اون شخص هست که اثر اصلی رو می گذاره.
نیاز و توجه وابستگی مستقیم به هم دارند. درک این موضوع در مسائل خانواده خیلی تاثیرگذار هست. توجه از نیاز شکل میگیره و رفع نیاز دیگران به انسان احترام و عزت و جایگاه میده.
یک دلیل توصیه زنان به غرور در مقابل نامحرم همین هست. انسان مغرور خودش رو بی نیاز از دیگران نشون میده و وقتی نیازی نبود توجهی هم شکل نمیگیره. یا اگر توجهی شکل بگیره بی طمع تر هست. یا در قرآن تنبیه زنان نافرمان بی توجهی و در بعضی ترجمه ها ترک زن یعنی بی توجهی کامل قرار داده شده.
کاری که فمینیسم با خانواده ها می کنه بهم زدن این نظام نیاز و توجه هست. به زنان توهم بی نیازی از مردان رو القاء می کنه یا مرجع رفع نیاز و توجه شون رو بیرون از خانواده و اجتماع نشون میده. وقتی زن برای رفع نیاز وارد جامعه شد از همسر خودش بی نیاز میشه و نیازش مستقیما توسط مردهای دیگه رفع میشه و توجه رو از اون ها می طلبه و میگیره.
هم زن لذت توجه خاص و توجه یک مرد غیور و با عزت رو از دست میده و هم مرد لذت عزت و بزرگی بر یک زن لطیف و محبوب رو از دست میده.
زن نمی تونه از مردی که نیازهاش رو بهش عرضه نمی کنه انتظار توجه داشته باشه و مرد نمی تونه از زنی که بهش توجه نمی کنه انتظار عزت و احترام داشته باشه.
در این سیستم جاذبه ی زن و مرد برای تشکیل خانواده تبدیل به دافعه میشه.
بسم الله
قیاس باطله و جز گمراهی نتیجه ای نداره. گاهی این قیاس عیان هست و هر دو طرف قیاس مشخص هستند ولی گاهی هم پنهان هست و یک طرف پس پرده و مبهم هست.
گمراهی حاصل از قیاس هم همینطوره وقتی قیاس عیان بود گمراهیش هم عیانه ولی وقتی پنهان بود گمراهیش هم پنهان هست. یعنی انسان خودش هم متوجه نمیشه گمراه شده و برعکس تصور می کنه به حق رسیده.
هیچ فیلم و عکسی از خودتون تهیه نکنید که اگر منتشر شد پشیمون بشید. چون برای هر کسی ممکنه این اتفاق بیفته همونطور که برای خیلی ها افتاده.
دقت کنید گفتم حتی تهیه نکنید. دیگه انتشار تو صفحات و گروه ها و شبکه های اجتماعی و بعد ذخیره کردنش در مموری و کامپیوتر و سی دی و بعد چاپ کردنش برای قاب عکس و آلبوم و ... جای خود داره.
شبکه های اجتماعی که بی تعارف دست صاحبانش هست و هر کار دلشون بخواد با اطلاعات می تونند بکنند.
ذخیره کردنش هم که مشمول سرقت اطلاعات به شکل های مختلف میشه. چه با بدافزارها و جاسوس افزارها و هک کردن. چه این که گوشی تون دزدیده بشه. یا خراب بشه و برای تعمیرات مجبور بشید ببرید دست کسی بدید. یا قدیمی بشه و بخواید بفروشید.
حتی اگر اطلاعات تون رو پاک کنید تا مدت ها به راحتی قابل بازیابی هست. این مسئله در مورد کامپیوتر هم صادق هست. مخصوصا که کامپیوتر که عمر بیشتری داره و معمولا بیشتر به صورت دست دوم استفاده میشه. دیگه حافظه های جانبی هم همینطور هست.
سی دی و قاب و آلبوم عکس هم که نیاز به گفتن نداره. از اون کسی که چاپ می کنه تا هر کسی که به صورت فیزیکی دسترسی داشته باشه ممکنه سوء استفاده کنه.
بسم الله
در روایت داریم که امام حسین علیه السلام می فرمودند که فرزندشون علی اکبر ع شبیه ترین مردم به رسول خدا ص بودن و هر وقت دلتنگ پیامبر می شدند به ایشون نظر میکردن.
در ادعیه و مناجات ها هم خوندیم که بنده نزد خدا از نبود پیامبر ص و ائمه علیهم السلام یا از غیبت حضرت بقیه الله عج شکایت می کنه.
کاری به مسائل فقهی و علمی ندارم که تکلیف روشنه و وظیفه رجوع به فقهاست و نمیشه اجبار به بیشتر از این کرد.
می خوام بگم قلبا چطور؟ وقتی دلتنگ معصومین علیهم السلام شدیم چه باید کرد؟ میشه در نزد قبورشون به زیارت شون رفت. ولی همین کافیه؟ اگر هست چرا امام حسین علیه السلام موقع دلتنگ شدن برای رسول خدا به سراغ علی اکبرشون می رفتند؟ علی اکبری که خَلقا، خُلقا و منطقا شبیه ترین مردم به رسول خدا بود.
حالا در این حد شباهت هم نه. ما در روزگار خودمون کسی رو نداریم که در مهم ترین ویژگی اون بزرگواران یعنی قرب و بندگی خدا بهشون شباهتی داشته باشه؟ کسی رو در شهر و محل و مسجد و کوچه و خیابان های خودمون نمی شناسیم که شبیه به معصومین باشه؟ معصوم باشه؟ معصومیت اکتسابی میگم. یا اخلاق الهی داشته باشه؟ عامل به سیره ی معصومین باشه؟ نطق و منطق الهی داشته باشه؟ خلاصه در همه ی شئون پیروی اون بزرگواران باشه و در ولایت پا جای پای اونها بگذاره؟
علماء، مراجع عظام و حضرت آقا که از دسترس ما خارجند ولی یک مقدار بیایم پایین تر عرفاء و علماء وارسته ای که به اسم استاد اخلاق می شناسیم و الحق که تمام زندگی شون رو وقف خدمت به خلق خدا کردند و صبح و شب مدام در دسترس مردمند چطور؟
میخوام بگم میشه ادعای دلتنگی پیامبر و اهل بیت رو بکنیم ولی از این بزرگواران غفلت کنیم؟ اون چه دلتنگی و اشتیاقی هست که انسان رو به سمت اشبه الناس به رسول خدا و اهل بیت هدایت نمی کنه؟
اصلا کسی نه به علم، نه معرفت و عرفان و نه اخلاق و هدایت این بزرگواران نیازمند نباشه. همه این ها رو مستقیم از مرجع تقلیدش یا از کتاب ها کسب کنه. یعنی دلتنگ هم نمیشه؟ نمی گم مدام مثل کعبه به دورشون بچرخیم و آن چنان که از بعضی از مردم می بینیم دنبال کوچکترین فرصت ها برای استفاده از حضورشون باشیم. نمی خواد هر از گاهی برای رفع دلتنگی و اشتیاق هم که شده به دیدارشون بریم؟ اون ادعای دلتنگی با این غفلت سازگار نیست.
توهم بی نیازی مقدمه ی غرور و فریفتگی انسان هست. هر قدر هم مرد مورد احترام و زن مورد توجه قرار بگیره باز نیاز از بین نمیره و وقتی دوباره سربرآورد دوباره انسان رو پایین میکشه.
مثل کسی که در خوردن افراط کنه. ممکنه برای چند ساعتی دچار مستی غرور بشه ولی وقتی گرسنگی برگشت دوباره مجبور به حرکت برای رفع نیاز هست.
اما اگر این افراط و بی تحرکی برای رفع نیاز تبدیل به عادت شد کم کم غرور و مستی غالب میشه.
حالا اگر اونجایی که نیاز نیست یا نیاز قابل چشم پوشی هست مدام مورد توجه و تمرکز قرار گرفت انسان خیلی زودتر دچار غرور میشه.
و اینطور میشه که زن با ابزار احترام تبدیل به انسان متکبری میشه که حاضر به حفظ احترام و سیادت مرد نیست. و مرد با توجه و نازپروردگی تبدیل به انسان خودخواهی میشه که حاضر به توجه و فداکاری برای زن نخواهد بود.
بسم الله
زن مظهر جمال است و مرد مظهر جلال. جمال با توجه به ظهور می رسد و جلال با احترام به جایگاه خود. در نتیجه زن طالب توجه و مرد طالب احترام است.
جمال در ذات خود منیت و خودخواهی دارد و جلال در ذات خود تکبر. این خودخواهی و تکبر در جای خود بد نیستند بلکه لازم هم هستند. این منیت باعث توجه به عزیزان و حفظ آن هاست. و تکبر باعث غیرت و حفظ اهل است. و البته غرور و فریفتگی در این صفات باعث فساد است و کاملا تاثیر آن برعکس می شود.
بسم الله
غیرت مرد و حیاء زن به معنای عام شون مثل خیلی از مسائل دیگه در این حوزه به هم وابسته ست. یعنی نمیشه گفت که اولا تاثیر گذاری این دو بر هم یک طرفه ست و دوما یکی بر دیگری مقدم هست.
یعنی حیاء و ترس زن مثلا در مسائل مالی یا در امنیت یا در مسائل عاطفی و جنسی عامل حرکت و تقویت غیرت مردانه در همون مسائل هست و بالعکس غیرت مرد در هر کدام از این مسائل باعث تقویت حیاء زن در اونها میشه. و البته به صورت منفی هم بر یکدیگر اثر می گذارند.
دغدغه ی حیاء و اجتناب زن از نامحرم باعث تحریک حس قوامیت مرد و حمایت و حافظ بودن مرد نسبت به زن میشه و برعکس دغدغه ی مرد برای حفظ زن از غیر و نامحرم در مسائل جنسی و عاطفی باعث تحریک حس حیاء و ترس مثبت در وجود زن که از حمایت گری زن نسبت به عزیزانش و یا نیازش به توجه و تایید و محبوبیت ش نشأت میگیره، میشه.
بسم الله
امام حسین علیه السلام سفینه نجات هستند و شفیع امت رسول خدا ص ولی به این معنا نیست که اگر کسی محبت ایشون رو مثل سایر مردم به دل نداشت و مثل سایر مردم شور و گریه و ناله ی پای روضه های ایشون رو نداشت ملعون و مطرود هست.
فکر می کنم این محبت هایی که در دل ها هست با نظر خودشون و با شفاعت خودشون هست. مثل این که خودشون بشینند و مومنین رو برای شفاعت بین خودشون تقسیم کنند. و وقتی یکی از این بزرگواران ما رو انتخاب کنند اون موقع هست که قلب و روح و عشق ما هم به سمت همون بزرگوار بیشتر تمایل پیدا می کنه.
احتمالا برای شما هم پیش اومده که گاهی مطلب یک نفر رو که از خودش نوشته خوندید و از تک تک کلماتش لذت بردید و حال خوبی بهتون داده. گاهی هم برعکس یک مطلب دیگه که درباره خود شخص بوده این بار باعث کدورت قلب و روحتون شده. حالتون رو بد کرده.
نمی دونم تفاوتش چیه. شاید بخاطر نیت هاست. یکی از من می نویسه و همه ش یاد خداست ولی یکی از من می نویسه و چیزی جز منیت توش نیست. البته این تفاوت ها رو میشه تو مطلب هم دید. ولی چیزی مثل خلوص نیت رو شاید سخت بشه فهمید.
مدتی بود میخواستم یک مطلب انتقادی نسبت به این مدل مطالب بنویسم. که آخه چقدر بعضی ها بد سلیقه هستند یا شاید هم گرفتار که بهترین محتواها رو این قدر خودخواهانه و آزار دهنده به مخاطب منتقل می کنند. شاید تو ذهن خودشون خیلی هم فعال فرهنگی و تاثیرگذار و ... باشند. شاید دنبال کننده و تحسین کننده هم زیاد داشته باشند. شاید خیلی از این مخاطبان از حقیر هم خیلی بهتر باشند. نمی دونم شاید هم اصلا اشکال کار از من هست ولی هیچ جوره نمی تونم این سبک فعالیت فرهنگی رو درک کنم. لااقل برای من که جز کدورت چیزی نداره.
قبلا هم گفته بودم اگر قرار باشه فعال های فرهنگی از کسی الگو بگیرند اون الگو کسی جز عالم اخلاق نیست. کار این بزرگواران در واقع مقیاس کوچکتری از کار علماء اخلاق هست. خب گاهی آدم خودش رو مقایسه کنه با این علماء و بزرگان ببینه چقدر داره درست میره و چقدر خطا.
تا به حال شده بشینید پای منبر یک استاد اخلاق و ببینید داره از خودش میگه؟ که من فلانم و بهمانم. فلان کار خوب رو کردم و بهمان ملکه ی خوب رو تو زندگیم دارم؟ اصلا کل هدف مگه خلاف این نیست؟ که آدم ها رو از منیت دور کنیم و دعوت به خدا کنیم؟
غیر از این چرا این قدر عمل خیر رو بسته و کوچک شده به مخاطب عرضه می کنیم. می خوایم بگیم صدقه خوبه میایم یک صفحه داستان می نویسیم که من هر روز مثلا فلان قدر رو برای فلان نیازمند آبرومند کنار میذارم و ... . چرا این قدر نگاه مخاطب رو محدود می کنیم؟ کاری که ما می کنیم یک روش هست و هزاران روش دیگه برای این کار وجود داره که ممکنه بارها بهتر هم باشه. صدقه ی آدم با آدم تفاوت داره. یکی صدقه ش محبت کردنه، یکی پول دادن، یکی دستگیری از یک ناتوان و هزار روش دیگه. نگاه مخاطب رو محدود نکنیم به اونچه که ما عمل می کنیم بلکه مخاطب رو به سرچشمه متصل کنیم. می خوایم مسئله رو روشن کنیم یا یک روش بگیم ایراد نداره در قالب مثال بگیم. حتی المقدور از کس دیگه بگیم یا اگر از خودمون میگیم لزومی نداره اول شخص بگیم و تا جزئیاتش رو شرح بدیم. چند تا مثال دیگه هم کنارش بذاریم و به مخاطب عرضه کنیم تا هر کس بسته به احوال و شرایط خودش از مطلب بهره ببره.
علاوه بر این ها تاثیراتی مثل ایجاد حسادت و تاثیرات بد دیگه ای که می تونه برای مخاطب و خود فرد داشته باشه هم هست که خیلی هم مهمه.
اما چرا امروز اینها رو نوشتم چون امروز به مطلب وبلاگ باغچه پیچک برخوردم که به نظرم یکی از نمونه های گروه اولی بود که گفتم. از من نوشته بودند ولی در یک فضای دیگه. این من رو جزء ناچیزی از یک الگوی بزرگ قرار دادند و با تک تک عبارات سعی کردند جزئی از الگو رو به نمایش بذارند و نه من رو. این مطلب و تقریبا همه مطالب ایشون برای من که حال خوب به همراه داره و میتونه الگوی خوبی برای همه مون باشه. البته که بهتر از این هم ممکن هست ولی در حد ایشون هم واقعا زیاد نیستند.
قدرت سخت بدون حمایت اراده و لطافت قدرت روحانی نرم چیزی جز افسردگی، خشم و تهور نیست.
قدرت نرم بدون پشتیبانی یقین و اطمینان قدرت عقلانی سخت چیزی جز تحیر، تعصب و اغواگری نیست.
مدتی هست که زیاد بین مذهبی ها دیده میشه که بعضا به کسانی که واکسیناسیون رو قبول ندارند و یا به واکسیناسیون انتقاد دارند می تازند که شما مگه از رهبری بالاترید و یا بهتر از ایشون می فهمید. یا شمایی که ادعای ولایت مداری دارید چطور خودتون رو از ایشون بالاتر می دونید؟
استدلال بعضی از این بزرگواران رو با حرف های گذشته خودشون میشه پاسخ داد. مثلا یکی از این بزرگواران از منتقدین سرسخت برجام و تیم مذاکره و آقای ظریف بوده و هست. باید بهشون گفت مگه همونطور که رهبری از ستاد مقابله با کرونا و وزیر بهداشت حمایت کردند از تیم مذاکره و آقای ظریف حمایت نکردند؟ بنای رهبری همیشه حمایت از مسئولین بوده. چطور شد که اونجا شما بهتر از آقا می فهمیدید و اینجا شدید ولایت مدار؟ اونجا انتقاد به عملکرد مسئولین اشکال نداشت و اینجا داره؟
ممکنه بگن اونجا رهبری شروطی گذاشتند که توسط تیم مذاکره کننده رعایت نشد. باشه درسته ولی مگه اینجا صورت مسئله متفاوته؟ اونجا یک سری شروط رو تعیین کردند برای توافق و اینجا هم برای حمایت از ستاد و وزارت بهداشت یک سری شروط عقلی وجود داره که نیاز به ذکر نبوده. مسئله ی اصلی در وزارت بهداشت و ستاد مقابله با کرونا قطعا باید سلامت مردم باشه. همونطور که شروطی که آقا برای مذاکرات گفتند هم شروط عقلی همون کار بود. خب پس این هم میشه شروط حمایت از عملکرد این آقایون. خب حالا همونطور که در برجام یک سری شروط رعایت نشد و یک عده شروع کردند به انتقاد اینجا هم اگر شروط رعایت نشه منطقی این هست که انتقاد صورت بگیره. بلکه وظیفه ی کسی که علم و اطلاعات داره این هست که انتقاد بکنه و وظیفه ی مسئول هم پاسخ گویی و اقناع هست. مگر انتقاد سازنده از مسئولین و پاسخگویی توسط مسئولین توصیه رهبری نیست؟
یکی از ویژگی هایی که خیلی ازش بدم میاد خودخواهی هست. نیازهای آدم باعث خودخواهیش میشه. هر چی آدم امیال و نیازهاش بیشتر باشه خودخواهتره و منش بزرگتر. بعضی از ویژگی های دیگه هم این ویژگی رو تشدید می کنند. مثل حرص و طمع یا مثل ترس که تو خانم ها بیشتر هست.
بعضی ها حتی بین مذهبی ها فکر می کنند خودخواهی یک ویژگی واجب و مثبت هست که اگر نباشه انسان پیشرفتی نمی کنه. استدلالهای روانشناس های مادی هم پشت این صحبت زیاد هست. اما مسئله دقیقا همین جاست که فقط با استدلال های مادی این حرف رو میشه قبول کرد وگرنه عملی که برای نفس انجام شد هر قدر هم که سودمند بود چه عایدی برای آخرت فرد داره؟ اگر نگیم که وبال گردنش میشه.
شخص مذهبی هست میره زحمت میکشه دکتر میشه، استاد میشه، مهندس میشه، حتی بین علماء و حوزویون سالها زحمت میکشن که به اجتهاد برسن مثلا در فلان رشته یک گرهی از جامعه اسلامی باز کنند ولی برای کی؟
ممکنه عجیب باشه براتون ولی مدت زیادی نیست که به همچنین فردی برخوردم. خارج فقه و اصول درس میداد و برای فلان موسسه ای که در حوزه علوم انسانی فعالیت می کرد کار می کرد احتمالا کار تحقیقی و پژوهشی. وقتی می نشستی پای حرف هاش آن چنان از نیاز های جامعه اسلامی و نیاز به اجتهاد و تحصیل و تحقیق و ... حرف می زد که از خودت شرمنده می شدی که چقدر از نیازهای اسلام غافل بودی و چقدر کم کاری کردی و طرف رو تحسین میکردی به خاطر دیدگاه ها و احتمالا زحماتش. ولی وقتی بحث مادیات پیش میومد تازه می فهمیدی نه خیلی هم خبری نبوده و طرف چنان اسیر مادیات هست که احتمالا تمام زحماتش قبل از اسلام برای جیب خودش بوده.
به فرد کار ندارم. اصلا بگیم همه ش برای جیبش نبوده یک قسمتیش بوده، چه اشکالی داره؟ یا بگیم اصلا چه اشکالی داره اون سود خودش رو برده و جامعه و اسلام هم سود خودش رو غیر از اینه؟ اصلا کارهاش همه سود و بدون کوچکترین اتلاف وقت و بودجه ای بوده چه اهمیتی داره که آخرتش از این کارها سود ببره یا نه به اسلام و جامعه که سود رسونده. درسته؟
صحبت دقیقا همینه. کاری که به شرک آلوده شد سودی داره واقعا؟ به آخرت کاری ندارم برای دنیا میگم. البته نه دنیای فارق از آخرت. برای این دنیا سودی داره؟ اگر اثر و نتیجه رو از جانب خدا بدونیم کار شرک آلود اثری داره؟ خیری داره؟ منطقا چنین چیزی ممکنه؟
برای رضای نفس کاری که مورد رضای خداست رو بکنیم! متناقض نماست. مشکل ما اینه که از پایین به بالا نگاه می کنیم. با خودمون میگیم نگاه کن فلان جا جامعه اسلامی، شیعه، نظام اسلامی ضعف داره. بریم اون ضعف رو پوشش بدیم هم به اسلام خدمت کردیم و هم یک سودی می کنیم. یا به یک جایگاهی می رسیم یا یک توجهی رو جلب می کنیم و ... . فراموش می کنیم که بابا حیات دنیا جز لعب، لهو، تفاخر، تکاثر و ... نیست. جز برای امتحان ما نیست. یهویی جوگیر میشیم فراموش می کنیم که همه ش دست خود خداست. این طوری چینده که ما رو امتحان کنه. امتحان خدا چیه؟ همه ی امتحان های الهی یک چیزه انتخاب بین خدا و نفس. انتخاب بین رضای خدا و رضای نفس.
خدا که نیازمند ما و مجاهدت شرک آلود ما نیست. مسئله برعکسه عزیز من. داری برعکس نگاه می کنی. از بالا به پایین نگاه کن. ماییم که نیازمند قرب الهی هستیم و این امتحان ها وسیله ی رسیدن به اون قرب هست. بعد یک عمر برمیگردیم و مدام نگاه می کنیم ببینیم کجا اشتباه شده؟ چرا هنوز احساس پوچی می کنیم؟ یک عمر ظاهرا برای خدا کار کردیم چرا هنوز احساس می کنیم یک چیزی کمه؟ چرا هنوز احساس گم بودن می کنیم؟ چرا هنوز حیرانیم؟ چرا گرفتاری های جامعه و اسلام رفع نمیشه؟ کارهامون چی شد؟ چرا اثری نداشت؟ چرا اطرافیان مون از خدا دور شدن؟ چرا خودمون احساس مغبون شده ها رو داریم؟ یک عمر به اسم رضای خدا، من رو فربه تر کردیم. حالا که باید بذاریمش و بریم تازه می فهمیم که هر چه داشتیم و نداشتیم جای اشتباه سرمایه گذاری کردیم و جز ضرر چیزی برامون نداشت. اون علم و اون مجاهدت و ... هم فقط حجاب بود. حجاب بزرگ و زیبا و فریبنده ای که جلوی هر تذکر و توجهی رو گرفت.
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ مَاتَ مَا بَیْنَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ یَوْمِ الْخَمِیسِ إِلَى زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ أَمِنَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ
وضعیت حجاب جوری شده که گاهی صحنه های سانسوری صداوسیما رو هم میشه تو خیابون ها دید!
و با این اوضاع دور نیست روزی که عواقبش به همین میزان رایج بشه. نمیشه برهنگی باشه و انتظار داشت روابط نامشروع و تجاوز و خشونت علیه زنان نباشه. البته روابط نامشروع که همین حالا هم رواج داره و تجاوز و خشونت هم به زودی میرسه بهش.
اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک و بفضلک عن من سواک
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ
بسم الله
درسته که توان اجماع سازی آقای رییسی یک امتیاز بزرگ محسوب میشه ولی از طرفی باعث ترس هم هست.
اول این که خیلی از کسانی که به حمایت از آقای رییسی پرداختند و با ایشون ائتلاف کردند و برای ستادهای ایشون تبلیغ و خرج می کنند همون کسانی هستند که در سال 92 به همون اندازه که به جریان مقابل انتقاد می کردند آقای جلیلی رو هم تخریب می کردند. همون کسانی هستند که سال 92 نشون دادند بیشتر از رای آوری جریان انقلاب دنبال رای آوری حزب و گروه و ائتلاف خودشون هستند. که اگر غیر از این بود چه لزومی داشت آقای جلیلی رو تخریب کنند؟
و این ترس داره. چون اولا همیشه منافع حزب و گروه با جریان انقلاب هم راستا نیست. دوما حزب گرایی نشان از منیت هست و بعید نیست این آقایون دنبال امتیاز و منفعت و رانت شخصی برای خودشون باشند.
و دوم که از عوارض اولی هست این که خیلی ریخت و پاش های تبلیغاتی ستادهای آقای رییسی بیشتر از سایر نامزدها هست. لااقل در شهر ما این همه ستادها و عکس و بنرها و ... آدم رو بیشتر یاد نوع تبلیغات و ریخت و پاش های آقای ... می اندازه و بعید نیست تمام هزینه ها از طرف همون آقایون مورد اول باشه. و وقتی پای پول و خرج های این چنینی وسط میاد شائبه ی امتیازگیری های آینده هم بیشتر میشه.
ان شاءالله که چنین اتفاقی نیفته و این ترس ها بی دلیل باشه.
بسم الله
به دوگانه ی اصلح و صالح مقبول اعتقادی ندارم. تفسیر به رای هایی هم که از صحبت های رهبری برای تایید این دوگانه می کنند رو هم قبول ندارم. کما این که بسیاری از تحلیل گران و علماء هم چنین تفسیرهای غلطی رو قبول ندارند. استدلال و عقلانیت هم چنین امری رو قبول نمی کنه که اگر احساس کردید اصلح رای کمتری داره برید و به صالحی که بیشتر رای داره رای بدید.
معقدم وظیفه رای دادن به اصلح هست هر قدر هم که این فرد اصلح رای و مقبولیتش کم باشه. اما این دوره شرایطی پیش اومد که در دوره های قبل وجود نداشت. این دوره با دو شخصیت بسیار با تقوا روبرو هستیم که در کنار هم وارد رقابت ریاست جمهوری شدند. البته همچنان امیدواریم که یکی از این دو بزرگوار به نفع دیگری کنار بکشه. اما اگر چنین اتفاقی نیفتاد باید چه کرد؟
بنده از بین تمام ویژگی های این دو بزرگوار به تقواشون اشاره کردم چون چیزی که در نهایت اهمیت داره تقوای افراد هست. ان اکرمکم عند الله اتقاکم.
آقای جلیلی بیشتر از آقای رییسی به مسائل و مشکلات و علت ها و راه حل هاشون اشراف دارند ولی اگر آقای رییسی انتخاب بشن از این برنامه ها و راهکارها استفاده نخواهند کرد؟ یا از خود آقای جلیلی استفاده نمی کنند؟ با شناختی که از ایشون وجود داره قطعا این کار رو می کنند.
یا آقای رییسی سابقه ی مدیریتی مهم تری نسبت به آقای جلیلی دارند و در مناصب مدیریتی بزرگتری قرار داشتند. آیا اگر آقای جلیلی انتخاب بشن به همون قوت و مجاهدتی که آقای رییسی مدیریت کردند عمل نمی کنند؟ با توجه به سابقه و شناختی که از ایشون وجود داره بنده می گم قطعا به همون قوت عمل خواهند کرد.
مثال های دیگه از این دست زیاد هست و همه به تقوای این دو بزرگوار برمیگرده. و هر دو بزرگوار از نظر حقیر در یک سطح هستند. حالا چاره چیه؟
چاره رجوع به افراد مورد اعتماد هست همونطور که رهبری فرمودند. اگر هیچ کدام از این دو بزرگوار کنار نکشند بنده ان شاءالله سراغ استادم یعنی کسی که به تقوا و علم شون اعتماد دارم خواهم رفت و از ایشون کسب تکلیف می کنم.
یکی از دلایلی که در قرآن اهل کفر مکررا پیامبران رو رد می کنند اینه که اونها تنهایند. جمعیتی ندارند، طرفداری ندارند، قوم و قبیله شون کمه یا قوم و قبیله ای ندارند.
دیشب که به چنین آیاتی برخوردم ذهنم رفت سمت انتخابات و این که چقدر در این سال ها خیلی از ما و به اصطلاح مذهبی های جامعه به اعتبار این که فلانی رای نداره یا محبوبیت نداره و احتمال این که رای نیاره زیاد هست از اصلح گذشتیم و رفتیم سراغ کسانی که به مراتب ضعیف تر بودند.
به جای این که دورش رو بگیریم و جمعیتش بشیم و دیگران رو به سمتش دعوت کنیم خیلی راحت کنارش گذاشتیم. و همیشه یک چیزی هست که عامه مردم یا ناس یا قشر خاکستری یا هر چی که اسمشون رو میگذاریم در موردش با این اشخاص اختلاف دارند. و اغلب هم یک امر نفسانی هست. یک فسق و یک امتیاز دنیوی که هنوز نتونستند ازش بگذرند یا شاید هم حق خودشون می دونندش و اون امر باعث کنار زدن حق و عدول از حق میشه.
و این میشه که تا نفوس مردم آماده و طالب نباشه و از این امتحان های کوچکتر با موفقیت عبور نکنه امام زمان عج هم نخواهد آمد.
اون چیزهایی که امروز برامون تبدیل به عادت و قانون و ... شده یک روزی برامون معجزه بودند. امور ما با اعجاز میگذره ولی به قدری این اعجازها تکرار شدند که برامون تبدیل به عادت شدند. به قدری تکرار شدند که بهشون قانون میگیم و ثابت تصورشون می کنیم.
اگر یک وقت شما هم برای پیاده کردن افکار، ایده ها، یادداشت ها، برنامه ها و ... تون در گوشی نیاز به برنامه ای با ساختاری درختی شبیه به ساختار وان نوت در ویندوز داشتید می تونید از برنامه mindomo یا برنامه های مشابهی که وجود داره استفاده کنید.
البته تفاوت هایی بین این برنامه ها با وان نوت وجود داره مثل این که تو این برنامه ها ساختار درختی اصل هست و یادداشت های مربوط به هر شاخه فرع. یعنی شما ابتدا که ساختاری درختی تون رو باز می کنید تنها چیزی که می بینید درخت هست همراه با عناوینش. بعد میتونید با انتخاب هر عنوان تمام یادداشت ها، عکس ها و ... ای که بهش الصاق شده رو ببینید. ولی به هر حال کلیت قابلیت هاشون مشابه هست.
آقا تماشای فیلم ها و سریال هایی که دارای صحنه های نامناسب جنسی می باشد همون قدر که برای مرد بد هست برای زن هم بد هست. این ها بر وهم انسان و متعاقبا بر تفکرات و تقیدات و بعد هم عمل شخص تاثیر داره.
مثل این می مونه که یک آقا بگه دیدن فیلم های خیلی خشن براش اشکالی نداره. اگر فقط و فقط باعث عادی شدن و ذره ای بی تفاوتی در دیدن صحنه های مشابه واقعی بشه کافی نیست؟ بعد همون هایی که دستور ساخت اون فیلم ها رو میدن از کسانی که طرفدار همون فیلم ها هستند با کمک یک عده جاهل داعش رو می سازند. فکر می کنید چطور اروپایی ها و امریکایی ها سر از داعش در آوردند و چطور چنین وحشی گری هایی رو بروز دادند؟ قدم به قدم ساخته شدند. اول باید فطرتشون پوشیده میشد. با دیدن همین فیلم های خشن و عادت کردن بهشون. بعد کم کم تمایلات حیوانی تقویت شد و رسید به جایی که همه می دونیم. فقط هم داعش نیست این وحشی گری های داخلی جامعه امریکا، تیراندازی های وحشیانه ای که گاهی ازشون می شنویم، تبعیض ها و رفتارهای وحشیانه، این ها هیچ کدوم یک بارگی به وجود نیومدند. قدم به قدم بوده.
یک وجه دیگه ی اون داعش و وحشی گری هاشون هم ترس و بی تفاوتی مردم بود. مردمی که دیدن صحنه های مشابه واقعی براشون همون حس ترس و وحشت فیلم ها رو داشت به جای نفرت و غیرت. یا اونهایی که به جای غلیان احساسات و جوشش غیرت در رگ هاشون مثل دیدن یک فیلم نسبت به اون جنایت ها بی تفاوت بودند. و همین حالا هم نسبت به اونچه که بر سر مردم فلسطین یا یمن و میانمار و ... میاد بی تفاوتند.
نمونه های بی تفاوتی نسبت به شهوترانی و برهنگی در جامعه هم که دیگه نیازی به توضیح نداره. چطور شده که زنان جامعه ی ما اینطور بی حیا شدند و نسبت به این برهنگی ها بی تفاوت شدند؟ مگر زن مظهر حیاء نبود؟ این ها هم قدم به قدم اتفاق افتاده نه یک بارگی. روابط نامشروع و بی غیرتی مردها و همه ی ناهنجاری های جنسی دیگه ای که هست هم همین طور قدم به قدم و با بی تفاوت شدن ها شروع شده.
نسبت به خوراک وهم تون بی تفاوت نباشید. نسبت به فیلم ها و سریال ها و عکس ها و رسانه هایی که می بینید و می شنوید و می خونید بی تفاوت نباشید. این ها همه راه های ورود به وهم و تفکرات و تقیدات و اعمال ماست.
بسم الله
یکی از تلقی های عامیانه در مورد ضرورت حجاب این هست که، حجاب داشتن فقط برای حفظ خود شخص هست یا اگر علت دیگه ای داره چندان مهم نیست.
متاسفانه این تصور در بین بعضی از مذهبی ها هم وجود داره و شاید شل شدن حجاب ها و تغییراتی که هر سال تو پوشش این خانم ها دیده میشه هم به همین خاطر هست.
طرف با خودش میگه وقتی وضعیت بی حجابی و بی حیایی این قدر در جامعه و خیابون ها بد هست حالا اگر من چادرم بشه مانتو یا مقنعه م بشه روسری یا شلوارم چسبان بشه یا کفشم زینتی بشه یا ... چه فرقی داره؟ تو این وضعیت کی میاد به یک مانتویی و ... اصلا توجه کنه که حالا بعدش جرات جسارت داشته باشه یا نه. یا اینکه بعضا میگن حالا دو تا آدم بی سروپا دو تا تیکه هم بندازن چی میشه؟ این همه چپ و راست به بی حجاب هاش متلک میگن مگه کاریشون شده؟ حرف که باد هواست این ها هم که جرأت ندارن کاری بکنند.
همه ی این ها به خاطر ضعف در تربیت هاست. ما نباید حکم خدا رو به علت های دنیوی و ظاهری خودمون محدود کنیم. دانستن علت خوبه ولی محدود شدن به علت های ظاهری نه.
یک علت حجاب حفظ خود زن هست ولی یک علت مهم تر حفظ جامعه هست. جامعه اگر دچار شهوات جنسی شد بیشتر از همه خود زن ها آسیب می بینند و عملا علت اول یعنی حفظ فرد از بین میره و بی معنا میشه.
خیلی ها موقع تقسیم قدرت و ثروت ادعای انقلابی گری دارند. اما چه کسی واقعا انقلابی هست؟ چه کسی واقعا دلسوز انقلاب و اسلام و مسلمین هست؟
حضرت علی علیه السلام بعد از ماجرای سقیفه و غصب خلافت شون بیشترین خدمت رو به حکومت کردند. طوری که خود خلفاء در بعضی موارد اعتراف می کنند که اگر علی علیه السلام نبود هلاک می شدند و عبارات مشابه دیگه.
اما چرا؟ چرا با وجود مخالفت با خلفاء و غصب خلافت و عدم همراهی مردم و تمام ظلم هایی که در حق ایشون شده بود باز حضرت این چنین به حکومت کمک می کردند؟ پاسخ واضح هست. چون اصل حکومت و اسلام و خدمت به مسلمین رو قبول داشتند و نه حکومت گذرای خلفاء بر این منصب.
حالا کافی هست که یک مقایسه کوچکی از عملکرد حضرت داشته باشیم با انقلابیونی که هر دوره پای انتخابات که میرسه دلسوز نظام و اسلام و مردم میشن و بعد از انتخابات ... .
با خودم میگم به دعا، زیارت، مناجات و نمازهای بی توجه مون که نمیشه امید داشت. حالا به فرض هم با توجه باشه مگر چقدر حقیقت این ها رو درک می کنیم و چقدر حقیقت وجودی اون کسی که به درگاهش رفتیم رو درک می کنیم؟ ...
اما قطعا هیچ کسی و چیزی از تحت توجه مولامون بیرون نیست. هیچ ذره ای از لطف و توجه اولیاء ما بیرون نیست. و هیچ عملی هر قدر حقیر و ناچیز از توجه خدا دور نیست. حالا هر قدر که این توجه ما کم و ناچیز و بی ارزش باشه. توجه مقابل هست که ذره رو بی نهایت می کنه. توجه خدا و اولیاء خداست که به کم ما ضریب بی نهایتی میده. و این عجیب و مبالغه آمیز نیست. این حقیقت وجود خداست که اگر جز این بود عجیب و غیر قابل باور بود.
تابستون پارسال از خونه قبلی یک شاخه گل محمدی که کنار بوته ی بزرگ گل دراومده بود رو درآوردم که بیارم خونه جدید بکارم. ریشه ش خیلی بد دراومد و تقریبا نصفه شد. خلاصه که هیچ امیدی بهش نداشتم. برای دل مادرم که از خونه ی پر از درخت اومده بودیم به خونه بی درخت هر جور بود تو همون باغچه ای که پر از آشغال مصالح بود یک چاله کندم و کاشتمش. نزدیک پاییز بود برای همین فقط چند شبی شاید یکی دو هفته به پاش آب دادم و در حین آب دادن آیت الکرسی می خوندم. تو تمام مدت پاییز و زمستون تمام برگ های همون شاخه کوچک سبز مونده بود.
خلاصه گذشت تا امسال از اول بهار بهش زیاد دقت نکرده بودم. هفته ی پیش رفتم یک نگاهی بکنم دیدم که نه تنها شاخه اولیه ش سالم و سرحال هست بلکه سه چهار شاخه هم از کنارش از زمین دراومده و هم قد شاخه اصلی رشد کرده.
کاری ندارم که ممکنه نژادش بی عار بوده یا شاید واقعا ریشه ش رو بد در نیاورده بودم و هزار شاید و اما و اگر دیگه. فقط مطمئنم که آیت الکرسی و عنایت خدا بی تاثیر نبوده. همون طور که قبل از این هم از آیت الکرسی اعجازهای زیادی دیدم.
فکر می کنم عملکرد و ویژگی های دو طرف مغز مرد و زن برعکس هم هست. یعنی همونطور که تفکر منطقی مرد تمرکزگرا هست و زن بسیط، احساسات یا تفکر احساسی یا هر چه که اسمش هست بر خلاف این هست. یعنی برای زن تمرکزگرا هست و برای مرد بسیط. و این در کنار ویژگی های تفکر منطقی هست که خیلی از مسائل رو حل می کنه و ویژگی ها رو منطقی نشون میده. مرکزیت و مرجعیت زن در عواطف و احساسات و مرجع و مرکز بودن مرد در منطق و تفکر و خیلی ویژگی های دیگه که با این منطق جور درمیاد.
و فکر می کنم هر طرف از مغز مرد یا زن تابع اون طرف از مغز هست که تمرکزگراست. منطق زن از احساسش تبعیت میکنه و احساس مرد از منطقش. بسیط بودن تفکر منطقی در زن متمرکز بر احساساتش هست و بسیط بودن تفکر احساسی مرد متمرکز بر منطقش. و با این ویژگی ها یک سری خصوصیت های دیگه منطقی جلوه می کنند. زن اونچه که از تفکر منطقی بسیطش در راستای احساساتش به دست میاره رو حفظ می کنه و مرد اونچه از احساسات بسیطش و در راستای منطقش به دست میاره رو حفظ می کنه. یعنی انسان ضعف بسیط بودن رو با تحفظ گرایی پوشش میده.
کاش درک می کردیم که با رفتن آیت الله مصباح و علمایی مثل ایشون که در این مدت از بین ما رفتند، چه تکیه گاه ها و کوه های استواری رو از دست دادیم. چه اولیائی رو از دست دادیم. کاش درک می کردیم که اگر امثال این بزرگواران نبودند و اگر این سلسله ی ولایت که از طریق وجود این بزرگان جاری شده بود، نبود، امثال حاج قاسم ها و فخری زاده ها و ... هم نبودند.
هر خیر و رحمتی که جاری هست در بین این مردم به واسطه ی ولایت این بزرگان هست.
پدرشون همیشه می گفتن فاطمه سلام الله علیها قلبی و روحی التی بین جنبی ... . خدایا اگر فاطمه سلام الله علیها روح و قلب پدرشون بودن برای همسر و فرزندانشون چی بودن؟
خدایا آدم چطور بدون قلب زندگی کنه؟ حسنین و زینبین و آقامون چطور روح شون رو به خاک بسپرند و حیاتی براشون بمونه؟ چطور بعد از مادر حیات کنند؟ بی روح چطور از قبر مادر جدا بشن؟ چطور همونجا جان ندن؟ روح و جان حقیر ما به فدای قلب و روح شون ... روح و جان ما به فدای قلب و روح آقامون صاحب الزمان عج ان شاءالله
چطور با این مصیبت میشه حیات کرد؟
فضا و معماری اینستاگرام طوری هست که به ظاهر بیشتر توجه میشه و جذب آدم ها هم بیشتر از طریق همین ظاهر هست نه لزوما عمق و باطن. این فضا آدم ها رو سطحی می کنه طوری که تحلیل، تفکر و بطن مسائل رو به حاشیه می بره. خوبه که برای مقابله در این فضا فعالیت کنیم اما اگر گمان کنیم این فعالیت برای ما و برای مخاطب کافی هست اشتباهه.
اینستاگرام بیشتر شبیه به لیگ فوتبال هست و مسئله ی مخاطب ها بیشتر طرفداری از تیم ها هست تا گرایش منطقی و استدلالی به یک تیم. نمیگم تاثیر استدلال و منطق صفر هست ولی نسبت به ظواهر و تعصبات و ... قطعا خیلی کمتر هست. البته خوبه که ما نماینده ای تو این لیگ داشته باشیم تا لااقل طرفداران خودمون سراغ تیم های دیگه نرن. اما در نهایت ما داریم فوتبال بازی می کنیم و خیلی نمیشه به فرهنگ سازی از طریق فوتبال امید داشت.
وقتی ظاهرگرایی مورد توجه قرار میگیره متعاقبا آدم ها و افکار و عقایدی مطرح میشن و مورد توجه قرار میگیرند که جز ظاهرشون چیزی برای توجه ندارند. کسانی که در حالت عادی لایق توجه نیستند اما در این فضا بزرگ میشن. خودشون و افکار و عقاید سطحی شون بزرگ میشه. یک عده هم مجبور میشن در مقابل این افکار و عقاید سطحی بایستند و مقابله کنند. خیلی راحت این ها محدود و اسیر مسائلی این چنین سطحی میشن و این کار رو کار مهم و بزرگی می دونند و از کارها و مسائل سطح بالاتر بازمی مونند. و این کار سودی هم به دنبال نداره چون کسانی که دنباله روی اون شخص بودند اغلب به خاطر افکار و عقایدش دنباله روش نبودند بلکه به خاطر ظاهرش بود که دنبالش بودند.
یک نشانه ی حاشیه رفتن عمق و تحلیل مسائل، کم تر بودن مباحثه و چالش در افکار و عقاید نسبت به رسانه های نوشتاری مثل وبلاگ هست. هر کس عقیده ی خودش رو طرح می کنه و معدودی هم از کسانی که اغلب دنبال کننده و طرفدارانش هستند میان و با چند جمله ی کوتاه در نظر تایید می کنند. یکی هم خوشش نمیاد و در مقابل عقیده ی خودش رو منتشر می کنه و شاید چهار تا جمله هم در نقد و زیر سوال بردن عقیده ی مقابل بگه و اون شخص هم باز با یک سری نظر از دنبال کنندگانش تایید میشه. و این دور همین طور ادامه خواهد داشت.
احتمالا سطح سایر رسانه ها هم خیلی بالاتر از اینستاگرام نیست. اما یک حسنی که رسانه هایی مثل وبلاگ دارند این هست که خود شخص هم بیشتر به چالش کشیده میشه. خود شخص و افکار و عقایدش بیشتر مورد تحلیل قرار میگیره و این باعث میشه که اگر اشتباهی در این عقاید و افکار هست مورد تحلیل و توجه شخص قرار بگیره و احتمالا اصلاح بشه.
"حیاء یعنی چی؟ یعنی ترس از انجام عملی که باعث فراق محبوب بشه یا بهتر بگیم در این مورد روگردانی محبوب شاید.
حالا این حیاء در وجود زن به صورت ذاتی پررنگتر هست و اگر در سایه ی ولایت جهت نگیره معطوف به حب های ظاهری و دنیوی و همین ترس های معمولی که بین خیلی از ما مردم رایج هست میشه مثل ترس از نرسیدن به مادیات یا ترس از دست دادن جان و ... که همه به حب نفس برمیگرده."
این رو قبلا در جایی گفته بودم. خاطرم نیست که درستی این نظر رو پیگیری کرده باشم اما امشب مطلبی خوندم که تصدیق کننده ی این صحبت بود.
در اغلب تعاریفی که از حیاء وجود داره به صورتی به این نکته اشاره شده و تعریفی کامل تر از این ندیدم.
چه در سطح مادی که حیاء ناشی از ترس از مذمت مردم و ... هست و چه در سطح متعالی تر که حیاء ترس از دوری از حب و توجه الهی هست.
آدم اگر میخواد طعم و تاثیر اعمالش رو بچشه باید از عادت دوری کنه. باید هر لحظه و در هر عملی متوجه باشه که چه کار می کنه و چرا؟ باید مدام متذکر باشه.
برای متذکر بودن در هر لحظه باید ذکرمون رو بیشتر کنیم. مجالس ذکر بیشتر بریم، سخنرانی بیشتر گوش بدیم، ادعیه، احادیث، قرآن، کتب معرفتی بیشتر بخونیم و در پس همه ی این ها تفکرمون باید بیشتر بشه. همیشه قسمتی از ساعات مون رو صرف فکر و ذکر حول هدف مون کنیم.
در پس همه ی این افکار و اذکاری که حول هدف مون داریم باید حب و بغض مون تقویت بشه. هدف تقویت حب و بغض هست که اگر حب و بغض زیاد شد، قدرت و تاثیر روحانیت در اعمال مون بیشتر میشه و این روحانیت هست که سردی و پوچی عادت رو از اعمال دور می کنه و باعث میشه هر عملی با تمام وجود و توجه و جان و دل از ما سر بزنه. و همین هست که باعث خلوص در عمل میشه. وقتی تمام روح و جان انسان متوجه هدفش باشه هیچ چیز نمی تونه شریک در اون مقصود و مطلوب بشه.
بنده روی صحبت ها و سخنرانی ها و علم آیت الله میرباقری حساب ویژه ای می کنم. کسانی که بنده رو می شناسند می دونند براشون احترام خاصی قائلم و علم ایشون رو بیشتر از سایر سخنران های این حوزه می دونم و قبول دارم. البته در حدی که حقیر می شناسم. و الحق هم که بسیار عالم هستند.
اخیرا داشتم یک مجموعه سخنرانی از ایشون گوش میدادم با عنوان کلیات اندیشه ی اسلامی که در سایت شون موجود هست. بعضی جاها در بین صحبت هاشون در بعضی مسائل با احتیاط اظهار نظر می کردند یا با شک می گفتند که احتمالا فلان هست و ... که دقیقا در همون موارد یاد صحبت هایی از استاد بزرگوارمون می افتادم که با اطمینان مسئله رو برای مخاطب عام شرح می دادند. در واقع ایشون باعث خیر شدند که به سطح علم و معرفت استادم بیشتر پی ببرم و اعتقادم به ولایت ایشون بیشتر بشه.
استاد ما بیشتر سخنرانی ها و منابرشون برای مخاطب عام هست و خیلی با زبان علمی و اصطلاحات خاص علمی صحبت نمی کنند. اما استاد حوزه هم هستند و سخنرانی های علمی هم از ایشون موجود هست. گاهی هم چشمه هایی از این علم شون در بین همین سخنرانی هایی که برای عامه می کنند فوران می کنه. البته خدا می دونه که همون صحبت هایی که برای عامه هم می کنند سراسر علم و معرفت هست ولی چون به زبان عامه هست امثال حقیر زیاد درک و توجه نمی کنند و اتفاقا این نوع سخنرانی ها نشان دهنده ی تسلط علمی بیشتر سخنران هست. و این برام خیلی جالب بود که ایشون با این سطح و مقام، اهم و اکثر وقت شون رو گذاشتند برای ارتباط با همین عموم مردم و نه خواص. وقت زیادی رو صرف راهنمایی و کمک و هدایت و رفع گرفتاری های همین مردم می کنند و کاری رو بر این کار ارجحیت نمیدن.
خدا ان شاءالله همه ی علماء و اولیاء حقش رو برای ما بندگان فقیرش حفظ کنه و توفیق معرفت به مقام و بهره بردن حداکثری از وجودشون و ولایتشون رو عنایت کنه.
در مورد مصوبه ستاد کل نیروهای مسلح
اولا به نظر میرسه در موارد زیادی خدمت سربازی کاهش پیدا کرده یا لااقل منصفانه تر شده پس کسانی که انتقاد می کنند مراقب باشند با اطلاعات کامل این کارو بکنند. البته اگر اشتباه نکنم زمان ما هم سربازهای مناطق مرزی و عملیاتی و بد آب و هوا و ... کسری خدمت داشتند. نکته دیگه اینکه باز اگر اشتباه نکنم ستاد و کل نیروهای مسلح زیرمجموعه رهبری نظام هستند و دستورات و قوانین شون با هماهنگی هست. و اینکه مراقب باشیم در زمینه مسائل امنیتی و نظامی بدون اطلاع از نیازها و ضرورت ها، رسانه دشمن نشیم.
دوما و بسیار مهم تر این هست که در مورد خدمت سربازی مسئله ی اصلی سه چهار ماه بیشتر یا کمتر شدن خدمت نیست. مسائل خیلی مهم تری وجود داره که من در حدی که باهاشون روبرو شدم و اطلاع دارم و خاطرم هست اشاره میکنم. اول مسئله ی آموزش هست که واقعا غیر مفید و عمر تلف کن هست. دوم نوع و جایگاه به کارگیری این همه نیرو هست که در موارد خیلی زیادی باز هم بیهوده و غیر مفید هست. سوم مسئله اخلاق و رعایت شئون اخلاقی و انسانی در نظام هست که نیازی به توضیح نداره. رعایت ادب و اخلاق و حرمت انسان هیچ منافاتی با آموزش نظم و فرمانبرداری و ... نداره. چهارم رعایت قانون و حقوق سرباز هست هم از لحاظ صرف قانونی و هم از لحاظ حقوق مادی. این خودش به تنهایی زمینه ی انتقادات بسیاری رو فراهم میکنه. که صرفا بحث حقوق ماهیانه سرباز به تنهایی خیلی از مشکلات رو حل میکنه. اگر اشتباه نکنم حقوق وظیفه بین یک سوم تا نصف حقوق نظامی هم درجه باید باشه یا شاید هم بیشتر که به هر حال چیزی که الان هست خیلی با چیزی که باید باشه فاصله داره.
دیدین بعضی مردها یا شایدم بیشتر مردهایی که خدمت سربازی رفتن هر موقع تو جمعی میشینن به صحبت کردن یک خاطره ای هم از دوران خدمت شون میگن؟ بیشتر هم از آموزشی و پاسداری و نگهبانی هاشون. در حالی که در کل شاید چند ماه بیشتر از زندگی شون نبوده.
داشتم فکر می کردم دنیا مثل خدمت سربازی مومن هست. احتمالا بهشتی ها هم که دور هم جمع میشن همش از خاطرات دنیاشون تعریف می کنند :)
چند ساعتی هست فکرم رو مشغول کرده.
بعضی ها به قدری آبرودار و با شرافت هستند که وقتی از نیازشون خبردار بشی خودت بیشتر شرمنده میشی. طبق قرآن و روایت هم همین ها مستحق هستند نه اون هایی که طلبکارانه نیازشون رو میخوان. آیاتش یادم نیست.
بنده خدا قطعا بالای 70 سال داشت اگر نگیم 80 و هنوز با وانتش کار میکرد. با همین سن و کمرش که دیگه خمیده شده بود برای جابجایی وسایل هم ما رو شرمنده کرده بود. هر چی هم گفتیم از آخر کار خودش رو کرد و دیگ رو آورد. کمی با ما آشنایی دارن به همین خاطر وقتی اومد داخل رو به من گفت می خوام برای نوه م یک گوشی دست دوم بگیرم. کلاس دهم هست و یک روز میره مدرسه و یک روز میگن باید با گوشی کار کنه. بعد ادامه داد پولش هم نقد آماده هست ... .
از شناختی که از خودشون و خانواده شون داریم و ظاهر فوق العاده نورانی شون و افتادگی و خضوع و خشوع شون با خودم میگم قطعا از اولیاء خدا هستن از اون هایی که بین مردم پنهانند. خدا حفظ شون کنه.
وقتی اهل بیت سلام الله علیهم رو واسطه می کنیم و پاسخ مون رو به هر شکلی میدن. مهم تر و شیرین تر از این که پاسخ بهمون میدن این هست که می فهمیم بهمون توجه دارن. اینکه بی کس نیستیم و بهترین و بزرگترین بندگان خدا پناه ما هستند. و ای کاش که در آخرت هم با لطف و محبت شون روبرو بشیم نه نعوذ بالله غضب و روگردانی شون.
به نظرم یک عده زیادی از مردم برای رای دادن و انتخابات ها تو یک دور باطل افتادن. هر وقت میخوان رای بدن به قول خودشون دفع افسد به فاسد می کنند یا برای این که بدتر رای نیاره به بد رای میدن.
این بده رای میاره و میره و کم کاری و خراب کاری و ... بار میاره تا می رسه به انتخابات بعدی. انتخابات بعدی جای بد و بدتر عوض میشه و دوباره همین اتفاق تکرار میشه.
یک عده از همین ها هم هستن که تمایلاتشون به یکی از دو گروه بالا بیشتره. وقتی منتخب شون رای میاره و عملکرد بدی داره افسردگی میگیرن و برای انتخابات بعد سست میشن و شرکت نمی کنند.
نمی دونم توسط چه کسی و کی و چطور قراره این دور باطل شکسته بشه. به هر حال بهانه ی خوبی برای یک عده قدرت و جاه طلب شده و تا زمانی که این روال ادامه داشته باشه خوبه رای نمیاره. و هر دفعه که خوبه رای نیاره این تصور و ایده ی دفع افسد به فاسد تو ذهن مردم پررنگ تر میشه و از عمل شون مطمئن تر میشن.
سلام
من قبول ندارم عواطف مرد بیشتره
ضمن این که برداشت از اسن حرفا خم این بود که یک جور توجیه بی محبتی مردها نسبت به زن هاست حرفاتون!
سلام
فرمود فقر از یه در بیاد داخل، ایمان از در دیگر خارج میشه
فقر فقط فقر مادیه؟
جسم ما مادیه، راه رفع نیاز این جسم مادی هم مادی هست
همه هم سطح ایمانشون یکسان نیست و قرار نیست باشه و اینجور تحکمی حرف زدن که همه باید و الا و لابد فقط همین راه که ما میریم رو برن هم اشتباست.
نمیشه به همه گفت گرسنگی بکش چون این به خدا نزدیکت میکنه
نه آقا دوروز گرسنگی بکشی و فقر تحمل کنی، عبادت یادت میره
حقیقتا مسائل و نیازهای جنسی و عاطفی خیلی مهمتر از گرسنگی و سایر نیاز های مادی هست
این همه سعی در انکار و ندید گرفتنش از کجا میاد
ما نمیگیم فقط نگاه مادی باید داشت
که اتفاقا رفع درست این مسائل رو هم کاملا الهی میدونیم
برا من عجیبه. چطور خدا قبلا ها نمیخواسته مردم مجاهدت کنن در راه رفع نیازهای مادی شون و مخصوصا مسالی ازدواج
ولی الان خواسته از این راه مردم به خودش نزدیک بشن؟!!
البته قبول دارم مانور روی برخی مسائل خوب نیست اما حرفم چیز دیگری هست
+در پاسخ به رهگذر و مطالبی که ردوبدل شد
و اما بازگردیم به یک نکته ی تلخ که امیدوارم اسم قضاوت و پیش فرض و غیره روی اون نزارید:
وقتی این همه مسائل پیچیده و دقیق وجود داره که نیاز به ژرف اندیشی هست تا اندکی به معرفت خدای تبارک و تعالی نزدیک بشیم، چرا دغدغه ی ما بر روی ازدواج موقت صرف می شه؟ چرا ساعت ها در این باره بحث های طولانی می کنیم و حتی در مطالب دیگران به دنبال این مسئله هستیم و لینک بحث ها رو می زاریم؟ چرا ازدواج موقت باید این همه از زمان و فکر و روح ما رو فرابگیره و در نهایت پاسخی سطحی به ما بده که منتهی به مقام جلال و جبروت الله نشه و گرهی از گره های بنیادین ما رو باز نکنه؟ چرا گاهی اطرافیان، بالاخص خانم ها رو با این مسائل حساسیت زا تحریک می کنیم تا در سلوکشون خدشه وارد بشه؟ ما ز بالاییم و بالا می رویم. ازدواج موقت سبب است و وقتی تفکر در اون پاسخ های اقناعی برای احکام ظاهری شرعی داشته باشه و راه عمیقی به مسبب الاسباب فراهم نکنه، یعنی راه رو غلط رفتیم. آیا اشتباه رفتیم؟ پاسخ با شماست؛ اگر جملات را زیبا بخوانید و ببینید.
حقیر مشکل شخصی با شما ندارم و قصد و غرضی نبود. سیری رو در 24 ساعت دنیا با هم طی کردیم و نکاتی هم از درونیات و ملکات، و هم از بیرون بر ما روشن شد. ایرادات و قوات ما وضوح بیشتری یافت. سیر ما در این جا به اتمام و اکمال می رسه. شما می مانید و آن چه بر ما باقی ماند. حاشیه هایی که نوشتم تکمله ی متن ها بود. امیدوارم با آن ها شخصی برخورد نکنید و در پی پاسخ شخصی برنیایید و از آن ها استفاده کنید و کنیم و کنند در راه معرفت الله و زدودن کثرات و حواشی و زوائدی که همه ی ما اهل دنیا به آن ابتلا یافته ایم و پیله هایی از آن ها برای خود بافته ایم.
والحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
پاسخ به این بخش:
"اگر حیات محدود به همین حیات مادی بود بله اگر خداوند نیازی قرار میداد که امکان یا حتی احتمال رفع شدنش وجود نداشت این با حکمت تضاد داشت. ولی وقتی این حیات مادی صرفا محل بررسی صدق مدعا هست و محل امتحان و درجه بندی چه ایرادی به وجود میاد که محدودیت وجود داشته باشه؟ غیر از این باشه با حکمت الهی در تضاده."
پاسخ به نیاز جنسی، یک مرتبه از سلوکه. همون طور که پاسخ به گرسنگی یک مرتبه از سلوکه. انسان برای تکامل باید پاسخ به نیازها رو بگذرونه. حال اگه یک نفر به دلیل ظلم دیگران موفق نشه ازدواج کنه، آیا در روز قیامت یا برزخ ازدواج می کنه و این سلوک رو می گذرونه؟ یعنی به واسطه ی ظلم دیگران، از کسانی که با ازدواج به نیاز جنسی خودشون پاسخ دادن، آیا باید عقب بیفته و تازه در عالم بالاتر، مراحل اولیه ی این سلوک رو بگذرونه؟ خیر. وقتی در راه پاسخ به نیاز جنسی، وظیفه ای که خدا به شما محول کرده رو تحت شرایطی که برای شما فراهم کرده انجام بدید، دارید سلوک متناسب با خودتون رو طی می کنید و از کسی که ازدواج کرده چیزی کم ندارید. حالا و بعد از این مسئله می رسیم به صحبت شما که شرایط مختلف، امتحان انسان هاست؛ و نحوه ی انجام دادن وظیفه و مسئولیت، درجه بندی ها رو تعیین می کنه. و تازه می رسیم به این که پاداش و جزا داده می شه. اما انسان باید برای رسیدن به خدا سلوک خودشو بگذرونه. با اون طرز فکر شما که پاسخ نیاز جنسی فقط ازدواجه، یا پاسخ گرسنگی فقط غذاست، یعنی افراد مظلومی هستند که به نیازشون پاسخ داده نشده و سلوک مربوط به اون نیاز رو طی نکردن. پس چه زمانی باید طی کنن؟ در برزخ؟ این العیاذ بالله با حکمت و عدل خدا منافات داره. (امیدوام متوجه منافات شده باشید)
پس در واقع سیری که در پاسخ به نیازها طی می کنیم، همون پاسخ به نیازهای ما هستند؛ حتی اگه منجر به ازدواج و غذا و پوشاک نشه. یعنی ما داریم با این مسیر، طی طریق می کنیم. نحوه ی طی این طریق، همون آزمایش الهی است؛ و چیزی که در عالم بالاتر به ما داده می شه، جزای این سیر و سلوکه. کسی که سیر و سلوک نداشته، یا از راه حرام طی طریق کرده، متهمه. اصلن همین که ببینه سلوک نکرده و توی برزخ از دیگران عقبه و تازه قراره ابتدای مسیر سلوک قرار بگیره، حسرت و عذابه.
پاداش و عذاب و هم چنین امتحان و آزمایش رو با پاسخ به نیازها مخلوط نکنید؛ نیازها رو هم با وحدت و یک پارچه و به دور از مادی گری ببینید. ان شاءالله متوجه عرایضم بشید.
مؤید باشید
سلام علیکم
بنده هم همون اولش عرض کردم که متوجه بنده نشدید گویا. ظاهرن با توجه با سطر اولتون در این باره به تفاهم رسیدیم.
و اما بعد،
نگاه مادی گرایانه می گه وقتی خوابت گرفت، بخواب. خواب پاسخی است به نیاز خواب آلودگی. اما علامه ی جوادی آملی می فرمایند خواب دانشگاه است. علامه ی طباطبایی ریاضیات رو در خواب آموخت. چون خواب را پاسخ به خستگی نمی دونستن.
جواب گرسنگی، غذا نیست. چون پاسخ غذا به نیاز گرسنگی، خروج منی به نیاز جنسی، ازدواج به نیاز عاطفی، آب به تشنگی، خواب به خستگی، و غیره، مصداق نگاه سطحی و غیرالهی به جهان پیرامونه. (منظورم این نیست که شما نگاه سطحی دارید و بنده ندارم. بعدن نگید قضاوت کردم و این جور خوانش ها و برداشت های منحصر به فردتون رو نداشته باشید. در حال بحث هستیم)
اما درباره ی حکمت خدا؛
حکیم کسیه که اگر نیازی گذاشت، پاسخ به نیاز رو هم قرار می ده. هو الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی. اگر شما در نرسیدن به پاسخ قصور کردی متهمی. اگر جامعه و اطرافیان قصور کردن هم متهم اند. آیا مظلوم مطلقی وجود داره که به دلیل ظلم اطرافیان نتونه به نیازش پاسخ بده؟
خیر. مظلومی که به انفعال داره، ظالمه. اگه انفعال نداشت، همون فعالیتش پاسخ به نیازشه. چون نیازها همه یک نیازند. خواب و گرسنگی و نیاز جنسی و پوشاک و غیره همه از یک سنخ اند در قالب های مختلف. وقتی کسی تحت ظلم قرار می گیره، نیاز به عدل در او متجلی می شه. مثل مردم یمن. نیاز به خوراک دارند، اما چون خوراک به ظلم از اون ها غصب شده، این نیاز به صورت نیاز به عدل ظهور کرده. نگاه مادی گرایانه می گه پاسخ نیازشون به گرسنگی، فقط غذاست و چون تحت ظلم قرار گرفتن به پاسخ این نیازشون نمی رسن. اما نگاه توحیدی می گه نیاز به گرسنگیشون عین نیاز به عدالته. پس در حال جنگ هستند، اما در حقیقت دارن به نیاز گرسنگی هم پاسخ می دن.
یا در مثال شما درباره ی ازدواج، جامعه ی متأهل، زکات تأهل رو پرداخت نمی کنه و حقی از شما در حال تضییعه. نحوه ی برخورد شما با این تضییع حق، همون پاسخ به نیاز جنسی و عاطفی شماست. در اصل اگر جامعه کار خودشو درست انجام می داد، پاسخ شما به نیاز جنسی از راه ازدواج به موقع رفع می شد. اما الان این نیاز از راه مبارزه با استمناء داره پاسخ داده می شه؛ از راه جهاد در تحمل خواستگاری های فراوان و اشتباه؛ از راه صبر بر ازدواج دیرهنگام؛ از راه مبارزه با سنت های غلط؛ با حفظ سلامت روان، با پرهیز از قیاس و حسادت؛ با دوری از رابطه ی حرام؛ با ورود به ازدواج موقت یا پرهیز از ازدواج موقت؛ و ...
این ها پاسخ به نیاز جنسی و عاطفی شماست که در شرایط جدید و ظلم دیگران به شما عوض شده. کافیه نگاه شما وحدت داشته باشه و توحیدی به نیازها نگاه کنید. همه چیز یک چیزه. پس این که غذا پاسخ گرسنگی است و اگه به یک گرسنه غذا نرسه یعنی نیازش رفع نشده، جای تأمل داره.
حال اگه به نیازتون پاسخ ندادید و منفعل موندید، متهمید. اگه به نیازتون پاسخ حرام یا غلط دادید هم متهمید. اگه در مسیر صحیح حرکت کردید متهم نیستید و در اصل پاسخ به نیازتون رو دارید در همین مسیر دریافت می کنید. حتی اگه به ازدواج ختم نشه و بمیرید، سلوک مربوط به نیازها رو طی کردید.
سلام علیکم
گشایش بعد از صبر پاسخ به نیاز نیست. خود صبر و مسیری که در این راه طی می شه پاسخ به نیازه.
اگه فرض کنیم گشایش بعد از صبر پاسخ به نیازه، پس باز هم خدا حکیم نیست. فرض کنید یه نفر صبر کنه و بدون گشایش بمیره. هزاران نفر در یمن صبر می کنند و بدون دیدن پیروزی و گشایش می میرند. در این حالت خدا نیازی در وجودشون گذاشته که پاسخی به این نیاز داده نشده. پس حکمت خدا از بین می ره.
در حالی که پاسخ به نیاز خوراک از راه صبر امکان پذیره. صبر به معنای رها کردن نیست. به معنای تلاشه. قناعت به معنای نخوردن نیست. به معنای راضی شدن به مقدار کمه. تعاریف رو اگه اصلاح کنیم می بینیم که فرد اگه از راه حلال به نیازش پاسخ نداد، یا اگر شرایط در اختیارش نبود و با صبر و مجاهدت با نیازش مواجه نشد، (یعنی در اصل مسئولیت خودشو انجام نداد)، کاملن متهمه.
و اگه انجام داد، اون انجام وظیفه به معنای رفع نیازه.
رفع نیاز گرسنگی به سیر شدن نیست. انسان می خوره تا رشد کنه. رفع نیاز جنسی به ایجاد ارتباط نیست. انسان درآمیخته می شه تا رشد کنه. مشکل من و شما احتمالن این جاست که شما معتقدید رفع نیاز گرسنگی در سیری و رفع نیاز جنسی در دفع منی از بدنه؛ اما بنده رفع نیاز رو بالاتر می بینم. شاید شما غذا نخورید، اما نیازی رو رفع کنید.
حاشیه:
احساس می کنم نظر قبلی ام در مطلب قبلیتون را تند پاسخ دادید. نمی دانم درست احساس کردم یا نه. اما ترجیح می دم دیگه نظر ندم در مقابلتون.
با تشکر
سلام علیکم
متوجه نشدید گویا. صبر و قناعت یکی از راه های تلاش و مجاهدت برای رفع نیازه. حضرت می تونستن با تسلیم و بیعت با یزید نیازشون به آب رو رفع کنند. اما با صبر و مجاهدت به این نیاز پاسخ دادند. اگر حضرت مجاهدت نمی کردند ما می تونستیم ایراد بگیریم. مردم یمن متهم نیستن چون با صبر و مجاهدت به نیاز خوراک و پوشاک پاسخ می دن.
در راه رفع نیاز مجاهدت لازمه. این مجاهدت گاهی به رفع ظاهری نیاز منجر می شه؛ گاهی در صبر بر نیاز. نیاز به گرسنگی گاهی با خوردن حلال و طیب پاسخ داده می شه، گاهی که شرایط مهیا نیست با صبر بر خوردن. خوردن حلال و یا صبر بر خوردن، هر دو مجاهدت هستند. خدا نیازها رو برای مجاهدت قرار داده و راه پاسخ به نیازها (مجاهدت) در انسان وجود داره. اگر مجاهدت مؤمنانه کردیم، یعنی پاسخ صحیح به نیازها دادیم. اگر مجاهدت غیرمؤمنانه کردیم (مثلا تلاش برای کسب مال حرام)، یا مجاهدت نکردیم (مثلا تنبلی و کسل و فشل و توجیه که در روایات موجوده)، قطعن متهم هستیم.
سلام علیکم
موافقم با این که خدا نیازی رو در انسان نمی زاره مگر این که راه رفع اون نیاز رو در انسان قرار بده. راه رفع یک نیاز گاهی صبر بر اون نیاز هستش. مثلن نیاز جنسی و عاطفی که نوشتید گاهی با ازدواج رفع می شه و گاهی با صبر. نیاز به خوراک و پوشاک گاهی با خرید رفع می شه، گاهی با تولید، گاهی با قناعت. از نظر بنده هم راه رفع نیاز بر انسان هیچ گاه بسته نیست. اگر خدا نیازی قرار بده و راه بی نیاز شدن قرار نده، حکیم نیست. لاکن خدا رفع نیاز رو محل آزمایش انسان قرار می ده. یک نفر با دزدی شکمش را سیر می کنه، یک نفر با تلاش مضاعف و به کار گیری استعدادهای نهفته در کسب روزی حلال، یک نفر با صبر و قناعت، یک نفر با نپرداختن زکات و ... .
اگر کسی نتونه نیازشو از راه درست رفع کنه، یعنی اون نیاز از راه حرام رفع شده یا در برابر نیازی که برای رشد و آزمایش قرار داده شده تلاش کافی انجام نداده و ولش کرده. پس قطعن متهمه.
درباره ی نقش جامعه و زکات هم که نوشتید، جامعه هم به سهم خودش متهمه. اما این اتهام در تضاد با اتهام فرد نیست. فرد نقش خودش رو داره و جامعه هم نقش خودش رو. هر دو مسئولیت دارند.
حاشیه:
مدتی است با وبلاگ شما آشنا شده ام. سعی کردم مطالب رو یک بار بخونم و بعد اولین نظرم رو بزارم. هر چه مطالبتون رو می خونم، علی رغم نگاه بی طرفانه و با روح اسلامی که در نوشته ها دیده می شه، اما احساس می کنم یک جایی از نوشته ها و طرز فکر شما می لنگه. نمی دونم کجاست؛ ولی همون جا باعث نچسبیدن افکار به ظاهر منطقیتون به فطرت بنده می شه. در بعضی نوشته های پیشین، به یک سری گرفتاری های درونی هم اشاره کرده بودید. شاید آن گرفتاری های درونی شما هم از همین جای لنگ زدنتون باشه که نمی دونم کجاست. فقط احساس می کنم یک جایی یک گره کور نامرئی وجود داره.
مؤید باشید.
یک جایی مطلبی خوندم که نویسنده دختران و پسران مجرد رو برای مجرد بودنشون متهم کرده بود با این استدلال که نمیشه خدا نیازی رو در بنده ش قرار بده ولی راه رفع این نیاز رو بر بنده ش ببنده پس اگر این راه برای کسی بسته هست مشکل اصلی از خودش هست.
اولین چیزی که از حرف ایشون به خاطرم اومد آیه 47 سوره یس بود. وقتی بهشون گفته میشه از اونچه که خدا بهتون روزی داده انفاق کنید اهل کفر به اهل ایمان میگن کسی رو اطعام کنیم که اگر خدا می خواست خودش اطعام میکرد؟ اینها نیستند مگر در گمراهی آشکار.
انفاق در قرآن به معنای عام به کار رفته یعنی همه نوع بخشش در راه خدا از مستحب و واجب رو شامل میشه. در این آیه هم تا جایی که حقیر متوجه میشم قسمتی که دستور الهی صادر میشه که "انفاق کنید" به معنای عام هست ولی اونجایی که مکالمه ی اهل کفر با اهل ایمان هست فقط به یک نوع انفاق و سطحی ترین نوع اون اشاره میشه یعنی اطعام.
حتما شما هم روایاتی به این شکل شنیدید که "لکل شیء زکاة و ...". زکات جزئی از همون انفاق عامی هست که در قرآن به کار برده میشه و برای هر چیزی زکاتی هست. این رو باید تو روایات گشت و دقیق در موردش صحبت کرد ولی قطعا یکی از نعمات الهی نعمت همسر و سکون و آرامش روحی و جسمی و مودت حاصل از ازدواج هست. زکاتش چیه؟ نمی دونم. اما از روایات دیگه که خدا بر دوش مردم وظایفی رو نسبت به دختر و پسر مجرد قرار داده یا بازخواست و عذابی برای بی توجهی به این موضوع قرار داده میشه فهمید دیگران نسبت به تجرد دخترها و پسرهای مجرد جامعه بدون مسئولیت و بی تقصیر نیستند.
آیه بعدی که خاطرم اومد از صحبت ایشون آیه 155 سوره بقره بود. و قطعا شما رو به چیزهایی از خوف و گرسنگی و نقص در اموال و جانها و محصولات آزمایش می کنیم و به صابران بشارت ده ... . و آیات مشابه مثل آیه 214 سوره بقره که دقیقتر اشاره شده به همین موضوع. آیا گمان کردید داخل بهشت می شوید وحال آنکه هنوز مانند آنچه بر پپشینیان شما گذشت به شما نرسیده است؟! آنان گرفتار تنگدستی و ناخوشی شده و چنان زیر و زبر شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده و همراه او بودند، گفتند: یاری خدا چه وقت خواهد بود؟ ... .
ارتباط این آیه با حرف ایشون زیاد نیازی به توضیح نداره. خدا مستقیم به نیازهای ابتدایی تر انسان اشاره میکنه و میگه حتما شما رو با این نیازها مورد آزمایش قرار میدیم حالا نیاز جنسی و عاطفی چرا باید مستثناء باشه؟ اصل این حرف که خدا لزوما راه رفع تمام نیازهامون رو برامون قرار داده اشتباهه. اگر همه نیازهای بشر بلافاصله پاسخ داده بشه پس چطور اهل ایمان و کفر از هم جدا میشن؟ چطور اونهایی که ادعای صدق بر ایمان دارند از اونهایی که ادعای کذب دارند جدا میشن؟ چطور بشر درجه بندی میشه؟ چطور عشق الهی در وجود بنده قابل تشحیص هست؟
قطعا هر قدر هم امتحان الهی سخت تر باشه پاداش بزرگتری هم برای اهل صبر داره. تا جایی که خدا این ها رو در کنار پیامبر خودش قرار میده. همونطور که در آیه 56 سوره احزاب بر پیامبر درود می فرسته در آیه 157 سوره بقره هم بر صابرین درود می فرسته.
تفاوت شخصیتی و روحی و خلقی رو که نادیده نگرفتید؟
ضمن این که وقتی حدیث داریم از چه مدل خانواده هایی دختر بگیرید، مشخصه که مساله خیلی جزیی تره. توی این احادیث هم ذکر نکردن دختر مومن بحثش جداست. نه فرموردن حواس تون باشه از فلان خانوهده ها دختر نگیرید.
مثالش رو در مورد پسر نمیزنم چون احادیثی که در مورد پسرها هست برمیگرده به سطح ایمانیشون. چه میدونم مثلا مشروبخور نباشه یا راست گو و امانت دار باشه و ...
سلام. عید غدیر مبارک🌹
اتفاقا یسری از خانواده خواستگارا هم هستند که ظاهرا مذهبی هستند
اما...
اما بیایید ببینید با چه معیار و ملاک هایی پا پیش میذارن برای خواستگاری
مورد بوده رسما به خانواده دختر اعلام کرده چون پسر ما مذهبی و طلبه است حتما دختر فلان جور با فلان مختصات زیبایی میخواد چون مذهبیه و چشمش هرجایی نمیچرخه😐
یا پرسیدن رنگ چهره و قد و وزن و ... انگار رفتن بقالی!
مورد بوده مادر پسره به اصرار هربار زنگ زده خونه دختر تاکیید کرده اگر ۱۴ مهریه رو قبول میکنید ما بیاییم برای خواستگاری، اگرنه که هیچ
یه بار دیگه مینویسم: چندین بار زنگ زده و با اصرار این مطلب رو تکرار کرده!
پشت بندش هم گفته عروسی نمیتونیم بگیریم
من شخصا خودم با مراسم آنچنانی نگرفتن مشکلی ندارم. هرچند ولیمه رو لازم میدونم
اما قطعا به فردی که قبلا از خواستگاری با اصرار تاکید داره عروسی نمیگیریم جوابی نخواهم داد
خدایی بعضی از این خانواده پسرا خیلی عجیبن
مورد بوده پسره رفته با دختر حرف بزنه
حالا خواهر پسره قبلا گفته که پسر طلبه است و در فلان اداره مشغول به پژوهش و فلان و ...
بعد پسره راست راست تو چشمای دختره نگاه میکنه میگه نه شغل ندارم!
اونم برا چی؟ هم برا اینکه از دختره خوشش نیومده و هم برا اینکه دختره رو امتحان کنه که اگر شغل ثابت نداشته باشه با طلبگی به تنهاییش کنار میاد یا نه
فکر نکنید اون خانواده هایی که فقط طلبه راه میدن از اونور طلبه ها خیلی گل و بلبلن ها!
نه اینطور نیست
هوارهوارتا ملاک و معیار دارن که شخصا خودم متعجبم...
پسری که مهریه کم میده و خونه و ماشین و شغل درست و درمون هم نداره، انتظار اینکه دختر جهیزیه فلان مدل بیاره هم نباید داشته باشه
خانواده پسر هم نباید انواع و اقسام انتظارات رو از خانواده دختر داشته باشن. نباید انتظار داشته باشن دختر بره سر کار و از هر انگشتش هم هزارتا هنر بریزه برا آقا پسرشون
پسره رسما چون خانواده دختر پولدارن میره خواستگاریش!!
ملاک و معیارا عوض شده متاسفانه.خدا رحم کنه.
گذشته از این ها هم یه مساله ای هست اینکه گاهی عقاید دختر با خانواده اش متفاوته و باید اینو در نظر گرفت
و به نظرم به این گروه ها و کانال ها و افراد معرفی که مورد معرفی میکنند نمیشه خیلی اعتماد کرد برای اقدام به خواستگاری
قبلش حتما باید بررسی بشه
چون حداقل تجربه شخصی خودم این بوده که حدود نود درصدش اونی نیست که مناسب فرد باشه
به نظرم معرفی رو باید کسی انجام بده که خصوصیات و شرایط دو طرف رو کامل میدونه
اگر به معرفی روی هوا باشه که همه میتونن معرفی کنند!!
انشاءالله همه جوان ها خوشبخت و عاقبت بخیر بشن و به زودی یه بخت خوشبخت کننده روزیشون بشه
برای بعضی ها مزایده ست و قیمت پایه رو خونه و ماشین گذاشتند. یعنی همین که دفعه ی اول زنگ زدی جزء اولین سوالاتشون اینه که پسرتون خونه داره؟ ماشین داره؟ احتمالا اگر ادامه پیدا کنه درآمد و مهریه و مجلس عروسی و ... هم بهش اضافه میشه.
بعضی ها مسئله رو با حساب سرمایه گذاری یا بیمه احتمالا اشتباه گرفتند. طرف می پرسه شغل پسرتون چیه آزاده یا دولتی؟ اگر بگی دولتی میگن درآمدش کمه و تمام. اگر بگی آزاد میگن کاسبه؟ مغازه داره؟ درآمدش چقدره؟ یعنی اگر کارمند خصوصی باشه یا هر چیزی که درآمدش کمه یا تزلزلی در شغل باشه مورد قبول نیست.
بعضی ها ظاهرا جای خالی روی دیوار خونه شون زیاد دارند و یکی رو می خوان که به اندازه ی کافی مدرک و مقام و ... داشته باشه که دیوارهاشون پر بشه. کمتر از ارشد یا دکتری اون هم از فلان دانشگاه ها قبول نمی کنند. دیگه از اونایی که فقط پزشک یا حوزوی یا ... راه میدن صحبت نکنیم.
و اشتباه نکنید این ها همه خانواده های به ظاهر مذهبی هستند که خواستگاری رو مثل معامله کردن.
یک عده هم حتی ظاهر درونی شون هم مذهبی نیست. از بیرون مذهبی اند ولی وقتی با دختر خانم صحبت می کنی تمایل به برداشتن چادر رو از کسی پنهان نمی کنه یا با آرایش میاد تو مجلس خواستگاری یا لباس هایی که ... یا مادرشون یک جوری از آزادی و جوون ها و عوض شدن زمانه حرف میزنه که انگار کسی مجبورشون کرده با عقاید قدیمی زندگی کنند و عقب بیفتند! بعضی خانواده ها در عین ادعای مذهبی بودن همه جور موسیقی و فیلم و شبکه های ماهواره ای رو مباح می دونند از همون مذهبی های مدرن که مرجع تقلیدشون خودشونن!
اینجا نظری گذاشتم و نویسنده محترم پاسخ دادند. به نظرم بحث رو مناسب شروع نکردم و به حاشیه کشیده شد. به هر حال بحث رو اونجا ادامه ندادم ولی ممنون میشم شمایی که اینجا و اونجا رو می خونید اگر مورد و مطلبی در این بحث هست یا اشکالی به نظر بنده اگر هست بگید. پاسخ نویسنده ی وبلاگ بنده رو قانع نکرد و اشکال و صحبت زیاد داشتم. شما اگر می تونید منظور ایشون رو برام روشن کنید یا نظر و اشکال خودتون رو بگید.
البته لطفا ذیل مطلب "سوال" بگید.
بعضی ها طوری هستن که صدای مظلومیت شون همه جا رو پر می کنه، همه می بینند و همه دلسوزی و توجه می کنند. کسانی که من پررنگتری دارند.
یک عده هم برعکس گروه اول مظلومیت شون بی صداست. کسی نمی شنوه و نمی بینه و دلسوزی و توجه کسی هم جلب نمیشه. کسانی که شخصیت پررنگتری دارند.
خب تا بوده دنیا و آدم های دنیا همینطوری بودن و مسئله ی جدیدی نیست. این روال ادامه داشته و داره تا جایی که یک نفر از گروه اول و دوم در کنار هم قرار می گرفتند و این منیت و شخصیت رو متعادل می کردند و خیلی اوقات هم این اتفاق نمیفتاده و نمیفته.
اما مسئله ی جدید رسانه ها و گردانندگان رسانه ها هستند که هر روز این شکاف بین دو گروه رو عمیق تر می می کنند.
هر روز از گروه اول میگن و می نویسند و صدا و تصویر مظلومیت شون رو بیشتر پخش می کنند تا جایی که حتی اگر مظلوم هم نیستند براشون مظلوم نمایی می کنند و مدام مطالبات حق و ناحق شون رو بیشتر و بیشتر عرضه می کنند و بیشتر مطالبه می کنند. و جای تعجب نیست که وقتی مطالبه ناحق باشه و مظلومیت ساختگی گاهی گروه دوم رو هم این وسط ظالم کنند و بکوبند. ولی قطعا گروه دوم رو بیشتر نمی بینند و نمی شنوند و بی توجهی بهشون رو پررنگتر می کنند.
ولی رسانه برای چی به وجود اومد؟ برای بلندتر کردن صدای اونایی که صداشون بلند بود یا گفتن و شنیدن از کسانی که خودشون صدایی نداشتند؟ هنر در کدوم هست؟
فکر می کنم وقتی صحبت از اثر گناه میشه در واقع داریم از اثر غفلت یا نهایتا جهل صحبت می کنیم اما وقتی صحبت از استغفار میشه چطور؟ استغفاری که یکی از شروطش پشیمانی و تصمیم به ترک خطا هست. استغفار تماما نور و آگاهی و ایمان هست. ارزش کدوم عمل بیشتره؟
عمل صالح هم همینطور یا از آگاهی و ایمان و یقین هست و یا حداقل از یک ایمان فطری و میل فطری که باز هم فکر می کنم ارزشش از عمل غافلانه و جاهلانه بیشتر باشه.
می دونید اسم عملی که از روی غفلت و جهل باشه رو عمل عاشقانه یا از روی محبت یا برعکس عمل نفرت آمیز نمیشه گذاشت. اما عملی که از آگاهی باشه یا حتی یک میل فطری باشه باز هم یک عمل محبت آمیز و عاشقانه ست. این مطلب
چقدر بدبخته کسی که طعم عشق حقیقی رو نچشه.
یکی از کارهای منافق این هست که مدام در پی انکار عمل و نفاق خودش هست. اگر تو یک جمعی بگن یک عده هستند که ایمان ندارند و فقط صرف ظاهر دین دارند همون منافقین اولین کسانی هستند که همه رو با ایمان معرفی می کنند و وجود کسی با دین ظاهری رو انکار می کنند.
اگر گفته میشه دشمن در حال توطئه و نفوذ هست اولین کسانی که انکار می کنند همون منافقین هستند که به کلی توطئه و نفوذ رو انکار می کنند و حتی تمسخر می کنند و اصطلاحاتی برای انکار و تمسخرش می سازند. توهم توطئه!
یک روایتی یادمه اینجا نوشته بودم اگرچه الان پیداش نمی کنم با این مضمون که حضرت بدترین امت رو معرفی می کنند می گن از بین 73 گروه امت بدترین گروه کسانی هستند که میگن جنگی وجود ندارد.
زن ذاتا حیاء داره و مرد تهور و شجاعت. مرد صلابت شخصیت داره و زن لطافت.
هر دو نیازمند ویژگی دیگری هستند. نرمی و صلابت در کنار هم معنا پیدا می کنند.
اسلام به مرد دستور میده با زنان با نرمی برخورد کن و به همسرت محبت کن و در مقابل زن رو ملزم به تمکین مرد می کنه. اما این دستورات یک وجه دیگه هم دارند.
اگر حیاء زن مانع میشه که زن راحت تمکین کنه در مقابل به مرد دستور داده میشه که با نرمی و نوازش زن رو همراه کنه. و اگر صلابت و شخصیت مرد باعث میشه که به راحتی با نیازهای زن همراهی نکنه به زن دستور داده میشه که با احترام و بزرگی دادن مرد رو با خودت همراه کن. یعنی به هر دو پیش نیاز رفع نیاز خودشون داده شده.
نمیشه یک وجه دستور دین رو دید و وجه دیگر رو نادیده گرفت. خیلی از مشکلات خانواده ها و حتی اجتماع از نادیده گرفتن همین موضوع هست.
همیشه گفتم و تو وجودمه حسش که نمیتونم مادر خوبی باشم.... رسما نابود میشه زیر دست من...
بعضی دردا جسمی نیست... ظاهری نیست
اما خیلی دردناکه...
همین فکرا و درگیریایی که توی نظرات نوشتید...
سلام
والتماس دعا
یکی از ویژگی های بچه تا هفت سال آقایی هست و فکر می کنم تنها مادرانی می تونن تو این دوره مربی خوبی باشند که همسر خوبی برای شوهرانشون باشند. اطاعت و احترام رو با همسرانشون تمرین کرده باشند که بتونند با بزرگواری و چشم پوشی و احترام از کنار اشتباهات بچه بگذرند و احترام و آقاییش رو حفظ کنند ولی با ملایمت و لطافت و محبت راهش رو تنظیم کنند.
واقعا بدون این ویژگی ها سخت ترین کار دنیا مادری کردن هست. سر و کله زدن با بچه ها مخصوصا اونایی که یه مقدار شر و شورشون بیشتره خیلی نیاز به ظرافت و لطافت داره.
در مورد دو نظر قبل تر و پیرو این مطلب فکر می کنم خدا یک کششی تو وجود آدم ها قرار داده که سرمنشأ تمام حرکات و سکنات بشر هست و در همه حال بشر تحت سیطره ی همین کشش هست حتی اگر در دام سرابها بیفته ...
پیرو نظر قبلی ما آدما همیشه یک دستاویزی برای فرار از کارهای اصلی به زمین مونده مون داریم. یک چیزی که فرع بر مسئولیت و وظیفه ی اصلی مون بوده ولی برای فرار از سنگینی و سختی مسئولیت اصلی هر روز پررنگ ترش کردیم تا خودمون رو قانع کنیم که داریم مسئولیت مون رو درست انجام میدیم. تا مسکن و تسلایی باشه برای فطرت و وجدان مون. تا خاکی باشه که باهاش حقیقت رو بپوشونیم. از جنس گرد و خاک غفلت که کم کم تبدیل میشه به خاک کفر برای پوشاندن حقیقت.
یک حلقه و دور باطلی تو زندگیم هست که خیلی وقته نتونستم قطعش کنم.
حال روحیم خوب نیست یا آرامش ندارم... یا اگر خوب میشه تداوم نداره و این ناآرامی خوابم رو قربانی می کنه و همیشه از خواب فراری ام. شب ها دیر میخوابم و صبح ها اگر زود بیدار بشم برای کار و ... در طول روز کمبود خواب باعث میشه تمرکز و آرامش و نشاط مناسبی نداشته باشم... و تاثیراتش بر زندگی و نشاط و انگیزه م روشنه و در واقع ناآرامیم تشدید میشه... و اگر دیر بیدار بشم به شکل دیگه ای همین اتفاقات میفته... . به شدت از خواب روز بدم میاد و گاهی که دیگه نمیکشم باز هم حاضر نیستم برم بخوابم و همونجایی که هستم روی صندلی یک چرت میزنم تا خواب از سرم بپره نه بیشتر و شب دوباره همون فرار از خواب تکرار میشه.
حلقه ی تشدید تلاطم و بیفراری
آن پریگویند شب خندید بر فریاد ما
ای فراموشی تو شاید داده باشی!یاد ما
هیچکس برشمع درآتش زدن رحمی نکرد
از ازل بر حال ما میگرید استعداد ما
می گفت دختر خوبی بود اما تو همون مراحل اولیه ی خواستگاری و تحقیقات برادرهاش اومده بودن خط و نشون می کشیدند که اگر فلان بشه ... . خدا رو شکر که همون اول خانواده ش رو شناختیم و کار به عقد و ... نکشید.
بعضی ها انگار به ازدواج به چشم جنگ و دشمنی نگاه می کنند! از همون اول فرض رو بر این میگذارند که این دو نفری که قرار هست ازدواج کنند ظاهرا قرار بر این هست که دشمن خونی هم بشن! فراموش می کنند که اصل حکمت ازدواج بر مودت و رحمت هست.
یا اون مردی که میخواد اول زندگی به اصطلاح خودش گربه رو دم حجله بکشه و ... . یا خانواده هایی که با بدبینی تمام ازدواج رو به چشم یک معامله نگاه می کنند و از ابتدا به فکر بیشترین سود از این معامله اند که مبادا دخترشون جدا بشه و دوباره خرجش بیفته گردن خودشون! میخوان دخترشون رو تا پایان عمر با این معامله بیمه کنند!
مجموعه مستند "شریان" از شبکه افق در حال پخش هست با موضوع تغذیه، سلامتی و طب سنتی و اسلامی و ... .
برای دریافت هم اگر جستجو بکنید به راحتی گیرتون میاد اما این پیوند از خود سایت شبکه افق هست.
بسم الله الرحمن الرحیم
این روز و شب ها داغ و مصائب اهل بیت خیلی از مظلومیت های عزیزان مون در فلسطین و لبنان رو تداعی می کنه.
یاد سنگدلی و وحشی گری های صهیونیست ها و در عین حال ترسو بودن شون که فقط سراغ انسان های بی دفاع میرن. که زن و کودک رو می زنند. یاد غصب و اشغال گری. یاد فریادها و اشک و ناله های مظلومان. یاد بی تفاوتی مسلمانان. یاد کودکان مظلوم و یتیم ... .