عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

نظرات  (۱۵۷)

اگه اشتباه نکنم آمار ثبت نام کنندگان کنکور بود و اختلاف 26 درصدی دختران و پسران و تحلیل های بعدش که چرا اینطور شده و چه آسیب هایی داره و ... .

یاد کتابی افتادم که خیلی سال پیش از آیت الله ابراهیم امینی در مورد ازدواج خونده بودم و پیشنهادی که برای ازدواج زود هنگام داده بودند. مضمون راهکار این بود که اجازه بدید دختر و پسری که بناست چند سال بعد از تحصیل با استقلال مالی با هم ازدواج کنند زودتر با هم ازدواج کنند و هر کدوم با خانواده های خودشون باشند تا زمانی که توان استقلال پیدا کنند. با این کار هم از آسیب های نیازهای جنسی و عاطفی حفظ میشن و هم انگیزه و اشتیاق بیشتری پیدا می کنند.

پاسخ:
البته که این راه حل کلی مسئله نیست ولی قسمت بزرگی از مشکل رو حل می کنه. شاید هم تصور من اشتباه باشه ولی گمان می کنم یک بخش بزرگ مشکل تحصیلات دیربازده بودن مالی هست که باعث تاخیر در ازدواج و تشکیل خانواده میشه. و طبیعی هست که خیلی ها با این شرایط جامعه حتی توان و انگیزه ی روانی ادامه تحصیل رو از دست بدند. چون فکر نمی کنم تحمل این همه فشارهای روانی اختلاط و تحریکهای جنسی جایی برای تمرکز روی کارهای فکری و درسی رو برای جوانها باقی بگذاره.
همه ی این ها دوباره برمیگرده به این روایت و فتنه ی بزرگ والدین. فتنه ای که هر چه بیشتر فکر کنیم بیشتر به عمق و وسعت اثراتش پی می بریم.

یکی از لطف های وضعیت آشفته ی پوشش و حجاب این روزها این هست که برای خیلی ها شبهه ی چرایی استفاده از رنگ مشکی و تیره برای حجاب برطرف شد. چون به صورت عملی می تونند تفاوت رو در پوشش های این روزها ببینند.

پاسخ:
رنگ روشن بیشترین انعکاس و عبور نور رو داره در نتیجه تمام جزئیات تا چین و چروک ها و تا عمیق ترین نقاط پوشش که کمترین نور هم بهشون میرسه رو به راحتی قابل مشاهده میکنه. دیگه بگذریم از این که اگر نور زیاد باشه یا پوشش کمی نازک باشه عملا پوشش بی خاصیت میشه.

قالَ الإمام الجواد (ع): مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَهٌ فِی الاْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرْ.

امام جواد (ع) فرمود: هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدین و امانتداری او مطمئن می‌باشید با او موافقت کنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.

«تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9»

پاسخ:
قبلا شبیه این روایت یا شاید همین روایت رو شنیده بودم ولی هیچ وقت به بخش دوم درست توجه نکرده بودم.
قبلا و شاید در مطالب و نظرات همین صفحه یکی از عوامل اصلی مشکلات ازدواج و شرایط امروز جامعه رو پدر و مادرهای جوان ها و به خصوص دخترها می دونستم. حالا که به این روایت برخوردم و بهش فکر می کنم با اطمینان کامل میگم که قطعا یکی از اصلی ترین عوامل وضعیت بحرانی ازدواج و وضعیت آشفته ی چنسی جامعه پدر و مادرها و مخصوصا والدین دخترها هستند.

چیزی که در مرتبه ی اول از این روایت به فکر بنده رسید این هست که نیازهای طبیعی جهت دهنده ی زندگی مردم عادی هستند. حالا اگر یکی از اساسی ترین این نیازها رو به ملاک های باطل گره زدیم، یک فتنه و آزمایش سخت در مقابل پای اون شخص قرار خواهیم داد. نتیجه این که خیلی از جوانهای ما برای پاسخ دادن به نیاز طبیعی شون ناچار میشن دین رو از اولویت زندگی شون خارج کنند و ملاک های باطل مورد پذیرش جامعه و والدین دخترها براشون میشه اولویت اصلی زندگی. حالا فکر می کنید اگر در جایی این ملاک های باطل با دین داری و تقوا و امانتداری به تعارض رسیدند، کدوم فدای دیگری میشه؟ ملاک های باطل یا بهتره بگیم پاسخ به نیاز طبیعی فدای دین میشه یا بالعکس؟ و گمان می کنم این هست اون فتنه و فساد بزرگی که مورد نظر حضرت هست.
چنین فتنه ای زهاد و عباد و مردان بزرگ خدا رو در طول تاریخ تا به امروز به زمین زده و دین شون رو نابود کرده. حکایت برصیصای عابد و داستان ها و روایات و حکایات دیگه در این زمینه زیاد هست. حالا فرض کنید که ما این فتنه رو در ابتدای مسیر دین داری و بندگی خدا بر سر جوانهایی بیاریم که هنوز ذره ای از تقوا و یقین و صبر چنین مردانی رو کسب نکردند. اضافه کنید هجوم فرهنگی دشمن و ترویج فرهنگ فاسد غربی رو که به عنوان راه جایگزین برای رفع نیاز طبیعی این جوان ها داره عرضه میشه. انتظار نتیچه ای به غیر از نتیجه ی امروز جامعه رو باید داشته باشیم؟

بسم الله
کسی که در اجزاء کوچکتر اجتماع به اخلاق و عادتی متصف شد در اجزاء بزرگتر جامعه هم مستعد بروز همان اخلاق و عادت می شود. و همینطور اگر در اجزاء کوچکتر ویژگی ای را از دست داد در اجزاء بزرگتر هم نسبت به حفظ و کسب آن ویژگی بی تفاوت تر می شود.
اگر بچه ای با کرامت تربیت شد و این کرامت و بزرگواری جزئی از شخصیت خانوادگی او شد در جامعه نیز استعداد بیشتری برای حفظ کرامت و بزرگواری دارد.
اگر زن یا دختری در خانواده مورد بی توجهی بود و این بی توجهی برایش عادی شد در جامعه نیز طرد شدگی و بی‌توجهی برایش آسان تر خواهد بود. در نتیجه شکستن هنجارهای حیاء جامعه برایش آسان تر می شود.
اگر برای مرد یا پسری در خانواده بی احترامی و تحقیر عادی شد در جامعه و در راستای امیال و خواسته هایش شکستن هنجارهای شخصیت و حرمت جامعه راحت تر خواهد بود.

پاسخ:
اگر در جامعه ای منافع و امیال شخصی اولویت پیدا کرد و اخلاق و هنجارهای اجتماعی به حاشیه رفت به مرور نه تنها اجزاء کوچکتر متلاشی می شوند و جایی برای انتقال و رشد و تمرین ویژگی های متعالی شخصیتی وجود نخواهد داشت بلکه هنجارهای آن جامعه و به مرور خود جامعه از بین می رود. چون انسان ها برای کسب منافع در کنار هم جمع می شوند و اگر منافع اجتماعی تبدیل به آسیب شد جمع شدن منفعتی ندارد.

در صحبت هایی که حاج آقا شنبه قبل از منبر داشتن در پاسخ سوال یکی از علماء به صراحت گفتند که مقبولیت یا عدم مقبولیت یک نفر ملاک نیست و تنها تشخیص بر اصلح بودن شخص کافیه. پس دیگه بازی اصلح و صالح مقبول و ... رو نخوریم و لیستی و درهم رای ندیم.

اگر کسی خواست تفاوت سخنرانی ها و منبرهای دیگه رو با منبرهای اساتید اخلاق و عرفان متوجه بشه منبر امشب حاج آقا رو گوش بده.

خیلی ها عالمند و منبرهای خیلی پرباری هم دارند ولی لزوما منبرها و صحبت هاشون حرکتی در مخاطب ایجاد نمی کنه. ولی استاد و عالم اخلاق با صحبتش هم پامنبری ها رو سیر الی الله میبره.

واقعا باید به اعترارض و نارضایتی خانم های بی حجاب حق داد.

سال هاست با صدا و سیما و ماهواره و اینترنت و شبکه های اجتماعی داره بی حجابی تبلیغ و تطهیر میشه. فرهنگ و اعتقادات و ذهنیت های مردم قدم به قدم آلوده میشه.

سال هاست که یک عده قلیل مسئولین و خواص و یک عده مفسدین سرمایه دار دارند وقیحانه فرهنگ فاسد غربی و مادی گرایی و لذت طلبی و فساد رو قدم به قدم بین مردم ترویج میدن.

سال هاست با بی توجهی مسئولین، با کمک قوانین پشتیبان سرمایه داری و سیاست های فاسد سرمایه داری قدم به قدم هر روز دارند به ابزارها و ملزومات دین داری و اعتقادی مردم آسیب می زنند.

یک بار مسکن و شکل اسلامی مسکن، حریم مسکن و در نهایت با بی توجهی به احتکار و سوداگری سرمایه دارها و تبدیل مسکن و زمین به کالای سرمایه ای خود مسکن و زمین رو از مردم میگیرند.

یک بار با زرق و برق و تبلیغات و روش های فاسد سرمایه داری پوشاک و مدهای رنگارنگ و لوازم آرایشی و عمل های زیبایی و انواع زینت و زیورآلات رو وسیله ی پر کردن جیب سرمایه دارها می کنند. و با خیانت پوشاک و ابزار پوشش اسلامی رو وسیله ی سوداگری خودشون می کنند.

یک بار شغل و وسیله ی کسب معاش میشه وسیله ی سوداگری سرمایه دارها و به انحاء مختلف هر روز مسئله ی شغل و معاش رو بازیچه ی کسب سودهای خودشون می کنند.

یک بار با بی توجهی و عدم نظارت بانک های فاسد رو بر سرمایه های مردم مسلط می کنیم تا ارزش سرمایه و دارایی مردم رو از بین ببرند. تا ربا و حرام رو وارد زندگی های مردم کنند.

...

خلاصه این که سال هاست با ابزارهای مختلف و ذره به ذره داره خطوات شیطان پیش میره. حالا بعد از این همه سال یک عده اومدن میگن خانم حجاب سر کن. خب اون خانم با خودش میگه من که تا دیروز 80 درصد موهام پیدا بود حالا چرا بخاطر این یک ذره ی باقی مونده کسی حق داره به من چیزی بگه؟

پاسخ:
سال ها بی توجهی قانونی و اتنظامی به بی حجابی و سال ها تامین امنیت بی حجابی و بی عفتی های این گروه از زنان و جلوگیری از مواجه شدن با عکس العمل طبیعی اعمال شون و تامین امنیت نامشروط شون باعث شده فکر کنند که کسی چه حقی داره در مورد پوشش من اظهار نظر کنه؟ باعث شده تعجب کنند که مگر تبرج من جز جلب توجه و دوستی و ... ممکنه اثر دیگه ای هم روی نامحرم بگذاره؟ خب اونم که هر کسی که ناراحته نگاه نکنه مگه مجبوره؟!

یکی از ایرادهای نگاه های عوامانه به مسائل اجتماعی نگاه جنسیتی و یک جانبه هست.
برای یک عده وقتی صحبت از حجاب میشه صرفا نگاه از جانب زن مطرح هست. با همین نگاه خیلی ها به خودشون حق میدن که پوشش های نامناسب داشته باشند، که آرایش و زینت کنند و دلبری کردن رو حق خودشون می دونند. این خیلی ها متاسفانه قشر به ظاهر مذهبی رو هم در بر میگیره. با همین نگاه خیلی ها که شاید مسئولین امر هم باشند عمق مشکلات حاصل از وضعیت حجاب رو درک نمی کنند. شاید با خودشون همینطور میگن که حالا تا دیروز نصف موهای خانم پیدا بوده حالا بقیه ش هم پیدا باشه چه ایرادی داره؟ ... .

برای این که عمق مشکلات ناشی از حجاب رو درک کنید این بار که میرید تو خیابون ها به جای نگاه کردن به پوشش خانم ها به چشم و نگاه های آقایون اطراف اون خانم دقت کنید. به حرکات و حرف های آقایون در مقابل اون خانم دقت کنید. به وضعیت طلاق نگاه کنید. به گستردگی روابط نامشروع نگاه کنید. به آمار سقط جنین نگاه کنید. به تعداد پرونده های مسائل ناموسی نگاه کنید. به افزایش تجاوز و ناامنی و اعدام های متجاوزین نگاه کنید. همه ی این ها و خیلی مسائل دیگه رو نگاه کنید و تازه می فهمید که این ها فقط بخشی از کوه یخی هست که بیشترش برای ما قابل دیدن و قابل فهم نیست.

این که امر به معروف و نهی از منکر حجاب رواج پیدا کرده خیلی خوبه. خدا خیرشون بده کسانی که این کار رو می کنند.

اما این که حجاب فقط به پوشش سر و یا برهنه نبودن بدن کاهش پیدا کرده واقعا بده.

اغلب تذکرها متاسفانه متوجه پوشش سر شده و کسی به پوشش های بدن نما و لباس های تنگ کاری نداره. در صورتی که پوشش های تنگ و بدن نما تفاوتی با برهنگی ندارند. فقط حکم یک رنگ روی بدن رو دارند. اون هم که به لطف بی ضابطگی و بی قانونی عرضه و فروش پوشاک لباس های تنگ با رنگ بدن داره کم کم رواج پیدا می کنه.

باز هم میگم البته دست تمام کسانی که تذکر میدن درد نکنه ولی واقعا پوشش سر در مقابل این پوشش های بدن نما و بعضا کوتاه هیچ هم نیست.

البته درسته که کاری هم نمیشه کرد. طرف با شلوار بدن نما اومده تو خیابون حالا بهش تذکر هم داده بشه مثل روسری افتاده که نیست که دوباره سرش کنه. باید قانون و برخورد قانونی براش وجود داشته باشه. ولی این که چیزی هم گفته نشه برای یک عده جا میوفته که پس فقط یک روسری سر کنیم و بقیه ش مهم نیست یا اینکه حجاب یعنی فقط پوشش سر و بدن و شکل و حتی اندازه ش مهم نیست.

پاسخ:
فکر می کنید اگه یک روز رنگ زدن بدن مد بشه و تمام زنان و مردانی که مثلا با شلوارهای بدن نما بیرون میان جای شلوار پوشیدن خودشون رو رنگ کنند تفاوتی در ظاهرشون ایجاد میشه؟

قبلا خیلی مطمئن نبودم ولی الان با اطمینان بیشتری می تونم تصور کنم که خیلی از رسومات پوچی که گره به زندگی ها می اندازه و انداخته، رسم های اشرافی و بی حکمتی هستند که توسط اشراف و برای جدا کردن شون و بالاتر نشون دادن شون از مردم عادی به وجود اومده و کم کم تبدیل به ابزاری برای تفاخر و تبرج و خودنمایی شده و تا دل مردم عادی هم پیش رفته.

ارثیه ی شوم نظام های پادشاهی و اشرافی و بالاخص پادشاهی ملعون بریتانیا که همچنان هم در حال تفاخر و تبرج و ترویج این رسومات پوچ هست. همچنان از طریق فیلم ها و به خصوص انیمیشن ها و کارتون های کودکانه در حال انتشار این بیماری فرهنگی هست.

تو منطقه ای که هستیم معمولا میشه جدیدترین مدهای بی حجابی رو دید. مدها و مدلهایی که مشخصا سازماندهی شده و با برنامه در حال رواج هستند. حالا یا با هدف ترویج بی حجابی و برهنگی و ایجاد فساد اجتماعی و فرهنگی و یا صرفا با اهداف اقتصادی در حال رواج هستند.

لااقل برای من قابل درک نیست در چنین سرمایی کسی صرفا برای تبرج با این پوشش ها بیرون بیاد. یکی با یک بلوز دامن نازک که تا زانو بود و بدون شلوار اومده بود. یکی دیگه با شلواری چنان تنگ و نازک که از بالا تا پایین پاش تمام پیدا بود. امروز هم دختر خانمی رو دیدم که با بافت مشبک خیلی باز اومده بود تو خیابون طوری که از فاصله ی دور هم بدنش دیده میشد.

و البته که از این موارد زیاد هست. اما مسئولین بعد از این همه مدت چه کار کردند؟ لااقل با شبکه های مدلینگ برخوردی صورت گرفته؟ مشخصا خیلی از این خانم ها پول می گیرند که با این پوشش ها در خیابون ها ظاهر بشن. اصلا به خودشون زحمت دادن که لااقل در مناطقی که مزون ها و عرضه ی پوشاک زنانه مد روز هست مثلا گشت نامحسوس بگذارند؟ که این مواردی که زیاد هم هستند رو ریشه یابی و برخورد کنند؟

 

اون نماینده ای که طرح های اساسی رو بخاطر جو رسانه ای (قبول ندارم که این جو مردمی باشه) مقابلش با هر ترفند و بهانه و به هر شکلی عقب می اندازه مطمئنا اگر دوباره انتخاب بشه عملکردش ضعیف تر میشه. کسی که از غیر خدا ترسید و از خدا نترسید روز به روز فاسدتر میشه و اصلاح نمیشه. گول القاب و برچسب ها و ظاهرسازی ها رو نخوریم. چه بسا همون که به خودش میگه انقلابی و پایبند به اصول و ... از همه فاسدتر باشه. باید روی عملکردها دقت کنیم وگرنه ما هم در کم کاری ها و ضعف ها و حرام هایی که براشون نوشته میشه شریکیم.

یک عده از خانم های بی حجاب وقتی با مردهایی که ظاهر شرعی دارند روبرو میشن حیاء می کنند و کمی حجاب شون رو اصلاح می کنند. این تعداد طبق تجربه خودم خیلی هم زیاد هستند شاید بشه گفت اغلب همین طورند.

مواردی از همین خانم ها دیدم که تا ندیده بودم باور نمی کردم که کسانی با این ظاهر و پوشش و وضعیت حجاب هم ممکنه از من نوعی حیاء کنند و سعی کنند پوشش شون رو اصلاح کنند.

 

اما در مقابل یک گروهی که در اقلیت هستند هم وجود داره.

پاسخ:
کنار پیاده رو بین دو باغچه ایستاده بودم. به باغچه جلوییم چسبیده بودم که پشت سرم راه برای رفت و آمد باشه ولی از جلوم راهی نبود. دیدم یک خانم با پوشش نامناسب که چند دقیقه پیش وارد مغازه ای چند متر جلوتر شده بود داره میاد سمت من. جلوتر از من روبروی در مغازه یک دو نفر خانم ایستاده بودن و راه بود و پشت سر من هم راه بود ولی در کمال تعجب با بی خیالی اومد چسبیده به من از بین من و درخت تو باغچه رد شد و رفت.

ایستگاه خالی بود رفتم همون جلوی نیمکت نشستم. یکی دو نفر مرد های مسن کنارم نشستن و جلوتر از اونها دو نفر خانم نشستن. یک خانمی با پوشش بدی اومد یک مقدار دنبال جایی برای شارژ کارتش چرخید و دوباره برگشت جلوی ایستگاه. جلو جایی که خانم ها نشسته بودن جا زیاد بود و بین من تا لبه نیمکت هم شاید سی سانت یا بیشتر جا بود که به زحمت کسی جا میشد بشینه. اما این خانم دقیقا همونجا رو برای نشستن انتخاب کرد. من نگاهم به طرف مقابل بود منتظر اتوبوس که این خانم نشست ولی به قدری به من نزدیک بود که گمان کردم گرمای بدنش رو حس می کنم. همون لحظه هم اتوبوس رو از دور دیدم و بلند شدم رفتم.

شب بود و خیابون ها و ایستگاه شلوغ بود. موقعی که رسیدم طبق معمول کل نیمکت های ایستگاه رو خانم ها نشسته بودن و حتی به پیرمرد و پیرزن های اطراف هم جا نمی دادن. شاید ده دقیقه یک ربعی سرپا بودم تا تقریبا یک طرف نیمکت خالی شد و یک عده سوار اتوبوس ها شدن. دو سه نفر آقایون نشستن ولی یک نفر خانم هنوز بین شون بود. با وجودی که خسته بودم و بین شون جا زیاد بود نرفتم تا این که اون خانم هم بلند شد و رفت. رفتم سمت راست آقایی که یک کیف کنارش گذاشته بود نشستم و بعدش هم خانم ها بودن. حتی اگر کیف هم نبود جا برای یک نفر دیگه نبود اما با این حال یک خانمی که تازه رسیده بود با بیخیالی و بی حیایی تمام بدون توجه به آقایون و کیف اومد خودش رو بین ما جا کرد. به قدری بدم اومد از بی حیایی اون خانم که با عصبانیت همین که نسشت پا شدم رفتم.

اتوبوس شلوغ بود. هم قسمت خانم ها و هم آقایون. درب جلو جا نبود از درب وسط سوار شدم. کم کم جابجا شدم. رسیدم به صندلی روبروی در و دستم رو گرفته بودم به صندلی. یک پسر جوونی پشت سرم بود که با کوله ی دستش چسبیده بود به من. ایستگاه بعدش که اتوبوس ایستاد دیدم این بنده خدا به زور داره خودش رو سمت چپ بین من و میله های حائل قسمت خانم ها جا میکنه و از پشت سر هم یکی چسبیده بود به من. توجهی نکردم فکر کردم کسی سوار شده و ایشون هم داره جا باز می کنه. یک مقدار گذشت و این نفر پشت سری همین طور به من چسبیده بود. نمی دونم برگشتم ببینم چرا سوار شدن خانم ها تموم نمیشه یا صدای خانم از نزدیک شنیدم. خلاصه نگاه که کردم دیدم اونی که از پشت به من چسبیده بود یک دختر جوون بوده و اون بنده خدا هم برای همین داشته خودش رو به زور جا میداده اون گوشه. دیدم همین یک نفر اومده تو قسمت آقایون و جلوش هم حداقل سه چهار نفر دیگه جا هست. از بی حیائی و بی خیالیش خیلی عصبانی شدم. با همون عصبانیت بهش توپیدم. اولش با پررویی جواب داد ولی بعدش که عصبانی تر شدم شاید ترسید و دیگه چیزی نگفت و رفت جلوتر. البته چند دقیقه بعدش که آروم شدم پشیمون شدم و با خودم گفتم شاید عمدی نبوده و نباید آبروش رو می بردم ولی دیگه ندیدمش که عذرخواهی کنم.

داشتم برمی گشتم سمت خونه. پیاده روی خیابون اصلی بودم. دو تا دختر به ظاهر نوجوون با پوشش بدی شاید چهل پنجاه متر جلوتر داشتن هم جهت با من می رفتن. یکی شون روسری که نداشت هیچ شلوار هم ظاهرا نداشت و با یک دامن مشکی نازک که به پایین پاش هم نمیرسید اومده بود بیرون. با این وجود یک دستش رو بالای دامنش گرفته بود و دامنش رو گرفته بود بالا. همینطور داشتم می رفتم گاهی روبرو رو نگاه می کردم که از همون دور دیدم این دختر داره همینطور دامنش رو بیشتر می کشه بالا! دید به جلوشون نداشتم به همین خاطر چند لحظه طول کشید تا دیدم یک جوون شاید دانشجو با سر پایین انداخته از روبروشون اومد و از کنارشون رد شد.

موارد این چنینی زیاد هست. مثل خانم هایی که وقتی به سه چهار متری نامحرم میرسن یهویی تصمیم میگیرن شالشون رو کامل باز کنند تا بعد مثلا مرتبش کنند. یا اونهایی که خط 1 مترو سوار شدن می دونن تو بعضی از ایستگاه ها خود مرد ها تو قسمت آقایون با زور روی همدیگه سوار میشن ولی با این وجود اغلب اوقات تو همون شلوغی دو سه نفر به بالا خانم ها هم با بی خیالی حضور دارند. کلا از مترو حرف نزنیم بهتره چون به مراتب وضع مترو خیلی بدتر از اتوبوس هاست.

بگذرم این ها فقط نمونه بود. برای کسانی که فکر می کنند آزار خانم ها فقط به پوشش نامناسب ختم میشه و اگر کاری نداشتیم کم کم عادی میشه. نخیر از این خبرها نیست. خطوات شیطان هست و این جماعت از شما راضی نمیشن مگر این که به دین خودشون باشید. به قدری زن رو ارزان می کنند که هیچ مردی از حرام در امان نباشه و به قدری تبرج و حلوه گری رو زیبا و دلپذیر جلوه میدن که هیچ دختر و زنی از کیدشون در امان نباشه.
اگر امروز مسئله ی پوشش رو رها کردیم فردا برای مسائل جدی تری مجبور به مقابله هستیم. مثل حال و روز این روزهای کشورهای غربی که مجبورن برای بچه های معصوم شون با قانون بجنگند.

نوشته بود:

"در تمام جهان مردان مخالف حجاب هستند و نام آن را حق زن می گذارند، اما در واقع برهنگی حق زن نیست بلکه اضافه حقوق مردان است."

 

یک مسئله ای که این روزها به بهانه بحث حجاب زیاد تکرار میشه و ندیدم تا به حال کسی باهاش مقابله کنه و پاسخی بده عباراتی شبیه به عبارت بالاست. که بی حجابی و برهنگی زنان رو یک امر مثبت برای مردان معرفی می کنه. درسته منظور مردان هوس باز هست ولی اونچه که باب میل مردان هوس باز هست، باب میل زنان هوس باز هم هست. و همون قدر که چنین هوس بازی هایی برای زن مخرب هست برای مرد هم هست.

 

هر قدر که مسائلی مثل تجمل گرایی و چشم و همچشمی کردن ها و مسابقه ی زیبایی و ... برای زنان اضافه حقوق هست و در ظاهر به نفعشون هست، همون قدر برهنگی و بی حجابی هم اضافه حقوق برای مردان هست!

هر قدر که هر روز غذاهای فست فودی و شیرینی جات و نوشابه و ... دادن به بچه ها اضافه حقوق شون هست و باب میل شون هست همون قدر مسائل بالا هم به نفع زن و مرد هست.

این که آدم مدام برای خودش چیزهایی که بهشون تمایل داره رو تلقین کنه شبیه رویابافی نیست؟ چرا بهش میگن مثبت نگری؟

در تعالیم اسلامی چنین چیزی داریم؟ حسن ظن به خدا داریم که منطقی هم هست ولی این که هر کسی همه چیزهای باب میلش رو برای خودش بخواد و یک اسم قشنگ هم براش بذاره واقعا خودخواهانه نیست؟ نفس پرستانه نیست؟ نفس فربه کن نیست؟

البته حسن ظن به خدا داشتن هم در نظر بعضی ها همین هست. این که هر چیزی که باب میلمون هست رو از جانب خدا هم گمان و انتظار ببریم! اما حسن ظن داشتن به خدا بیشتر شبیه تسلیم بودن در مقابل تمام صفات خداست. چه حکمت باشه و چه رحمت. یعنی راضی و بلکه مشتاق بودن به اونچه که خدا برای ما تقدیر کرده. دقیقا در نقطه مقابل به اصطلاح مثبت نگری روانشناسی که میل "من" رو مقبول میدونه حسن ظن به خدا میل خدا رو مقبول معرفی می کنه.

اگرچه انسانی که عاقل باشه می دونه اونچه که خدا براش بخواد بهتره از اونچه که خودش میخواد.

بسم الله الرحمن الرحیم

کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى

حقا که انسان سرکشى مى ‏کند همین که خود را بى ‏نیاز پندارد

 

کاد الفقر ان یکون کفرا

نزدیک است که فقر منجر به کفر شود

پاسخ:
عبارت اول آیات قرآن هست و عبارت دوم روایتی از پیامبر ص.
دو عبارت به ظاهر مقابل هم هستند. یکی از طغیان انسان در اثر بی نیازی میگه و دومی از کفر در اثر فقر و نیاز میگه.
اما در واقع هر دو دارند یک حقیقت رو بیان می کنند. اون احساس بی نیازی که باعث طغیان انسان در مقابل خالق میشه در واقع احساس بی نیازی از خداست. اون فقر و نیازی هم که باعث کفر میشه، فقر و نیازی هست که به غیر خدا بسته میشه و از خدا بریده میشه. وگرنه فقر الی الله لازمه قرب به خداست.
البته گاهی هم فقر به خدا هست منتها نه اون خدایی که باید باشه بلکه خدایی که نغوذ بالله در خدمت امیال خودمون تصورش می کنیم. یک خدایی شبیه غول چراغ جادو.

این که استغنای ظاهری باعث ایجاد غفلت از خدا بشه چیز عجیبی نیست. اما این که فقر باعث غفلت از غنی مطلق که خداست بشه واقعا عجیبه.
مگر این که ریشه این احساس فقر رو در چیزی فراتر از نیاز حقیقی ببینیم. مگر این که چشم انسان به دست غیر برای رفع نیاز دوخته بشه. و این نیست جز بخاطر تبرج (به معنای عام) اغنیاء.
یک بار انسان گرسنه هست و چیزی جز نان خشک نمی بینه و به همون هم قانع هست و شاکر خدا. اما یک بار انسان گرسنه با بوی هواکش انواع کبابی، اغذیه و رستوران ها که عامدانه به داخل پیاده رو هدایت میشه و دیدن انواع غذاها از پشت ویترین ها و عکس ها و میزهای غذاخوری پشت شیشه رستوران ها و ... مقابل میشه و با گرسنگی تحریک و تهییج شده به سمت همون ها هدایت میشه.
چیزی که در جامعه ی ما و در جوامع سرمایه داری امروزی بیشتر باهاش روبرو هستیم نوع دوم فقر و نیاز هست. فقری هست که به واسطه ی انواع تبرج ها هر روز و هر لحظه تحریک و وسوسه میشه. که حتی ایجاد فقر کاذب می کنه. که انسان رو از نیاز حقیقی خودش و بی نیاز کننده حقیقی غافل و به سمت نیازهای کاذب، تهییج و تحریص شده و بی نیاز کننده های کاذب اما بزک شده هدایت می کنه. ولی آیا انسان فریب خورده رو هم رها می کنند؟ نه، با شکل و رنگ و بو و تعریف و بزک و تبرج های جدید دوباره گرفتارش می کنند. گرفتار یک نیاز کاذب جدید، یک هیجان و حرص و وسوسه ی جدید.
بدتر این که گاهی حتی نیاز حقیقی انسان رو هم برطرف نمی کنند. بلکه با تبرج انسان رو به سمت پاسخ های کاذبی که خودشون بزک و طراحی کردند هدایت می کنند. و انسانی که در دام نیاز کاذب و پاسخ های کاذب افتاد به همین سادگی توان رهایی نداره. چون هر لحظه با تهییج و تحریص نیاز و با وسوسه و تحریک تبرج مقابل هست و هر بار از سیری و بی نیازی خبری نیست پس مجدد در دام میفته ... .

امروز فهمیدم واقعا به درد امر به معروف و نهی از منکر نمی خورم. لااقل از نوع گذری و برای غریبه و مخصوصا جنس مخالف.

پاسخ:
اولی که اصلا محلم نذاشت. مثل کسی که مزاحم شده باشه برخورد کرد و رفت:)
دومی که دو نفر بودن ایستادن ولی از شدت استرس و افت قند خون و ... خودم هم نفهمیدم چی گفتم.
خلاصه که هر کسی به درد این کار نمیخوره. یک آدم اجتماعی تر و رودارتری میطلبه. یکی که حضور ذهن و تمرکز داشته باشه که بتونه درست حرف رو برسونه.
درنهایت هم نتیجه و هدایت دست خداست. ان شاءالله خدا کاستی ما رو براشون جبران کنه و هدایت بشن.

وقتی از صفات بشر و آدم های اطرافمون حرف می زنیم خیلی فرق داره با وقتی که صحبت از صفات الهی یا صفات انسان های متصل به خدا هست.

پاسخ:
صفات ما نقصان داره. کامل نیست. پس بود و نبود داره. پس قضاوت پذیره. صفات ما از ما جداست و جزئی از وجودمون نیست. یک آن هست و آن دیگه ممکنه نباشه.
اما صفات الهی جزئی از وجود خداست. از وجود خدا نشأت گرفته. فعل خدا تعریف اون صفات هست. پس اشتباه نکنیم فعل خدا قضاوت پذیر نیست.
وقتی میگیم خدا صادق هست فرق داره با وقتی یکی از خودمون رو صادق معرفی می کنیم. صدق خود فعل خداست ولی فعل ما باید سنجیده بشه تا صدقش پذیرفته بشه یا نه.
فعل ما باید به کلام، امر و نهی و فعل خدا و منسوبین به خدا عرضه بشه تا مورد سنجش قرار بگیره. تا بگن فلانی فلان صفت رو داره یا نداره.
فعل خدا و اولیاء خدا اما تعریف خود صفات هست. حتی اگر با تمامی تعاریف و تصورات ما از اون صفات تفاوت داشته باشه اون فعل تعریف همون صفت هست.

اما ما گاهی از روی عادت خدا و اولیاء خدا رو هم قضاوت می کنیم. نغوذ بالله فلان امر خدا، فعل خدا و عمل معصوم علیه السلام چه حکمتی داشت؟ منصفانه بود؟ عادلانه بود؟ و ... . انگار نه انگار که تعریف و ملاک ما از این صفات از خود فعل خداست. انگار حقیقتی جز خدا هم هست که ما نغوذبالله خدا رو با اون بسنجیم. نه هر چه هست خداست و دیگر هیچ نیست. هر چیز دیگری مخلوق خداست.

اسم رحمت عام خدا رو گذاشتیم علم، قوانین طبیعت و ... و رحمت خاص خدا رو اعجاز.

همون ها هم اعجازند ولی بخاطر تکرارشون فکر می کنیم قانونند و ثابت تا وقتی که با کفران شون غضب خدا نقض شون کنه! اون موقع کم کم غضب خدا برامون عادی میشه و فکر می کنیم علوم و قوانین جدید کشف کردیم! بیماری های جدید، تصادفات و حوادث جدید، بلایای جدید و ... . براشون اسم و رسم های آکادمیک و علمی هم میذاریم که کسی فکر نکنه در مقابلشون ذلیل و ناتوانیم.

قبلا جایی بحث و صحبتی برای تبیین و توضیح نظر قبل بود که خواستم اینجا هم ثبت بشه. ان شاءالله که مفید باشه.

پاسخ:
قبلا جایی گفته بودم که غیرت مرد بیشتر به اون چیزی تعلق میگیره که مورد نیاز و اهتمام و توجه خود زن هم باشه. یعنی اگر زنی نسبت به حفظ خودش از نامحرم بی نیاز  و بی توجه و بی قید بود این باعث میشه کم کم غیرت مرد هم کم بشه. این موضوع رو در سایر شئون زندگی مردم هم می تونید ببینید. توجه و علاقه نشان دادن و ابراز نیاز و اهتمام زن ها در زندگی های مختلف رو نگاه کنید و بعد ببینید چه تاثیری در جهت گیری همسران شون داره. مثلا در خیلی از زندگی ها بخاطر تمایل و توجه زن ها به تجملات، مرد به سمت کار بیشتر و گاهی پول های شبهه ناک و حرام میره. چرا؟ به خاطر همون تمایل مرد به احترام و عزت داشتن. به خاطر همون غیرت و قوامیتی که خدا در وجود مرد نسبت به زن قرار داده که باعث میشه به هر امری زن ابراز نیاز و توجه کنه مرد به همون امر و رفعش اهتمام و توجه کنه.
در نقطه مقابل هم همینطور هست. حیاء زن هم بیشتر متوجه اون امری هست که مورد خواست و توجه مرد باشه. یعنی اگر مردی تمایل و خواستش در جهت بی حجابی و تبرج زن بود کم کم حیاء زن هم کم میشه. و این هم در سایر شئون زندگی های مردم نمود داره. از عمل های زیبایی عجیب و غریب تا توجه های افراطی بعضی خانم ها به آشپزی و شاغل شدن ها تا حتی بچه نیاوردن ها خیلی ها اثر همین برآورده کردن خواست و تمایل مرد هست. چرا؟ به خاطر همون تمایل زن به توجه و محبوب بودن. به خاطر همون محبت و انسی که خدا در وجود زن نسبت به مرد قرار داده که باعث میشه خواست و تمایل مرد مورد اهتمام و احترام زن قرار بگیره و از بر زمین ماندنش حیاء کنه.
فقط هم مثال های منفی رو در نطر نیاریم. مثال منفی از هر دو طرف گفتم چون معمولا برای مایی که در جامعه مذهبی هستیم منفی ها غیر عادی تر و نمایان تر هستند ولی به شدت در جامعه ی ما مثال های مثبت این اثرگذاری ها بیشتر هست. الی ماشاءالله دیدم و می شناسم که غیرت و حیاء زن در جهت مثبت و در جهت رضای خدا روی هم اثرگذار بودند و یکدیگر رو تقویت کردند.

اما این دو هیچ کدوم مقدمه یا نتیجه دیگری نیستند. بلکه اگر زندگی بر پایه عقل و حجت باشه و مسیر با عشق و محبت انتخاب شده باشه، این ها در سطح عامه بر همدیگر حتی اثرگذار هم نیستند. البته اثر منفی نمی پذیرند وگرنه ممکنه اثر مثبت از عامه مردم بگیرند. چرا؟ چون برای حیاء زن توجه و محبوبیتی بالاتر و برای غیرت مرد عزت و شرفی بالاتر هم وجود داره. چون چنین زن و مردی از حب نفس عبور کردند و خدا، معصومین و اولیاء الله و رضایت اونها براشون از هر چیزی شیرین تر و محبوب تره. از حیاء یا غیرت بالاتری اثر می پذیرند. ما هم هر قدر از نفس عبور کرده باشیم و به معرفت و حب خدا و اولیائش بیشتر رسیده باشیم کمتر تحت تاثیر غیرت یا حیاء دیگران هستیم و بیشتر تحت تاثیر حیاء یا غیرت خدا و اولیائشیم. ولی برای عامه مردم اثرگذاری اجتماعی این دو بر هم پررنگ تر هست. چه اثر مثبت و چه اثر منفی. اگرچه که مقدمه از جای دیگری هست. مقدمه حیاء زنان و غیرت مردان از فطرت و خلقت الهی هست.

داشتم برمی گشتم خونه. از خیابون که رد شدم یک خانم محجبه جلوم بود.

پاسخ:

اینجور مواقع اگر کاری نداشته باشم دلم نمی خواد جلو بزنم ولی چون معمولا از بقیه تندتر راه میرم میگذرم و میرم. این بار قدم هام رو آهسته کردم. همون ابتدا خانم برای صدقه دادن به پیرزنی ایستادن و من بهشون رسیدم ولی دوباره گذاشتم جلو بزنن و یه قدری فاصله بیفته که ایجاد مزاحمت نشه.

همین طور که می رفتم با خودم فکر می کردم چرا دارم این کارو می کنم. مسیر نسبتا پر رفت و آمدی بود و خانم های به اصطلاح بدحجاب هم زیاد اما من کمتر از روزهای قبل از حضورشون اذیت یا حتی آگاه می شدم. امروز آرامش بیشتری داشتم. کمتر حواسم به اطراف و خانم های بدحجاب مسیر بود و با آرامش بیشتر و تلاش کمتری ازشون چشم می پوشوندم. چه سرم پایین بود و چه بالا همین که اون خانم تو دیدم بود آرامش و امنیت روانی بیشتر بود.

همین طور تو ذهنم در حال مکالمه و توجیه و تقابل بودم که دیدم چقدر این کار شبیه پناه بردن هست. مثل این که یک خانمی بخواد از یک مسیری که مردهای لاابالی هستن عبور کنه. اگر نزدیک یک آقای ظاهرا مقید باشه حتی اگر اون آقا هیچ واکنشی نسبت به متلک ها و حرفهای اونها نداشته باشه باز هم احساس امنیت و آرامش بیشتری داره.


احتمالا کار من و توجیهات بعدش موجه نیست لااقل از یک منظر دیگه. ولی می خوام بگم قطعا حیا و حجاب درست مثل غیرت و تقید باعث امنیت و آرامش جامعه هست. و این دو مکمل همدیگه هستند. اگر یکی نبود قطعا دیگری هم سست و ضعیف میشه و وجود هر کدوم دیگری رو تقویت می کنه. مثل مثالی که گفتم. پس اون خانم محجبه بدونه که با حجابش داره غیرت و تقید مردها رو هم در جامعه و خانواده تقویت می کنه و بالعکس یک مرد با غیرت با تقیدش به تقویت حجاب و بسط حیا کمک می کنه. اما اگر یک روز خانمی خواست حجاب رو کنار بگذاره بدونه که داره پایه های تقید رو هم در جامعه سست می کنه و دیر یا زود یک جایی تنها گرفتار آدم های لاابالی و بی قید میشه. و اگر یک روز مردی خواست تقیدش رو کنار بگذاره بدونه که داره به عفت و حجاب جامعه آسیب میزنه و دیر یا زود کوچه و خیابونی نیست که بتونه با آرامش و امنیت روانی ازشون عبور کنه و هیچ کجا حتی در منزل خودش هم آرامش نمی بینه.

اما متاسفانه بعضی نعمت ها رو تا قفدان شون رو نچشیم قدرشون رو نمی دونیم. البته اگر بفهمیم اشکال کارمون کجاست وگرنه مثل غرب هر روز با استدلال های پوچ بیشتر و بیشتر گرفتار فقدان ها میشیم.

من خیلی اوقات وقتی خانم های محجبه رو می بینم گاهی حتی ناخودآگاه زیر لب همراه با ذکری براشون دعا می کنم. تا اونجایی که می دونم خیلی های دیگه هم که متوجه فقدان نعمت آرامش و امنیت روانی جامعه هستند همین کار رو و احتمالا بیشتر از این رو می کنند. نیاز هست که این اظهار بشه و حجاب و خانم های محجبه به شکل مناسب مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرند. نه به صورت نمایشی و همایشی بلکه در بطن جامعه و به صورت عملی. آدم گاهی کارهای بعضی مثلا فرهنگیون رو که می بینه تعجب می کنه مثل این که با گل و هدیه بی حجاب ها رو مثلا دعوت به حجاب می کنند! البته آگاهی بخشی و کار فرهنگی لازمه ولی هدیه و تحسین و تجلیل برای اونها نیست بلکه برای خانم های محجبه ست.

نقل به مضمون گفتن اگر امروز بنا بود پیامبری مبعوث بشه معجزه این پیامبر فیلم می بود.

با خودم گفتم مگر قرآن معجزه ای برای تمام دوره ها و انسان ها نیست؟ تعجب کردم از این حرف مخصوصا که گوینده یکی از روحانیون مشهور بود.

پاسخ:
حقیقتا این همه به به و چه چهی که برای سینمای غرب میشه رو درک نمی کنم. شاید خیلی در مقام اظهار نظر نباشم ولی همونقدر که دیدم و می بینم واقعا سینمای غرب جز ظاهرسازی چیزی نداره. نمایش اونچه که مخاطب دوست داره ببینه بزرگترین هنر سینمای غرب هست اگر بشه اسمش رو هنر گذاشت. بزرگترین این ظواهر هم زن و بدن زن و لطافت و ظرافت های زنانه هست و بعد از اون قدرت و جلال و بزرگی مرد. گاهی طبیعت و خیلی اوقات هم وهم و تخیل.
همین ظواهر هم خیلی اوقات کاریکاتوری و مسخره بهشون پرداخته میشه. که نشون دهنده تکیه و اصرارشون بر نمایش این هاست.
یک چند تا از فیلم های خوب رو بنشینید و دوباره نگاه کنید و سعی کنید زیبایی های ظاهری فیلم ها رو تو ذهن تون حذف کنید و ببینید چی از اون فیلم باقی می مونه که براتون جذابیت داشته باشه؟ آیا داستان و محتوای اصلی فیلم واقعا به اندازه کافی جذابیت داره که بدون اون ظواهر زیبا و دل انگیز و هیجانات ظاهری هم شما رو جذب کنه؟

اما از نظر محتوا که بن مایه ی فیلم هست اصلا سینمای غرب حرفی برای گفتن نداره. این رو به نسبت آثار میگم وگرنه حتما فیلم های با محتوا هم پیدا میشه ولی همون ها هم فکر می کنم پر از اشکال هست. شاید هم من خیلی ریزبین و حساس هستم ولی غالب فیلم هایی که دیدم حتی فیلم های مشهور پر از اشکالات محتوایی هست.
گاهی این اشکالات برای من به قدری آزار دهنده و توهین آمیز بوده که ترجیح دادم فیلم رو از همونجا رها کنم. بله توهین آمیز یعنی فیلم نامه نویس و فیلم ساز حاضر نشده به شعور مخاطب احترام بگذاره و با ظواهر سعی کرده اشکالات مختوایی رو بپوشونه یا گاهی حتی بدون هیچ تلاشی از کنار اشکالات جدی عبور کرده تا به هر نحوی داستان رو اونطور که می خواسته ادامه بده.

البته این ها به معنای انکار قوت هاشون نیست ولی واقعا اون قوت ها در کنار این اشکالات زیاد جایی برای تحسین ندارند.
اما برگردیم بر سر محتوا که بن مایه اصلی فیلم هاست. محتوایی که همه از داستان ها نشآت میگیره. داستان هایی که اغلب قبل از تبدیل شدن به فیلم نامه خیلی غنی تر و پربارتر هستند. یک بار امتحان کنیم. بریم داستان فیلم های معروف رو بگیریم و بخونیم و بعد مقایسه کنیم با فیلم ببینیم واقعا ارزش کدوم بیشتره؟
بعد باید ببینیم چی یک داستان رو غنی میکنه؟ چی باعث میشه یک داستان دلنشین و شنیدنی بشه؟ چی باعث میشه ارزشش در طول زمان از بین نره و بلکه هر چه بیشتر و عمیق تر بهش پرداخته میشه بیشتر مخاطب رو جذب کنه؟ نمی دونم برای خودم هم این ها سوال هست. ولی فکر می کنم همه این ها برمیگرده به همونجایی که منشأ تمام امیال انسان هست. میل به خدا و کمال مظلق. هر چه جلوه های کمال و حق بیشتر باشه جذابیت هم بیشتر میشه.
یکی از ویژگی های عجیب قرآن هم همین جذابیتی هست که در طول زمان بیشتر و عمیق تر میشه طوری که انسان باهاش انس و الفت میگیره و کم کم نمی تونه ازش دل بکنه. همین طور هست قرآن ناطق. نگاه کنید به داستان کربلا و داستان زندگی سایر معصومین که هر سال که هیچ اگر هر روز هم تکرار بشه برای مخاطب جذابیت داره و هر بار با تکرارش انس و الفت و عمق محبت رو بیشتر می کنه. یا زندگی پیامبران و اولیاء خدا رو ببینیم که بدون هیچ کدوم از اون جذابیت های ظاهری غربی چطور برای مخاطب شیرین و دلنشین هست.

از ارزش اثرگذاری داستان هم بهتره بگذریم که اصلا قابل قیاس نیست.

یکی دیگه از عوارض منیت در مطالب و بسته و کوچک نشان دادن عمل خیر این هست که شخص مخاطب خودش رو محدود به اعمال خودش می کنه. صرفا مصادیق زندگی خودش رو به عنوان عمل خیر عرضه میکنه.

مخاطب در دام قیاس میافته. اگر توانایی عمل به اون مصداق رو داشته باشه دچار همون نگاه بسته و منیت میشه وگرنه دچار یاس و ناامیدی و در دراز مدت نفرت میشه.

نگاه بسته باعث میشه انسان تمام تلاشش برای بندگی رو صرف مصداق و مسیری از کار خیر بکنه که شاید اصلا متناسب با طبیعت و مزاج و شخصیتش نباشه. ممکنه شکست بخوره و ناامید بشه. ممکنه موفق بشه ولی از اون مسیر و مصداقی که می تونست توش موفق تر باشه و باهاش تناسب داشت به کلی باز بمونه. ممکن هم هست که از اون عدم تناسب آزرده و زده بشه و براش ایجاد تنفر کنه.

خانمی از تصمیمشون بر چادری شدن نوشته بودن. از پوششی که قبل از چادری شدن داشتن تعریف کرده بودن. بعد از توصیفات نوشته بودن که هیچ وقت پوشش زننده نداشتند.

جدا از توصیفات ایشون با خودم فکر کردم اصلا خود خانم هیچ وقت می تونه بفهمه که پوششی که داره در نگاه نامحرم چه وصفی داره که بگه پوشش زننده داشته یا نه؟ یا اصلا حتی مگر نظر و نگاه مردها اهمیتی داره؟ یعنی اگر مردی بود که تایید کرد اشکال نداره؟

حقیقت اینه که خیلی از اعمال ما متاسفانه با همین نگاه ها و نظرات به انحراف کشیده میشه. این که در مقابل حکم الهی برای خودمون نظری قائل باشیم اسمش بندگی و دینداری نیست. بنا نیست هر کسی دین خودش رو بسازه، حتی اگر همه مردم تاییدش کنند.

پاسخ:
البته اون بنده خدا هم پوشش سابق خودش رو مطابق دین نمی دونست ولی سابق بر این برای خودش نظری قائل بود.

آخر مجلس که میرسه میگن حاجات رو مد نظر بیارید. مگر بعد از وصف محبوب چیزی جز محبوب و وصالش در نظر میاد؟

همونطور که رفتار مغرورانه زن در مقابل نامحرم باعث میشه که اغلب مردها رفتار محترمانه داشته باشند، رفتار همراه با حیاء مرد در مقابل نامحرم هم باعث میشه که اغلب زن ها خودشون رو جمع کنند و با حیاء برخورد کنند.

حداقل کاری که آقایون باید در مقابل برهنگی و بی حیائی های این روزها بکنند این هست که ظاهر شرعی رو حفظ کنند و همراه با حیاء برخورد کنند. بگذارید اون خانم بدحجاب یا بی حجاب متوجه شرم و حیاء شما از نگاه کردن بشه. این باعث میشه خودشون دچار شرم و حیاء بشن.

این موضوع رو بنده خودم بارها تجربه کردم که صرفا با یک سر پایین انداختن و نگاه نکردن خیلی از خانم های بدحجاب یا بی حجاب دست هاشون میره سمت روسری یا لباس شون و حداقل کمی حجاب شون رو اصلاح می کنند.

پاسخ:
قطعا این حداقل کار هست.
تمام اونچه که برای خانم ها گفتیم در نقطه مقابل برای آقایون هم هست.
آقایونی که مخصوصا همسر یا دختر دارند باید بدونند که توجه و محبت شون به همسر و دخترشون اونها رو در مقابل نیاز به توجه نامحرم و تبرج حفظ می کنه.
فراهم کردن زمینه و ساده گرفتن ازدواج ها بعد از مادران برای پدران هم هست. شاید تو بعضی از خانواده ها حتی بیشتر کار پدر باشه.
دیدم دخترانی رو که بخاطر بی توجهی و کم وقت گذاشتن پدر زندگی شون رو غرق تجملات و مادیات بیهوده کردند و علاوه بر این خواستگارهای زیادی رو از دست دادند.

بسم الله

مسئله مقابله با بی حیائی و برهنگی در جامعه فقط محدود به امر به معروف و نهی از منکر نیست.

تو گاه نوشت های قبلی گفتیم که قطعا نقش زنان جامعه در مقابله با این مسئله خیلی مهم تر هست.

مثلا خانم هایی که همسر دارند یکی از مهم ترین کارهایی که برای مقابله می تونند بکنند خوب همسرداری کردن هست. سازگاری داشتن و بسط آرامش و نشاط در خانواده شون و برای همسرشون هست. چون تنش و ناآرامی های خانواده یکی از مهم ترین دام های افتادن در مفاسد جنسی جامعه هست.

پاسخ:
اگر مرد و زن و دختر و پسر در خانواده از لحاظ عاطفی و روانی تامین شدند و اگر آرامش و نشاط داشتند به مراتب کمتر دچار چنین مفاسدی خواهند شد.
فقط هم این نقش نیست. زنان در نقش های دیگرشون هم در مقابله با فساد موثرند.
مادران که فکر میکنم مسئول اصلی ازدواج ها در زمانه ما هستند با ساده کردن ازدواج ها و با کنار گذاشتن ملاک های مادی و ظاهری و با تعجیل در ازدواج فرزندانشون یکی از موثرترین نقش ها رو در مقابله با مفاسد این روزها دارند.
خواهرهایی که در ازدواج ها نقش دارند همینطورند. و خود دختر خانم های مذهبی که اصلی ترین نقش رو دارند در ساده ازدواج کردن خودشون‌.

خلاصه که فقط مقابله مستقیم راه حل نیست. گاهی باید به هدف تهاجم و گاهی باید به علت ضعف هامون دقت کرد و بعد متناسب با نقش و توان مون مقابله انجام داد.
آرامش و نشاط و ازدواج و ... هم راه مقابله هست. ترویج معنویت و اخلاق و دین و مجاهدت و تبلیغ فرهنگی هم هست. و بله قطعا امر به معروف و نهی از منکر هم بسیار مهم هست ولی فقط اون نیست.

بسم الله

احتمالا یکی از مسائل خیلی تاثیر گذار در قوت حافظه، تامین عاطفی شخص هست.

کسی که مدام با خاطرات و یادآوری های بد و ناخوشایند کلنجار میره به طبع و ناخودآگاه میل به فراموشی داره. مدام خاطرات و حافظه خودش رو سرکوب میکنه و همین طبعا در حافظه فرد تاثیر داره.

پاسخ:
این ناخوشایندی ها در زندگی آدم اغلب بخاطر عدم تایید، تحسین و حمایت دیگران و بالاخص عزیزان آدم هست. یعنی حمایت عاطفی نکردن و یا ضد اون عمل کردن و تکذیب، شماطت و عیب گیری و ... کردن. این ها خیلی از مسائل عادی زندگی رو که حتی قابلیت خوشایند بودن هم دارند رو برای شخص ناگوار و ناخوشایند می کنه.
اغلب ناگواری های زندگی از این دست هست و خیلی کم هستند اتفاقاتی که ناگواری شون از خود اون اتفاق باشه و نه واکنش اطرافیات و عزیزان عامل اون اتفاق.

بالعکس هر قدر حمایت و تامین عاطفی شخص در مسائل مختلف زندگی بیشتر باشه، خاطرات و مسائل خوشایند بیشتری هم برای یادآوری داره و میل شخص هم به یادآوری و مرور گذشته و خاطرات بیشتر هست و حافظه ی شخص هم طبعا بیشتر هست.
این موضوع پاسخ یک مسئله ی دیگه رو هم میده که چرا آدم هایی که بیشتر به خودشون توجه می کنند یا خودخواهند معمولا حافظه بهتری دارند.
یا این که چرا آدم مسائلی که براش اهمیت دارند رو بیشتر و بهتر به خاطر می سپاره تا مسائلی که براش بی اهمیت یا ناخوشایند هستند.

و فکر می کنم تاثیر این حمایت و تامین عاطفی و یا بی توجهی و عیب گیری و شماطت و ... قطعا در سنین نوزادی و حتی در رحم که جنین تحت تاثیر عواطف مادر هست و سنین کودکی که مغز انسان رشد میکنه به مراتب بیشتر هست.
و البته تاثیر حمایت، بی توجهی و تخریب عاطفی در شکل گیری شخصیت و امیال انسان هم در این سنین و در کل زندگی انسان ناگفته پیدا هست.

+ بالاتر از عزیزان و خانواده هامون با تایید و عدم تایید عرف، عقل و وجدان، حق و باطل، اولیاء و علماء، معصومین علیهم السلام و خدا هم مواجه هستیم. هر قدر تایید کننده یا مخالف انسان عزت و وسعت روحی بیشتری داشته باشه تاثیر تایید و مخالفتش هم بیشتر هست.
خوش به حال اونهایی که تایید الهی و تایید معصوم و ولی خدا رو دارند. چه تاییدی شیرین تر و خوشایند تر از این تایید؟ و چنین کسی جه غمی از مخالفت بقیه داره؟
و برای اون کس که تایید مردم رو به قیمت غضب خدا و اولیائش به دست بیاره چه خوشی و آرامشی هست؟ نمودش ثروتمندان و عیاشان افسرده و دائم الخمر هست. اگر تایید غیر حق اثری داشت چرا این همه تلاش برای غفلت و فراموشی باید می کردند؟

حکایت برهنگی های این روزهای زنان، مثل حکایت لات ها و چاقوکش ها و عربده کش های سر چهارراه هاست.

هر دو آرامش و امنیت مردم رو مختل می کنند. هر کدوم به اقتضاء قدرت خودشون. یکی با قدرت نرم و زیبایی و جذابیت های جنسی خدادادی و یکی با قدرت سخت و زور بازو و قدرت خدادادی. یکی آرامش و امنیت روح و روان مردم رو مختل کرده و دیگری آرامش و امنیت جسمی و مالی مردم رو.

پاسخ:
اگر مقابله با مزدور و برهم زننده امنیت وظیفه مردانه باشه به نظرم مقابله با مزدور جنسی و برهم زننده امنیت روانی هم وظیفه ی زنانه ست. لااقل خط مقدم این جهاد در دست زنان هست.
+ همونطور که اگر یک مردی در کوچه و خیابان زنی رو مورد آزار و اذیت قرار داد، مردان دیگه باهاش برخورد می کنند از زنان هم انتظار میره که اگر زنی در کوچه و خیابان آزاری به دیگران رسوند باهاش برخورد کنند. هر کدوم به اقتضاء خودشون.

اون دسته از خانم ها و آقایونی هم که گمان می کنند می تونند با بی توجهی فقط سرشون رو پایین بندازند و زندگی خودشون رو بکنند اشتباه می کنند. چون جامعه ای که ناامن شد قطعا به همه آسیب خواهد زد. تر و خشک نداره. وقتی برهنگی زیاد شد، فحشا و تجاوز هم زیاد خواهد شد و برای متجاوز زن بی حیا و باحیا، برهنه و محجبه فرقی نداره.
اگر امنیت جنسی و روانی جامعه از بین رفت فقط مردان چشم چرون و فاسق به دام این زنان نمی افتند که قطعا خیلی مردان مومن و پاک هم گرفتار فساد این زنان خواهند شد.
...

فقط نعمات نیستن که از دست دادن شون باعث حسرت و پشیمانی میشه. گاهی از دست دادن فرصت یک امتحان و مشکل زندگی هم باعث حسرت آدم میشه.

صبر بر مصیبت و گناه جزء بهترین راه های تقرب به خداست. و از دست دادن فرصت تقرب به خدا حتما پشیمانی داره.

شاید درست تر این باشه که این مصائب و امتحان ها رو از نعمات زندگی هامون بدونیم. البته به شرطی که از فرصت شون استفاده کنیم.

بعضی از آدم های اطراف مون هستند که حتی یک لحظه گذر یادشون در ذهن، حال آدم رو دگرگون می کنه و یاد خدا رو به دل انسان میاره یا انسان رو از معصیت باز میداره.

درسته محبت ما هم اثرگذار هست ولی محبت به دیگری به تنهایی چنین تاثیری نداره بلکه پاکی و بزرگی و لطافت روح اون شخص هست که اثر اصلی رو می گذاره.

نیاز و توجه وابستگی مستقیم به هم دارند. درک این موضوع در مسائل خانواده خیلی تاثیرگذار هست. توجه از نیاز شکل میگیره و رفع نیاز دیگران به انسان احترام و عزت و جایگاه میده.

پاسخ:

یک دلیل توصیه زنان به غرور در مقابل نامحرم همین هست. انسان مغرور خودش رو بی نیاز از دیگران نشون میده و وقتی نیازی نبود توجهی هم شکل نمیگیره. یا اگر توجهی شکل بگیره بی طمع تر هست. یا در قرآن تنبیه زنان نافرمان بی توجهی و در بعضی ترجمه ها ترک زن یعنی بی توجهی کامل قرار داده شده.

کاری که فمینیسم با خانواده ها می کنه بهم زدن این نظام نیاز و توجه هست. به زنان توهم بی نیازی از مردان رو القاء می کنه یا مرجع رفع نیاز و توجه شون رو بیرون از خانواده و اجتماع نشون میده. وقتی زن برای رفع نیاز وارد جامعه شد از همسر خودش بی نیاز میشه و نیازش مستقیما توسط مردهای دیگه رفع میشه و توجه رو از اون ها می طلبه و میگیره.

هم زن لذت توجه خاص و توجه یک مرد غیور و با عزت رو از دست میده و هم مرد لذت عزت و بزرگی بر یک زن لطیف و محبوب رو از دست میده.

زن نمی تونه از مردی که نیازهاش رو بهش عرضه نمی کنه انتظار توجه داشته باشه و مرد نمی تونه از زنی که بهش توجه نمی کنه انتظار عزت و احترام داشته باشه.

در این سیستم جاذبه ی زن و مرد برای تشکیل خانواده تبدیل به دافعه میشه.

بسم الله

قیاس باطله و جز گمراهی نتیجه ای نداره. گاهی این قیاس عیان هست و هر دو طرف قیاس مشخص هستند ولی گاهی هم پنهان هست و یک طرف پس پرده و مبهم هست.

گمراهی حاصل از قیاس هم همینطوره وقتی قیاس عیان بود گمراهیش هم عیانه ولی وقتی پنهان بود گمراهیش هم پنهان هست. یعنی انسان خودش هم متوجه نمیشه گمراه شده و برعکس تصور می کنه به حق رسیده.

پاسخ:
در مسائل خانواده چون با دو جنس مخالف و تفاوت های زیادشون مواجه هستیم قیاس ها و گمراهی ها بیشتر هست.
قیاس عیان که نیاز به توضیح نداره و همه کمابیش از این قیاس ها دیدیم. مخصوصا از جانب یک منظومه ی فکری مدعی غربی و پیروان داخلیش که بدون توجه به تفاوت ها زن و مرد رو با هم مقایسه می کنند و نتیجه گیری می کنند.
اما قیاس پنهان که گریبان گیر ما هم میشه چطور؟ در قیاس پنهان همونطور که از اسمش پیداست ما مشخصا به طرفین مقایسه یا یکی شون اشاره نمی کنیم. پس چطور قیاس صورت میگیره؟ معمولا به ویژگی ها یا ارزش ها و ضد ارزش ها یا توانمندی ها و ضعف ها و ... یک طرف اشاره می کنیم و اون رو ملاک مقایسه با طرف دوم قرار میدیم.
مثلا میگیم چرا مردها به ظاهرشون توجه نمی کنند؟ یا چرا زن ها اینقدر پرحرف هستند؟
در این سوالات اثری از قیاس هست؟ ظاهرا نه. خیلی هم موجه و درست به نظر می رسند. اما پیش فرض های سوالات چطور؟
رسیدگی به ظاهر یک ارزش هست که مردها بهش توجه نمی کنند. حالا مردها به ظاهرشون هیچ توجهی نمی کنند واقعا؟ مردها هم توجه می کنند ولی نه در زمینه یا حدی که گوینده سوال مد نظر داره. اون زمینه و اون حد از توجه از کجا میاد؟ از قیاس با زن ها. چرا؟ چون فقط یک گروه دیگه غیر از مردها هست و اون هم زن ها هستند. یعنی در بطن سوال ما مرد ها رو با یک ارزش و ویژگی زنانه مقایسه کردیم. بعد هم غاقل از پیش فرض سوال شروع می کنیم به پاسخ دادن و نتیجه گیری و پرونده سازی و توصیه و وعظ و ... . خب بیاین اول ببینیم اصلا اون پیش فرض درسته؟ یعنی مرد باید مثل زن و در حد زن به خودش رسیدگی ظاهری داشته باشه؟ این چیزی که برای زن ارزش هست برای مرد هم هست؟ با ویژگی های مردانه سازگاره؟ و هزاران سوال و اشکال دیگه که به این صورت مسئله وارده و معمولا با غفلت از کنارش عبور می کنیم.
یا مسئله ی دوم پرحرفی به عنوان یک ضد ارزش در صورت مسئله قرار گرفته ولی آیا زنان واقعا پرحرف هستند؟ پرحرفی اصلا چه تعریفی داره؟ مقیاسش چیه؟ خب وقتی میگه زن ها یعنی مقیاس مردها هستند. یعنی اصل سوال اینه که چرا زن ها بیشتر از مردها حرف می زنند. در بطن سوال بیشتر حرف زدن زنان از مردان ضد ارزش معرفی میشه. بعد هم غافل از این بطن شروع می کنیم به تحلیل و نتیجه گیری و نصحیت و ... . ولی اصلا اون پیش فرض درسته؟ زن باید به اندازه مرد حرف بزنه؟ چیزی که برای مرد ضد ارزش هست برای زن هم ضد ارزش هست؟ با ویژگی های زنانه سازگاره؟ و ... .

هیچ فیلم و عکسی از خودتون تهیه نکنید که اگر منتشر شد پشیمون بشید. چون برای هر کسی ممکنه این اتفاق بیفته همونطور که برای خیلی ها افتاده.

دقت کنید گفتم حتی تهیه نکنید. دیگه انتشار تو صفحات و گروه ها و شبکه های اجتماعی و بعد ذخیره کردنش در مموری و کامپیوتر و سی دی و بعد چاپ کردنش برای قاب عکس و آلبوم و ... جای خود داره.

شبکه های اجتماعی که بی تعارف دست صاحبانش هست و هر کار دلشون بخواد با اطلاعات می تونند بکنند.

ذخیره کردنش هم که مشمول سرقت اطلاعات به شکل های مختلف میشه. چه با بدافزارها و جاسوس افزارها و هک کردن. چه این که گوشی تون دزدیده بشه. یا خراب بشه و برای تعمیرات مجبور بشید ببرید دست کسی بدید. یا قدیمی بشه و بخواید بفروشید.

حتی اگر اطلاعات تون رو پاک کنید تا مدت ها به راحتی قابل بازیابی هست. این مسئله در مورد کامپیوتر هم صادق هست. مخصوصا که کامپیوتر که عمر بیشتری داره و معمولا بیشتر به صورت دست دوم استفاده میشه. دیگه حافظه های جانبی هم همینطور هست.

سی دی و قاب و آلبوم عکس هم که نیاز به گفتن نداره. از اون کسی که چاپ می کنه تا هر کسی که به صورت فیزیکی دسترسی داشته باشه ممکنه سوء استفاده کنه.

پاسخ:
به اطرافیان تون و کسانی که می شناسید در این مورد تذکر بدید.

یکی از علت های این همه علاقه به فیلم و عکس گرفتن های امروزی قطعا در حال زندگی نکردن ماست. به زندگی حریصیم و فکر می کنیم می تونیم حفظش کنیم اینطوری. ولی این حرص جز ناآرامی و اضطراب و در نتیجه بی بهرگی بیشتر از دنیا چیزی برامون نداره. در حال زندگی کنیم از لحظات بهره ببریم. و ان شاءالله توشه بگیریم برای زندگی بهتر از این.

+ حقیقتا عکس و فیلم قادر به حفظ و القاء حس خوب لحظات زندگی نیستند. بیایم به جای اینکه خودمون رو نگران چطوری فیلم و عکس گرفتنی که قادر به انتقال حس خوب در اون لحظات باشه کنیم و احتمالا با این نگرانی حال خوب و تمرکز خودمون رو کمتر کنیم، تمام حواس مون رو برای بهره بردن هر چه بیشتر از اون لحظه صرف کنیم.
حقیقتا خاطرات و تصاویر ذهنی خوب خیلی بهتر از عکس و فیلم های ناقص هستند. ببینیم هر روز و هر لحظه چقدر به خاطرات و تصاویر ذهنی رجوع داریم و چقدر تاثیرگذاری دارند و بعد مقایسه کنیم با تصاویر دیجیتالی که چقدر به اون ها رجوع میشه و چقدر اونها اثرگذارند؟
و بعد اثرگذاری تصویر دیجیتالی بدون تصویر ذهنی ممکنه؟ اینها فقط یادآور اونها هستند نه بیشتر.
به جای بالا بردن کیفیت تصاویر دیجیتالی و کم کردن کیفیت تصاویر ذهنی و هزاران مشکل دیگه شون به فکر بالا بردن کیفیت لحظات زندگی باشیم.

بسم الله

 

در روایت داریم که امام حسین علیه السلام می فرمودند که فرزندشون علی اکبر ع شبیه ترین مردم به رسول خدا ص بودن و هر وقت دلتنگ پیامبر می شدند به ایشون نظر میکردن.

در ادعیه و مناجات ها هم خوندیم که بنده نزد خدا از نبود پیامبر ص و ائمه علیهم السلام یا از غیبت حضرت بقیه الله عج شکایت می کنه.

 

کاری به مسائل فقهی و علمی ندارم که تکلیف روشنه و وظیفه رجوع به فقهاست و نمیشه اجبار به بیشتر از این کرد.

می خوام بگم قلبا چطور؟ وقتی دلتنگ معصومین علیهم السلام شدیم چه باید کرد؟ میشه در نزد قبورشون به زیارت شون رفت. ولی همین کافیه؟ اگر هست چرا امام حسین علیه السلام موقع دلتنگ شدن برای رسول خدا به سراغ علی اکبرشون می رفتند؟ علی اکبری که خَلقا، خُلقا و منطقا شبیه ترین مردم به رسول خدا بود.

حالا در این حد شباهت هم نه. ما در روزگار خودمون کسی رو نداریم که در مهم ترین ویژگی اون بزرگواران یعنی قرب و بندگی خدا بهشون شباهتی داشته باشه؟ کسی رو در شهر و محل و مسجد و کوچه و خیابان های خودمون نمی شناسیم که شبیه به معصومین باشه؟ معصوم باشه؟ معصومیت اکتسابی میگم. یا اخلاق الهی داشته باشه؟ عامل به سیره ی معصومین باشه؟ نطق و منطق الهی داشته باشه؟ خلاصه در همه ی شئون پیروی اون بزرگواران باشه و در ولایت پا جای پای اونها بگذاره؟

علماء، مراجع عظام و حضرت آقا که از دسترس ما خارجند ولی یک مقدار بیایم پایین تر عرفاء و علماء وارسته ای که به اسم استاد اخلاق می شناسیم و الحق که تمام زندگی شون رو وقف خدمت به خلق خدا کردند و صبح و شب مدام در دسترس مردمند چطور؟

میخوام بگم میشه ادعای دلتنگی پیامبر و اهل بیت رو بکنیم ولی از این بزرگواران غفلت کنیم؟ اون چه دلتنگی و اشتیاقی هست که انسان رو به سمت اشبه الناس به رسول خدا و اهل بیت هدایت نمی کنه؟

اصلا کسی نه به علم، نه معرفت و عرفان و نه اخلاق و هدایت این بزرگواران نیازمند نباشه. همه این ها رو مستقیم از مرجع تقلیدش یا از کتاب ها کسب کنه. یعنی دلتنگ هم نمیشه؟ نمی گم مدام مثل کعبه به دورشون بچرخیم و آن چنان که از بعضی از مردم می بینیم دنبال کوچکترین فرصت ها برای استفاده از حضورشون باشیم. نمی خواد هر از گاهی برای رفع دلتنگی و اشتیاق هم که شده به دیدارشون بریم؟ اون ادعای دلتنگی با این غفلت سازگار نیست.

پاسخ:
از قبل ماه رمضان توفیق نشده بود حاج آقا رو ببینم تا دیشب. حال خوبی داشت دیدن شون.

توهم بی نیازی مقدمه ی غرور و فریفتگی انسان هست. هر قدر هم مرد مورد احترام و زن مورد توجه قرار بگیره باز نیاز از بین نمیره و وقتی دوباره سربرآورد دوباره انسان رو پایین میکشه.

مثل کسی که در خوردن افراط کنه. ممکنه برای چند ساعتی دچار مستی غرور بشه ولی وقتی گرسنگی برگشت دوباره مجبور به حرکت برای رفع نیاز هست.

اما اگر این افراط و بی تحرکی برای رفع نیاز تبدیل به عادت شد کم کم غرور و مستی غالب میشه.

حالا اگر اونجایی که نیاز نیست یا نیاز قابل چشم پوشی هست مدام مورد توجه و تمرکز قرار گرفت انسان خیلی زودتر دچار غرور میشه.

و اینطور میشه که زن با ابزار احترام تبدیل به انسان متکبری میشه که حاضر به حفظ احترام و سیادت مرد نیست. و مرد با توجه و نازپروردگی تبدیل به انسان خودخواهی میشه که حاضر به توجه و فداکاری برای زن نخواهد بود.

پاسخ:
توضیح و اصلاح نظر قبل

بسم الله

 

زن مظهر جمال است و مرد مظهر جلال. جمال با توجه به ظهور می رسد و جلال با احترام به جایگاه خود. در نتیجه زن طالب توجه و مرد طالب احترام است.

جمال در ذات خود منیت و خودخواهی دارد و جلال در ذات خود تکبر. این خودخواهی و تکبر در جای خود بد نیستند بلکه لازم هم هستند. این منیت باعث توجه به عزیزان و حفظ آن هاست. و تکبر باعث غیرت و حفظ اهل است. و البته غرور و فریفتگی در این صفات باعث فساد است و کاملا تاثیر آن برعکس می شود.

پاسخ:
این دو صفت مرتبط و نیازمند یکدیگرند. لطافت جمال و سختی جلال این دو صفت را مکمل هم می کند. دلپذیر ترین توجهات از سمت انسان جلیل و قدرتمند و با جایگاه رفیع هست و شیرین ترین احترام و تشکر از جانب انسان جمیل و لطیف و عزیز است.
در عین این نیاز این دو می توانند مفسد یکدیگر باشند اگر در جایگاه خود قرار نگیرند. اگر نیاز این دو به سمت مخالف رفت باعث فساد می شود. اگر توجه که نیاز جمال هست متوجه انسان جلیل شد و احترام که نیاز جلال هست به انسان جمیل تعلق گرفت باعث فریفتگی و غرور در جلال و جمال آن ها می شود. توجه مانند افراط در احترام باعث فریفتگی در تکبر و احترام مانند افراط در توجه باعث فریفتگی در منیت است.

جمال و جلال هر کدام ابزارهای خاص خود را دارند که حداکثر توان در جلب توجه و احترام را برای انسان به ثمر می آورند. و بلایی که امروز بر سر جامعه ما و بلکه بشر آمده جابجایی این ابزارهاست. رقابت زن و مرد در نیازهای اختصاصی یکدیگر است.
به زن ابزار جلب احترام و به مرد ابزار جلب توجه عرضه می شود. که البته فکر می کنم به علت وجود فمینیسم و سال ها اثرگذاری آن بر افکار و عقاید مردم وجه اول پررنگ تر می باشد. اما از آنجایی که این ها به هم وابسته هستند، تقویت هر کدام از این دو وجه باعث تقویت دیگری نیز می شود.
وقتی به زن به اسم بالا بردن ارزش و برای به دست آورد موقعیت های جلب توجه بیشتر، ابزار جلب احترام داده می شود، خود به خود چندین اثر به جا می گذارد. اولا این ابزار به همان اندازه از دسترس مردان خارج می شود و به همان میزان جلال و قدرت و غیرت در جامعه کم می شود.
دوما احترامی که به زن القاء شده است باعث فساد جمال و لطافت و عزت زن می شود. زنی که به واسطه ی احترام عرضه شده به او دچار منیت منفی و منیت در جایگاه احترام می شود به مرور محبوبیت خود را از دست می دهد. در بعد خانواده، سیادت و بزرگی همسر خود را از بین می برد. همسری که جلال و جایگاه و قدرت او از بین رفت، توجه او هم بی ارزش می شود و نیاز زن را ارضاء نمی کند. و زنی که محبوبیت خود را از دست داد احترامش برای مرد بی ارزش می شود و مرد را ارضاء نخواهد کرد. برای فرزندان نیز یکی از این دو جایگاه خود را از دست خواهند داد که معمولا جایگاه پدری در تربیت از بین می رود و فرزند صرفا با توجه و محبت مادرانه تربیت می شود و یا در نقطه مقابل که معمولا در اثر طلاق و جدایی اتفاق می افتد، فرزند صرفا با احترام و اقتدار پدرانه تربیت می شود. اگر فرزند پسر باشد این تربیت یک وجهی برای او باعث فساد و یا عقده در تکبر می شود و اگر دختر باشد باعث عقده و یا فساد در منیت می شود.
سوما و به تبع اثرات قبل خانواده دچار فروپاشی می شود و خیانت و فساد اخلاقی و اثرات دیگر آن گریبانگیر جامعه می شود.

درک درست از این دو صفت و نیاز در زن و مرد، نیاز و وابستگی آن ها به یکدیگر و اثری که بر یکدیگر می گذارند مقدمه ی فهم بسیاری از مسائل مشکلات اجتماع و خانواده می باشد.

بسم الله

غیرت مرد و حیاء زن به معنای عام شون مثل خیلی از مسائل دیگه در این حوزه به هم وابسته ست. یعنی نمیشه گفت که اولا تاثیر گذاری این دو بر هم یک طرفه ست و دوما یکی بر دیگری مقدم هست.

یعنی حیاء و ترس زن مثلا در مسائل مالی یا در امنیت یا در مسائل عاطفی و جنسی عامل حرکت و تقویت غیرت مردانه در همون مسائل هست و بالعکس غیرت مرد در هر کدام از این مسائل باعث تقویت حیاء زن در اونها میشه. و البته به صورت منفی هم بر یکدیگر اثر می گذارند.

دغدغه ی حیاء و اجتناب زن از نامحرم باعث تحریک حس قوامیت مرد و حمایت و حافظ بودن مرد نسبت به زن میشه و برعکس دغدغه ی مرد برای حفظ زن از غیر و نامحرم در مسائل جنسی و عاطفی باعث تحریک حس حیاء و ترس مثبت در وجود زن که از حمایت گری زن نسبت به عزیزانش و یا نیازش به توجه و تایید و محبوبیت ش نشأت میگیره، میشه.

پاسخ:
به همین خاطر هم هست که یکی از مسائلی که مورد تمرکز شدید رسانه های دشمن قرار میگیره ایجاد توهم قدرت و بی نیازی در زنان نسبت به مردان و جرأت بخشی به زنان در مسائلی هست که در اونها ترس مثبت یا حیاء دارند. یا بالعکس ایجاد بی تفاوتی در مرد نسبت به زنان و هدف قرار دادن قوامیت و حس حمایت گری مرد از زن هست. با حربه هایی مثل ایجاد توهم تشخص طلبی و استقلال طلبی زنان و نیاز زنان به احترام و حفظ حریم در مسائلی که زنان در اون ها نیاز به حمایت گری و محبت و توجه دارند.
و البته خیلی فراتر از این ها هم پیش رفتند.

بسم الله

امام حسین علیه السلام سفینه نجات هستند و شفیع امت رسول خدا ص ولی به این معنا نیست که اگر کسی محبت ایشون رو مثل سایر مردم به دل نداشت و مثل سایر مردم شور و گریه و ناله ی پای روضه های ایشون رو نداشت ملعون و مطرود هست.

فکر می کنم این محبت هایی که در دل ها هست با نظر خودشون و با شفاعت خودشون هست. مثل این که خودشون بشینند و مومنین رو برای شفاعت بین خودشون تقسیم کنند. و وقتی یکی از این بزرگواران ما رو انتخاب کنند اون موقع هست که قلب و روح و عشق ما هم به سمت همون بزرگوار بیشتر تمایل پیدا می کنه.

پاسخ:
خب آقا امام حسین علیه السلام هم از همین بابت سفینه نجات هستند که بیشتر از همه ی معصومین شفاعت می کنند. بیشتر از همه محبت ها رو جلب می کنند و سهم شون بیشتر از همه ست. ولی اگر کسی مثل سایرین محبت و عشق ایشون رو به دل نداشت یعنی احتمالا موقع تقسیم یکی دیگه از این بزرگواران انتخابش کرده. یک معصوم دیگه خواستتش، شفعیش شده و احوال و امورش رو به دست گرفته. یکی دیگه خواسته دستی به سرش بکشه. نمی دونم هر چه فکر می کنم عبارت مناسبی برای گفتن اونچه که در فکر و دلم هست پیدا نمی کنم و شاید هم تعبیری براش وجود نداره. چنین محبت و عشق هایی قابل توصیف نیست.
اما شمایی که اینجا رو می خونید حتما درک می کنید که چی میگم. چون شما هم حتما عشق و محبت یکی از این ذوات مقدسه رو بیشتر از بقیه به دل دارید. و نمی دونید این عشق و محبت از کجاست و کی و چطور به دلتون راه پیدا کرده. مثل من که نمی دونم کی و چطور محبت آقا موسی بن جعفر علیه السلام به دلم راه پیدا کرده و فقط حیران این همه عشق و محبت شون هستم.
حتی شاید درست نشناسم شون، شاید کمتر از پدران بزرگوارشون یا فرزند بزرگوارشون ایشون رو بشناسم. و از همین بابت هست که میگم خودشون انتخاب می کنند نه ما. آخه عشق بدون شناخت و آگاهی مگر ممکنه؟ کسی رو حتی درست نشناسی و اینطور متحیر عشق و محبتش باشی؟ وقتی اسمش رو میارن دلت به لرزه بیفته و قلبت آتش بگیره و بی تاب بشی؟ کسی رو ندیده و نشناخته میشه عاشق شد؟ نه. اما وقتی انتخابت کردند اون وقت ذره ای از عشق و محبت شون، همون ذره ای که شاید ما بتونیم درک کنیم چنین ما رو حیران محبت شون می کنه که در هیچ قالبی قابل توصیف نیست.

احتمالا برای شما هم پیش اومده که گاهی مطلب یک نفر رو که از خودش نوشته خوندید و از تک تک کلماتش لذت بردید و حال خوبی بهتون داده. گاهی هم برعکس یک مطلب دیگه که درباره خود شخص بوده این بار باعث کدورت قلب و روحتون شده. حالتون رو بد کرده.

نمی دونم تفاوتش چیه. شاید بخاطر نیت هاست. یکی از من می نویسه و همه ش یاد خداست ولی یکی از من می نویسه و چیزی جز منیت توش نیست. البته این تفاوت ها رو میشه تو مطلب هم دید. ولی چیزی مثل خلوص نیت رو شاید سخت بشه فهمید.

پاسخ:

مدتی بود میخواستم یک مطلب انتقادی نسبت به این مدل مطالب بنویسم. که آخه چقدر بعضی ها بد سلیقه هستند یا شاید هم گرفتار که بهترین محتواها رو این قدر خودخواهانه و آزار دهنده به مخاطب منتقل می کنند. شاید تو ذهن خودشون خیلی هم فعال فرهنگی و تاثیرگذار و ... باشند. شاید دنبال کننده و تحسین کننده هم زیاد داشته باشند. شاید خیلی از این مخاطبان از حقیر هم خیلی بهتر باشند. نمی دونم شاید هم اصلا اشکال کار از من هست ولی هیچ جوره نمی تونم این سبک فعالیت فرهنگی رو درک کنم. لااقل برای من که جز کدورت چیزی نداره.

قبلا هم گفته بودم اگر قرار باشه فعال های فرهنگی از کسی الگو بگیرند اون الگو کسی جز عالم اخلاق نیست. کار این بزرگواران در واقع مقیاس کوچکتری از کار علماء اخلاق هست. خب گاهی آدم خودش رو مقایسه کنه با این علماء و بزرگان ببینه چقدر داره درست میره و چقدر خطا.

تا به حال شده بشینید پای منبر یک استاد اخلاق و ببینید داره از خودش میگه؟ که من فلانم و بهمانم. فلان کار خوب رو کردم و بهمان ملکه ی خوب رو تو زندگیم دارم؟ اصلا کل هدف مگه خلاف این نیست؟ که آدم ها رو از منیت دور کنیم و دعوت به خدا کنیم؟

غیر از این چرا این قدر عمل خیر رو بسته و کوچک شده به مخاطب عرضه می کنیم. می خوایم بگیم صدقه خوبه میایم یک صفحه داستان می نویسیم که من هر روز مثلا فلان قدر رو برای فلان نیازمند آبرومند کنار میذارم و ... . چرا این قدر نگاه مخاطب رو محدود می کنیم؟ کاری که ما می کنیم یک روش هست و هزاران روش دیگه برای این کار وجود داره که ممکنه بارها بهتر هم باشه. صدقه ی آدم با آدم تفاوت داره. یکی صدقه ش محبت کردنه، یکی پول دادن، یکی دستگیری از یک ناتوان و هزار روش دیگه. نگاه مخاطب رو محدود نکنیم به اونچه که ما عمل می کنیم بلکه مخاطب رو به سرچشمه متصل کنیم. می خوایم مسئله رو روشن کنیم یا یک روش بگیم ایراد نداره در قالب مثال بگیم. حتی المقدور از کس دیگه بگیم یا اگر از خودمون میگیم لزومی نداره اول شخص بگیم و تا جزئیاتش رو شرح بدیم. چند تا مثال دیگه هم کنارش بذاریم و به مخاطب عرضه کنیم تا هر کس بسته به احوال و شرایط خودش از مطلب بهره ببره.

علاوه بر این ها تاثیراتی مثل ایجاد حسادت و تاثیرات بد دیگه ای که می تونه برای مخاطب و خود فرد داشته باشه هم هست که خیلی هم مهمه.


اما چرا امروز اینها رو نوشتم چون امروز به مطلب وبلاگ باغچه پیچک برخوردم که به نظرم یکی از نمونه های گروه اولی بود که گفتم. از من نوشته بودند ولی در یک فضای دیگه. این من رو جزء ناچیزی از یک الگوی بزرگ قرار دادند و با تک تک عبارات سعی کردند جزئی از الگو رو به نمایش بذارند و نه من رو. این مطلب و تقریبا همه مطالب ایشون برای من که حال خوب به همراه داره و میتونه الگوی خوبی برای همه مون باشه. البته که بهتر از این هم ممکن هست ولی در حد ایشون هم واقعا زیاد نیستند.

قدرت سخت بدون حمایت اراده و لطافت قدرت روحانی نرم چیزی جز افسردگی، خشم و تهور نیست.

قدرت نرم بدون پشتیبانی یقین و اطمینان قدرت عقلانی سخت چیزی جز تحیر، تعصب و اغواگری نیست.

پاسخ:
هر کدوم از این دو قدرت در وجود یکی از دو جنس بشر نمود بیشتری داره. در نتیجه مرد بدون زن در جنگ سخت و زن بدون مرد در جنگ نرم به هیچ جایی نمیرسه.
متعاقبا اصلاح بشر هم در نبود هر یک از این دو به نظرم غیر ممکن هست. زن و مرد اصلاح شده هستند که می تونند بشر رو اصلاح کنند و نه به تنهایی مرد اصلاح شده یا زن اصلاح شده.
سلول های اجتماعی اصلاح شده هستند که قدرت اصلاح سایر سلولها رو دارند. گاهی نقش قدرت نرم پررنگ تر میشه با اطمینان قدرت سخت و گاهی نقش قدرت سخت پررنگ تر میشه با حمایت قدرت نرم. گاهی نیاز به سختی و صلابت هست برای شکستن دیوارهای جهالت و ظلم و گاهی نیاز به نرمی و لطافت برای نفوذ به عمق قلوب و اراده ها.

مدتی هست که زیاد بین مذهبی ها دیده میشه که بعضا به کسانی که واکسیناسیون رو قبول ندارند و یا به واکسیناسیون انتقاد دارند می تازند که شما مگه از رهبری بالاترید و یا بهتر از ایشون می فهمید. یا شمایی که ادعای ولایت مداری دارید چطور خودتون رو از ایشون بالاتر می دونید؟

استدلال بعضی از این بزرگواران رو با حرف های گذشته خودشون میشه پاسخ داد. مثلا یکی از این بزرگواران از منتقدین سرسخت برجام و تیم مذاکره و آقای ظریف بوده و هست. باید بهشون گفت مگه همونطور که رهبری از ستاد مقابله با کرونا و وزیر بهداشت حمایت کردند از تیم مذاکره و آقای ظریف حمایت نکردند؟ بنای رهبری همیشه حمایت از مسئولین بوده. چطور شد که اونجا شما بهتر از آقا می فهمیدید و اینجا شدید ولایت مدار؟ اونجا انتقاد به عملکرد مسئولین اشکال نداشت و اینجا داره؟

ممکنه بگن اونجا رهبری شروطی گذاشتند که توسط تیم مذاکره کننده رعایت نشد. باشه درسته ولی مگه اینجا صورت مسئله متفاوته؟ اونجا یک سری شروط رو تعیین کردند برای توافق و اینجا هم برای حمایت از ستاد و وزارت بهداشت یک سری شروط عقلی وجود داره که نیاز به ذکر نبوده. مسئله ی اصلی در وزارت بهداشت و ستاد مقابله با کرونا قطعا باید سلامت مردم باشه. همونطور که شروطی که آقا برای مذاکرات گفتند هم شروط عقلی همون کار بود. خب پس این هم میشه شروط حمایت از عملکرد این آقایون. خب حالا همونطور که در برجام یک سری شروط رعایت نشد و یک عده شروع کردند به انتقاد اینجا هم اگر شروط رعایت نشه منطقی این هست که انتقاد صورت بگیره. بلکه وظیفه ی کسی که علم و اطلاعات داره این هست که انتقاد بکنه و وظیفه ی مسئول هم پاسخ گویی و اقناع هست. مگر انتقاد سازنده از مسئولین و پاسخگویی توسط مسئولین توصیه رهبری نیست؟

پاسخ:
فقط مسئولین وزارت بهداشت و ستاد مقابله با کرونا که پزشک و متخصص امر نیستند. خیلی از انتقادات توسط متخصصین داره مطرح میشه. این بزرگواران حتی حاضر نیستند بگن دستورالعمل هاشون رو بر چه مبنایی و از کجا دارند میارند. من اطلاع ندارم ولی زیاد شنیدم که وزارت بهداشت و ستاد مقابله با کرونا رسما شده بازوی سازمان جهانی بهداشت. هر چه که اونها میگن چشم بسته عمل می کنند. حتی به دشمنی اون ها هم کار نداشته باشیم بالاخره همون ها هم منتقد و مخالف دارند که.
دیروز بود یا پریروز که داشتم اخبار رو از صفحه ی خبرگزاری فارس می خوندم. یک خبر از صحبت های آقای رییسی اومده بود که ایشون خواسته بودند که رویکرد وزارت بهداشت برای واکسیناسیون اقناعی باشه به جای این که اجباری باشه و از مسئولین خواسته بودند که پاسخ منتقدان رو بدن. چند ساعت بعد یک خبر دیگه این بار از وزیر بهداشت اومده بود که گفته بودند واکسیناسیون از نظر ما اجباری هست. به همین صراحت. در عرض چند ساعت به همین صراحت و به همین سادگی خلاف نظر مقام بالاتر خودش اظهار نظر کرده بود. همین وزارت بهداشت در ابتدای همه گیری کرونا قبل از سر کار اومدن آقای نمکی مگه معتقد به ایمنی جمعی نبود؟ بالاخره اختلاف نظر و انتقاد وجود داره و اینطور نیست که بگیم چون فلان مسئولی که رهبری ازشون حمایت کرده این حرف رو زده پس این حرف دیگه وحی منزل هست. نه وقتی اشتباه شون محرز بشه خود رهبری هم باهاشون مخالفت می کنند. حمایت رهبری وابسته به همون شروط هست و لاغیر.
اونجایی که مسئله مسئله ی تجربه شده ای بود، عقلانی بود، تخصص خود ایشون بود و حتی مخالف نظر صریح خودشون بود که گفتند به مذاکرات خوش بین نیسنتد تمام قد از مسئولین حمایت کردند خب طبیعی هست که اینجا هم همین کار رو می کنند ولی این به معنای معصومیت مسئولین هست؟ اون هم در علمی که تماما بر تجربه و استقراء استوار هست و مسئولیت جان و سلامت مردم رو در دست داره؟
این آقایون باز تا جایی که بنده اطلاع دارم و ممکنه اشتباه باشه متخصصین طب سنتی و اسلامی رو که اصلا متخصص به شمار نمیارن. پاسخ منتقدین تحصیل کرده ی طب مدرن رو هم که نمیدن یا اگر میدن داخل رسانه ها این کار رو نمی کنند. چطور باید در مقابل شون سکوت کرد؟ بعد اون سکوت نشانه ی ولایت مداری هست یا اون انتقاد و مخالفت؟

برای من مسئله به هیچ وجه انتقاد به واکسیناسیون یا مخالفت با واکسیناسیون نیست. این صحبت ها هم برای اظهار نظر در این مورد نبود و نیست. مسئله برای حقیر بزرگوارانی هستند که به اسم ولایت مداری و تبعیت از رهبری هر جور دلشون می خواد دیگران رو به باد انتقاد گرفتند.

یکی از ویژگی هایی که خیلی ازش بدم میاد خودخواهی هست. نیازهای آدم باعث خودخواهیش میشه. هر چی آدم امیال و نیازهاش بیشتر باشه خودخواهتره و منش بزرگتر. بعضی از ویژگی های دیگه هم این ویژگی رو تشدید می کنند. مثل حرص و طمع یا مثل ترس که تو خانم ها بیشتر هست.

پاسخ:

بعضی ها حتی بین مذهبی ها فکر می کنند خودخواهی یک ویژگی واجب و مثبت هست که اگر نباشه انسان پیشرفتی نمی کنه. استدلالهای روانشناس های مادی هم پشت این صحبت زیاد هست. اما مسئله دقیقا همین جاست که فقط با استدلال های مادی این حرف رو میشه قبول کرد وگرنه عملی که برای نفس انجام شد هر قدر هم که سودمند بود چه عایدی برای آخرت فرد داره؟ اگر نگیم که وبال گردنش میشه.

شخص مذهبی هست میره زحمت میکشه دکتر میشه، استاد میشه، مهندس میشه، حتی بین علماء و حوزویون سالها زحمت میکشن که به اجتهاد برسن مثلا در فلان رشته یک گرهی از جامعه اسلامی باز کنند ولی برای کی؟

ممکنه عجیب باشه براتون ولی مدت زیادی نیست که به همچنین فردی برخوردم. خارج فقه و اصول درس میداد و برای فلان موسسه ای که در حوزه علوم انسانی فعالیت می کرد کار می کرد احتمالا کار تحقیقی و پژوهشی. وقتی می نشستی پای حرف هاش آن چنان از نیاز های جامعه اسلامی و نیاز به اجتهاد و تحصیل و تحقیق و ... حرف می زد که از خودت شرمنده می شدی که چقدر از نیازهای اسلام غافل بودی و چقدر کم کاری کردی و طرف رو تحسین میکردی به خاطر دیدگاه ها و احتمالا زحماتش. ولی وقتی بحث مادیات پیش میومد تازه می فهمیدی نه خیلی هم خبری نبوده و طرف چنان اسیر مادیات هست که احتمالا تمام زحماتش قبل از اسلام برای جیب خودش بوده.

به فرد کار ندارم. اصلا بگیم همه ش برای جیبش نبوده یک قسمتیش بوده، چه اشکالی داره؟ یا بگیم اصلا چه اشکالی داره اون سود خودش رو برده و جامعه و اسلام هم سود خودش رو غیر از اینه؟ اصلا کارهاش همه سود و بدون کوچکترین اتلاف وقت و بودجه ای بوده چه اهمیتی داره که آخرتش از این کارها سود ببره یا نه به اسلام و جامعه که سود رسونده. درسته؟

صحبت دقیقا همینه. کاری که به شرک آلوده شد سودی داره واقعا؟ به آخرت کاری ندارم برای دنیا میگم. البته نه دنیای فارق از آخرت. برای این دنیا سودی داره؟ اگر اثر و نتیجه رو از جانب خدا بدونیم کار شرک آلود اثری داره؟ خیری داره؟ منطقا چنین چیزی ممکنه؟

برای رضای نفس کاری که مورد رضای خداست رو بکنیم! متناقض نماست. مشکل ما اینه که از پایین به بالا نگاه می کنیم. با خودمون میگیم نگاه کن فلان جا جامعه اسلامی، شیعه، نظام اسلامی ضعف داره. بریم اون ضعف رو پوشش بدیم هم به اسلام خدمت کردیم و هم یک سودی می کنیم. یا به یک جایگاهی می رسیم یا یک توجهی رو جلب می کنیم و ... . فراموش می کنیم که بابا حیات دنیا جز لعب، لهو، تفاخر، تکاثر و ... نیست. جز برای امتحان ما نیست. یهویی جوگیر میشیم فراموش می کنیم که همه ش دست خود خداست. این طوری چینده که ما رو امتحان کنه. امتحان خدا چیه؟ همه ی امتحان های الهی یک چیزه انتخاب بین خدا و نفس. انتخاب بین رضای خدا و رضای نفس.

خدا که نیازمند ما و مجاهدت شرک آلود ما نیست. مسئله برعکسه عزیز من. داری برعکس نگاه می کنی. از بالا به پایین نگاه کن. ماییم که نیازمند قرب الهی هستیم و این امتحان ها وسیله ی رسیدن به اون قرب هست. بعد یک عمر برمیگردیم و مدام نگاه می کنیم ببینیم کجا اشتباه شده؟ چرا هنوز احساس پوچی می کنیم؟ یک عمر ظاهرا برای خدا کار کردیم چرا هنوز احساس می کنیم یک چیزی کمه؟ چرا هنوز احساس گم بودن می کنیم؟ چرا هنوز حیرانیم؟ چرا گرفتاری های جامعه و اسلام رفع نمیشه؟ کارهامون چی شد؟ چرا اثری نداشت؟ چرا اطرافیان مون از خدا دور شدن؟ چرا خودمون احساس مغبون شده ها رو داریم؟ یک عمر به اسم رضای خدا، من رو فربه تر کردیم. حالا که باید بذاریمش و بریم تازه می فهمیم که هر چه داشتیم و نداشتیم جای اشتباه سرمایه گذاری کردیم و جز ضرر چیزی برامون نداشت. اون علم و اون مجاهدت و ... هم فقط حجاب بود. حجاب بزرگ و زیبا و فریبنده ای که جلوی هر تذکر و توجهی رو گرفت.

وَ قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ مَاتَ مَا بَیْنَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ یَوْمِ الْخَمِیسِ إِلَى زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ أَمِنَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ

وضعیت حجاب جوری شده که گاهی صحنه های سانسوری صداوسیما رو هم میشه تو خیابون ها دید!

و با این اوضاع دور نیست روزی که عواقبش به همین میزان رایج بشه. نمیشه برهنگی باشه و انتظار داشت روابط نامشروع و تجاوز و خشونت علیه زنان نباشه. البته روابط نامشروع که همین حالا هم رواج داره و تجاوز و خشونت هم به زودی میرسه بهش.

 

پاسخ:
نمیشه آدم گرسنه رو تو رستوران ها و با انواع غذاها تحریک کرد و انتظار داشت که دست درازی نکنه. از آدم سیرش نمیشه چنین انتظاری داشت چه برسه به اون جوون گرسنه. در واقع تجاوز اول رو اونی می کنه که داره تحریک می کنه و عمل اون فرد گرسنه فقط پاسخ تجاوز اولیه ست.

بعضیا بهانه میارن که هزینه برخورد با بی حجابی بیشتر هست و باید با کار فرهنگی باهاش برخورد کرد.
بله درسته اولویت با کار فرهنگی هست. اولویت با از بین بردن زمینه های گناه هست. راه حل دائمی اون هست ولی باید برخورد قانونی رو رها کرد؟
ما هر قدر هم کار فرهنگی کنیم می تونیم کار ضدفرهنگی رسانه های دشمن رو از بین ببریم؟ هر قدر هم پوشاک مناسب به جامعه عرضه کنیم می تونیم جلوی واردات یا جلوی کارگاه ها و مزون های زیرزمینی رو بگیریم؟
اصلا به فرض تونستیم. هم در کار فرهنگی موفقیت کامل داشتیم و هم در از بین بردن زمینه های مختلف بی حجابی بعدش با اون آدم های بیمار چه می کنیم؟ نمیشه که فقط با کار فرهنگی جلوی رد شدن از چراغ قرمز سرچهارراه رو گرفت.
صحبت از برخورد فیزیکی نیست. صحبت از جریمه و ایجاد محدودیت هست. چرا نمیشه از همون برنامه ای که برای سربازهای فراری و موارد دیگه استفاده میشه برای برخورد با بی حجابی استفاده کرد؟
چطور میشه مرد چهل و اندی ساله که زن و بچه داره رو تو بانک و ادارات دولتی خفت کرد و براش محدودیت خدمات گذاشت بخاطر فرار از خدمت و به زور فرستادش به شهر دیگه دور از خانواده برای خدمت ولی نمیشه با بی حجاب چنین برخوردی کرد؟
نمیشه از همون سیستم و همون نرم افزار برای برخورد با بی حجابی و سایر بی قانونی ها استفاده کرد؟ برای بی قانونی جریمه نقدی گذاشتن عملیاتی نیست؟ جریمه نقدی باشه اگر هم پرداخت نکرد با همون سیستم از خدمات بانکی و دولتی و ... محروم بشه.

میگن وجهه ی نظام و دین خراب میشه.
اولا هر کسی هر جای دنیا که زندگی می کنه بالاخره باید به قوانین همونجا احترام بگذاره و این مختص ما نیست.
دوما عدم برخورد مشکل رو حل می کنه؟ یا زمینه رو برای بی قانونی های دیگه هم فراهم می کنه؟ بالاخره یک حدی باید قائل شد اون جد کجاست؟ اون حد چه حدی هست که کسی دیگه در موردش اختلاف نداشته باشه؟
سوما به فرض که برخورد نکردیم دیگه هزینه ای برامون نداره و تموم میشه؟
اگر با بی حجابی برخورد نکردیم پس فردا با رواج تجاوز و روابط نامشروع و خشونت علیه زنان چه کنیم؟ هزینه ی انحراف جوان هامون کمتره؟ هزینه ی برخورد با تجاوز به عنف و زنای محصنه و قتل های ناموسی و بیماری های روحی روانی حاصل از تجاوز یا خیانت یا شکست های عشقی و هزاران مشکل دیگه از این دست، کمتره؟
یک آماری در امریکا وجود داره در مورد متجاوزهای جنسی که میگه حتی یک شب رو هم در زندان به سر نمی برن. چرا؟ امریکا که همه چیزش روی سرمایه داری بنا شده و حتی از زندان و زندانی ها کسب درآمد می کنه و بیشترین آمار زندانیان دنیا رو داره چرا نباید برخورد بکنه!؟ دلایلش رو باید بررسی کرد ولی قطعا یکی از اون دلایل رواج تجاوز هست. اگر بنا باشه این همه متجاوز رو زندانی کنن که کی دیگه باقی می مونه!؟ حالا واقعا هزینه ی این کمتره؟
یا اصلا از این مرحله هم بگذریم. بعدش چه؟ هزینه ی از بین رفتن بنیان خانواده، فرزندان نامشروع، زنان و کودکان بی سرپرست، مشکلات تربیتی و عقده های روحی و روانی نسل های بعد و هزینه هایی که اینها ایجاد می کنند که هزاران برابر بیشتر از قبل هست چطور؟ اینها هزینه هاش کمتره؟

اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک و بفضلک عن من سواک

کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ

الانبیاء 35

پاسخ:
چند روز پیش به این آیه برخوردم و برام دلنشین بود. یا بهتره بگم آرامش بخش بود. در برابر تمام مشکلات و نیازها و کمبودهای دنیا به آدم آرامش میده که هیچ کدوم به خودی خود مهم نیست و همه فقط برای امتحان ماست برای تنها چیزی که اهمیت داره. این که ان شاءالله آبرومند برگردیم.

بسم الله

 

درسته که توان اجماع سازی آقای رییسی یک امتیاز بزرگ محسوب میشه ولی از طرفی باعث ترس هم هست.

اول این که خیلی از کسانی که به حمایت از آقای رییسی پرداختند و با ایشون ائتلاف کردند و برای ستادهای ایشون تبلیغ و خرج می کنند همون کسانی هستند که در سال 92 به همون اندازه که به جریان مقابل انتقاد می کردند آقای جلیلی رو هم تخریب می کردند. همون کسانی هستند که سال 92 نشون دادند بیشتر از رای آوری جریان انقلاب دنبال رای آوری حزب و گروه و ائتلاف خودشون هستند. که اگر غیر از این بود چه لزومی داشت آقای جلیلی رو تخریب کنند؟

و این ترس داره. چون اولا همیشه منافع حزب و گروه با جریان انقلاب هم راستا نیست. دوما حزب گرایی نشان از منیت هست و بعید نیست این آقایون دنبال امتیاز و منفعت و رانت شخصی برای خودشون باشند.

 

و دوم که از عوارض اولی هست این که خیلی ریخت و پاش های تبلیغاتی ستادهای آقای رییسی بیشتر از سایر نامزدها هست. لااقل در شهر ما این همه ستادها و عکس و بنرها و ... آدم رو بیشتر یاد نوع تبلیغات و ریخت و پاش های آقای ... می اندازه و بعید نیست تمام هزینه ها از طرف همون آقایون مورد اول باشه. و وقتی پای پول و خرج های این چنینی وسط میاد شائبه ی امتیازگیری های آینده هم بیشتر میشه.

 

ان شاءالله که چنین اتفاقی نیفته و این ترس ها بی دلیل باشه.

بسم الله

به دوگانه ی اصلح و صالح مقبول اعتقادی ندارم. تفسیر به رای هایی هم که از صحبت های رهبری برای تایید این دوگانه می کنند رو هم قبول ندارم. کما این که بسیاری از تحلیل گران و علماء هم چنین تفسیرهای غلطی رو قبول ندارند. استدلال و عقلانیت هم چنین امری رو قبول نمی کنه که اگر احساس کردید اصلح رای کمتری داره برید و به صالحی که بیشتر رای داره رای بدید.

معقدم وظیفه رای دادن به اصلح هست هر قدر هم که این فرد اصلح رای و مقبولیتش کم باشه. اما این دوره شرایطی پیش اومد که در دوره های قبل وجود نداشت. این دوره با دو شخصیت بسیار با تقوا روبرو هستیم که در کنار هم وارد رقابت ریاست جمهوری شدند. البته همچنان امیدواریم که یکی از این دو بزرگوار به نفع دیگری کنار بکشه. اما اگر چنین اتفاقی نیفتاد باید چه کرد؟

بنده از بین تمام ویژگی های این دو بزرگوار به تقواشون اشاره کردم چون چیزی که در نهایت اهمیت داره تقوای افراد هست. ان اکرمکم عند الله اتقاکم.

آقای جلیلی بیشتر از آقای رییسی به مسائل و مشکلات و علت ها و راه حل هاشون اشراف دارند ولی اگر آقای رییسی انتخاب بشن از این برنامه ها و راهکارها استفاده نخواهند کرد؟ یا از خود آقای جلیلی استفاده نمی کنند؟ با شناختی که از ایشون وجود داره قطعا این کار رو می کنند.

یا آقای رییسی سابقه ی مدیریتی مهم تری نسبت به آقای جلیلی دارند و در مناصب مدیریتی بزرگتری قرار داشتند. آیا اگر آقای جلیلی انتخاب بشن به همون قوت و مجاهدتی که آقای رییسی مدیریت کردند عمل نمی کنند؟ با توجه به سابقه و شناختی که از ایشون وجود داره بنده می گم قطعا به همون قوت عمل خواهند کرد.

مثال های دیگه از این دست زیاد هست و همه به تقوای این دو بزرگوار برمیگرده. و هر دو بزرگوار از نظر حقیر در یک سطح هستند. حالا چاره چیه؟

چاره رجوع به افراد مورد اعتماد هست همونطور که رهبری فرمودند. اگر هیچ کدام از این دو بزرگوار کنار نکشند بنده ان شاءالله سراغ استادم یعنی کسی که به تقوا و علم شون اعتماد دارم خواهم رفت و از ایشون کسب تکلیف می کنم.

پاسخ:
همونطور که انتظار داشتم استادم آقای رئیسی رو اصلح معرفی کردند.

یکی از دلایلی که در قرآن اهل کفر مکررا پیامبران رو رد می کنند اینه که اونها تنهایند. جمعیتی ندارند، طرفداری ندارند، قوم و قبیله شون کمه یا قوم و قبیله ای ندارند.

دیشب که به چنین آیاتی برخوردم ذهنم رفت سمت انتخابات و این که چقدر در این سال ها خیلی از ما و به اصطلاح مذهبی های جامعه به اعتبار این که فلانی رای نداره یا محبوبیت نداره و احتمال این که رای نیاره زیاد هست از اصلح گذشتیم و رفتیم سراغ کسانی که به مراتب ضعیف تر بودند.

به جای این که دورش رو بگیریم و جمعیتش بشیم و دیگران رو به سمتش دعوت کنیم خیلی راحت کنارش گذاشتیم. و همیشه یک چیزی هست که عامه مردم یا ناس یا قشر خاکستری یا هر چی که اسمشون رو میگذاریم در موردش با این اشخاص اختلاف دارند. و اغلب هم یک امر نفسانی هست. یک فسق و یک امتیاز دنیوی که هنوز نتونستند ازش بگذرند یا شاید هم حق خودشون می دونندش و اون امر باعث کنار زدن حق و عدول از حق میشه.

و این میشه که تا نفوس مردم آماده و طالب نباشه و از این امتحان های کوچکتر با موفقیت عبور نکنه امام زمان عج هم نخواهد آمد.

اون چیزهایی که امروز برامون تبدیل به عادت و قانون و ... شده یک روزی برامون معجزه بودند. امور ما با اعجاز میگذره ولی به قدری این اعجازها تکرار شدند که برامون تبدیل به عادت شدند. به قدری تکرار شدند که بهشون قانون میگیم و ثابت تصورشون می کنیم.

اگر یک وقت شما هم برای پیاده کردن افکار، ایده ها، یادداشت ها، برنامه ها و ... تون در گوشی نیاز به برنامه ای با ساختاری درختی شبیه به ساختار وان نوت در ویندوز داشتید می تونید از برنامه mindomo یا برنامه های مشابهی که وجود داره استفاده کنید.

البته تفاوت هایی بین این برنامه ها با وان نوت وجود داره مثل این که تو این برنامه ها ساختار درختی اصل هست و یادداشت های مربوط به هر شاخه فرع. یعنی شما ابتدا که ساختاری درختی تون رو باز می کنید تنها چیزی که می بینید درخت هست همراه با عناوینش. بعد میتونید با انتخاب هر عنوان تمام یادداشت ها، عکس ها و ... ای که بهش الصاق شده رو ببینید. ولی به هر حال کلیت قابلیت هاشون مشابه هست.

آقا تماشای فیلم ها و سریال هایی که دارای صحنه های نامناسب جنسی می باشد همون قدر که برای مرد بد هست برای زن هم بد هست. این ها بر وهم انسان و متعاقبا بر تفکرات و تقیدات و بعد هم عمل شخص تاثیر داره.

مثل این می مونه که یک آقا بگه دیدن فیلم های خیلی خشن براش اشکالی نداره. اگر فقط و فقط باعث عادی شدن و ذره ای بی تفاوتی در دیدن صحنه های مشابه واقعی بشه کافی نیست؟ بعد همون هایی که دستور ساخت اون فیلم ها رو میدن از کسانی که طرفدار همون فیلم ها هستند با کمک یک عده جاهل داعش رو می سازند. فکر می کنید چطور اروپایی ها و امریکایی ها سر از داعش در آوردند و چطور چنین وحشی گری هایی رو بروز دادند؟ قدم به قدم ساخته شدند. اول باید فطرتشون پوشیده میشد. با دیدن همین فیلم های خشن و عادت کردن بهشون. بعد کم کم تمایلات حیوانی تقویت شد و رسید به جایی که همه می دونیم. فقط هم داعش نیست این وحشی گری های داخلی جامعه امریکا، تیراندازی های وحشیانه ای که گاهی ازشون می شنویم، تبعیض ها و رفتارهای وحشیانه، این ها هیچ کدوم یک بارگی به وجود نیومدند. قدم به قدم بوده.

یک وجه دیگه ی اون داعش و وحشی گری هاشون هم ترس و بی تفاوتی مردم بود. مردمی که دیدن صحنه های مشابه واقعی براشون همون حس ترس و وحشت فیلم ها رو داشت به جای نفرت و غیرت. یا اونهایی که به جای غلیان احساسات و جوشش غیرت در رگ هاشون مثل دیدن یک فیلم نسبت به اون جنایت ها بی تفاوت بودند. و همین حالا هم نسبت به اونچه که بر سر مردم فلسطین یا یمن و میانمار و ... میاد بی تفاوتند.

 

نمونه های بی تفاوتی نسبت به شهوترانی و برهنگی در جامعه هم که دیگه نیازی به توضیح نداره. چطور شده که زنان جامعه ی ما اینطور بی حیا شدند و نسبت به این برهنگی ها بی تفاوت شدند؟ مگر زن مظهر حیاء نبود؟ این ها هم قدم به قدم اتفاق افتاده نه یک بارگی. روابط نامشروع و بی غیرتی مردها و همه ی ناهنجاری های جنسی دیگه ای که هست هم همین طور قدم به قدم و با بی تفاوت شدن ها شروع شده.

 

نسبت به خوراک وهم تون بی تفاوت نباشید. نسبت به فیلم ها و سریال ها و عکس ها و رسانه هایی که می بینید و می شنوید و می خونید بی تفاوت نباشید. این ها همه راه های ورود به وهم و تفکرات و تقیدات و اعمال ماست.

پاسخ:
یک جایی دیدم یک وبلاگ نویس مذهبی از فلان فیلم و سریال مشهور حرف زده بود. البته صحبت ش در مورد یک قسمت از داستان بود که بد نبود.
ولی اول این که خود اون شخص چرا رفته بود سراغ چنین فیلمی و خیلی راحت ازش صحبت می کرد انگار هیچ ایرادی وجود نداره و هیچ آسیبی براش نداشته و دوم این که داشت غیر مستقیم تبلیغ اون فیلم رو می کرد برای خوانندگانش.

بسم الله

یکی از تلقی های عامیانه در مورد ضرورت حجاب این هست که، حجاب داشتن فقط برای حفظ خود شخص هست یا اگر علت دیگه ای داره چندان مهم نیست.

متاسفانه این تصور در بین بعضی از مذهبی ها هم وجود داره و شاید شل شدن حجاب ها و تغییراتی که هر سال تو پوشش این خانم ها دیده میشه هم به همین خاطر هست.

طرف با خودش میگه وقتی وضعیت بی حجابی و بی حیایی این قدر در جامعه و خیابون ها بد هست حالا اگر من چادرم بشه مانتو یا مقنعه م بشه روسری یا شلوارم چسبان بشه یا کفشم زینتی بشه یا ... چه فرقی داره؟ تو این وضعیت کی میاد به یک مانتویی و ... اصلا توجه کنه که حالا بعدش جرات جسارت داشته باشه یا نه. یا اینکه بعضا میگن حالا دو تا آدم بی سروپا دو تا تیکه هم بندازن چی میشه؟ این همه چپ و راست به بی حجاب هاش متلک میگن مگه کاریشون شده؟ حرف که باد هواست این ها هم که جرأت ندارن کاری بکنند.

 

همه ی این ها به خاطر ضعف در تربیت هاست. ما نباید حکم خدا رو به علت های دنیوی و ظاهری خودمون محدود کنیم. دانستن علت خوبه ولی محدود شدن به علت های ظاهری نه.

یک علت حجاب حفظ خود زن هست ولی یک علت مهم تر حفظ جامعه هست. جامعه اگر دچار شهوات جنسی شد بیشتر از همه خود زن ها آسیب می بینند و عملا علت اول یعنی حفظ فرد از بین میره و بی معنا میشه.

خیلی ها موقع تقسیم قدرت و ثروت ادعای انقلابی گری دارند. اما چه کسی واقعا انقلابی هست؟ چه کسی واقعا دلسوز انقلاب و اسلام و مسلمین هست؟

حضرت علی علیه السلام بعد از ماجرای سقیفه و غصب خلافت شون بیشترین خدمت رو به حکومت کردند. طوری که خود خلفاء در بعضی موارد اعتراف می کنند که اگر علی علیه السلام نبود هلاک می شدند و عبارات مشابه دیگه.

اما چرا؟ چرا با وجود مخالفت با خلفاء و غصب خلافت و عدم همراهی مردم و تمام ظلم هایی که در حق ایشون شده بود باز حضرت این چنین به حکومت کمک می کردند؟ پاسخ واضح هست. چون اصل حکومت و اسلام و خدمت به مسلمین رو قبول داشتند و نه حکومت گذرای خلفاء بر این منصب.

حالا کافی هست که یک مقایسه کوچکی از عملکرد حضرت داشته باشیم با انقلابیونی که هر دوره پای انتخابات که میرسه دلسوز نظام و اسلام و مردم میشن و بعد از انتخابات ... .

با خودم میگم به دعا، زیارت، مناجات و نمازهای بی توجه مون که نمیشه امید داشت. حالا به فرض هم با توجه باشه مگر چقدر حقیقت این ها رو درک می کنیم و چقدر حقیقت وجودی اون کسی که به درگاهش رفتیم رو درک می کنیم؟ ...

اما قطعا هیچ کسی و چیزی از تحت توجه مولامون بیرون نیست. هیچ ذره ای از لطف و توجه اولیاء ما بیرون نیست. و هیچ عملی هر قدر حقیر و ناچیز از توجه خدا دور نیست. حالا هر قدر که این توجه ما کم و ناچیز و بی ارزش باشه. توجه مقابل هست که ذره رو بی نهایت می کنه. توجه خدا و اولیاء خداست که به کم ما ضریب بی نهایتی میده. و این عجیب و مبالغه آمیز نیست. این حقیقت وجود خداست که اگر جز این بود عجیب و غیر قابل باور بود.

تابستون پارسال از خونه قبلی یک شاخه گل محمدی که کنار بوته ی بزرگ گل دراومده بود رو درآوردم که بیارم خونه جدید بکارم. ریشه ش خیلی بد دراومد و تقریبا نصفه شد. خلاصه که هیچ امیدی بهش نداشتم. برای دل مادرم که از خونه ی پر از درخت اومده بودیم به خونه بی درخت هر جور بود تو همون باغچه ای که پر از آشغال مصالح بود یک چاله کندم و کاشتمش. نزدیک پاییز بود برای همین فقط چند شبی شاید یکی دو هفته به پاش آب دادم و در حین آب دادن آیت الکرسی می خوندم. تو تمام مدت پاییز و زمستون تمام برگ های همون شاخه کوچک سبز مونده بود.

خلاصه گذشت تا امسال از اول بهار بهش زیاد دقت نکرده بودم. هفته ی پیش رفتم یک نگاهی بکنم دیدم که نه تنها شاخه اولیه ش سالم و سرحال هست بلکه سه چهار شاخه هم از کنارش از زمین دراومده و هم قد شاخه اصلی رشد کرده.

 

کاری ندارم که ممکنه نژادش بی عار بوده یا شاید واقعا ریشه ش رو بد در نیاورده بودم و هزار شاید و اما و اگر دیگه. فقط مطمئنم که آیت الکرسی و عنایت خدا بی تاثیر نبوده. همون طور که قبل از این هم از آیت الکرسی اعجازهای زیادی دیدم.

فکر می کنم عملکرد و ویژگی های دو طرف مغز مرد و زن برعکس هم هست. یعنی همونطور که تفکر منطقی مرد تمرکزگرا هست و زن بسیط، احساسات یا تفکر احساسی یا هر چه که اسمش هست بر خلاف این هست. یعنی برای زن تمرکزگرا هست و برای مرد بسیط. و این در کنار ویژگی های تفکر منطقی هست که خیلی از مسائل رو حل می کنه و ویژگی ها رو منطقی نشون میده. مرکزیت و مرجعیت زن در عواطف و احساسات و مرجع و مرکز بودن مرد در منطق و تفکر و خیلی ویژگی های دیگه که با این منطق جور درمیاد.

و فکر می کنم هر طرف از مغز مرد یا زن تابع اون طرف از مغز هست که تمرکزگراست. منطق زن از احساسش تبعیت میکنه و احساس مرد از منطقش. بسیط بودن تفکر منطقی در زن متمرکز بر احساساتش هست و بسیط بودن تفکر احساسی مرد متمرکز بر منطقش. و با این ویژگی ها یک سری خصوصیت های دیگه منطقی جلوه می کنند. زن اونچه که از تفکر منطقی بسیطش در راستای احساساتش به دست میاره رو حفظ می کنه و مرد اونچه از احساسات بسیطش و در راستای منطقش به دست میاره رو حفظ می کنه. یعنی انسان ضعف بسیط بودن رو با تحفظ گرایی پوشش میده.

کاش درک می کردیم که با رفتن آیت الله مصباح و علمایی مثل ایشون که در این مدت از بین ما رفتند، چه تکیه گاه ها و کوه های استواری رو از دست دادیم. چه اولیائی رو از دست دادیم. کاش درک می کردیم که اگر امثال این بزرگواران نبودند و اگر این سلسله ی ولایت که از طریق وجود این بزرگان جاری شده بود، نبود، امثال حاج قاسم ها و فخری زاده ها و ... هم نبودند.

هر خیر و رحمتی که جاری هست در بین این مردم به واسطه ی ولایت این بزرگان هست.

پدرشون همیشه می گفتن فاطمه سلام الله علیها قلبی و روحی التی بین جنبی ... . خدایا اگر فاطمه سلام الله علیها روح و قلب پدرشون بودن برای همسر و فرزندانشون چی بودن؟

خدایا آدم چطور بدون قلب زندگی کنه؟ حسنین و زینبین و آقامون چطور روح شون رو به خاک بسپرند و حیاتی براشون بمونه؟ چطور بعد از مادر حیات کنند؟ بی روح چطور از قبر مادر جدا بشن؟ چطور همونجا جان ندن؟ روح و جان حقیر ما به فدای قلب و روح شون ... روح و جان ما به فدای قلب و روح آقامون صاحب الزمان عج ان شاءالله

چطور با این مصیبت میشه حیات کرد؟

فضا و معماری اینستاگرام طوری هست که به ظاهر بیشتر توجه میشه و جذب آدم ها هم بیشتر از طریق همین ظاهر هست نه لزوما عمق و باطن. این فضا آدم ها رو سطحی می کنه طوری که تحلیل، تفکر و بطن مسائل رو به حاشیه می بره. خوبه که برای مقابله در این فضا فعالیت کنیم اما اگر گمان کنیم این فعالیت برای ما و برای مخاطب کافی هست اشتباهه.

 

اینستاگرام بیشتر شبیه به لیگ فوتبال هست و مسئله ی مخاطب ها بیشتر طرفداری از تیم ها هست تا گرایش منطقی و استدلالی به یک تیم. نمیگم تاثیر استدلال و منطق صفر هست ولی نسبت به ظواهر و تعصبات و ... قطعا خیلی کمتر هست. البته خوبه که ما نماینده ای تو این لیگ داشته باشیم تا لااقل طرفداران خودمون سراغ تیم های دیگه نرن. اما در نهایت ما داریم فوتبال بازی می کنیم و خیلی نمیشه به فرهنگ سازی از طریق فوتبال امید داشت.

 

وقتی ظاهرگرایی مورد توجه قرار میگیره متعاقبا آدم ها و افکار و عقایدی مطرح میشن و مورد توجه قرار میگیرند که جز ظاهرشون چیزی برای توجه ندارند. کسانی که در حالت عادی لایق توجه نیستند اما در این فضا بزرگ میشن. خودشون و افکار و عقاید سطحی شون بزرگ میشه. یک عده هم مجبور میشن در مقابل این افکار و عقاید سطحی بایستند و مقابله کنند. خیلی راحت این ها محدود و اسیر مسائلی این چنین سطحی میشن و این کار رو کار مهم و بزرگی می دونند و از کارها و مسائل سطح بالاتر بازمی مونند. و این کار سودی هم به دنبال نداره چون کسانی که دنباله روی اون شخص بودند اغلب به خاطر افکار و عقایدش دنباله روش نبودند بلکه به خاطر ظاهرش بود که دنبالش بودند.

 

یک نشانه ی حاشیه رفتن عمق و تحلیل مسائل، کم تر بودن مباحثه و چالش در افکار و عقاید نسبت به رسانه های نوشتاری مثل وبلاگ هست. هر کس عقیده ی خودش رو طرح می کنه و معدودی هم از کسانی که اغلب دنبال کننده و طرفدارانش هستند میان و با چند جمله ی کوتاه در نظر تایید می کنند. یکی هم خوشش نمیاد و در مقابل عقیده ی خودش رو منتشر می کنه و شاید چهار تا جمله هم در نقد و زیر سوال بردن عقیده ی مقابل بگه و اون شخص هم باز با یک سری نظر از دنبال کنندگانش تایید میشه. و این دور همین طور ادامه خواهد داشت.

احتمالا سطح سایر رسانه ها هم خیلی بالاتر از اینستاگرام نیست. اما یک حسنی که رسانه هایی مثل وبلاگ دارند این هست که خود شخص هم بیشتر به چالش کشیده میشه. خود شخص و افکار و عقایدش بیشتر مورد تحلیل قرار میگیره و این باعث میشه که اگر اشتباهی در این عقاید و افکار هست مورد تحلیل و توجه شخص قرار بگیره و احتمالا اصلاح بشه.

پاسخ:
وقتی مسئولین فرهنگی کشور خوابند و یا مغرضانه به چنین فضاهایی اجازه ی فعالیت میدن، ما چاره ای جز حضور و تشکیل و حمایت از جبهه ی حق و مقابله با فرهنگ باطل در این فضا نداریم.
نکته این جاست که ما غرق در این فضا نشیم و فراموش نکنیم حضور در این فضا برای ما غایت نیست. اگر غرق شدیم ما هم تحت تاثیر عیوب معماری و مدل این فضا و شاید به مرور حتی تحت تاثیر مفاسد این فضا قرار بگیریم. ما فقط هستیم تا به کسانی که غافلانه تحت تاثیر فساد و محتوای باطل این فضا هستند راه درست رو هم نشون بدیم و اجازه ندیم ندانسته در دام اونها بیفتند.
ولی آیا این فضا بهترین فضا، مدل، معماری و سایر ملاک های یک فضای ایده آل برای کار فرهنگی و تاثیرگذاری فرهنگی رو داره؟ با توجه به صحبت های بالا و دلایل بسیار دیگه، نه. قطعا این فضا برای کار فرهنگی و تاثیرگذاری به هیچ وجه ایده آل نیست. حتی از بسیاری از فضاهای مشابه هم همون طور که گفته شد ضعیف تر هست. آیا سایر فضاهای مشابه پس ایده آلند و باید بریم سراغ اون ها؟ باز هم مشخصه که نه. اونها هم عیوبی دارند و اونها هم نباید غایت و هدف ما برای کار فرهنگی باشند. اما باید سعی کنیم تا حد ممکن مخاطب رو سوق بدیم به سمت فضاهای کم عیب تر و بهتر نه این که خودمون هم منفعلانه غرق در یک الگو و معماری غلط بشیم و دیگران رو هم مستقیم و یا غیر مستقیم تشویق به حضور در اون فضا کنیم.

نمیخوام پیشنهادی بدم اما به نظرم فضاهایی مثل مسجد، مدرسه، تشکل ها، جمع های دوستانه و ... ایده آل ترین فضاها برای تاثیرگذاری و کار فرهنگی هستند. حالا باید دید چه ویژگی هایی یک فضا رو برای کار فرهنگی و تاثیرگذاری ایده آل میکنه و بریم سراغ بهترین و کم عیب و نقص ترین فضای موجود و ممکن برای این کار و دیگران رو هم به همون سمت سوق بدیم.

"حیاء یعنی چی؟ یعنی ترس از انجام عملی که باعث فراق محبوب بشه یا بهتر بگیم در این مورد روگردانی محبوب شاید.

حالا این حیاء در وجود زن به صورت ذاتی پررنگتر هست و اگر در سایه ی ولایت جهت نگیره معطوف به حب های ظاهری و دنیوی و همین ترس های معمولی که بین خیلی از ما مردم رایج هست میشه مثل ترس از نرسیدن به مادیات یا ترس از دست دادن جان و ... که همه به حب نفس برمیگرده."

 

این رو قبلا در جایی گفته بودم. خاطرم نیست که درستی این نظر رو پیگیری کرده باشم اما امشب مطلبی خوندم که تصدیق کننده ی این صحبت بود.

در اغلب تعاریفی که از حیاء وجود داره به صورتی به این نکته اشاره شده و تعریفی کامل تر از این ندیدم.

چه در سطح مادی که حیاء ناشی از ترس از مذمت مردم و ... هست و چه در سطح متعالی تر که حیاء ترس از دوری از حب و توجه الهی هست.

پاسخ:
این ها یعنی فکر می کنم حیاء و ترس در زن از نیاز به توجه و حب نشأت میگیره.

رسانه ها، فیلم ها، سریال ها، سبک زندگی های غربی، رسانه های اجتماعی به خصوص اینستاگرام و ... همه در مورد زنان یک چیز رو هدف گرفتند. این که برخلاف میل فطری و باطنی زن، به توجه ها و محبت های مادی ارزش بیشتری بدن. این که کم کم وجه متعالی حیاء و ترس از فراق و دوری از محبت الهی رو کم رنگ کنند. این که حیاء و ترس فطری رو هم حتی منحرف کنند. حیاء زن از برهنگی و فساد جنسی و اخلاقی رو هم از بین ببرند. در نهایت حیاء و ترس های کاذب ایجاد کنند. وقتی حب کاذب ایجاد شد طبیعی هست که حیاء کاذب هم ایجاد بشه.
این حیاء و بازدارندگی زن، این توجه خاص و حساسیت خاص یک زن نسبت به انحرافات که در فطرتش به صورت پررنگ تر از مرد قرارداده شده، نه فقط برای خودش که برای خانواده و متعاقبا جامعه حیاتی هست. اگر توجه و محبت زن تغییر جهت بده نه فقط خودش که کل خانواده و جامعه به انحرافات مادی و دنیوی کشیده میشه.

آدم اگر میخواد طعم و تاثیر اعمالش رو بچشه باید از عادت دوری کنه. باید هر لحظه و در هر عملی متوجه باشه که چه کار می کنه و چرا؟ باید مدام متذکر باشه.

برای متذکر بودن در هر لحظه باید ذکرمون رو بیشتر کنیم. مجالس ذکر بیشتر بریم، سخنرانی بیشتر گوش بدیم، ادعیه، احادیث، قرآن، کتب معرفتی بیشتر بخونیم و در پس همه ی این ها تفکرمون باید بیشتر بشه. همیشه قسمتی از ساعات مون رو صرف فکر و ذکر حول هدف مون کنیم.

در پس همه ی این افکار و اذکاری که حول هدف مون داریم باید حب و بغض مون تقویت بشه. هدف تقویت حب و بغض هست که اگر حب و بغض زیاد شد، قدرت و تاثیر روحانیت در اعمال مون بیشتر میشه و این روحانیت هست که سردی و پوچی عادت رو از اعمال دور می کنه و باعث میشه هر عملی با تمام وجود و توجه و جان و دل از ما سر بزنه. و همین هست که باعث خلوص در عمل میشه. وقتی تمام روح و جان انسان متوجه هدفش باشه هیچ چیز نمی تونه شریک در اون مقصود و مطلوب بشه.

بنده روی صحبت ها و سخنرانی ها و علم آیت الله میرباقری حساب ویژه ای می کنم. کسانی که بنده رو می شناسند می دونند براشون احترام خاصی قائلم و علم ایشون رو بیشتر از سایر سخنران های این حوزه می دونم و قبول دارم. البته در حدی که حقیر می شناسم. و الحق هم که بسیار عالم هستند.

اخیرا داشتم یک مجموعه سخنرانی از ایشون گوش میدادم با عنوان کلیات اندیشه ی اسلامی که در سایت شون موجود هست. بعضی جاها در بین صحبت هاشون در بعضی مسائل با احتیاط اظهار نظر می کردند یا با شک می گفتند که احتمالا فلان هست و ... که دقیقا در همون موارد یاد صحبت هایی از استاد بزرگوارمون می افتادم که با اطمینان مسئله رو برای مخاطب عام شرح می دادند. در واقع ایشون باعث خیر شدند که به سطح علم و معرفت استادم بیشتر پی ببرم و اعتقادم به ولایت ایشون بیشتر بشه.

استاد ما بیشتر سخنرانی ها و منابرشون برای مخاطب عام هست و خیلی با زبان علمی و اصطلاحات خاص علمی صحبت نمی کنند. اما استاد حوزه هم هستند و سخنرانی های علمی هم از ایشون موجود هست. گاهی هم چشمه هایی از این علم شون در بین همین سخنرانی هایی که برای عامه می کنند فوران می کنه. البته خدا می دونه که همون صحبت هایی که برای عامه هم می کنند سراسر علم و معرفت هست ولی چون به زبان عامه هست امثال حقیر زیاد درک و توجه نمی کنند و اتفاقا این نوع سخنرانی ها نشان دهنده ی تسلط علمی بیشتر سخنران هست. و این برام خیلی جالب بود که ایشون با این سطح و مقام، اهم و اکثر وقت شون رو گذاشتند برای ارتباط با همین عموم مردم و نه خواص. وقت زیادی رو صرف راهنمایی و کمک و هدایت و رفع گرفتاری های همین مردم می کنند و کاری رو بر این کار ارجحیت نمیدن.

خدا ان شاءالله همه ی علماء و اولیاء حقش رو برای ما بندگان فقیرش حفظ کنه و توفیق معرفت به مقام و بهره بردن حداکثری از وجودشون و ولایتشون رو عنایت کنه.

در مورد مصوبه ستاد کل نیروهای مسلح

اولا به نظر میرسه در موارد زیادی خدمت سربازی کاهش پیدا کرده یا لااقل منصفانه تر شده پس کسانی که انتقاد می کنند مراقب باشند با اطلاعات کامل این کارو بکنند. البته اگر اشتباه نکنم زمان ما هم سربازهای مناطق مرزی و عملیاتی و بد آب و هوا و ... کسری خدمت داشتند. نکته دیگه اینکه باز اگر اشتباه نکنم ستاد و کل نیروهای مسلح زیرمجموعه رهبری نظام هستند و دستورات و قوانین شون با هماهنگی هست. و اینکه مراقب باشیم در زمینه مسائل امنیتی و نظامی بدون اطلاع از نیازها و ضرورت ها، رسانه دشمن نشیم.

 

دوما و بسیار مهم تر این هست که در مورد خدمت سربازی مسئله ی اصلی سه چهار ماه بیشتر یا کمتر شدن خدمت نیست. مسائل خیلی مهم تری وجود داره که من در حدی که باهاشون روبرو شدم و اطلاع دارم و خاطرم هست اشاره میکنم. اول مسئله ی آموزش هست که واقعا غیر مفید و عمر تلف کن هست. دوم نوع و جایگاه به کارگیری این همه نیرو هست که در موارد خیلی زیادی باز هم بیهوده و غیر مفید هست. سوم مسئله اخلاق و رعایت شئون اخلاقی و انسانی در نظام هست که نیازی به توضیح نداره. رعایت ادب و اخلاق و حرمت انسان هیچ منافاتی با آموزش نظم و فرمانبرداری و ... نداره. چهارم رعایت قانون و حقوق سرباز هست هم از لحاظ صرف قانونی و هم از لحاظ حقوق مادی. این خودش به تنهایی زمینه ی انتقادات بسیاری رو فراهم میکنه. که صرفا بحث حقوق ماهیانه سرباز به تنهایی خیلی از مشکلات رو حل می‌کنه. اگر اشتباه نکنم حقوق وظیفه بین یک سوم تا نصف حقوق نظامی هم درجه باید باشه یا شاید هم بیشتر که به هر حال چیزی که الان هست خیلی با چیزی که باید باشه فاصله داره.

دیدین بعضی مردها یا شایدم بیشتر مردهایی که خدمت سربازی رفتن هر موقع تو جمعی میشینن به صحبت کردن یک خاطره ای هم از دوران خدمت شون میگن؟ بیشتر هم از آموزشی و پاسداری و نگهبانی هاشون. در حالی که در کل شاید چند ماه بیشتر از زندگی شون نبوده.

داشتم فکر می کردم دنیا مثل خدمت سربازی مومن هست. احتمالا بهشتی ها هم که دور هم جمع میشن همش از خاطرات دنیاشون تعریف می کنند :)

چند ساعتی هست فکرم رو مشغول کرده.

بعضی ها به قدری آبرودار و با شرافت هستند که وقتی از نیازشون خبردار بشی خودت بیشتر شرمنده میشی. طبق قرآن و روایت هم همین ها مستحق هستند نه اون هایی که طلبکارانه نیازشون رو میخوان. آیاتش یادم نیست.

 

بنده خدا قطعا بالای 70 سال داشت اگر نگیم 80 و هنوز با وانتش کار میکرد. با همین سن و کمرش که دیگه خمیده شده بود برای جابجایی وسایل هم ما رو شرمنده کرده بود. هر چی هم گفتیم از آخر کار خودش رو کرد و دیگ رو آورد. کمی با ما آشنایی دارن به همین خاطر وقتی اومد داخل رو به من گفت می خوام برای نوه م یک گوشی دست دوم بگیرم. کلاس دهم هست و یک روز میره مدرسه و یک روز میگن باید با گوشی کار کنه. بعد ادامه داد پولش هم نقد آماده هست ... .

از شناختی که از خودشون و خانواده شون داریم و ظاهر فوق العاده نورانی شون و افتادگی و خضوع و خشوع شون با خودم میگم قطعا از اولیاء خدا هستن از اون هایی که بین مردم پنهانند. خدا حفظ شون کنه.

وقتی اهل بیت سلام الله علیهم رو واسطه می کنیم و پاسخ مون رو به هر شکلی میدن. مهم تر و شیرین تر از این که پاسخ بهمون میدن این هست که می فهمیم بهمون توجه دارن. اینکه بی کس نیستیم و بهترین و بزرگترین بندگان خدا پناه ما هستند. و ای کاش که در آخرت هم با لطف و محبت شون روبرو بشیم نه نعوذ بالله غضب و روگردانی شون.

پاسخ:
البته مشخصه که همیشه هم پاسخ ها برای ما قابل ادراک نیست

به نظرم یک عده زیادی از مردم برای رای دادن و انتخابات ها تو یک دور باطل افتادن. هر وقت میخوان رای بدن به قول خودشون دفع افسد به فاسد می کنند یا برای این که بدتر رای نیاره به بد رای میدن.

این بده رای میاره و میره و کم کاری و خراب کاری و ... بار میاره تا می رسه به انتخابات بعدی. انتخابات بعدی جای بد و بدتر عوض میشه و دوباره همین اتفاق تکرار میشه.

یک عده از همین ها هم هستن که تمایلاتشون به یکی از دو گروه بالا بیشتره. وقتی منتخب شون رای میاره و عملکرد بدی داره افسردگی میگیرن و برای انتخابات بعد سست میشن و شرکت نمی کنند.

نمی دونم توسط چه کسی و کی و چطور قراره این دور باطل شکسته بشه. به هر حال بهانه ی خوبی برای یک عده قدرت و جاه طلب شده و تا زمانی که این روال ادامه داشته باشه خوبه رای نمیاره. و هر دفعه که خوبه رای نیاره این تصور و ایده ی دفع افسد به فاسد تو ذهن مردم پررنگ تر میشه و از عمل شون مطمئن تر میشن.

پاسخ:
ممکنه بالاخره یک روزی هم برعکس نتیجه بده و خسته بشن از این تفکر.

سلام

من قبول ندارم عواطف مرد بیشتره

ضمن این که برداشت از اسن حرفا خم این بود که یک جور توجیه بی محبتی مردها نسبت به زن هاست حرفاتون!

پاسخ:
سلام
من فقط از یک سری شواهد اینطور به نظرم رسید. در مورد این که مرد عواطفش زیاد هست و عمیق که از جانب خودم میگم هست ولی اینکه بیشتر از زن هست یا نه جای بحث داره و نمیشه همینطوری ادعا کرد.
نه اصلا بحث توجیه چیزی نبود. تو یک وبلاگ دیگه بحثی بود که صحبت کشیده شد به ویژگی های زن و مرد و من این مطلب به ذهنم رسید.

بله اینجا هم چون شما منکر شدید گفتم جای بحث داره وگرنه نظر من همون هست.
+ یک شاهد دیگه این هست که در روایات در خانواده زن مسئول نیاز جنسی مرد هست و مرد مسئول نیاز عاطفی زن. اگر توان جنسی و توان عاطفی بیشتری در دو طرف نبود چنین وظیفه ای معقول بود؟ فکر می کنم درستش همین بود که بگم توان و ظرفیت جنسی زن و عاطفی مرد بیشتر هست.
همونطور که در روایات هم هست در مسئله ی نیاز جنسی زن شهوت جنسی بیشتر و عمیق تری داره اما این شهوت با حیاء و صبر پوشیده شده که از تحریک پذیری و تمایلات جنسی در زن جلوگیری می کنه اما در مرد اینطور نیست و با وجود شهوت کمتر مرد تحریک پذیری و تمایل بیشتری در مسائل جنسی داره. در واقع شهوت جنسی مرد سطحی هست و سطحی هم پاسخ داده میشه و در زن عمیق هست و نیاز به تمرکز و صبر بیشتری برای ارضاء هست.

این ها رو توضیح دادم که بگم به نظرم در مسائل عاطقی دقیقا ماجرا عکس این هست. یعنی میل عاطفی در مرد عمیق تر و قوی تر هست اما این تمایل با (نمی دونم تعبیر یا کلمه ی درستش چیه) شخصیت طلبی مرد و تک وجهی بودن ذهن مرد پوشیده شده که جلوی تحریک پذیری و میل عاطفی مرد رو میگیره. اما در زن اینطور نیست و برعکس مرد زن در مسائل عاطفی لطیف و تحریک پذیر هست و احتمالا با وجود میل کمتر عاطفی نسبت به مرد حساسیت و تمایل بیشتری در مسائل عاطفی داره. و همینطور هم زودتر و سطحی تر ارضاء میشه. گاهی با یک جمله یا یک نوازش یا یک نشانه ی ساده. اما در مرد عمق بیشتری داره و با صبر و تمرکز بیشتری هم ارضاء میشه.
پاسخ:
خب با این توضیحات اون نیاز سطحی تری که مرد رو به سمت زن می کشه نیاز جنسی هست و نیاز عمیق تر نیاز عاطفی و در مورد زن بالعکس. یک راه تشخیص سطح خودشناسی و درک درست زن و مرد از خود و جنس مخالف هم همین موضوع هست که از نشانه هاش غرور و تکبر زن در ارتباط با نامحرم و سر به زیر بودن و حیاء مرد در ارتباط با نامحرم هست.
اما به هر حال زن و مرد قبل از ازدواج و ارتباط و روبرو شدن با نیازهای عمیق با زن و مرد بعد از ازدواج و ارتباط و روبرو شدن با نیازهای عمیق متفاوت هست. به همین خاطر مردی که همسرش رو از دست میده از جنبه ی عاطفی آسیب عمیق تری می پذیره نسبت به زنی که همسرش رو از دست میده. از جنبه ی جنسی هم احتمالا برعکس هست. اما اگر نباشه هم قطعا زن قبل از ازدواج فشار خیلی کمتری در مسائل جنسی تحمل میکنه نسبت به بعد از از دست دادن همسر. یا این که در قرآن برای تنبیه زن گفته میشه که مرد از همبستر شدن باهاش خودداری کنه.
یا اینطوری بگیم که مرد هر چه بیشتر نیاز عاطفی خودش رو درک می کنه غفلت کردن از این نیاز براش سخت تر میشه و زن هر چه بیشتر میل و شهوت جنسی رو درک می کنه صبر و حیاء بر این نیاز براش سخت تر میشه.

بزرگوارانی که میخونن اصلاح کنند اگر اشتباه هست.

+ عرض کردم برعکس شهوت جنسی هست دیگه. عواطف در زن رقیق تر و سطحی تر هست که زن رو حساس تر و مشتاق تر میکنه به عواطف و در مرد غلیظ تر و عمیق تر که با غرور مردانه یا همون شخصیت طلبی یا هر چی که اسم درستش هست و تک وجهی بودن ذهن مرد پوشیده شده و باعث میشه مرد با وجود عواطف بیشتر تحریک عاطفی یا دغدغه و میل عاطفیش کمتر باشه.

سلام

فرمود فقر از یه در بیاد داخل، ایمان از در دیگر خارج میشه

 

فقر فقط فقر مادیه؟

جسم ما مادیه، راه رفع نیاز این جسم مادی هم مادی هست

همه هم سطح ایمانشون یکسان نیست و قرار نیست باشه و اینجور تحکمی حرف زدن که همه باید و الا و لابد فقط همین راه که ما میریم رو برن هم اشتباست.

نمیشه به همه گفت گرسنگی بکش چون این به خدا نزدیکت میکنه

نه آقا دوروز گرسنگی بکشی و فقر تحمل کنی، عبادت یادت میره

حقیقتا مسائل و نیازهای جنسی و عاطفی خیلی مهمتر از گرسنگی و  سایر نیاز های مادی هست

این همه سعی در انکار و ندید گرفتنش از کجا میاد

ما نمیگیم فقط نگاه مادی باید داشت

که اتفاقا رفع درست این مسائل رو هم کاملا الهی میدونیم

برا من عجیبه. چطور خدا قبلا ها نمیخواسته مردم مجاهدت کنن در راه رفع نیازهای مادی شون و مخصوصا مسالی ازدواج

ولی الان خواسته از این راه مردم به خودش نزدیک بشن؟!!

 

البته قبول دارم مانور روی برخی مسائل خوب نیست اما حرفم چیز دیگری هست

+در پاسخ به رهگذر و مطالبی که ردوبدل شد

پاسخ:
سلام
ظاهرا خطاب شما به رهگذر بزرگوار هست. حقیقتش بحث تا همین جا هم در حاشیه بوده و در مسیر اشتباه. ایشون داشتن در مورد واکنش و عملکرد ما در مقابل خواست و نیاز حرف می زدند و صحبت بنده از رفع نیاز بوده. بنده تمایل دارم بحث به مسیر درستش برگرده. اما شما و ایشون مختارید بحث خودتون رو بکنید.

و اما بازگردیم به یک نکته ی تلخ که امیدوارم اسم قضاوت و پیش فرض و غیره روی اون نزارید:

 

وقتی این همه مسائل پیچیده و دقیق وجود داره که نیاز به ژرف اندیشی هست تا اندکی به معرفت خدای تبارک و تعالی نزدیک بشیم، چرا دغدغه ی ما بر روی ازدواج موقت صرف می شه؟ چرا ساعت ها در این باره بحث های طولانی می کنیم و حتی در مطالب دیگران به دنبال این مسئله هستیم و لینک بحث ها رو می زاریم؟ چرا ازدواج موقت باید این همه از زمان و فکر و روح ما رو فرابگیره و در نهایت پاسخی سطحی به ما بده که منتهی به مقام جلال و جبروت الله نشه و گرهی از گره های بنیادین ما رو باز نکنه؟ چرا گاهی اطرافیان، بالاخص خانم ها رو با این مسائل حساسیت زا تحریک می کنیم تا در سلوکشون خدشه وارد بشه؟ ما ز بالاییم و بالا می رویم. ازدواج موقت سبب است و وقتی تفکر در اون پاسخ های اقناعی برای احکام ظاهری شرعی داشته باشه و راه عمیقی به مسبب الاسباب فراهم نکنه، یعنی راه رو غلط رفتیم. آیا اشتباه رفتیم؟ پاسخ با شماست؛ اگر جملات را زیبا بخوانید و ببینید.

 

حقیر مشکل شخصی با شما ندارم و قصد و غرضی نبود. سیری رو در 24 ساعت دنیا با هم طی کردیم و نکاتی هم از درونیات و ملکات، و هم از بیرون بر ما روشن شد. ایرادات و قوات ما وضوح بیشتری یافت. سیر ما در این جا به اتمام و اکمال می رسه. شما می مانید و آن چه بر ما باقی ماند. حاشیه هایی که نوشتم تکمله ی متن ها بود. امیدوارم با آن ها شخصی برخورد نکنید و در پی پاسخ شخصی برنیایید و از آن ها استفاده کنید و کنیم و کنند در راه معرفت الله و زدودن کثرات و حواشی و زوائدی که همه ی ما اهل دنیا به آن ابتلا یافته ایم و پیله هایی از آن ها برای خود بافته ایم.

 

والحمدلله رب العالمین

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

پاسخ:
خب چه عرض کنم؟ چرا فلانی عمرش و شب و روزش رو گذاشته برای سنگ زدن به پرنده ها؟ شاید فلانی داشته فقط سنگ رو از کوچه برمیداشته که زیر چرخ ماشین نره و کمونه نکنه به مردم. شاید داشته برمیداشته بزنه توپ یک بچه رو از روی درخت بندازه و یا اصلا شاید درست دیدید داشته واقعا یک پرنده رو میزده شاید کلاغی رو میزده که به یک بچه حمله کرده و هزار شاید و اما و اگر دیگه که شما خبر ندارید ولی همچنان اصرار دارید که فلانی عمرش رو با سنگ زدن به پرنده ها می گذرونه و در عین حال معتقدید که قضاوت و پیش فرضی هم در مورد فلانی ندارید. بنده چه عرض کنم؟
بزرگوار کلمات و عبارات زیبا و ظاهر مودبانه تفاوتی در مفهوم ایجاد نمیکنه. اظهار محبت و دوستی هم با محبت و دوستی فرسنگها فاصله داره. بنده پاسخی ندارم باشه بین خودتون و خدای خودتون.

محفوظ باشید ان شاءالله

+ شما همچنان برادر یا خواهر بزرگتر بنده هستید و برای حقیر عزیزید. ان شاءالله این صحبت ها فقط یک سوء تفاهم باشه. جسارتی اگر از بنده دیدید ببخشید.

پاسخ به این بخش:

"اگر حیات محدود به همین حیات مادی بود بله اگر خداوند نیازی قرار میداد که امکان یا حتی احتمال رفع شدنش وجود نداشت این با حکمت تضاد داشت. ولی وقتی این حیات مادی صرفا محل بررسی صدق مدعا هست و محل امتحان و درجه بندی چه ایرادی به وجود میاد که محدودیت وجود داشته باشه؟ غیر از این باشه با حکمت الهی در تضاده."

 

 

پاسخ به نیاز جنسی، یک مرتبه از سلوکه. همون طور که پاسخ به گرسنگی یک مرتبه از سلوکه. انسان برای تکامل باید پاسخ به نیازها رو بگذرونه. حال اگه یک نفر به دلیل ظلم دیگران موفق نشه ازدواج کنه، آیا در روز قیامت یا برزخ ازدواج می کنه و این سلوک رو می گذرونه؟ یعنی به واسطه ی ظلم دیگران، از کسانی که با ازدواج به نیاز جنسی خودشون پاسخ دادن، آیا باید عقب بیفته و تازه در عالم بالاتر، مراحل اولیه ی  این سلوک رو بگذرونه؟ خیر. وقتی در راه پاسخ به نیاز جنسی، وظیفه ای که خدا به شما محول کرده رو تحت شرایطی که برای شما فراهم کرده انجام بدید، دارید سلوک متناسب با خودتون رو طی می کنید و از کسی که ازدواج کرده چیزی کم ندارید. حالا و بعد از این مسئله می رسیم به صحبت شما که شرایط مختلف، امتحان انسان هاست؛ و نحوه ی انجام دادن وظیفه و مسئولیت، درجه بندی ها رو تعیین می کنه. و تازه می رسیم به این که پاداش و جزا داده می شه. اما انسان باید برای رسیدن به خدا سلوک خودشو بگذرونه. با اون طرز فکر شما که پاسخ نیاز جنسی فقط ازدواجه، یا پاسخ گرسنگی فقط غذاست، یعنی افراد مظلومی هستند که به نیازشون پاسخ داده نشده و سلوک مربوط به اون نیاز رو طی نکردن. پس چه زمانی باید طی کنن؟ در برزخ؟ این العیاذ بالله با حکمت و عدل خدا منافات داره. (امیدوام متوجه منافات شده باشید)

پس در واقع سیری که در پاسخ به نیازها طی می کنیم، همون پاسخ به نیازهای ما هستند؛ حتی اگه منجر به ازدواج و غذا و پوشاک نشه. یعنی ما داریم با این مسیر، طی طریق می کنیم. نحوه ی طی این طریق، همون آزمایش الهی است؛ و چیزی که در عالم بالاتر به ما داده می شه، جزای این سیر و سلوکه. کسی که سیر و سلوک نداشته، یا از راه حرام طی طریق کرده، متهمه. اصلن همین که ببینه سلوک نکرده و توی برزخ از دیگران عقبه و تازه قراره ابتدای مسیر سلوک قرار بگیره، حسرت و عذابه.

پاداش و عذاب و هم چنین امتحان و آزمایش رو با پاسخ به نیازها مخلوط نکنید؛ نیازها رو هم با وحدت و یک پارچه و به دور از مادی گری ببینید. ان شاءالله متوجه عرایضم بشید.

مؤید باشید

پاسخ:
بله بله متوجه شدم. خیلی هم عالی توضیح دادید متشکرم.
ولیکن عرض کردم منظور بنده از "رفع" با منظور شما از "پاسخ" متفاوت هست.
صحبت بنده چیزی بود و صحبت شما چیز دیگری.

سلام علیکم

بنده هم همون اولش عرض کردم که متوجه بنده نشدید گویا. ظاهرن با توجه با سطر اولتون در این باره به تفاهم رسیدیم.

و اما بعد،

نگاه مادی گرایانه می گه وقتی خوابت گرفت، بخواب. خواب پاسخی است به نیاز خواب آلودگی. اما علامه ی جوادی آملی می فرمایند خواب دانشگاه است. علامه ی طباطبایی ریاضیات رو در خواب آموخت. چون خواب را پاسخ به خستگی نمی دونستن.

جواب گرسنگی، غذا نیست. چون پاسخ غذا به نیاز گرسنگی، خروج منی به نیاز جنسی، ازدواج به نیاز عاطفی، آب به تشنگی، خواب به خستگی، و غیره، مصداق نگاه سطحی و غیرالهی به جهان پیرامونه. (منظورم این نیست که شما نگاه سطحی دارید و بنده ندارم. بعدن نگید قضاوت کردم و این جور خوانش ها و برداشت های منحصر به فردتون رو نداشته باشید. در حال بحث هستیم)

 

اما درباره ی حکمت خدا؛

حکیم کسیه که اگر نیازی گذاشت، پاسخ به نیاز رو هم قرار می ده. هو الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی. اگر شما در نرسیدن به پاسخ قصور کردی متهمی. اگر جامعه و اطرافیان قصور کردن هم متهم اند. آیا مظلوم مطلقی وجود داره که به دلیل ظلم اطرافیان نتونه به نیازش پاسخ بده؟

خیر. مظلومی که به انفعال داره، ظالمه. اگه انفعال نداشت، همون فعالیتش پاسخ به نیازشه. چون نیازها همه یک نیازند. خواب و گرسنگی و نیاز جنسی و پوشاک و غیره همه از یک سنخ اند در قالب های مختلف. وقتی کسی تحت ظلم قرار می گیره، نیاز به عدل در او متجلی می شه. مثل مردم یمن. نیاز به خوراک دارند، اما چون خوراک به ظلم از اون ها غصب شده، این نیاز به صورت نیاز به عدل ظهور کرده. نگاه مادی گرایانه می گه پاسخ نیازشون به گرسنگی، فقط غذاست و چون تحت ظلم قرار گرفتن به پاسخ این نیازشون نمی رسن. اما نگاه توحیدی می گه نیاز به گرسنگیشون عین نیاز به عدالته. پس در حال جنگ هستند، اما در حقیقت دارن به نیاز گرسنگی هم پاسخ می دن.

یا در مثال شما درباره ی ازدواج، جامعه ی متأهل، زکات تأهل رو پرداخت نمی کنه و حقی از شما در حال تضییعه. نحوه ی برخورد شما با این تضییع حق، همون پاسخ به نیاز جنسی و عاطفی شماست. در اصل اگر جامعه کار خودشو درست انجام می داد، پاسخ شما به نیاز جنسی از راه ازدواج به موقع رفع می شد. اما الان این نیاز از راه مبارزه با استمناء داره پاسخ داده می شه؛ از راه جهاد در تحمل خواستگاری های فراوان و اشتباه؛ از راه صبر بر ازدواج دیرهنگام؛ از راه مبارزه با سنت های غلط؛ با حفظ سلامت روان، با پرهیز از قیاس و حسادت؛ با دوری از رابطه ی حرام؛ با ورود به ازدواج موقت یا پرهیز از ازدواج موقت؛ و ...

این ها پاسخ به نیاز جنسی و عاطفی شماست که در شرایط جدید و ظلم دیگران به شما عوض شده. کافیه نگاه شما وحدت داشته باشه و توحیدی به نیازها نگاه کنید. همه چیز یک چیزه. پس این که غذا پاسخ گرسنگی است و اگه به یک گرسنه غذا نرسه یعنی نیازش رفع نشده، جای تأمل داره.

حال اگه به نیازتون پاسخ ندادید و منفعل موندید، متهمید. اگه به نیازتون پاسخ حرام یا غلط دادید هم متهمید. اگه در مسیر صحیح حرکت کردید متهم نیستید و در اصل پاسخ به نیازتون رو دارید در همین مسیر دریافت می کنید. حتی اگه به ازدواج ختم نشه و بمیرید، سلوک مربوط به نیازها رو طی کردید.

پاسخ:
سلام علیکم
بله الان متوجه شدم منظور شما از پاسخ به نیاز چیه. الان جا داره نظر قبلی تون رو براتون بازخوانی کنم. مخاطب عام و گفتگوی عادی و غیر علمی و مو از ماست کشیدن و ... .
مشکل ما بر سر کلمات که نیست. منظور بنده از رفع نیاز روشن هست و منظور شما از پاسخ به نیاز هم الان روشنه ولی صحبت بنده در مورد رفع نیاز بود. الان هم بخوام بحث رو ادامه بدم باید صحبت های مشابه و سوالات مشابه بپرسم. اما از صحبت اصلی دور نشیم. البته اشکالی به صحبت شما نیست و درست می فرمایید ولی ارتباطی با صحبت بنده هم نداره.
پاسخ شرعی و توحیدی به نیاز لزوما نیاز رو رفع نمی کنه و کسی که نیازش همچنان باقی ست لزوما متهم نیست. نیازی به توضیح هست؟
خواب دانشگاه یا صرفا راه رفع خواب آلودگی و خستگی تفاوتی داره؟ یعنی علامه جوادی یا علامه طباطبائی خواب نمی کردند و نمی کنند؟ بالاخره رفع نیاز خواب آلودگی و خستگی با خواب هست چه در این خواب ریاضیات بیاموزیم و چه صرفا خر خر کنیم. یا خیلی از علماء خیلی کم می خوابیدند یا نشسته می خوابیدند بالاخره اصل خواب هست و فقط خواب نیاز رو برطرف می کنه.
ازدواج هم همینطور. بالاخره نیاز جنسی و عاطفی راه رفعش مشخصه. پاسخ دختر و پسر مجرد مومن صبر هست با اجتهاد ولی تا زمانی که ازدواج نکنند نیازشون رفع نمیشه. پس اگر همچنان نیاز دارند لزوما متهم نیستند.

سلام علیکم

گشایش بعد از صبر پاسخ به نیاز نیست. خود صبر و مسیری که در این راه طی می شه پاسخ به نیازه.

اگه فرض کنیم گشایش بعد از صبر پاسخ به نیازه، پس باز هم خدا حکیم نیست. فرض کنید یه نفر صبر کنه و بدون گشایش بمیره. هزاران نفر در یمن صبر می کنند و بدون دیدن پیروزی و گشایش می میرند. در این حالت خدا نیازی در وجودشون گذاشته که پاسخی به این نیاز داده نشده. پس حکمت خدا از بین می ره.

در حالی که پاسخ به نیاز خوراک از راه صبر امکان پذیره. صبر به معنای رها کردن نیست. به معنای تلاشه. قناعت به معنای نخوردن نیست. به معنای راضی شدن به مقدار کمه. تعاریف رو اگه اصلاح کنیم می بینیم که فرد اگه از راه حلال به نیازش پاسخ نداد، یا اگر شرایط در اختیارش نبود و با صبر و مجاهدت با نیازش مواجه نشد، (یعنی در اصل مسئولیت خودشو انجام نداد)، کاملن متهمه.

و اگه انجام داد، اون انجام وظیفه به معنای رفع نیازه.

رفع نیاز گرسنگی به سیر شدن نیست. انسان می خوره تا رشد کنه. رفع نیاز جنسی به ایجاد ارتباط نیست. انسان درآمیخته می شه تا رشد کنه. مشکل من و شما احتمالن این جاست که شما معتقدید رفع نیاز گرسنگی در سیری و رفع نیاز جنسی در دفع منی از بدنه؛ اما بنده رفع نیاز رو بالاتر می بینم. شاید شما غذا نخورید، اما نیازی رو رفع کنید.

 

حاشیه:

احساس می کنم نظر قبلی ام در مطلب قبلیتون را تند پاسخ دادید. نمی دانم درست احساس کردم یا نه. اما ترجیح می دم دیگه نظر ندم در مقابلتون.

با تشکر

پاسخ:
علیکم السلام

بنده متوجه حرف شما نمیشم. انسان گرسنه میشه نیاز به غذا داره. یک ساعت تلاش میکنه و صبر می کنه بعد از یک ساعت بدون غذا خوردن گرسنگی رفع میشه؟ خواست و نیاز انسان چیه اینجا؟ رشد یا غذا؟ بله انسان نیاز به رشد هم داره. ولی پاسخ نیاز گرسنگی، غذا خوردن هست نه رشد روحی.
چرا نرسیدن انسان به نیازش با حکمت الهی تضاد داره؟ انسان با یک سری نیازها آفریده شده و پاسخ این نیازها هم وجود دارند. حالا به هر دلیلی یک عده ممکنه به پاسخ نیازهایی شون نرسن این چه اشکالی به حکمت الهی وارد می کنه؟ اگر حیات محدود به همین حیات مادی بود بله اگر خداوند نیازی قرار میداد که امکان یا حتی احتمال رفع شدنش وجود نداشت این با حکمت تضاد داشت. ولی وقتی این حیات مادی صرفا محل بررسی صدق مدعا هست و محل امتحان و درجه بندی چه ایرادی به وجود میاد که محدودیت وجود داشته باشه؟ غیر از این باشه با حکمت الهی در تضاده. اگر محدودیت نباشه امتحان چه معنایی داره؟ انسان امتحان میشه که بین خواست خودش و خواست الهی مخیر بشه و انتخاب کنه و از این انتخاب هاست که رشد می کنه. از این انتخاب هاست که عشق الهی در وجود انسان محک میخوره.
مردم یمن مجاهدت می کنند، مبارزه می کنند، صبر می کنند و مرتکب حرام نمیشن و حتی اگر در راه نیاز به غذا و ساده ترین نیازها بمیرند هم به خاطر مجاهدت و صبر نزد خدا ماجور هستند. خدا داره چندین برابر بلکه بی نهایت برابر به مجاهدت انسان اجر میده این چه اشکالی به حکمت الهی وارد می کنه؟
رفع نیاز گرسنگی به سیر شدن هست و سایر نیازها هم در قالب شرع پاسخ های مشخص دارند. اما هدف از رفع تمام این نیازها و در کل حیات مادی ما رشد کردن هست. هدف تقرب هست هدف عشق بازی هست هدف بزرگ شدن روح هست هدف لقاء و بلکه ایصال و وحدت با حق تعالی هست. اینها چه منافاتی دارند؟ دقت کنید هدف از رفع نیاز با چیزی که نیاز رو رفع می کنه متفاوت هست. بله ممکنه گاهی هدف از رفع یک نیاز با رفع کننده ی نیاز تضاد داشته باشه. اینجا محل امتحان هست و انسان مخیر میشه بین رسیدن به هدف یا پاسخ به نیاز.

محفوظ باشید ان شاءالله

سلام علیکم

متوجه نشدید گویا. صبر و قناعت یکی از راه های تلاش و مجاهدت برای رفع نیازه. حضرت می تونستن با تسلیم و بیعت با یزید نیازشون به آب رو رفع کنند. اما با صبر و مجاهدت به این نیاز پاسخ دادند. اگر حضرت مجاهدت نمی کردند ما می تونستیم ایراد بگیریم. مردم یمن متهم نیستن چون با صبر و مجاهدت به نیاز خوراک و پوشاک پاسخ می دن.

در راه رفع نیاز مجاهدت لازمه. این مجاهدت گاهی به رفع ظاهری نیاز منجر می شه؛ گاهی در صبر بر نیاز. نیاز به گرسنگی گاهی با خوردن حلال و طیب پاسخ داده می شه، گاهی که شرایط مهیا نیست با صبر بر خوردن. خوردن حلال و یا صبر بر خوردن، هر دو مجاهدت هستند. خدا نیازها رو برای مجاهدت قرار داده و راه پاسخ به نیازها (مجاهدت) در انسان وجود داره. اگر مجاهدت مؤمنانه کردیم، یعنی پاسخ صحیح به نیازها دادیم. اگر مجاهدت غیرمؤمنانه کردیم (مثلا تلاش برای کسب مال حرام)، یا مجاهدت نکردیم (مثلا تنبلی و کسل و فشل و توجیه که در روایات موجوده)، قطعن متهم هستیم.

پاسخ:
سلام

بزرگوار بنده با این قسمت حرف تون مشکل نداشتم و همون اول هم عرض کردم همه ی صحبت هاتون رو قبول دارم جز ... .
صبر و مجاهدت نیاز به آب رو رفع کرد؟ صبر و مجاهدت مردم یمن نیاز به خوراک رو رفع کرده؟ اختلاف ظاهرا بر سر همین هست. بنده میگم صبر به خودی خود پاسخ نیاز نیست بلکه گشایش بعد از صبر پاسخ نیازه. حالا ما بدون اطلاع از شرایط کسی که در بطن امتحان الهی هست بگیم این شخص خودش متهمه به نظرتون درسته؟ یعنی ممکن نیست که این شخص در مجاهدت و صبر باشه و مرتکب حرام هم نشده باشه ولی هنوز نیازش باقی باشه؟ سوء تفاهم اینجاست. بنده میگم این شخص متهم نیست و هر کسی که نیازی برطرف نشده ای داره هم همینطور لزوما متهم نیست.

سلام علیکم

موافقم با این که خدا نیازی رو در انسان نمی زاره مگر این که راه رفع اون نیاز رو در انسان قرار بده. راه رفع یک نیاز گاهی صبر بر اون نیاز هستش. مثلن نیاز جنسی و عاطفی که نوشتید گاهی با ازدواج رفع می شه و گاهی با صبر. نیاز به خوراک و پوشاک گاهی با خرید رفع می شه، گاهی با تولید، گاهی با قناعت. از نظر بنده هم راه رفع نیاز بر انسان هیچ گاه بسته نیست. اگر خدا نیازی قرار بده و راه بی نیاز شدن قرار نده، حکیم نیست. لاکن خدا رفع نیاز رو محل آزمایش انسان قرار می ده. یک نفر با دزدی شکمش را سیر می کنه، یک نفر با تلاش مضاعف و به کار گیری استعدادهای نهفته در کسب روزی حلال، یک نفر با صبر و قناعت، یک نفر با نپرداختن زکات و ... .

اگر کسی نتونه نیازشو از راه درست رفع کنه، یعنی اون نیاز از راه حرام رفع شده یا در برابر نیازی که برای رشد و آزمایش قرار داده شده تلاش کافی انجام نداده و ولش کرده. پس قطعن متهمه.

درباره ی نقش جامعه و زکات هم که نوشتید، جامعه هم به سهم خودش متهمه. اما این اتهام در تضاد با اتهام فرد نیست. فرد نقش خودش رو داره و جامعه هم نقش خودش رو. هر دو مسئولیت دارند.

 

حاشیه:

مدتی است با وبلاگ شما آشنا شده ام. سعی کردم مطالب رو یک بار بخونم و بعد اولین نظرم رو بزارم. هر چه مطالبتون رو می خونم، علی رغم نگاه بی طرفانه و با روح اسلامی که در نوشته ها دیده می شه، اما احساس می کنم یک جایی از نوشته ها و طرز فکر شما می لنگه. نمی دونم کجاست؛ ولی همون جا باعث نچسبیدن افکار به ظاهر منطقیتون به فطرت بنده می شه. در بعضی نوشته های پیشین، به یک سری گرفتاری های درونی هم اشاره کرده بودید. شاید آن گرفتاری های درونی شما هم از همین جای لنگ زدنتون باشه که نمی دونم کجاست. فقط احساس می کنم یک جایی یک گره کور نامرئی وجود داره.

مؤید باشید.

پاسخ:
سلام علیکم و رحمة الله

به صحبت هاتون فکر کردم. صحبت هاتون رو قبول دارم به جز این عبارت: "اگر کسی نتونه نیازشو از راه درست رفع کنه، یعنی اون نیاز از راه حرام رفع شده یا در برابر نیازی که برای رشد و آزمایش قرار داده شده تلاش کافی انجام نداده و ولش کرده. پس قطعن متهمه." بنده دلیلی نمی بینم که الزاما خود شخص هم متهم باشه. بله در خیلی موارد ممکنه خود شخص هم متهم باشه ولی همیشه اینطوره؟ این که الزاما صاحب نیاز رو متهم کنیم اشتباهه.
مثالش حضرت اباعبدالله علیه السلام و اهل و یارانشون در عاشورا. این بزرگواران دچار عطش میشن به قول شما صبر هم می کنند، تلاش هم می کنند، قناعت هم می کنند ولی در نهایت عطش باقی هست. حضرت و اهل و یارانشون متهم هستند؟
مردم مظلوم یمن چقدر کمبودها و نیازها دارند. صبر می کنند، قناعت می کنند، تلاش می کنند، برای حق شون مبارزه می کنند ولی در نهایت می بینیم و می شنویم که چقدر تلفات برای سوء تغذیه میدن. ممکنه کسی ادعا کنه که اینها به فلان دلیل خودشون هم در شرایطی که دارند متهم هستند ولی کسی می تونه با قطعیت چنین حرفی رو بزنه؟ این متهم کردنه جرأت میخواد و یقین.

بنده مسئول بودن شخص رو تکذیب نمی کنم بلکه الزاما متهم بودنش رو تکذیب می کنم.


در مورد حاشیه
متشکرم از لطف و توجه شما. بله بنده لنگ و لوکی زیاد دارم و به همین خاطر خیلی جاها در بین مطالب تذکر دادم که اینها صرفا افکار بنده هست و الزاما درست نیست.

محفوظ باشید ان شاءالله

یک جایی مطلبی خوندم که نویسنده دختران و پسران مجرد رو برای مجرد بودنشون متهم کرده بود با این استدلال که نمیشه خدا نیازی رو در بنده ش قرار بده ولی راه رفع این نیاز رو بر بنده ش ببنده پس اگر این راه برای کسی بسته هست مشکل اصلی از خودش هست.

 

اولین چیزی که از حرف ایشون به خاطرم اومد آیه 47 سوره یس بود. وقتی بهشون گفته میشه از اونچه که خدا بهتون روزی داده انفاق کنید اهل کفر به اهل ایمان میگن کسی رو اطعام کنیم که اگر خدا می خواست خودش اطعام میکرد؟ اینها نیستند مگر در گمراهی آشکار.

انفاق در قرآن به معنای عام به کار رفته یعنی همه نوع بخشش در راه خدا از مستحب و واجب رو شامل میشه. در این آیه هم تا جایی که حقیر متوجه میشم قسمتی که دستور الهی صادر میشه که "انفاق کنید" به معنای عام هست ولی اونجایی که مکالمه ی اهل کفر با اهل ایمان هست فقط به یک نوع انفاق و سطحی ترین نوع اون اشاره میشه یعنی اطعام.

حتما شما هم روایاتی به این شکل شنیدید که "لکل شیء زکاة و ...". زکات جزئی از همون انفاق عامی هست که در قرآن به کار برده میشه و برای هر چیزی زکاتی هست. این رو باید تو روایات گشت و دقیق در موردش صحبت کرد ولی قطعا یکی از نعمات الهی نعمت همسر و سکون و آرامش روحی و جسمی و مودت حاصل از ازدواج هست. زکاتش چیه؟ نمی دونم. اما از روایات دیگه که خدا بر دوش مردم وظایفی رو نسبت به دختر و پسر مجرد قرار داده یا بازخواست و عذابی برای بی توجهی به این موضوع قرار داده میشه فهمید دیگران نسبت به تجرد دخترها و پسرهای مجرد جامعه بدون مسئولیت و بی تقصیر نیستند.

 

آیه بعدی که خاطرم اومد از صحبت ایشون آیه 155 سوره بقره بود. و قطعا شما رو به چیزهایی از خوف و گرسنگی و نقص در اموال و جانها و محصولات آزمایش می کنیم و به صابران بشارت ده ... . و آیات مشابه مثل آیه 214 سوره بقره که دقیقتر اشاره شده به همین موضوع. آیا گمان کردید داخل بهشت می شوید وحال آنکه هنوز مانند آنچه بر پپشینیان شما گذشت به شما نرسیده است؟! آنان گرفتار تنگدستی و ناخوشی شده و چنان زیر و زبر شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده و همراه او بودند، گفتند: یاری خدا چه وقت خواهد بود؟ ... .

ارتباط این آیه با حرف ایشون زیاد نیازی به توضیح نداره. خدا مستقیم به نیازهای ابتدایی تر انسان اشاره میکنه و میگه حتما شما رو با این نیازها مورد آزمایش قرار میدیم حالا نیاز جنسی و عاطفی چرا باید مستثناء باشه؟ اصل این حرف که خدا لزوما راه رفع تمام نیازهامون رو برامون قرار داده اشتباهه. اگر همه نیازهای بشر بلافاصله پاسخ داده بشه پس چطور اهل ایمان و کفر از هم جدا میشن؟ چطور اونهایی که ادعای صدق بر ایمان دارند از اونهایی که ادعای کذب دارند جدا میشن؟ چطور بشر درجه بندی میشه؟ چطور عشق الهی در وجود بنده قابل تشحیص هست؟

قطعا هر قدر هم امتحان الهی سخت تر باشه پاداش بزرگتری هم برای اهل صبر داره. تا جایی که خدا این ها رو در کنار پیامبر خودش قرار میده. همونطور که در آیه 56 سوره احزاب بر پیامبر درود می فرسته در آیه 157 سوره بقره هم بر صابرین درود می فرسته.

تفاوت شخصیتی و روحی و خلقی رو که نادیده نگرفتید؟

 

ضمن این که وقتی حدیث داریم از چه مدل خانواده هایی دختر بگیرید، مشخصه که مساله خیلی جزیی تره. توی این احادیث هم ذکر نکردن دختر مومن بحثش جداست. نه فرموردن حواس تون باشه از فلان خانوهده ها دختر نگیرید.

مثالش رو در مورد پسر نمیزنم چون احادیثی که در مورد پسرها هست برمیگرده به سطح ایمانیشون. چه میدونم مثلا مشروبخور نباشه یا راست گو و امانت دار باشه و ...

پاسخ:
حقیقتش روایاتی در این موارد نخوندم. شخصیت و اخلاق هم تا حد زیادی ذیل عقاید هست. یعنی اخلاق و شخصیت انسان در بیشتر موارد از عقایدش ریشه میگیره.
ولی منظور بنده هم این نیست که در خواستگاری به این مسائل توجه نشه. در مورد معرفی گفتم ضرورتی نداره معرف از همه چیز در حد جزئیات خبر داشته باشه. ضرورت اصلی همون عقاید هست بقیه ش حتی اگر برای دو طرف مهم باشه مسئله ای هست که تو جلسات خواستگاری بهش پرداخته میشه. که باز هم فکر میکنم ضرورت قطعی نیستند. مثلا چند درصد زوج های موفقی که می شناسید اختلافات اخلاقی و فرهنگی ندارند و کاملا با هم سازگارند تو این مسائل؟

سلام. عید غدیر مبارک🌹

اتفاقا یسری از خانواده خواستگارا هم هستند که ظاهرا مذهبی هستند

اما...

اما بیایید ببینید با چه معیار و ملاک هایی پا پیش میذارن برای خواستگاری

مورد بوده رسما به خانواده دختر اعلام کرده چون پسر ما مذهبی و طلبه است حتما دختر فلان جور با فلان مختصات زیبایی میخواد چون مذهبیه و چشمش هرجایی نمیچرخه😐

یا پرسیدن رنگ چهره و قد و وزن و ... انگار رفتن بقالی!

مورد بوده مادر پسره به اصرار هربار زنگ زده خونه دختر تاکیید کرده اگر ۱۴ مهریه رو قبول میکنید ما بیاییم برای خواستگاری، اگرنه که هیچ

یه بار دیگه مینویسم: چندین بار زنگ زده و با اصرار این مطلب رو تکرار کرده!

پشت بندش هم گفته عروسی نمیتونیم بگیریم

 

من شخصا خودم با مراسم آنچنانی نگرفتن مشکلی ندارم. هرچند ولیمه رو لازم میدونم 

اما قطعا به فردی که قبلا از خواستگاری با اصرار تاکید داره عروسی نمیگیریم جوابی نخواهم داد

 

خدایی بعضی از این خانواده پسرا خیلی عجیبن

مورد بوده پسره رفته با دختر حرف بزنه

حالا خواهر پسره قبلا گفته که پسر طلبه است و در فلان اداره مشغول به پژوهش و فلان و ...

بعد پسره راست راست تو چشمای دختره نگاه میکنه میگه نه شغل ندارم!

اونم برا چی؟ هم برا اینکه از دختره خوشش نیومده و هم برا اینکه دختره رو امتحان کنه که اگر شغل ثابت نداشته باشه با طلبگی به تنهاییش کنار میاد یا نه

 

فکر نکنید اون خانواده هایی که فقط طلبه راه میدن از اونور طلبه ها خیلی گل و بلبلن ها!

نه اینطور نیست

هوارهوارتا ملاک و معیار دارن که شخصا خودم متعجبم...

پسری که مهریه کم میده و خونه و ماشین و شغل درست و درمون هم نداره، انتظار اینکه دختر جهیزیه فلان مدل بیاره هم نباید داشته باشه

خانواده پسر هم نباید انواع و اقسام انتظارات رو از خانواده دختر داشته باشن. نباید انتظار داشته باشن دختر بره سر کار و از هر انگشتش هم هزارتا هنر بریزه برا آقا پسرشون

 

پسره رسما چون خانواده دختر پولدارن میره خواستگاریش!!

ملاک و معیارا عوض شده متاسفانه.خدا رحم کنه.

گذشته از این ها هم یه مساله ای هست اینکه گاهی عقاید دختر با خانواده اش متفاوته و باید اینو در نظر گرفت

و به نظرم به این گروه ها و کانال ها و افراد معرفی که مورد معرفی میکنند نمیشه خیلی اعتماد کرد برای اقدام به خواستگاری 

قبلش حتما باید بررسی بشه

چون حداقل تجربه شخصی خودم این بوده که حدود نود درصدش اونی نیست که مناسب فرد باشه

به نظرم معرفی رو باید کسی انجام بده که خصوصیات و شرایط دو طرف رو کامل میدونه

اگر به معرفی روی هوا باشه که همه میتونن معرفی کنند!!

ان‌شاءالله همه جوان ها خوش‌بخت و عاقبت بخیر بشن و به زودی یه بخت خوشبخت کننده روزیشون بشه

پاسخ:
سلام
عید شما هم مبارک باشه ان شاءالله

با این که خواهر ندارم و کلا از اونطرف ماجرا خبر ندارم اما روشنه که وقتی این طرف اینطوری باشه قطعا اونطرف هم چنین مسائلی هست. در کل نگاه مادی و معامله ای به زندگی و ازدواج کردن هست. و بیشتر مشکل هم برمیگرده به خانواده ها نه خود دختر و پسر مخصوصا در خانواده های مذهبی تر که دختر و پسر بیچاره دغدغه شون سلامت روح و آرامش و استفاده از جوونی و سلامت دین شون هست ولی خانواده ها متاسفانه خیلی هاشون هیچ درکی از این مسائل ندارند و نگاه شون به اصطلاح به آینده ست. مشخصه که منظور از آینده چیه دیگه.
در مورد طلبه ها هم متاسفانه بنده هم زیاد دیدم مواردی که در شانیت طلبگی نیست. ولی منظورم در کل تنگ نظری خانواده دختر هست که فکر می کنند اگر دامادشون طلبه باشه چی میشه و اگر نباشه چی.

در مورد معرفی هم باهاتون موافقم. معرفی خوبه ولی اگر طرف کلا هیچ شناختی از دو طرف نداشته باشه یا شناختش از طریق کانال ها و ... باشه به نظرم مناسب معرفی نیست. حداقل این که در کل بدونه سطح عقاید دو طرف چطور هست و چه چیزایی اعتقاد دارند. ولی این که حتما باهاشون رفت و آمد داشته باشه، از اخلاق و فرهنگ هاشون با خبر باشه و خیلی مسائل جزئی دیگه به نظرم سخت گیری هست و کم کم به اینجا میرسه که معرفی از بین میره.
مثلا بنده به واسطه ی مطالبی که اینجا ازتون خوندم یا بحث هایی که داشتیم با کلیت عقاید شما آشنا هستم ولی اینکه خانواده تون چطور هست یا اخلاق و فرهنگ هاتون چی هست، سطح مالی تون در چه سطحیه و ... به نظرم لزومی نداره و سخت گیری اضافه هست. ولی این که مثلا من برم تو فلان گروه و یک فرمی پر کنم و چند تا سوالی هم جواب بدم و تمام به نظرم اصلا مناسب معرفی ازدواج نیست. چی میگن؟ المومن کفو المومنه؟ ملاک اصلی کفویت ایمان و عقاید دو طرف هست و بقیه ش همه فرع هستند و غیر ضرور پس معرف همین که شناخت کلی نسبت به عقاید دو طرف داشته باشه به نظرم کافیه.
ولی خب طبیعتا معرفی به معنای تعطیلی روال خواستگاری و تحقیقات و ... نیست. باز هم باید اول خانواده ها (پدر یا مادر) تلفنی صحبت بکنند و کلیات رو با هم بررسی کنند بعد اگر از این مرحله رد شد مرحله ی بعد حضوری صحبت کنند و جلسات خواستگاری و ... تا شاید یکی از این ها به مرحله ی آخر برسه یا نه. این یک امر طبیعی هست و حتی اگر معرف شناخت کامل به دو طرف داشته باشه بالاخره این روال طی میشه و این جزئیات رو در هر حال خود خانواده دختر و پسر و بعد هم خود دختر و پسر باید با هم بررسی کنند.

ان شاءالله برای همه درست بشه.
محفوظ باشید ان شاءالله

برای بعضی ها مزایده ست و قیمت پایه رو خونه و ماشین گذاشتند. یعنی همین که دفعه ی اول زنگ زدی جزء اولین سوالاتشون اینه که پسرتون خونه داره؟ ماشین داره؟ احتمالا اگر ادامه پیدا کنه درآمد و مهریه و مجلس عروسی و ... هم بهش اضافه میشه.

بعضی ها مسئله رو با حساب سرمایه گذاری یا بیمه احتمالا اشتباه گرفتند. طرف می پرسه شغل پسرتون چیه آزاده یا دولتی؟ اگر بگی دولتی میگن درآمدش کمه و تمام. اگر بگی آزاد میگن کاسبه؟ مغازه داره؟ درآمدش چقدره؟ یعنی اگر کارمند خصوصی باشه یا هر چیزی که درآمدش کمه یا تزلزلی در شغل باشه مورد قبول نیست.

بعضی ها ظاهرا جای خالی روی دیوار خونه شون زیاد دارند و یکی رو می خوان که به اندازه ی کافی مدرک و مقام و ... داشته باشه که دیوارهاشون پر بشه. کمتر از ارشد یا دکتری اون هم از فلان دانشگاه ها قبول نمی کنند. دیگه از اونایی که فقط پزشک یا حوزوی یا ... راه میدن صحبت نکنیم.

و اشتباه نکنید این ها همه خانواده های به ظاهر مذهبی هستند که خواستگاری رو مثل معامله کردن.

یک عده هم حتی ظاهر درونی شون هم مذهبی نیست. از بیرون مذهبی اند ولی وقتی با دختر خانم صحبت می کنی تمایل به برداشتن چادر رو از کسی پنهان نمی کنه یا با آرایش میاد تو مجلس خواستگاری یا لباس هایی که ... یا مادرشون یک جوری از آزادی و جوون ها و عوض شدن زمانه حرف میزنه که انگار کسی مجبورشون کرده با عقاید قدیمی زندگی کنند و عقب بیفتند! بعضی خانواده ها در عین ادعای مذهبی بودن همه جور موسیقی و فیلم و شبکه های ماهواره ای رو مباح می دونند از همون مذهبی های مدرن که مرجع تقلیدشون خودشونن!

اینجا نظری گذاشتم و نویسنده محترم پاسخ دادند. به نظرم بحث رو مناسب شروع نکردم و به حاشیه کشیده شد. به هر حال بحث رو اونجا ادامه ندادم ولی ممنون میشم شمایی که اینجا و اونجا رو می خونید اگر مورد و مطلبی در این بحث هست یا اشکالی به نظر بنده اگر هست بگید. پاسخ نویسنده ی وبلاگ بنده رو قانع نکرد و اشکال و صحبت زیاد داشتم. شما اگر می تونید منظور ایشون رو برام روشن کنید یا نظر و اشکال خودتون رو بگید.

البته لطفا ذیل مطلب "سوال" بگید.

بعضی ها طوری هستن که صدای مظلومیت شون همه جا رو پر می کنه، همه می بینند و همه دلسوزی و توجه می کنند. کسانی که من پررنگتری دارند.

یک عده هم برعکس گروه اول مظلومیت شون بی صداست. کسی نمی شنوه و نمی بینه و دلسوزی و توجه کسی هم جلب نمیشه. کسانی که شخصیت پررنگتری دارند.

خب تا بوده دنیا و آدم های دنیا همینطوری بودن و مسئله ی جدیدی نیست. این روال ادامه داشته و داره تا جایی که یک نفر از گروه اول و دوم در کنار هم قرار می گرفتند و این منیت و شخصیت رو متعادل می کردند و خیلی اوقات هم این اتفاق نمیفتاده و نمیفته.

اما مسئله ی جدید رسانه ها و گردانندگان رسانه ها هستند که هر روز این شکاف بین دو گروه رو عمیق تر می می کنند.

هر روز از گروه اول میگن و می نویسند و صدا و تصویر مظلومیت شون رو بیشتر پخش می کنند تا جایی که حتی اگر مظلوم هم نیستند براشون مظلوم نمایی می کنند و مدام مطالبات حق و ناحق شون رو بیشتر و بیشتر عرضه می کنند و بیشتر مطالبه می کنند. و جای تعجب نیست که وقتی مطالبه ناحق باشه و مظلومیت ساختگی گاهی گروه دوم رو هم این وسط ظالم کنند و بکوبند. ولی قطعا گروه دوم رو بیشتر نمی بینند و نمی شنوند و بی توجهی بهشون رو پررنگتر می کنند.

ولی رسانه برای چی به وجود اومد؟ برای بلندتر کردن صدای اونایی که صداشون بلند بود یا گفتن و شنیدن از کسانی که خودشون صدایی نداشتند؟ هنر در کدوم هست؟

پاسخ:
این حرف رو میشه در ابعاد بزرگ بشری و ملی و قومی و نژادی دید تا ابعاد کوچک شخصی و فردی و اجتماعی. همونطور که رسانه ها هم در تمام این ابعاد هستند. از وبلاگ و کانال و صفحات شخصی و گروهی تا ... .
اگر رسانه دارید ببینید هنر رسانه ای هم دارید یا صرفا تشدید کننده اید؟

فکر می کنم وقتی صحبت از اثر گناه میشه در واقع داریم از اثر غفلت یا نهایتا جهل صحبت می کنیم اما وقتی صحبت از استغفار میشه چطور؟ استغفاری که یکی از شروطش پشیمانی و تصمیم به ترک خطا هست. استغفار تماما نور و آگاهی و ایمان هست. ارزش کدوم عمل بیشتره؟

عمل صالح هم همینطور یا از آگاهی و ایمان و یقین هست و یا حداقل از یک ایمان فطری و میل فطری که باز هم فکر می کنم ارزشش از عمل غافلانه و جاهلانه بیشتر باشه.

می دونید اسم عملی که از روی غفلت و جهل باشه رو عمل عاشقانه یا از روی محبت یا برعکس عمل نفرت آمیز نمیشه گذاشت. اما عملی که از آگاهی باشه یا حتی یک میل فطری باشه باز هم یک عمل محبت آمیز و عاشقانه ست. این مطلب

چقدر بدبخته کسی که طعم عشق حقیقی رو نچشه.

یکی از کارهای منافق این هست که مدام در پی انکار عمل و نفاق خودش هست. اگر تو یک جمعی بگن یک عده هستند که ایمان ندارند و فقط صرف ظاهر دین دارند همون منافقین اولین کسانی هستند که همه رو با ایمان معرفی می کنند و وجود کسی با دین ظاهری رو انکار می کنند.

اگر گفته میشه دشمن در حال توطئه و نفوذ هست اولین کسانی که انکار می کنند همون منافقین هستند که به کلی توطئه و نفوذ رو انکار می کنند و حتی تمسخر می کنند و اصطلاحاتی برای انکار و تمسخرش می سازند. توهم توطئه!

یک روایتی یادمه اینجا نوشته بودم اگرچه الان پیداش نمی کنم با این مضمون که حضرت بدترین امت رو معرفی می کنند می گن از بین 73 گروه امت بدترین گروه کسانی هستند که میگن جنگی وجود ندارد.

پاسخ:
آیات و روایات جالبی در مورد نفاق و ویژگی های منافق وجود داره ولی علم بنده ناقصه و هر قدر یادم بیاد سعی می کنم اضافه کنم.

زن ذاتا حیاء داره و مرد تهور و شجاعت. مرد صلابت شخصیت داره و زن لطافت.

هر دو نیازمند ویژگی دیگری هستند. نرمی و صلابت در کنار هم معنا پیدا می کنند.

 

اسلام به مرد دستور میده با زنان با نرمی برخورد کن و به همسرت محبت کن و در مقابل زن رو ملزم به تمکین مرد می کنه. اما این دستورات یک وجه دیگه هم دارند.

اگر حیاء زن مانع میشه که زن راحت تمکین کنه در مقابل به مرد دستور داده میشه که با نرمی و نوازش زن رو همراه کنه. و اگر صلابت و شخصیت مرد باعث میشه که به راحتی با نیازهای زن همراهی نکنه به زن دستور داده میشه که با احترام و بزرگی دادن مرد رو با خودت همراه کن. یعنی به هر دو پیش نیاز رفع نیاز خودشون داده شده.

نمیشه یک وجه دستور دین رو دید و وجه دیگر رو نادیده گرفت. خیلی از مشکلات خانواده ها و حتی اجتماع از نادیده گرفتن همین موضوع هست.

همیشه گفتم و تو وجودمه حسش که نمیتونم مادر خوبی باشم.... رسما نابود میشه زیر دست من...

 

بعضی دردا جسمی نیست... ظاهری نیست

اما خیلی دردناکه...

همین فکرا و درگیریایی که توی نظرات نوشتید...

 

سلام

والتماس دعا

پاسخ:
سلام علیکم
عزاداری هاتون قبول باشه ان شاءالله

نمی دونم ولی در مورد شما و شناختی که ازتون دارم فکر می کنم کاملا ماجرا برعکس هست. فکر می کنم مادر خیلی خوبی بشید.

بله همینطوره آدم رو از درون فرسوده میکنه

چشم ان شاءالله محتاج دعا هستم

در اون مورد نمی دونم بستگی داره ولی در مورد مادر خوبی شدن تون دلیل دارم

یکی از ویژگی های بچه تا هفت سال آقایی هست و فکر می کنم تنها مادرانی می تونن تو این دوره مربی خوبی باشند که همسر خوبی برای شوهرانشون باشند. اطاعت و احترام رو با همسرانشون تمرین کرده باشند که بتونند با بزرگواری و چشم پوشی و احترام از کنار اشتباهات بچه بگذرند و احترام و آقاییش رو حفظ کنند ولی با ملایمت و لطافت و محبت راهش رو تنظیم کنند.

واقعا بدون این ویژگی ها سخت ترین کار دنیا مادری کردن هست. سر و کله زدن با بچه ها مخصوصا اونایی که یه مقدار شر و شورشون بیشتره خیلی نیاز به ظرافت و لطافت داره.

در مورد دو نظر قبل تر و پیرو این مطلب فکر می کنم خدا یک کششی تو وجود آدم ها قرار داده که سرمنشأ تمام حرکات و سکنات بشر هست و در همه حال بشر تحت سیطره ی همین کشش هست حتی اگر در دام سرابها بیفته ...

پیرو نظر قبلی ما آدما همیشه یک دستاویزی برای فرار از کارهای اصلی به زمین مونده مون داریم. یک چیزی که فرع بر مسئولیت و وظیفه ی اصلی مون بوده ولی برای فرار از سنگینی و سختی مسئولیت اصلی هر روز پررنگ ترش کردیم تا خودمون رو قانع کنیم که داریم مسئولیت مون رو درست انجام میدیم. تا مسکن و تسلایی باشه برای فطرت و وجدان مون. تا خاکی باشه که باهاش حقیقت رو بپوشونیم. از جنس گرد و خاک غفلت که کم کم تبدیل میشه به خاک کفر برای پوشاندن حقیقت.

یک حلقه و دور باطلی تو زندگیم هست که خیلی وقته نتونستم قطعش کنم.

حال روحیم خوب نیست یا آرامش ندارم... یا اگر خوب میشه تداوم نداره و این ناآرامی خوابم رو قربانی می کنه و همیشه از خواب فراری ام. شب ها دیر میخوابم و صبح ها اگر زود بیدار بشم برای کار و ... در طول روز کمبود خواب باعث میشه تمرکز و آرامش و نشاط مناسبی نداشته باشم... و تاثیراتش بر زندگی و نشاط و انگیزه م روشنه و در واقع ناآرامیم تشدید میشه... و اگر دیر بیدار بشم به شکل دیگه ای همین اتفاقات میفته... . به شدت از خواب روز بدم میاد و گاهی که دیگه نمیکشم باز هم حاضر نیستم برم بخوابم و همونجایی که هستم روی صندلی یک چرت میزنم تا خواب از سرم بپره نه بیشتر و شب دوباره همون فرار از خواب تکرار میشه.

حلقه ی تشدید تلاطم و بیفراری

پاسخ:
آدم وقتی از کسی انتظاری داره و اون فرد انتظار رو برآورده نمیکنه، انگشت میذاره روی چیزای دیگه ای که از اون فرد دریافت می کنه و اونها رو پس میزنه تا غیر مستقیم بگه وجدان خودت رو با این چیزها تسلی نده من از تو چیز دیگه ای میخوام. چیزهای دیگه ای که اون فرد به واسطه ی اونها خودش رو از سستی در انجام وظایفش نسبت به آدم تبرئه میکنه. البته نمی دونم شاید فقط من اینطوری باشم.
مثلا بچه که بودم گاهی پیش میومد بخاطر این که مادرم در برابر برادرای بزرگترم ازم دفاع نکرده بود یا سهوا بی توجهی کرده بود ازش ناراحت میشدم و برای این که نشون بدم چرا ناراحتم هیچ لطف دیگه ای رو از مادرم قبول نمی کردم. مثلا خودم رو با نون خالی سیر میکردم ولی ناهار نمی خوردم و ... . غذا دادن و توجه به نیازهای ظاهری بچه سمبل توجه پدر و مادرها به بچه هاست همون چیزی که باعث میشه خودشون رو قانع کنند که دارن وظیفه شون رو درست انجام میدن. بگذریم که اینها رو میذاشتن به حساب قهر و لجبازی بچه گانه ولی خب منظور این بود که بگم من نیازمند غذا درست کردن شما نیستم وظیفه ی اصلی شما چیز دیگه ای هست. اون رو انجام بدید غذا هم درست نکردید مهم نیست نون هم شکم آدم رو پر می کنه. ...

خلاصه که فکر می کنم الان هم درگیریم با خودم از همین نوع باشه. دارم به خودم غیر مستقیم میگم من نیازمند خواب تو و هر چیزی که سمبل توجه تو به آرامش من هست، نیستم! وظیفه ت رو درست انجام بده. از آرامش خواب به یک نون خالی خوردن هم راضیم اون آرامش اصلیه رو بهم بده. اونی رو بهم بده که اگر چیزای دیگه هم نباشه اون منو به تنهایی راضی می کنه.
اونقدر هم مغرور هستم که مستقیم نیازم رو نگم. باید بشینم خودم رو تحلیل کنم ببینم واقعا دردم چیه که قهر کردم! اگرچه فکر می کنم این جنگم با خواب چیزی فراتر از یک عمل خودآگاهانه باشه.
زیاد خانم ها از مردهاشون گلایه می کنند که مدام سر کارند یا برای کارشون بیشتر توجه و وقت میذارن تا خانواده و ... و بالعکس آقایون هم زیاد از تجمل گرایی و مهمون بازی و ... خانم هاشون گلایه می کنند.

راه حل زیاد پیچیده نیست اگرچه ممکنه برای بعضی ها سخت باشه در عمل ولی در نظر ساده ست. کافیه آقا به خانمش بیشتر توجه کنه تا نیاز خانم به توجه از تجملات و دیگران کم بشه وقتی نیاز ارضاء شد بعد راحت تر میشه مشکل رو حل کرد و در مقابل خانم باید بیشتر احترام و عزت و آرامش برای آقا فراهم کنه و مدام انتظارات و توفعات بالاتر از توان آقا نخواد تا نیاز به شخصیت و عزت و احترام آقا ارضاء بشه بعد میشه مشکل رو حل کرد ان شاءالله
فقط این که این دو مکمل هم هستند. خانم به توجه مردی نیاز داره که نظرش بزرگ و محترم و عزتمند هست و آقا به احترام و عزت و سیادت بر خانمی احتیاج داره که محبوب و لطیف و جمیل(به معنای کلی نه زیبایی ظاهر) باشه.
در روایات داریم که نفس مانند کودک هست و همانطور که باید با کودک رفتار کرد تا کودک رو به راه آورد با نفس هم باید همونطور برخورد داشت. مثلا تشویقش کرد یا گاهی با تغافل و سرگرمی یا دادن چیزی دیگه از زیر درخواست های اشتباهش فرار کرد و ... .
داشتم در مورد رویکرد تربیتی کودکان فکر می کردم البته دوره ی اول کودکی یعنی از بدو تولد تا حدود هفت سالگی که این روایت یادم اومد و به نظرم رسید که این روایت بیشتر از این که در رویکرد رفتاری ما با نفس مفید باشه در رویکرد تربیتی با کودکان مفید هست. یعنی هر رویکرد تربیتی که میخوایم در مورد کودک به کار بگیریم رو اول در مورد نفس خودمون به کار ببریم اگر دیدیم جواب میده اون موقع میشه در مورد کودک هم به کار برد ولی اگر با نفس خودمون ایجاد تعارض و مشکل داشت قطعا در مورد کودک هم جواب نخواهد داد.
برای مثال خیلی دیدم که خانواده ها در مقابل کارهای اشتباه کودکان شون شروع به بازخواست و تنبیه و بدرفتاری های دیگه می کنند در صورتی که بازخواست برای انسان ممیز و صاحب تشخیص هست و متاسفانه خیلی ها درک نمی کنند که کودک تا حدود هفت سالگی قوه ی تشخیص خوب و بد نداره و صرفا به سمت تمایلاتش حرکت می کنه مثل نفس که اگر به حال خودش رها بشه فقط به سمت تمایلاتش میره. (فکر می کنم اشتباه رایح از این موضوع نشأت میگیره که چون می بینیم کودک حرف میزنه راه میره و درست مثل یک انسان بالغ توانایی عملی داره پس حتما قوه تشخیص و مسئولیت پذیری عملی هم باید داشته باشه.)

بگذریم ...
موضوع دیگه ای در این باره به ذهنم رسید که به نظرم بیشتر از موارد قبل جای تامل و تعمق داره و اون اینه که این ارتباط بین تربیت کودک و تربیت نفس یک مسئله مهم دیگه رو هم نشون میده که از دو مسئله ی قبلی خیلی با اهمیت تر هست. اینکه نفس انسان در همین دوره یعنی شاید از قبل بارداری و به خصوص دوران بارداری و کودکی انسان شکل می گیره و خیلی از تمایلات نفس ما ریشه در تربیت و شکل و جهتی داره که از دوران کودکی پذیرفته.
و متاسفانه کودک فقط با رفتار عملی والدین و مربیان تربیت میشه، با اون چه که میبینه و می شنوه و لمس می کنه و خیلی بهتر از ما از اعمالمون درک می کنه، نه با توصیه و نصیحت و دستور و بازخواست و حرف های این چنینی.

در این دوره دریچه ی تربیت نفس کودک به روی ما باز هست و تنها زبان تربیت اعمال ما و محبت و عشق و صداقت با کودک هست. و فراموش نکنیم که طبق روایت کودک در این دوره سید و آقاست و بدترین روش برخورد با آقا و امیر نافرمانی و امر و نهی و محدودیت گذاشتن هست.
پاسخ:
البته این موضوع هنوز برای خودم زیاد زوایای پنهان داره و نیاز به تحلیل و تعمق بیشتری دارم تا بتونم مطمئن تر این فکر و نظر رو تایید کنم.
گاهی آدم تو خواب کسی رو می بینه و بعد که بیدار شد یادش نمیاد کی بوده یا چی دیده ولی بیتابی و دلتنگی یعنی دل در وصال دیدار دلداری بوده ...
پاسخ:
شب گردش چشمت قدحی داد به خوابم
امروز چو اشک آینه ی عالم آبم 
پاسخ:
COSMIC LOVE
ترس از پایه های کفره؟
چه جالب
نمیدونستم
بعد ولی فکر کنم ترس مرضی و روانی جزو این کفره نباشه..
اگه اینطوره که کافر شدیم رفت قربه الی الله!

پاسخ:
بله منظورم روایت حضرت علی علیه السلام هست که برای کفر و ایمان هر کدوم چهار پایه نام بردند و ...
خب علت اون مریضی روانی چیه؟
منظور از کفر و شرک در این موارد کفر و شرک خفی هست نه جلی و ما اغلب گرفتارش هستیم.
سلام.
اصلا تمام اتفاقاتی که با دیر شدن ازدواج میوفته مثل ترس از بچه دار شدن و حتی ترس از ازدواج و دودوتا چهارتا کردن ها مربوطه و زیر مجموعه همین از بین رفتن ایده ال گراییه....
البته مذهبی نبودن در این مساله تاثیرش بیشتره.خب افراد مذهبی و با ایمان قوی (ایمان واقعی) کمتر این اتفاق براشون میوفته...
اصلا همه مشکلات بخاطر ایمان های کم و ضعیفه...
پاسخ:
علیکم السلام
بله درسته همه این ها نتیجه محافظه کاری هست. ترس و محافظه کاری ای که همونطور که گفتید نتیجه ضعف ایمان و دنیاطلبی هست.
ترس خودش یکی از پایه های کفر شمرده میشه.
صحبت تون تکمیل کننده بود تشکر
یکی از مشکلاتی که کمتر کسی در مسئله ی تاخیر در ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج بهش توجه می کنه از بین رفتن روح ایده آل گرایی و مجاهدت در حوزه ی خانواده و تربیت فرزندان هست.
به صورت عادی هر قدر که سن انسان بالاتر میره ایده آل گرایی و آرمان طلبی و روح مجاهدت در راه آرمان ها جای خودش رو به ناامیدی و به اصطلاح واقع گرایی و محافظه کاری و راحت طلبی میده.
قاعدتا دیگه خبری از خانواده هایی نیست که زندگی شون رو در راه اهداف و آرمان هاشون بسازند بلکه برعکس همه ی اهداف فدای عادی ترین و روزمره ترین نیازها و عامیانه ترین آرمان ها میشه! (در باب آرمان های عامیانه و تهی از معنا و حقیقت حرف زیاد هست.)
خب نتیجه ی نسلی که در این خانواده ها تربیت میشن هم کاملا روشن و مشخص هست. برای این نسل نمیشه گفت چرا امام حسین و ائمه علیهم السلام جان شون رو فدا کردند و به صورت کلی هیچ حرکت آرمان گرایانه و مجاهدانه رو نمیشه تبیین و تعریف کرد. چون در سبک زندگی محافظه کارانه ای که در اون تربیت شدن هیچ آرمانی بالاتر از حفظ جانب احتیاط در راه اهداف شخصی و در نتیجه منیت وجود نداره. نسلی که اگر به دنبال لذت و منفعت شخصی نباشه قطعا حاضر هم نیست منافع و لذت های خودش رو فدای آرمان ها و ایده آل ها بکنه.
پاسخ:
البته بالا رفتن سن و ازدواج در سنین بالا عامل قطعی نیست ولی در اغلب موارد موثرترین عامل هست.

با وجود چنین نسلی که تمام دغدغه ش خودش هست به راحتی میشه یک ملت رو استثمار و حتی برده کرد.
وقتی آدمی که فیلم بین نبوده هیچ وقت، به فیلم پناه می بره و تو فیلم هم صحنه هایی هست که عجیب شباهت برای یادآوری داره...
پاسخ:
چرا برعکس میشه؟ آخه اون فیلم رو چه به ...
شایدم مشکل از خودمه نه فیلم
یک شبم در دل نسیم یاد آن‌گیسو گذشت
عمر در آشفتگی‌ چون سر به زیر مو گذشت

دوش از نظر خیال تو دامن‌کشان‌گذشت
اشک آنقدر دوید ز پی کز فغان ‌گذشت...
پاسخ:
گاهی تو خواب یا بیداری یا رویا آدم چیزی می بینه یا احساس می کنه یا لمس می کنه که تمام روز یا هفته آشفته ش می کنه
یا شاید هم چیزی که تمام عمر آشتفه ش کرده رو لحظه ای در خواب و رویا تجربه می کنه یا واقعی تر از تجربه و ...
توصیفی براش ندارم

آن پری‌گویند شب خندید بر فریاد ما

ای فراموشی تو شاید داده باشی‌!یاد ما

عشق متعلق به قلب انسان هست و از فطرت انسان سرچشمه میگیره و از جنس روح هست. قلب و روحی که از جنس ابد هست پس در قالب ماده و زمان نمی گنجه.
پس عشق حتی اگر دنیایی باشه ولی حقیقی باشه و به نشئه ی رحمانی و عقلانی روح و قلب انسان تعلق داشته باشه و نه به نشئه ی شیطانی و جهلانی، مشمول مرور زمان نمیشه و همراه انسان ابدی میشه.
بر خلاف عشقی که از نشئه ی شیطانی و جهلانی سرچشمه میگیره و با مرور زمان یا با جایگزین شدن امیال و محبت های دیگه از بین میره.
پاسخ:
تعریف عشق از نظر حقیر همون هست که در مطالب و نظرات مختلف به خصوص در مطلب عذاب گفته شده

بعضی عشق ها نه با مرور زمان از بین میرن و نه جایگزین میشن..
فیلم کنت مونت کریستو رو دیدم. تعریف داستانش رو زیاد شنیده بودم خیلی زیاد.
در قسمت هایی از داستان یاد خرمگس افتادم. یک سری شباهت های جزئی با رمان خرمگس داشت ولی زمین تا آسمون تفاوت بود بین ارزش و بار ادبی و فرهنگی و تاثیرگذاری اجتماعی و حتی جذابیت و کشش داستانی این دو.
ضمن این که یک مقدار کلیشه ای تمام شد اگر چه شاید این داستان با توجه به قدمتش خودش سازنده ی این کلیشه بوده!! به هر حال میشد بهتر تمام بشه.

اما این برداشت ها همه بر اساس فیلم بود که قطعا با خود رمان اختلاف زیادی در جزئیات داره. اما داستان ارزشمندی هست و انصاف نیست چون از رمان قدری مثل خرمگس ضعیف تر هست بی ارزش بدونیمش.

هیچ‌کس برشمع درآتش زدن رحمی نکرد

از ازل بر حال ما می‌گرید استعداد ما

فکر نمی کنم تا به حال از شوق و خوشحالی یک نفر این قدر ناراحت شده باشم.
شاید من بد حرف زدم که به من امیدوار شد. هر چه صحبت ها پیش رفت میشد فهمید که شوق و امیدش بیشتر شده ولی خبر نداشت که من چنین قصدی ندارم!
پس لرزه ها که تا مدت ها ادامه خواهد داشت، الحمدالله و ان شا,الله خطر رفع شده، ادم وقتی با زلزله بم مقایسه میکنه خدارو بارها شکر میکنه که تلفات به اون اندازه نبوده
پاسخ:
بله خداروشکر
سلام
خوبین؟
پیام استادم از اردوی مشهد:

سلام. به رفقا.یه زلزله ای الان تو مشهد اومد. ما خوبیم. همه چی امن و امانه. اما جالب بود و تکان دهنده. همینطور نیم دقیقه حدودا بالا و پایین رفتیم.
میگن تو مکانهایی که اهل بیت هستن و حتی شهرهابی که علمای بزرگ زنده یا مدفون هستند زلزله مخربی نمیاد. زمین را اینها نگاه داشته اند.
دوستان خدا همان کوههای محکمی هستند که زمین را نگه داشته اند.
فقط گاهی خدا یه چشمه نشان میدهد که بفهمند مردم چقدر مرگ نزدیک است. چقدر خدا قادر و مسلط است. چقدر ضعیف و ناتوانیم. چقدر گناه کردن زمین را اذیت و نا امن میکند.
پاسخ:
سلام علیکم
متشکر الحمدلله همونطور که استادتون گفتند مشهد اتفاق خاصی نیفتاده اما دعا کنید برای مردم فریمان و روستاهای اطراف سنگ سفید. ظاهرا همچنان پس لرزه ها ادامه داره.
حلال کنید
پاسخ:
نه بزرگوار کلی عرض کردم اگرچه خیلی شخص های خاصی شامل این درخواست هستن من جمله خودتون

نفرمایید اینطور نیست. حلالیت طلبیدن که دلیل خاصی نمیخواد
تشکر
نمی دونم چه حکمتی هست
امسال هم مثل سالهای گذشته ماه صفر پر از مصیبت برای شیعیان بوده
بی جهت نیست این دعاهای دفع بلا و روایات رسیده...
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مجال ایستادن نه گریزگاه دارم ...
پاسخ:
نیم بسمل را تغافل های قاتل آتش است...

حال دل
یک مدت رمان زیاد میخوندم.. چند سال قبل.. رمان خوب هم خوندم اما به ندرت میشد یک رمان خوب رو دو بار یا چند بار بخونم.
حتی رمان "جنایت و مکافات" داستایوسکی رو هم که دو بار خوندم به خاطر این بود که بار اول خلاصه ش رو خونده بودم نه اصل رمان رو. البته فکر کنم کاملش رو با کتاب صوتی گوش دادم.
اما نبود رمانی مثل "خرمگس" لیلیان اتل وینیچ که دو یا سه بار کامل خوندم و الان هم مدتی هست دوباره دوست دارم بخونمش ولی فرصتش رو ندارم.
پاسخ:
این نرم افزار برای مطالعه ی پی دی اف تو موبایل خیلی خوبه
دو ویژگی خوبش:
وقتی بزرگنمایی به اندازه ای تنظیم شد که دیگه نخواستید بهم بخوره یا صفحه به راست و چپ بره و فقط بالا و پایین بره و مطالعه کنید از دکمه ی قفلش استفاده کنید
وقتی خواستید شب مطالعه کنید یا نور محیط کم بود می تونید تو حالت night mode برید که خودکار پس زمینه رو مشکی می کنه و متن سفید
یادم هست چند ماه قبل مطلبی با عنوان علم نافع نوشتم. و تا جایی که خاطرم هست هم از ابتدا با نیت برخی از بزرگوارانی که قصد ادامه تحصیل انتخاب رشته و ... داشتند این مطلب نوشته شد.
بعد از چند ماه حالا میشه تقریبا فهمید که هیچ تاثیری نداشت و بعضی بی توجه به کار خودشون پرداختند و بعضی هم به کلی فراموش کردند و قصد و نیت شون هم چنان همون هست که بوده. خب مشخصه که برای بنده نه سود و نه زیان شخصی ای از عمل این بزرگواران میرسه. اگر هم چیزی گفتم  ان شاءالله فقط از سر دلسوزی و برادری بوده. ادعا نمی کنم که بر حق بوده ولی همونقدر که می فهمیدم و از روایات دستگیرم شده رو سعی کردم به شما بزرگوارن هم بدم. حتی با بعضی مستقیم وارد بحث شدم و حجت خواستم و استدلال کردم. گاهی هم غیر مستقیم سعی کردم متذکرشون بشم که با دقت بیشتری عمل کنند.

الان هم که مجدد دارم جسارت می کنم و این بحث رو پیش کشیدم ان شاءالله فقط بخاطر برادری دینی و دلسوزی هست. خب اصل بحث که در همون مطلب هست و اگر صحبتی هست همونجا بفرمایید. اما چند تذکر هم اول به خودم و بعد به شما بزرگواران عرض می کنم ان شاءالله که مایه ی خیر و صلاح حقیر و شما باشه.

اول این که شیطان همیشه ما رو به گناه و فساد دعوت نمی کنه. گاهی هم ما رو به کارهای بیهوده دعوت می کنه تا از اولویت ها و واجبات باز بمونیم. تا دلمون بخواد به اندازه ی تمام عمر ما و فرزندان مون کار برای اسلام و این انقلاب هست که رو زمین مونده و همین ما هستیم که باید انجامش بدیم. سوای از واجبات عادی زندگی هامون که همون ها به تنهایی برای پر کردن تمام عمر ما کافی هستند.

دوم عمل لهو و مسیری که بیهوده باشه پر از مسیرهای انحرافی و گمراهی هست. اگر ما مثل خیلی های دیگه ای که وارد چنین فضاها و مسیرهایی شدند و امروز حال و روزشون معلوم هست نشیم که خیلی سخت هست حداقل ماجرا این هست که نسبت به خیلی از مسائل بی غیرت و بی تفاوت میشیم و دیدن و شنیدن و برخورد باهاشون برامون طبیعی و عادی میشه و گاهی حتی عمل بهشون ...
وقتی بدون فکر و هدف و برنامه وارد مسیری میشیم که برنامه و فکر و هدف گذاریش رو کس دیگه ای انجام داده که متاسفانه احتمال بدخواه بودنش هم در بعضی موارد خیلی زیاد هست نمی تونیم انتظار داشته باشیم از اون دستگاه و از اون برنامه سالم خارج بشیم.

سوم وقتی کاری رو به میل خودمون انجام میدیم لطفا به پای خدا و دین و بندگی نگذاریم. لطفا اسم خودمون رو شیعه و بسیجی و دغدغه مند و انقلابی و ... نگذاریم. هر وقت عملی رو به نیت بندگی و در مسیر بندگی انجام دادیم اون موقع می تونیم مقابل ولی نعمت مون سر بلند کنیم و ادعا و انتظاری داشته باشیم. لااقل وقتی فهمیدیم جرات و جسارت توبه و برگشت داشته باشیم و بیشتر ادامه ندیم.
پاسخ:
مشخصه که این تذکرات رو اول به خودم گفتم که بیشتر از همه مستحق هستم و ان شاءالله شما بالاتر از این تذکرات و مسائل هستید.
حتی اگر حقیر رو به برادری دینی خودتون قبول نداریم خواهش می کنم حرف حق رو بگیرید و به کار ببندید. اگر هم ناحق هست ان شاءالله لااقل باعث تامل و یک تحلیل مجدد بشه تا خودتون به لطف خدا به اونچه که حق هست برسید.

ببخشید که اینجا و به این شکل نوشتم. مدتی هست که ترجیح میدم به این شکل بنویسم.
+ مسلما حقیر بیشتر از همه نیازمند تذکر و نصیحت هستم. بزرگواری کنید و اگر مسئله ای هست بفرمایید.
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت ...

لعنت بر عرف و رسوم پوچ جامعه و حرف مردم و آبرو و احترام و ... که مانع توبه و بازگشت از کار و راه غلط میشه.
چقدر از عمر و فرصت های جوونی رو بخاطر همین مسائل از دست دادیم؟ چقدر راه های غلطی که میدونستیم برامون سود نداره و زیان داره و بخاطر همین مسائل ازشون برنگشتیم و یا توبه رو به تاخیر انداختیم؟
پاسخ:
حرف از توبه که می زنیم سریع ذهن ها نره سراغ گناه و حرام. نه. هر عملی که ما انجام میدیم یا در راه رضا و قرب الهی هست و یا نیست. منظور عمل و راه هایی هست که معمولا عمری از ما اتلاف می کنن بدون اینکه باعث تقرب و رضای خدا باشند.
منظور برگشتن و توبه از این کارها و راه هاست. مثل شغل و تحصیلات و بقیه ی عرف های رایج هست. این هاست که ما رو روسیاه آخرت می کنند. راه هایی که زندگی مون رو براشون صرف می کنیم و به خاطر همین مسائل عرفی و ... خودمون رو ملزم به ادامه دادن شون می کنیم حتی اگر بفهمیم جز گمراهی و اتلاف عمر سودی برامون ندارند.
یک زن همونقدر که میتونه از دغدغه ی عواطف و توجه و محبت و ... فارغ بشه، برای محیط اجتماع و شغل های اقتصادی و وظایف و مسئولیت های بیرون از محیط خانواده و سخت میتونه مناسب باشه!
وقتی تمام دغدغه و طلب و فکر و ذکر آدم چیزی جز وظیفه ای که بهش محول شده باشه طبیعتا برای اون وظیفه مناسب نیست.
مرد اما برعکس چون دغدغه ش مقام و احترام بزرگی هست طبیعتا برای وظایفی که نرمش و سازگاری نیاز داره مناسب نیست.
شبهات و اشکالات جوونهای اطرافمون خیلی جزئی و ساده هستند و اگر ما دستشون رو نگیریم و در کنارشون نباشیم معلوم نیست فردا چه بر سرشون و چه بر سر جامعه بیاد.
حتما یک برنامه ی فرهنگی برای ارتباط با جوون ها تو زندگی داشته باشیم. راحت ترین روش مسجد و ارتباط با بچه های محل هست.
فقط کافی هست که یه مقدار از وقت هایی که بیهوده داریم از دست میدیم رو جمع کنیم براشون. باور کنیم که این ها پاک هستند حتی اگر درشت گویی می کنند و در ظاهر خیلی منحرف به نظر میان.

کار رسانه و تهاجم فرهنگی دشمن همین هست که جوونها رو در نهایت غرور و بزرگ بینی به مقابله بفرسته. تمسخر و خار و پست نشون دادن دین و مومن و انقلاب و ایجاد تعصب در مخاطب کار دشمن ماست. باید با نرمی و منطق و استدلال به کمک جوونهامون بریم. خودمون هم در این راه بی نصیب نمی مونیم به شرط نیت درست.
حقیقت اینه که رشد و هدایت خودمون هم در گرو همین کارهاست وگرنه خیلی راحت از دین برمیگردیم.
سلام
پسری که عاشق شده چرا باید بی توجهی کنه به معشوقه اش؟!
من تناقض میبینم توی این حرف تون!
پاسخ:
منظور برداشتی هست که دختر از رفتار طرف مقابل میکنه که وابسته به توقعات و تصورات خودش هست و به هر دلیلی پسر ممکنه نتونه مطابق میل دختر عمل کنه و توقعش رو برآورده کنه. مخصوصا اگر خانواده ش مذهبی باشند و با اون دختر نتونه ارتباط داشته باشه..
خب تو اغلب موارد هم دختر انتظار داره که پسر موانع و مشکلات ازدواج و وصال رو رفع کنه و از طرفی فرصت خودش رو هم محدود میبینه و میترسه فرصت های ازدواج رو از دست بده. از طرف دیگه دخترها ظهور و بروز احساسات شون زیاد و خیلی بیشتر از پسرهاست و عدم شناخت شون از عواطف مرد باعث میشه فکر کنند شخص مقابل دوست شون نداره یا چون زیاد اظهار نمی کنه یعنی دلسرد شده و دیگه علاقه ای نداره.
اونچه که بعد ازدواج هست فکر میکنم قبل ازدواج برعکس هست یعنی پسر خودش رو محدود میبینه و نمیخواد و نمیتونه به کس دیگه ای حتی فکر کنه ولی دختر خودش رو آزاد میبینه و میخواد به بهترین برسه یا با جلوه گری و دلبری به دلخواهش برسه و نمیخواد خودش رو محدود کنه و اون از دست دادن فرصت و زمان هم مزید بر علت میشه که دختر توقعش بیشتر یاشه. برخلاف پسر که خاطرجمع هست که دیگه کسی رو که میخواسته پیدا کرده و ... .
تو این مورد خاص اما در جریان نیستم چه اتفاقی افتاده که در نهایت به هم نرسیدن ولی حتما مخالفتی یا مشکلی تو ازدواجشون بوده.
بالای چهل و شاید نزدیک پنجاه سال سن داره. سه چهار سالی هست که برگشته ایران و اون هم به اصرار مادرش بوده.
تو همون دو سال اول با اصرار مادرش چندین بار رفت و رفتند خواستگاری. مادرم از طرف مادرش مامور بود که براش دختر خوب پیدا کنه. ملاک ها رو هم خودش می گفت. اما هیچ کدوم فایده نداشت. یه عده رو با بهانه و عیب گذاشتن و ... رد کرد و یه عده ی دیگه رو هم پیچوند و کلا نرفت.
کم کم همه ناامید شدن از ازدواجش و فهمیدن که کلا نمی خواد ازدواج کنه و این خواستگاری ها و ... هم به خاطر اصرار مادرش بوده... .
بنا به صحبت هایی که از طرف مادرش شنیدیم ظاهرا زمان جوونیش دختری رو دوست داشته که بهش نرسیده و شاید اتفاقات بعد هم به خاطر فرار از فشار خانواده بود. رفتنش به استرالیا و غرق کردن خودش در کار و درس و دانشگاه و استادی دانشگاه و ... همه برای فرار بود. فرار از فشارهای خانواده برای ازدواج و فرار از تلخی دنیایی که داشت.

از این داستان ها زیاد شنیدم و بعضا دیدم. پسرهایی که دلبسته ی دختری میشن و به هر دلیلی به دختری که میخوان نمی رسند. دختر هم اگر دلبسته باشه بعد از چند وقت از پسر متنفر میشه و اگر فارغ باشه هم که هیچ در هر صورت بعد از مدتی ازدواج می کنه. برای دختر همه چیز تموم میشه ولی پسر سال ها با یاد اون دختر زندگی می کنه و اگه لطف خدا شامل حالش بشه به واسطه و وسیله ای ازدواج می کنه. یا بهتر بگم دامادش می کنند.
البته صحبت من درباره پسرهایی که زندگی شون رو بر هوس بنا کردند نیست.

بر خلاف تصوری که از اغلب خانم و دخترها دیدم که خودشون رو در این مسائل حساس می دونند اما حقیقت اینه که خیلی زود همه چیز رو فراموش می کنند. نهایت امر اینه که بعد از مدتی بی توجهی از طرف پسر ازش متنفر میشن و برای لجبازی و انتقام هم که باشه خیلی زود ازدواج می کنند.
اشعار و داستان های ادبی مون هم پر هست از مصادیق همین واقعیت. وفای عاشق یا رو آوردن معشوق به رقیب و ... .

مخلص کلام این که جلوه گری های زنانه مایه ی فتنه ها و آزمایش های سختی هست و عقوبت های سنگینی داره هم در دنیا و هم در آخرت و هم برای خود زن و هم برای مرد.
بله برای دنیای زن هم پر از مفسده هست. زنی که دلبری و جلوه گری کرد دیگه به خانواده و همسر خودش قانع نمیشه. مدام دلش می خواد بین نامحرم باشه و به هر بهانه ای از خونه خارج بشه. حتی به بهانه ی کار فرهنگی و اجتماعی و ... و حتی با چادر...
پاسخ:
این ها رو بدون قصد و غرض و تعصب و با توجه به دیده ها و شنیده های شخصی عرض کردم. البته بعضی صحبتها مبتنی بر روایت هستند و محکم منتها اصراری بر درست بودن صد درصدی حرفهام ندارم کما اینکه مثال نقض زیاد هست و نمیشه حکم کلی داد.

تو خیلی از موارد که گذشته ها تو جامعه به خانم ها کمتر میدون میدادند واقعا کار از روی حکمت بود ونه از روی جهل و مردسالاری و ... . این رو امروز میشه به وضوح تو جامعه دید. البته که خیلی موارد هم بیجا و اشتباه بود. خیلی از امور هستند که سپردنشون به زنها باعث تباهی خودشون و جامعه میشه.
راه زندگی مومنانه و بندگی خدا و وصال فقط یکی هست.
فقط با مجاهدت در راه حق میشه به وصال رسید. این طور نیست که ما فکر کنیم اگر امروز از فلان میدان جهاد فرار کردیم یا به هر دلیل واردش نشدیم راه دیگه ای هم برای وصال هست. نه این طور نیست. یا جهاد هست و یا فراق. چون جهد و وصل از هم جدا نیستند.
پاسخ:
استغفار هم به خاطر مجاهدت هست که باعث وصل میشه.
۲۱ فروردین ۹۵ ، ۰۲:۰۸
"مرد از لحاظ تشخیص و تفکر و تعقل و صلابت فکری بدون شک در جایگاه بهتری از زن هست .....
اونچه که مردها در اون ضعیفند و نیاز به زنان هست، مسئله ی روحیات و قدرت روحی و ارادی و عزم و انگیزه و شوق حرکت و نشاط روحی و ... هست. مردها از این جهات ضعیفند و نیاز به همراهی زنان دارند.
مثال هم زیاد داره الا ماشاءالله در جامعه ی خود ما بودند و هستند مادرانی که از نظر علمی و بصیرتی بسیار ضعیف بودند و هستند ولی فرزندانی که از دامان این مادران تربیت میشن بزرگترین انسان ها هستند. تربیت علمی و بصیرتی و معرفتی عوض داره و جای دیگه هم ممکنه انجام بشه ولی تربیت روحی فقط از دست زنان جامعه برمیاد، چه در مقام مادری و چه همسری و ... . البته تربیت که چه عرض کنم نیاز به مراقبت دائمی هست. (یاد کلامی از حضرت آقا افتادم که وقتی از مادران و نقش مادری صحبت می کنند سوای همه ی کارهایی که یک مادر در تربیت فرزند می تونه انجام بده از گشایش عقده های عاطفی حرف می زنند یعنی بعد روحانی و نه معرفتی یا جسمانی و ... متاسفانه عین کلام شون خاطرم نیست و حوصله ی جستجو هم ندارم! اما فکر کنم خودتون متوجه شدید کدوم صحبت شون رو میگم:) )
مثال های موفق هم اتفاقا همین رو تصدیق می کنند که مردانی بدون زنان موفق بودند که تونستند ضعف روحی وجودشون رو برطرف کنند. با ارتباط معنوی با خدا و ... . البته در نظر بگیرید که موارد استثنا مورد بحث نیستند و ما داریم به صورت عمومی بحث می کنیم.
به نوعی اگر مرد تکیه گاه مادی و ظاهری و فکری هست زن هم تکیه گاه روحی هست."

"نمی دونم اسمش رو چی باید بذارم و عبارت درست برای تعریفش چیه ولی من اسمش رو گذاشتم قدرت روحی و بقیه ی عبارات رو هم برای تقریب ذهنی شما گفتم تا متوجه منظورم بشید که منظور از قدرت روحی چیه.
خیلی دوست دارم بدونم ماهیت عقل چیه ولی عقل صرفا تفکر و حکمت و معرفت و ایمان و یقین و عمل صالح و ... نیست. بلکه اونچه که من از روایات برداشت می کنم مجموعی از تمام این هاست. اون روایت مشهور رو شنیدید که بهشت با عقل به دست میاد. از اون طرف آیات و روایات زیادی داریم که میگه بهشت حاصل ایمان و عمل صالح هست و ... . خب مجموع این ها یعنی گستره ی عقل در تمام شئون وجودی ما هست.
صحبت های بنده در مورد قدرت روحی زنان متکی به همین صحبت های مشهور هست. مثلا در مورد این که زنان روح لطیف تری نسبت به مردان دارند. لطافت اولا بسیط بودن و گستردگی روح رو میرسنه و ثانیا آسان بودن نفوذ در اون. یا این که میگن زنان صاحب قلب و روح همسران شون هستند. یا تحولاتی که بعد از ازدواج برای مردان حاصل میشه و انگیزه و قدرت عزم و اراده شون دو چندان میشه. (یکی از همین روانشناس های خودمون هم در موردش صحبت های جالبی داشت به نظرم دکتر انوشه بود.) یا مایه آرامش روحی بودن زن برای مرد. (اون روایتی که از امام علی علیه السلام هست که وقتی به چهره ی فاطمه سلام الله علیها نگاه می کردم غم و غصه و مصائب و مشکلات رو فراموش می کردم و غرق در آرامش میشدم البته مضمونا یا روایات مشابهی از پیامبر ص) و خیلی موارد و مثال های دیگه که صحبت های بنده در مورد قدرت روحی زنان تحلیل و برداشتی از تمام این ها بود.
مرد تشخیص داشته باشه ولی از لحاظ ارادی و روحی سست باشه میشه مثل مردم کوفه ی زمان امام علی علیه السلام که به هر دلیلی علی رغم تشخیص و بصیرتی که حضرت به مردم میدادند حاضر به جهاد نبودند و این یعنی ضعف روحی. یا کسی که شور و نشاط روحی و انقلابی داشته باشه ولی تشخیص نداشته باشه نتیجه میشه شبیه مثلا بعضی از همین محافل عجیب و غریب مداحی و بعضا قمه زنی و ... . یا میشه مثل قیام های توابین که بر خلاف تشخیص امام بود... ."

"در مورد روح و لطافت روحی یک چیزایی نوشته بودم اینجا! امشب داشتم به بهانه ای فکر می کردم که حالا اونچه که گیرم اومد رو می نویسم.
اول از همه از لطافت شروع کنم. احتمالا می دونید یعنی چی ولی باز هم برای کامل بودن صحبت ها توضیح بدم. مثلا میگیم آب لطیف هست و وقتی تو ظرفی میریزیم تمام ظرف رو پر می کنه و پخش میشه ولی از اون لطیف تر هوا هست و گاز که بر خلاف آب تحت تاثیر جاذبه هم نیست و همه جا پخش میشه ولی باز تحت تاثیر مظروف هست و از حد دیواره های مظروف پیش نمیره و مثلا از شیشه رد نمیشه. نور از گاز هم لطیف تر هست از شیشه هم رد میشه و به همین شکل امواج لطیف ترند و ... . یکی از صفات خدا هم لطیف هست یعنی چی؟ خدا در کمال صفات هم هست یعنی از همه چیز لطیف تره و محدود به هیچ چیزی نمیشه و همه جا هست.

خود روح هم لطیف هست. از دو جهت میگم اول این که یک چیز مشهور به نظر میرسه که نمی دونم احتمالا منطبق بر روایت و ... خاصی باشه و دوم از این جهت که قابل درک برای ما نیست. همین که قابل درک با حواس و ابزارهای مادی نیست یعنی از همه چیز این دنیای مادی باید لطیف تر باشه. چون مثلا وقتی ما چیزی رو می بینیم یعنی اون شیء محدود به ماده و حواس ماست و در نتیجه چندان لطیف نیست و محدودیت های مادی رو داره و به همین شکل در مورد بقیه ابزارهای ادراکی ما از دنیا هم همین طور هست. پس وقتی روح برای ما قابل درک نیست یعنی روح لطیف تر از تمام چیزهایی هست که ما در جهان می شناسیم و محدود به ابزارهای درک ما از جهان نیست.

حالا وقتی میگیم زن قلب و روح لطیف تری داره یعنی روح زن بسیط تر هست و بر روح مرد خودش احاطه داره. یا وقتی میگیم فلان عالم و عارف روح بزرگی داره یعنی روحش بسیط هست و بر روح خیلی ها احاطه داره یا بریم بالاتر در مورد ائمه علیهم السلام که لطیف ترین و بزرگترین روح و قلب ها رو دارند. در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه که در روایت اومده از ما غافل نیستند و بر احوال ما احاطه دارند و آگاهند و ... . از همه بالاتر هم خود ذات حقیقت و وجود (عز و وجل) که در نهایت لطافت هست و بر همه چیز احاطه داره...

حقیقت وجود ما هم روح ما هست. حالا هر قدر ما این روح رو محدود به مادیات و مراتب سخت تر و پست تر بکنیم این روح هم سخت تر میشه ولطافت خودش رو از دست میده و هر قدر مشغول به معنویات و حقایق و مراتب لطیف تر و بالاتر بکنیم این روح هم لطیف تر میشه و بیشتر اوج میگیره.


این حرف ها هم البته قبلا گفتم و باز تاکید میکنم صرفا برداشت ها و تحلیل های فکری و شخصی خودم هست و نمی دونم کاملا درست هستند یا نه.
هنوز خیلی فکرم مشغول هست. مثلا در مورد نور و ظلمت و بهشت و جهنم و ... چطور با روح ما قابل توجیه هست؟
یا در مورد ارتباط روح های ما. یا به طور خاص تر زوجیت و ازدواج و فرزند و ... و ارتباط روح ها در این شرایط چطوره؟ یا در مورد عشق و طلب های درونی ما جایگاه روح کجاست و چه ارتباطی با روح دارند این مسائل؟ ...
وادی اسراری هست که ما ازش سر در نمیاریم."

"تفاوت های روحی زن و مرد برام جالبه و البته عجیب.. 
یک مرد وقتی محبوب و معشوق خودش رو از دست میده کلا از خود بی خود میشه انگار خودش رو تمام با معشوق تعریف کرده و وقتی معشوق نیست خود هم دیگه وجود نداره.
زن اما وقتی محبوب رو از دست میده مثل این هست که یک قسمت از وجودش تهی شده باشه یا به قول بعضی ها یک تکه از وجودشون کنده شده و دیگه نیست.
نمی دونم این تعابیر درسته یا نه ... ولی خیلی دوست دارم بدونم چطور در عالم روح و قلب و دل این مسائل تعریف میشه."
پاسخ:
خیلی بده که نظمی تو نوشتن صحبت ها و نظراتم تو مسائل مختلف ندارم. برای این که به نظرات گذشته برگردم باید کلی وبلاگ های مختلف رو بگردم تا ببینم چی گفتم. از آخر هم خیلی هاش رو خاطرم نبود و پیدا نکردم. بعضی ها هم همراه وبلاگ حذف شده بود... . من جمله نظراتی که تو وبلاگ الف (صواع) گذاشته بودم که هر جا هست محفوظ باشه ان شاءالله :)
این صحبت های بالا یک مقدار ممکنه گسسته و پراکنده باشه و مبهم. چون مطلب خصوصی بود نتونستم آدرس بذارم تا کل بحث روشن بشه. در همین حد هم ان شاءالله نویسنده ی وبلاگ راضی باشند از ما..

امروز داشتم به این مطلب خانم منافی فکر می کردم. ذهنم هنوز تو همون نظری هست که نوشتم که یعنی این مسائل به خلقت زن و مرد برمیگرده و جزء طبیعتشون هست. که البته ایشون احتمالا برداشت اشتباهی از نظر کردند ... . یاد این بحث های گذشته تو وبلاگ های دیگه افتادم و فقط همین ها رو تونستم از گذشته گیر بیارم.
خب خانم ها در خلقت شون حب ذاتی دارند که مردها ندارند. همون چیزی که قبلا به خودخواهی تعبیر می کردم که همونطور که گفتم به معنای بد کلمه نمیگم و نگفتم. یک قابلیت و یک ویژگی خلقت خدا هست که میتونه خوب باشه و می تونه بد باشه. بستگی به استفاده ی ما داره.
از طرفی همونطور که بالا گفتم خانم ها لطیف تر هستند و شاید هم حب به لطائف و جمال دارند و همین باعث میشه که حب ذات شون پررنگ تر باشه. (این به نظرم درست تره و می تونیم گزاره ی بالا رو اینطور دقیق تر تعبیر کنیم.)
به همین معنایی که بالا گفتم یعنی زن خودش و هر چه که داخل این دایره ی تاثیر و تاثر روحیش باشه رو دوست داره، مثل خودش. مثال هاش رو هم بالاتر گفتم.
راه نفوذ به این دایره هم همین لطائف روحی زن و حب این لطائف هست. برای همین هم هست که گفته شده زن باید در مقابل نامحرم مغرور باشه و چیزی از لطائف وجودیش رو به ظهور نرسونه تا هم خودش محفوظ بمونه و هم مرد رو حریص به خودش نکنه.
به همون میزان که لطیف هستند، ضعف در صلابت و جلال دارند و نیاز و طلب شون، سختی و صلابت و محکمی هست. نیاز به تکیه گاه و یک جای امن و محکم دارند.
هر چه انسان در صفت کمالیه ای در ضعف و فقر بیشتری باشه، طلب بیشتری برای اون صفت داره و این کمال طلبی (که ریشه در حب به وجود مطلق و کمال مطلق داره) انسان رو دو چندان تحریک می کنه و مقدمه ای میشه برای بزرگترین طلب های انسان یعنی نیاز به همسر... .
یا بهتره از این طرف بگیم که اون ذات مطلق و مقدس حب و طلب خودش رو در وجود انسان قرار داده و خودش کمال مطلق هست. در وجود زن با لطافت جلوه ی بیشتری کرده و در وجود مرد با صلابت و فقر هر دو جنس در صفاتی که در جنس مخالف شون جلوه ی بیشتری داره باعث شده که طالب هم باشند.

مرد اما حب جلال و جبروت و صلابت داره و همین باعث میشه که خودشون رو بزرگ تر و بالاتر از دیگران بدونند و حب و طلب مقام و احترام داشته باشند. این هم نه لزوما به معنای بدش بلکه این هم یک موهبت در خلقت خدا هست که بسته به استفاده ی انسان میتونه خوب یا بد باشه.
یعنی حب و طلب جایگاه و آرمان و هر چه که انسان رو بهش برسونه در مرد پررنگ تر هست.**
از طرفی مرد هم مثل زن در بعد و صفتی که جنس مخالفش کمال داره در ضعف هست و حب و طلب اون صفت رو داره.

حالا بریم سراغ این که چی میشه که انسان از خود گذشتگی و فداکاری می کنه؟ چی میشه که انسان یک چیزی رو حتی از خودش هم بیشتر میخواد و دوست داره و حاضره برای رسیدن بهش از خودش بگذره؟
یک موضوع بعد غریزی و فطری هست که همه ی انسان ها دارند و ممکنه از خودگذشتگی بکنند. مثلا همه ی مادران نوزادان خودشون رو دوست دارند و حاضرند براشون ازخود گذشتگی بکنند. چرا؟ چون این نوزاد با همون لطافت در روح و دستگاه حب و بغض مادر نفوذ می کنه و مادر این نوزاد رو از خودش میدونه و از طرفی این نوزاد نهایت توجه و نیاز به مادر رو داره و این یعنی مادر نهایت جلوه ی جمالی خودش رو میتونه با این نوزاد به معرض ظهور برسونه. مادر میتونه با این نوزاد به اوج و کمال اون صفتی برسه که ازش صحبت کردیم. این کمال طلبی باعث میشه مادر برای حفظ نوزاد هر کاری بکنه و حتی از خودش بگذره.
در مورد مرد هم همین طور. تا به حال ندیدید که مرد بعد از ازدواج چقدر متحول میشه؟ همون پسر تنبل قبل از ازدواج یک مرتبه طوری میشه که حاضره هر کاری بکنه. بره بالای 10 طبقه داربست و جوشکاری کنه یا بره تو دل زمین و معادن کار کنه یا همون پسری که هر روز تا لنگ ظهر می خوابید و روز و شبش رو با خوش گذرونی می گذروند یک مرتبه می بینید بعد از ازدواج طوری میشه که خوابش از حداقل هم کمتر میشه و صبح تا شب مشغول کار و زحمت میشه. یا آنچنان به همسرش حساس هست و غیرت داره که با کوچکترین جسارتی از خود بیخود میشه و حاضره هر کاری بکنه. (همه ی اینها البته مصداق غیرت بود.) چرا؟ چون اون زن نهایت توجه و نیاز به جلال مرد رو داره و از طرفی مرد با وجود همسرش می تونه به اوج و کمال ظهور اون مطلوبی برسه که ازش صحبت کردیم.

اما فراتر از بعد طبیعی و فطری، از خودگذشتگی میتونه همراه با عقاید هم بشه. یعنی انسان اون مطلوب و محبوب و معشوق بالاتر از همه رو هم ببینه و در کنار این مطلوب طبیعی دست به فداکاری و از خود گذشتگی بزنه. میشه مصداق سوالی که خانم منافی پرسیدند. هیچ زنی تو دنیا به صورت عادی دوست نداره با مردی ازدواج کنه که معلول هست شاید اگر بالاجبار در این شرایط قرار بگیره بتونه از پسش بربیاد ولی حاضر نیست در این راه ازخودگذشتگی و ایثار بکنه ولی همین زن اگر طلب و حب اون معشوق حقیقی رو داشت حاضره بره و فقط برای رضای اون محبوب چنین فداکاری هایی بکنه. یعنی فداکاری و ایثاری که فطرتا داره رو همراه با یک فداکاری بزرگتر بکنه. مرد هم همینطور اگر به درک اون مطلوب و محبوب حقیقی رسید حاضره برای رسیدن بهش به اون ایثار و فداکاری ای که فطرتا میتونه از خودش بروز بده جهت بده. حاضره از جانش در راه حفظ زن و فرزند خودش و همه ی هم مسلکانش بگذره. این همون طلب هست و در راه ظهور همون مطلوب فطری که با یک مطلوب بالاتر همراه شده.
اغلب فداکاری های ایثارگران ما در این اندازه هست. یعنی در راه مطلوب بالاتر فداکاری می کنند ولی باز هم محدود به مطلوب خودشون و تا حدی که با مطلوب خودشون در تعارض نباشه. همین میشه که به ندرت می بینیم زنانی رو که وارد جبهه ی جنگ بشن یا مردانی رو که مثلا زندگی شون رو وقف نگه داری از فرزند معلول ذهنی خودشون بکنند.*

عده ای هم فراتر از همه ی این ها هستند که حتی مطلوب فطری خودشون رو هم اگر در تعارض باشه فدای رسیدن به مطلوب و معشوق حقیقی می کنند که مصداق این آدم ها رو خودتون می شناسید. البته فدا کردن درست نیست که چنین انسانی هیچی رو از دست نمیده بلکه همون فدا کردن هم اگر بفهمیم سراسر سود هست.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند؟

 به نظرم شهدا از این گروهند. چه اون شهدایی که در میدان نبرد به شهادت رسیدند و چه اونهایی که به مرگ طبیعی رفتند اما شهیدند. مگر شهادت بدون وارستگی از دنیا و طلب هاش ممکنه؟ اینجا دیگه اون طلب های فطری فقط وسیله میشند برای رسیدن به طلب های بالاتر و برای شهید خود اون طلب دیگه موضوعیت نداره.

+ این نظر هم بی ارتباط نیست.

* گنده تر از دهنم گفتم اما قصد جسارت نیست که بنده مطمئنا حقیرتر از همه ی این بزرگواران هستم بلکه این صحبت ها صرفا برای تبیین هست. ان شاءالله اگر خطا گفتم بنده رو عفو کنند. بالاتر گفتم اینجا هم تکرار می کنم این صحبت ها صرفا برداشت های شخصی هست و ادعای مطابقت شون با شریعت و عرفان رو ندارم.

** یاد بعضی حرف ها و شکایت های بعضی از زوج ها افتادم. بعضی از خانم هایی که شکایت می کنند که همسرشون کارش یا مثلا وسیله ی کارش رو بیشتر از زن و زندگی دوست داره و بیشتر به کارش توجه می کنه. یا بعضی آقایونی که دلخور و ناراحت میشن از این که خانم شون به خاطر یک لباس و طلا و جواهر و ... یا بی توجهی از سر مشغولیت، باهاشون قهر می کنه یا بهشون بی احترامی می کنه و ... .
خدا میدونه از دیدن خانم های چادری که شلوار و مانتوهای تنگ یا روسری و لباسهای هزار رنگ یا جورابهای تور(و هر چی که اسمش هست) و کفش های زینتی و ... می پوشند ناراحت میشم. اگه چادری نباشند خب آدم اینقدر دلش نمی سوزه اما واقعا حیفه و آدم ناراحت میشه از این وضعیت. حیف از اون چادر هست و حیف از خودشون که عزت و عقیده شون رو فدای این زینت ها و خودنمایی های پست دنیا کردن.
یکی دو روزی هست که فکرم مشغوله که برای مقابله با این وضع چه کار می تونم بکنم. هر چی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم. لااقل به عنوان یک مرد چندان کاری ازم ساخته نیست چون خود صحبت و بحث با نامحرم میتونه مفسده انگیز باشه و فکر می کنم اغلب مشکل این آدم ها مثل همه ی ما ریشه در ضعف اصولی داشته باشه... .
امروز به این نتیجه رسیدم که تنها راه کنترل این تهاجم فرهنگی ای که زنهای جامعه رو هدف گرفته ترویج ازدواج و سبک زندگی ساده ی و همراه با قناعت اسلامی هست. چون خودنمایی ریشه در نیاز به توجه داره و این توجه باید در خانواده ارضاء بشه پس اگه بخوایم ریشه ای مبارزه کنیم باید ازدواج و خانواده و سبک زندگی همراه با قناعت رو ترویج بدیم.
اهمیت قناعت و ساده زیستی به اندازه ی ترویج ازدواج و بلکه بیشتر هست. چه بسا همین الان هم بین خیلی از اقشار جامعه ازدواج هست اما فساد از بین نمیره. خیلی مهمه که سبک زندگی رفاه طلب و اشرافی و خوشگذران غربی با سبک زندگی ساده و با محبت و صمیمی اسلامی جایگزین بشه.
فقط همین سادگی و صمیمیت و گرمی و محبت خانواده ی اسلامی هست که می تونه مقابل این سبک زندگی غربی و فساد و تهاجم فرهنگی بایسته.

خواهشا بیاید از خودمون شروع کنیم تا دیر نشده کاری بکنیم. مشکلات اقتصادی و سیاسی و ... هر چه که باشه نمی تونه انقلاب رو نابود کنه کما این که تا به حال هم نکرده ولی فرهنگ می تونه این نظام و انقلاب رو نابود کنه. همونطور که این انقلاب فرهنگی بوده و با فرهنگ همین مردم ایجاد شده میتونه با همین فرهنگ هم نابود بشه. ما ضمانت نامه ای از طرف خدا نداریم که این انقلاب حتما محفوظ و پابرجا باقی بمونه... .
پاسخ:
در مقابل بند اول این رو هم بگم که قلبا بی نهایت از دیدن خانم هایی که بعضا پوشیه می گذارند یا رو میگیرند و مراعات پوشش و حیاء رو می کنند خوشحال میشم. الحمدلله و خدا رو شکر که هنوز هم زیاد هستند.
خیلی ملاک ها برای تشخیص مسئول دل سوز و انقلابی یا منافق و دورو و ... وجود داره.
منظور بعضی مسئولین رده بالا نیست که اونها نفاق شون اظهر من الشمس شده! منظور کسانی هستند که سابقه ی اختلاف افکنی تو جامعه ی مذهبی و حزب اللهی رو هم دارند ... .

مثلا بعضی آقایون که این روزها تو حوزه ی مسئولیتی شون گندی به بار اومده وقتی قرار بر پیگیری و مصاحبه و مناظره و ... میشه، معاون و مشاور و... رو جلو می فرستند اما همین که قرار باشه از کاری که ذره ای باهاشون ارتباط داره تجلیل کنند خودشون با کله میان! اینجور مواقع دیگه سرشون شلوغ نیست و با وجود سنگینی بار مسئولیت منت بر سر مردم میذارن و حضور پیدا می کنند...
پاسخ:
حتما که نباید اسم آورد. نفاق رو میشه تشخیص داد به شرطی که چشم باز کنیم و کمی تو این مسائل عمیق بشیم.
نگذاریم کار به فتنه ها برسه. زودتر از فتنه باید تشخیص داد و بصیرت رو زیاد کرد.
+ چرا باید حجاب اجباری باشه؟ شاید یکی دلش نخواد حجاب داشته باشه چرا آزادی عقیده و عمل به مردم نمیدن؟ مگه جایی تو اسلام گفته شده که به زور مردم رو به دین وادار کنید؟ خب هر کس به حجاب عقیده داره خودش میدونه اگر هم مرد هست خودش باید خودش رو کنترل کنه و ... .
_ اگر من یک شئ متعفن و بد بو همراه داشته باشم و بیام کنار شما بشینم به نظرتون منطق حکم می کنه که من بگم دیگران بینی شون رو بگیرن و بو نکنند یا این که من اون شئ رو از اون فضا دور کنم؟
+ خب اون بوی تعفن چیزی نیست که کسی ازش بدش نیاد ولی حجاب و پوشش فرق میکنه.
_ خب شاید از نظر من اون بو بد نباشه اون وقت چی؟ اصلا بذارید یک مثال ساده تر بگم. اگر من بیماری واگیرداری داشته باشم و بدون رعایت مسائل بهداشتی اینجا و تو فضای عمومی حضور پیدا کنم و موقع عطسه و سرفه جلوی دهانم رو نگیرم و ... می تونم به دیگران بگم هر کس ناراحته بره ماسک بزنه که از من وانگیره!؟ یا منطق حکم می کنه که من ماسک بزنم و رعایت بهداشت رو در ارتباط با دیگران بکنم؟
+ خب حرفتون درسته یعنی منطق حکم می کنه بیمار رعایت بهداشت رو بکنه ولی اینها ارتباطی به حجاب و پوشش خانم ها نداره. مگه بی حجابی مشکلی برای دیگران ایجاد می کنه؟
_ دقیقا نکته همین جاست که بی حجابی و بی حیائی زنان جامعه در ارتباط با مردان باعث فساد میشه هم برای زنان و هم برای مردان. مثل همون بیماری واگیردار که هم برای بیمار مشکلی ایجاد می کنه و هم برای اطرافیانش...
پاسخ:
+ کی گفته بی حجابی باعث فساد میشه؟
_ قبول دارید که زن برای مرد جذابیت داره؟ فرض کنید یک دختر برهنه به سبک غربی و یک دختر محجبه به سبک جامعه ی ما اینجا باشند و چند نفر هم پسر جوون به نظرتون کدوم یکی از این دو بیشتر مورد توجه و متعاقبا جسارت و بدرفتاری اون پسرها قرار می گیرند؟ تو این جمع و در نظر این جوونها کدومشون بیشتر عزت و احترام و امنیت دارند و کدوم کمتر؟
+ خب قبوله که اون دختر محجبه بیشتر محفوظ میمونه و عزت بیشتری داره ولی این به تربیت و فرهنگ مردان جامعه ما برمیگرده و نه پوشش اون دو نفر و دیگه این که من حرفی از اون برهنگی غربی نزدم فقط گفتم حجاب اجباری نباشه.
_ یعنی فکر می کنید این ها به فرهنگ و تربیت عمومی جامعه ارتباطی داره؟ فکر می کنید چرا خانواده تو غرب از بین رفته و این همه آمار و تحلیل های مختلف از آسیب های اجتماعی زنان و مردان گفته میشه؟ همین چیزها داره به مرور تو ایران هم رواج پیدا می کنه. فکر می کنید چرا شما مجبورید هر روز برید سرکار و تا این سن و سال مجرد بمونید؟ فکر می کنید چرا این همه ازدواج ها کم و طلاق ها زیاد شده؟ اگر بلاهایی که تو غرب بر سر خانواده و بالاخص زنان اومده رو با اتفاقاتی که داره تو جامعه ی ما میفته مقایسه کنید می بینید این مسائل به فرهنگ و تربیت عمومی چندان ارتباطی نداره بلکه بیشتر مسئله ی غریزه و طبیعت انسانی هست. بعلاوه که احتمالا خبر ندارید اون فرهنگ و تربیتی که ازش صحبت می کنید هزاران بار منحط تر و بد تر از فرهنگ و تربیت مردان جامعه ی ماست فقط مشکل اینجاست که به ما و شما از طریق رسانه هاشون چیزهای قشنگ رو نشون میدن ولی برید تو سایت های اجتماعی شون یک جستجویی بکنید تا بفهمید که چقدر اون فرهنگ پست و منحط هست.
+ کار و ازدواج من چه ربطی داره؟ من خودم دوست دارم کار کنم.
_ خب بیشتر دوست داشتید که ازدواج کرده بودید و با محبت و عطوفت یک خانواده و بچه ها و همسرتون رو مدیریت می کردید و خیلی محترمانه همسرتون بهتون پول میداد و به علایق هنری و نمی دونم تربیت فرزند و همسرداری می پرداختید و خلاصه در یک فضای امن و عاطفی زندگی می کردید یا به همین شیوه هر روز می رفتید سر کار و احتمالا هر روز با تنش ها و اضطراب و استرس های کار و گاهی بدرفتاری مدیر و گاهی بی ادبی بعضی مردان جامعه و هزار مشکل دیگه ای که خودتون ازش خبر دارید رو برو میشدید؟
+ قبوله اما مجرد بودن من بخاطر بی مسئولیتی مردان جامعه هست چه ارتباطی با حجاب و این مسائل داره؟
_ خب روشنه یکی از دلایل ازدواج پسران مسائل جنسی و عاطفی هست. وقتی این دو به راحتی و بدون به عهده گرفتن مسئولیت های سنگین خانواده، تو جامعه به دست بیان دیگه دلیلی باقی نمیمونه که کسی اون مسئولیت های سنگین رو قبول کنه. بعدش هم کسی که هر روز یک مدل دختر رو ببینه و با یک مدل رفت و آمد کنه و ... کم کم ذائقه ش عوض میشه. دیگه به همسرش قانع نیست و میخواد بره سراغ دیگران یا در کنار همسرش با دیگران هم ارتباط برقرار می کنه و همین میشه که خیلی از خانواده ها از هم پاشیده میشن. برعکسش هم هست یعنی همین بلاها بر سر دختران هم میاد که دیگه به مرد خودشون قانع نیستن و ذائقه شون خراب شده و دلشون میخواد با مردان دیگه هم ارتباط عاطفی داشته باشند و بیشتر مورد توجه مردان جامعه قرار بگیرند و نتیجه میشه همینی که تو جامعه می بینیم.
+ درسته ... اما من یک سوال دیگه هم پرسیده بودم که جوابم ندادید. قرار نیست ما مثل دختران غربی و در اون حد پوشش و ارتباط با نامحرم داشته باشیم. چرا به همین وضعیت الان زنان جامعه ایراد میگیرند و اصرار دارند که حتما چادر یا مانتو و روسری و ... بپوشیم؟ اگه من روسری سرم نکنم میشم مثل دختران برهنه ی غربی؟
_ قرار نیست که دختر محجبه ی جامعه ی ما یک روزه بشه مثل غربی ها. خطوات شیطان هست. قدم به قدم پیش میره و ما رو هم با خودش میبره. چند سال پیش هم اگه بحثش میشد یه عده می گفتن ما فقط میخوایم مثلا چادری نباشیم و مانتوهای قشنگ تر یعنی بدن نماتر و مثلا روسری و شال های قشنگ تر بپوشیم. درسته؟ ولی حالا می بینید که خیلی فراتر از مانتو و روسری و ... هم شده. چرا؟ چون طعم اون هوی و هوس زیر دندونشون مزه کرده. میخوان بیشتر بهش برسند. می خوان بیشتر مورد توجه باشند. خب هوی و هوس های ما هم که تمومی نداره هر قدر بیشتر بهشون بها بدیم فشار بیشتری میارند و حرص و طمع ما رو بیشتر می کنند. دلیل هم داره چون هر قدر هم پیش بریم با حرام خدا ارضاء نمیشیم. چون فطرت و روح ما با این چیزها سیر نمیشه و فقط عطشش بیشتر میشه ولی گرد و غبار غفلت ها روی شناخت درست ما از نیازهای حقیقی مون و حقیقت روح مون رو میگیره و با عطش بیشتر سراغ چیزهایی میریم که فکر می کنیم ما رو سیراب می کنند ولی ...
از محبت آقامون همین بس که بهتون بگم، بخاطر ندارم تا به حال کسی بهم التماس دعا بگه یا ازم بخواد نائب الزیاره باشم و ... و بعد از چند روز با بهانه و بی بهانه آقا توفیق زیارتشون رو به ما عنایت نکنند.
گاهی مثل امشب آنچنان بی برنامه و بدون قصد قبلی توفیق زیارتشون برام جور میشه که مبهوت و شرمنده ی این همه محبت شون میشم.
اونهایی که توفیق دارند و مرتب میرند که هیچ اما امثال منی که همجوار هستند و بی لیاقت، خوب این توجه و محبت آقا به زائرانشون رو از این طریق درک می کنند. کاش بیشتر قدر بدونیم. شما بزرگواران هم ان شاءالله بیشتر قدر این همه محبت آقا رو بدونید. منتظر مشهد آمدن نباشید. هر روز و به هر بهانه ای بهشون سلام و عرض ارادت کنید و مطمئن باشید می بینند و میشنوند.
یارو خودش یادش رفته کی به صدام بمب شیمیایی داد که هزاران آدم بیگناه رو کشت حالا با وقاحت تمام ادعای دلسوزی و بشر دوستی برای اعدامی های ایران رو داره.
هر کی ندونه فکر میکنه این سیاسیون غربی به قدری انسان های شریفی هستند که وسط میدون جنگ هم حاضر نیستند کسی رو بکشند! احیانا اونجا هم میگن با ملایمت دشمنان رو دستگیر کنید تا بندازیمشون مثلا زندان!!
هزار هزار آدم های بی گناه رو کشتند و می کشند و اما وقتی نوبت به اعدام به حق جنایت کارها و مفسدین داخل ایران میرسه میشن مدعی حقوق بشر و انسان دوستی ... مطمئن باشید یک عده احمق داخلی یا جیره خورهاشون هم با چشم و گوش بسته دنبال سر اینها همین ها رو تکرار می کنند.
پاسخ:
این جور مواقع خیلی دوست دارم جای جناب ظریف باشم تا چارتا قلمبه بارشون کنم. هیچ سودی هم که نداشته باشه لااقل از فضای رسانه ای دنیا برای تبیین حقایق استفاده کردیم

بی ربط نوشت:
نمی دونم واقعا چطور شده که بعد از کلی زور زدن مخ معاونت زنان ریاست جمهوری کار داده و مسابقه ای به راه انداختن جهت به نمایش گذاشتن همون عکسهایی که هر روز تو تلگرام و اینستاگرام و ... بعضی دختران معلوم الحال به نمایش میگذارند تا با تایید عمومی کم کم قبح و زشتی به نمایش گذاشتن عکس دختران هم تو جامعه به کلی از بین بره. واقعا خیلی زحمت میکشند. بعید نیست چند وقت دیگه به خانم ملاوردی هم مدال بدن!
وقتی بیرون هستم و بعضا روزه خوری می بینم مثل همه از دیدن این صحنه ها ناراحت میشم ولی زمانی هم هست که نزدیک افطار میشه و شلوغی و سرعت ماشین ها رو برای رسیدن به خونه ها می بینم و یا نون های دست نخورده و کامل دست مردم که دارند با اتوبوس به خونه میرن و ... و بعد هم از پنجره ها صدای قاشق و بشقاب می شنوم و این ها همه یعنی الحمدلله هنوز اغلب مردم ما معتقد و اهل مراعاتند اگرچه اون معدود روزه خورها خیلی تو چشم باشن
دارم کم کم به این نتیجه می رسم که اسباب بازی اصولا برای تک فرزندها بی معنی هست! این بچه ها وقتی دور و اطرافشون بچه ی دیگه ای نباشه کلا بازی با اسباب بازی رو یاد نمی گیرند و علاقه ای به بازی هم ندارند. چون مدام با آدم های بزرگتر و دغدغه های اونها هستند از همون بچگی به جای بازی به فکر قان قان و ماشین و دَدَر و ... هستن. دلم به حال شون میسوزه از این جهت که بچگی نمی کنند و متعاقبا رشدی هم که از بازی کردن باید براشون باشه، ایجاد نمیشه... . دغدغه های بزرگانه هم هیچ وقت با بچه ها جور نمیشه و بچه وقتی بزرگ میشه کم کم عقده های عاطفی ش دیده میشه و به اشکال مختلف و گاهی با انحرافات ناشی از زود بزرگ شدن هم همراه هست!
البته که این وضع مخصوص تک فرزند ها نیست و ممکنه برای هر بچه ای که به اقتضائات بچگیش بی توجهی بشه و یا برادر و خواهراش فاصله ی سنی شون باهاش زیاد باشه هم میشه.

می گفت دختر خوبی بود اما تو همون مراحل اولیه ی خواستگاری و تحقیقات برادرهاش اومده بودن خط و نشون می کشیدند که اگر فلان بشه ... . خدا رو شکر که همون اول خانواده ش رو شناختیم و کار به عقد و ... نکشید.

بعضی ها انگار به ازدواج به چشم جنگ و دشمنی نگاه می کنند! از همون اول فرض رو بر این میگذارند که این دو نفری که قرار هست ازدواج کنند ظاهرا قرار بر این هست که دشمن خونی هم بشن! فراموش می کنند که اصل حکمت ازدواج بر مودت و رحمت هست.

یا اون مردی که میخواد اول زندگی به اصطلاح خودش گربه رو دم حجله بکشه و ... . یا خانواده هایی که با بدبینی تمام ازدواج رو به چشم یک معامله نگاه می کنند و از ابتدا به فکر بیشترین سود از این معامله اند که مبادا دخترشون جدا بشه و دوباره خرجش بیفته گردن خودشون! میخوان دخترشون رو تا پایان عمر با این معامله بیمه کنند!

فکر می کردیم این دولت فقط دست رسانه های سیاسی اصلاحات و ضد انقلاب و غربی ها رو برای مانور تو ایران باز کرده...
اما چند وقتی هست (نمی دونم چند وقت اما یقینا بیشتر از هفت هشت ماه قبل) که تمام سایت های دانلود فیلم های غربی و هالیوودی و موسیقی و ... که قبلا فیلتر بودند و از مصادیق مجرمانه محسوب می شدند باز شده و همگی بدون هیچ مانعی در حال فعالیتند. کسی می دونه که اصلا این ها از لیست مصادیق مجرمانه خارج شدند یا نه؟
پاسخ:
بی ربط نوشت:
خدا حفظ کنه خانم ذبیح پور رو. خبرنگار اخبار صدا و سیما که الحق از زمانی که گزارش هاشون رو دیدم تا به حال گزارشی رو ندیدم که بی هدف و بی دغدغه و الکی و آب بندی شده و بی محتوا باشه! اغلب هم به موقع و برای مسائل روز گزارش تهیه می کنند و کاملا با دغدغه و با عشق و اعتقاد قلبی کار می کنند. بر خلاف اغلب همکاران خانم شون که از بیخودترین مسائل هم گزارش های الکی تهیه می کنند و اغلب هم خالی از محتوا... ان شاءالله مثل برخی خبرنگاران مرد با دغدغه امثال خانم ذبیح پور هم بیشتر بشه...
http://bayanbox.ir/info/1609562219196097490/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-2-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1
پاسخ:
سلام علیکم
خیلی ممنون
یک جلسه ش رو خوندم خیلی خوب بود ان شاءالله به مرور می خونمش

نه نفرمایید.. واقعا مفیده. متشکر
در راستای این مطلب و نظراتش در مورد تقابل منیت و ایمان امروز این آیات به ذهنم خطور کرد.
یعنی حتی شیطان هم که دشمن قسم خورده ی انسان هست تسلطی بر انسان نداره و تنها کاری که میکنه وعده و وسوسه هست و راهبر اصلی در نهایت نفس و میل انسان هست. شیطان چیزی رو به دروغ و فریب برای انسان زیبا جلوه میده و انسان با منیت و نفسانیت به دنبال اون وعده میره و در آیه دیگه ای می فرماید "یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا" یعنی وعده میده و انسان رو مشغول تمنیات و آرزوهای نفسانی می کنه و جز به فریب به انسان وعده نمیده. با فریب انسان رو مشغول منیت و نفسانیت میکنه.
پس در نهایت این منیت و نفسانیت هست که در مقابل ایمان و عشق الهی قرار میگیره. تقابلی بین میل و خواست و طلب من و نفس من با خواست و طلب خدا و عشق به ذات مقدسش...
این که بنای نظام هستی بر محبت و عشق هست و هدف خلقت عاشقی هست و ... الحمدلله داره به مرور مثل تکه های پازلی برام روشن تر میشه
این تکه های پازل خیلی زیاد بودند ولی همین هایی که خاطرم هست رو قرار میدم:
1   2   3
پاسخ:
امروز صحبت های خوبی از زبان استاد دینانی رزق ما شد.
کل نظام هستی و کائنات درگیر عشق و کشش هستند.
اگر جلوه و زیبایی نباشه، عشق هم وجود نداره.
زیبایی یعنی بسط روح در ماده و بسط و جلوه ی ملکوت در ملک.


آیات الهی همه جلوه های معشوقند.

این مطلب برای شماره سه بهتره!

برای شماره سه آدرس وبلاگ تغییر کرده این آدرس جدید

مجموعه مستند "شریان" از شبکه افق در حال پخش هست با موضوع تغذیه، سلامتی و طب سنتی و اسلامی و ... .

برای دریافت هم اگر جستجو بکنید به راحتی گیرتون میاد اما این پیوند از خود سایت شبکه افق هست.

میگم شدی مثل آدمای خسیس که نم پس نمیدن! انگار که این دردها و مشکلات گنج هستن برات که اینطور برای خودت نگه داشتی و به هیچ کس نمیگی ...
بعد به حرف خودم فکر میکنم به اینکه دردها و مصائب زندگی برای ما گنج هستن. گنج هستند و ما غافلیم و مدام در حال فرار یا نالیدن ... خب اگر همین مشکلات نباشند که رشدی هم نیست. رشد و تعالی و کمال هم همون غایت ماست همونی که به خاطرش قراره پاداش بگیریم و چه پاداشی بالاتر از رضای محبوب...
بعد فکر میکنم به اینکه ان مع العسر یسرا. همراه سختی آسانی و یسر هست و هست حقیقتا. یک بار با شیب سی درجه از کوه میری بالا سخت نیست ولی یک بار مجبوری از دیوار و صخره های صاف بری بالا خیلی سخته اما کدوم بیشتر باعث تعالی میشه؟ سخته اما ره چند ساله رو گاهی به چند ماه طی میکنی یا چند روز طی میکنی...
نیازهای طبیعی انسان در هر دوره ای از زندگی براش وسیله ی رشد هستند و اگر این نیازها در همون دوره ارضاء نشه، انسان در ابعاد مرتبط به اون نیاز درجا میزنه و در اون ابعاد رشدی نمی کنه.
این نیازها در ابعاد مختلف وجودی انسان تاثیر گذارند ولی هر نیازی در بعدی به صورت خاص تر و بیشتر اثر میگذاره.
پس برای مثال هر کس ببینه در چه بعدی مشکل داره تا متوجه بشه کدوم نیاز پاسخ داده نشده..
به بهانه ای داشتم کتاب اسرار آل محمد صلی الله و علیه و آله رو می خوندم که به این روایت برخوردم:

علی (ع) در ادامه ی سخنانش چنین فرمود: ای پسر قیس، این امت به هفتاد و سه گروه متفرق می شوند یک گروه آنان در بهشت و هفتاد و دو دسته در آتش دوزخ خواهند بود. آن دسته که از همه بدتر و بیشتر مورد غضب خداوند و از او دورترند همان کسانی اند که شب ها دور هم می نشینند و سخن می گویند: "جنگی وجود ندارد"، و آنان دروغ می گویند.
امام على علیه السلام ـ در نامه خود به حارث هَمْدانى ـ نوشت : نفْس خود را براى عبادت کردن بفریب و با آن مدارا کن و به زور ، به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت و سرخوشى آن [براى عبادات مستحبّى ]بهره برگیر، مگر فرایضى که بر تو واجب گشته است ، که در این موارد باید آنها را به موقع انجام دهى و بر آنها مواظبت نمایى.

فکر می کنم نفس انسان مثل بچه ست! بچه رو چطور میشه فریب داد!؟ نفس رو هم همونطور میشه فریب داد.
مثلا بچه ها عجول و کم حوصله اند. اگر میخوای دو رکعت نماز مستحبی بخونی بگو این که طول نمیکشه و وقتی نمی گیره! سریع تموم میشه!
یا بچه ها خیلی راحت رام محبت و نرمی میشن. یا وعده دادن به چیزهای دلخواه شون خیلی راحت فریب شون میده. البته ظاهرا روایت هم داره همین چیزها رو میگه دیگه!
منتها این که نفس انسان از خیلی جهات مثل بچه هاست برای من کشف جدیدی بود:)
حالا اینجا بحث برای فریب دادن بود به عبادات ولی اگر دقت کنید خیلی جاها همین طور هست. مثلا شما نگاه کنید به بچه ها که تا یک چیزی رو می بینند و خوششون میاد دیگه مامان و بابا رو ول نمی کنند تا بهش برسند. پس اگر گناهی مطابق میل نفس هست از دیدن هر چیزی که نفس رو یادش بندازه اجتناب کنید! و یا از همراهی با نفس تون در مورد هر چیز بی مورد و بیهوده ای اجتناب کنید چون کم کم لوس و پررو میشه و اون وقت دیگه حریفش نمیشید! و از این مثال ها زیاده...
http://bayanbox.ir/info/6513119848764400840/video-2015-10-07-11-41-28
http://bayanbox.ir/info/6945543286962605449/video-2015-10-07-10-42-20

در مورد این دو صوت و صحبت های شهید:
1. یک بحث مخالف داریم، یک بحث دشمن. حضرت علی علیه السلام هم توصیه می کنند که مشاوران تون رو از کسانی قرار بدید که تیزترین زبان انتقاد رو نسبت به شما دارند و از هیچ چیز نمی ترسند ... . اما هیچ جا تو تاریخ نداریم که ایشان مثلا از معاویه مشورت بگیرند! یا عمروعاص و امثالهم.
نظر بنده این هست که این مخالف منظور مخالف درون گفتمانی هست نه دشمن.
حضرت آقا هم هیچ وقت نگفتند و نمیگن که مخالفان فلان گروه و جناح سیاسی و فلان نظر وارد مجلس و مسئولیت های کشوری نشن. اتفاقا خلاف این همیشه از تفاوت و اختلاف آراء و نظرات حمایت کردند و می کنند که اگر اینطور نبود همین جناب روحانی یا امثال ایشون هیچ وقت به مقام و پستی در کشور نمی رسیدند و اگر می رسیدند هم مورد حمایت ایشون و نظام نبودند که هستند.
اون چیزی که ایشون میگن این هست که مخالف اصول اساسی اسلام و نظام نباید وارد بشه. همین مسئولین هم هر جایی از اصول عدول کردند با تذکر اغلب غیر مستقیم ایشون مواجه شدند و میشن.
پس باید مسئله ی مخالف رو با کسی که با اصل نظام و اسلام مشکل داره جدا کرد.

2. حرف زدن ممنوع نیست. نفوذ در امور و تصمیم گیری و مسئولیت ها ممنوعه. این همه مناظراتی که دوران اصلاح طلبان بر سر اصول اصلی دین و نظام در جامعه بود و امثال آیت الله مصباح و همین آقای رحیم پور ازغدی و خیلی از علماء و بزرگان دیگه ما در مقابلش می ایستادند و پاسخ می دادند نشون میده که حرف ممنوع نیست.
البته باز این جا هم تبصره داره. حرف و استدلال و منطق ایراد نداره ولی توهین چرا حتما ممنوعه و حتما برخورد میشه.
به خاطر همین ویژگی اسلام هم هست که همیشه از منافق ضربه خورده و میخوره. منافق یعنی اونی که در ظاهر و حرف خودش رو مسلمان نشون میده ولی در عمل دشمن هست. میاد با ظاهرش نفوذ میکنه و با عملش از درون همه چیز رو خراب می کنه و خیلی راحت از بی بصیرتی مردم و عوام بر علیه شون استفاده می کنه.
اما بعضی آقایون انتظار دارند همین هایی هم که در عمل دشمنی خودشون و اختلاف شون با اصول رو نشون دادند هم مثلا احراز صلاحیت بشن و بعد هم با تبلیغات و حمایت خودشون وارد مجلس بشن.
اعتدال از نظر رییس جمهور محترم یعنی همونی که آقای جلیلی در مناظرات گفتند. اعتدال از نظر این آقایان یعنی قدم گذاشتن بین حق و باطل. (البته یادم نیست شاید این حرف رو خطاب به آقای قالیباف یا کس دیگه ای گفته باشند.)
در همه جا این موضوع رو به وضوح می تونیم در عمل ببینیم. یک بار مناظره ی یک مسئول فرهنگی در دانشگاه ها از طرف دولت و یک دانشجوی تشکل بسیج بود و همین صحبت ها مطرح شد و خیلی واضح میشد دید که منظور این ها از اعتدال این هست که همون قدر که به فلان تشکل دانشجویی پیرو خط امام و انقلاب میدان میدیم و حمایت مالی و غیرمالی می کنیم، و حتی بیشتر باید به تشکل های نقطه ی مقابل هم میدان بدیم! استدلالشون برای بیشتر میدان دادن هم این بود که به این ها قبلا کمتر میدان داده شده!!

حالا هر جایی که صحبت از اعتدال مسئولین دولتی هست همین موضوع رو میتونیم ببینیم. امروز درباره ی صلاحیت نمایندگان مجلس و کسانی که باید مجلس رو بگیرند هم شنیدیم. از نظر رییس جمهور باید همونقدر که به فلان نماینده و کاندید مقید به دین و انقلاب میدان داده میشه به فلان عامل فتنه هم میدان داده بشه و ... . البته در عمل نتیجه میشه همونی آشی که برای تشکل های دانشجویی پخته بودند! یعنی حتما از جبهه ی باطل دوچندان دفاع و حمایت میشه. این هم که میگن اعتدال به عنوان شعار هست. چون بالاخره نمی تونن بیان مستقیم بگن ما میخوایم به کسانی میدان بدیم که با نظام مشکل دارند بنابراین به اسم اعتدال جلو میان اما در عمل...

بعضی ها دیگه بی حیائی و بی شرمی رو به حد اعلی رسوندن و هنوز یک روز از صحبت های آقا نگذشته میان ضدش حرف میزنند البته پیش از این هم از این سوابق زیاد داشتند و فقط در حرف خودشون رو پیروی مقام معظم رهبری معرفی می کنند. از نگرانی شون برای تغییر فضای خبرگان رهبری مشخص هست که چقدر آقا رو قبول دارند و چقدر برای بعد از ایشون نقشه دارند!
خدا به حرمت صاحبان اصلی این انقلاب و به حرمت شهدا این نظام رو از شر منافقان مصون و محفوظ نگه داره.
خانواده در پناه 5 میثاق عنوان یکی از بهترین سخنرانی های استاد رحیم پور ازغدی در باب خانواده هست.

قصد داشتم به بهانه ای این دو سخنرانی رو پیاده کنم و به چند طریق به عنوان مطلب وبلاگ ازشون استفاده کنم. شاید خلاصه ی سخنرانی، جدول سخنرانی (چون سخنرانی های ایشون اصولا خیلی نظام مند هست و خیلی مناسبِ ارائه به صورت جدول و نظام مند هست.) و یا به صورت کلیپ های صوتی.. یکی از سخنرانی ها رو هم پیاده کردم اما دومی رو تنها در حد چند دقیقه ابتداییش رو پیاده کردم و بعد به هر دلیلی به کلی رها کردمش. این قضیه البته برای چند ماه قبل حدود شهریور و مهر ماه هست و امروز خواستم این دو فایل رو حذف کنم که دلم نیومد و گفتم شاید به درد کسی بخوره.
خلاصه این که هر کس علاقه ای به استفاده از سخنرانی ها و یا متن سخنرانی اول داره یا اصلا اگر کسی خواست سخنرانی دوم رو هم پیاده کنه و ازش برای نوشتن مطلب استفاده کنه می تونه از اینجا دانلود کنه.
خیلی ها حرف از ساده زیستی می زنند ولی وقتی نگاه می کنی می بینی تعریف شون زمین تا آسمون با هم متفاوته.
یکی ساده زیستی رو اینطوری برای خودش تعریف می کنه که نگاه می کنه به دیگران به ثروتمند و فقیری که خودش تو جامعه می بینه و برای خودش یک حد متوسطی نسبت به اونها در نظر می گیره و اسم این رو میذاره ساده زیستی.
یکی همیشه یک حدی پایین تر از جیبش رو در نظر میگیره و اسمش رو میذاره ساده زیستی!
یکی هم برای خودش تعریف مطلقی داره و هر چیزی رو توی اون تعریف میذاره اگر قبول شد وارد زندگیش می کنه وگرنه خلاف ساده زیستی میدونه و جلوش رو میگیره.

حقیقت اینه که این نگاه نسبی در هر جایی ابتدای گمراهی هست. مخصوصا که یک اسم قشنگ هم روی اون باشه که غفلت انسان رو دو چندان کنه. این که انسان بخواد مدام خودش رو نسبت به چیزهای دیگه ای که هیچ دلیلی و منطقی برای سنجیدن و نسبت گرفتن باهاشون وجود نداره، بسنجه نشونه ی عدم تعقل در امور و جهل هست.
انسان نباید آرمان و هدف و تعریف هاشون رو برای خودش نسبی تعریف کنه. آرمان و هدف همیشه باید مطلق، متقن و محکم و بر مبنای عقل و سندهای محکم باشه وگرنه خیلی راحت انسان رو دچار سردرگمی و گمراهی میکنه و خیلی راحت انسان رو از هدف غافل می کنه. اما در راه عمل به اهداف و آرمان ها نسبی عمل کردن ایرادی نداره، به این معنا که بالاخره ما یک توان و قدرتی داریم و صددرصد نمی تونیم به اون الگوهای متعالی مثل معصومین علیهم السلام برسیم ولی باید تمام سعی خودمون رو در این مسیر بکنیم و به هر نسبتی که می تونیم بهشون نزدیک بشیم.
پاسخ:
بعدا نوشت:
حقا که حق دخترهای پرتوقع و تجملاتی، پسرهای ظاهربین و مشکل پسنده! و البته حق چنان پسرهایی هم چنین دخترهایی هستن!
این که نهایت تدبیر اقتصادی دولت میشه وام خودرو واقعا این همه ذوق داشت؟!
واقعا بزرگترین مشکل اقتصادی مردم ما خودرو و خرید خودرو بوده و هست؟ یا شاید هم بزرگترین مشکل اقتصادی سرمایه دارها خودرو بوده و طبق اصول نظام سرمایه داری باید از سرمایه دارها و کله گنده ها به شکلی حمایت میشده!؟
این وام خودرو چقدر به نفع مردم و وضعیت اقتصادی شون بوده؟ نمیشد به جای خودرو به فکر مسکن و ازدواج و اشتغال باشند؟ هر روز داریم خبر بالا رفتن قیمت اقلام اساسی رو می بینیم و بعد مهم ترین تدبیرشون میشه حمایت از صنعت خودرو؟ حالا کاش این صنعت یک دردی رو هم دوا میکرد نه این که کالای بی کیفیت بده به بازار. مگه چی کار کردن اینا هر روز دنبال فلان شرکت و قطعه ساز خارجی میرن که از اونا چیزی بگیرن و دریغ از یک ذره اعتماد و به کار گیری نیروها و جوانهای خودمون در صنعت و هزار درد و مرض دیگه ای که دارند اما باز حمایت های این چنینی میشن ...

از اینها گذشته پس فردا باید n برابر این هزینه الان رو برای مشکلات خودروها بپردازند. مشکلات آلودگی هوا، آماده سازی زیرساخت های متناسب با حجم خودروها (جاده، بزرگراه، خیابون و پارکینگ و ...)، نگه داری از همین زیرساخت ها، آلودگی صوتی، مشکلات مصرف سوخت و انرژی کشور، ترافیک و هزاران مشکل ریز و درشت دیگه..

من واقعا تو عقلانیت این مسئولین شک دارم. فرقی نداره قبلی ها هم تو این حوزه اشتباه کردن. اگر عقلانیتی بود باید به جای درست کردن این همه مشکلات از اول سراغ راه حل میرفتن و از حمل و نقل عمومی حمایت می کردند. نه این که هر روز مشکلات رو برای اون راه حل اصلی بیشتر کنند. هزینه، حجم و زمان وسایل نقلیه عمومی رو مدیریت کنند. نه این که هر روز هزینه ها و ترافیک رو بیشتر کنند و هزار درد دیگه که داریم و متاسفانه گوش شنوایی نیست ...
پاسخ:
یک حساب سرانگشتی بکنید ببینید خرج خرید یک اتومبیل + لوازم جانبی مورد نیازش + تعمیرات + سوخت و روغن + ... چقدر میشه؟ و در نهایت بعد از چند سال چقدر از قیمتش کم میشه و چقدر باید روش بگذارید تا بتونید جایگزینش کنید با اتومبیل بعدی؟
این طرف هم یک حساب سرانگشتی بکنید از هزینه حمل و نقل عمومی وقتی که خبری از اتومبیل شخصی نیست. خب نتیجه چیه؟

این رو برای اونایی که میخوان ماشین بخرن نوشتم! هزینه حمل و نقل عمومی براشون خیلی به صرفه تر از اتومبیل هست حتی با وضعیت الان حمل و نقل عمومی که به نظرم باید ارزون تر باشه.
یک زمانی دغدغه تفکیک جنسیتی دانشگاه ها بود حالا دغدغه جلوگیری از برخی مراسم ها و اردوها و فشارهای مسئولین دانشگاه ها بر دانشجویان و فعالیت هاشون و ... شده.
اگر اون روز اون دغدغه عملی میشد الان باید به فکر دغدغه های بزرگتر می بودیم نه این که چند قدم هم به عقب برگردیم و به دغدغه های سطحی تر برسیم.

ما با وجود این همه مشکلات نظام آموزشی به این رشد علمی رسیدیم و این یعنی غیرت و انگیزه جوان هامون نه عملکرد خوب نظام آموزشی. نمیگم نظام آموزشی و دانشگاه ها بی تاثیر بودند، منظورم اینه عامل اصلی خود جوان ها بودن نه اونها..
پاسخ:
دو فرصت سوزی فرهنگی و علمی که حالا با غفلت های مسئولین داره خودش رو نشون میده..
نباید اصول و اساس و پایه های هیچ نظامی این قدر سست و ضعیف باشه که اگر مسئول و سلیقه و سیاست عوض شد تاثیرات آن چنانی به وجود بیاد. نمی خوام بگم در تمام زمینه ها ولی در خیلی از مسائل در دانشگاه ها و نظام آموزشی چنین وضعی دیده میشه.
امروز بنا به درخواست شرکت مجبور شدم با بی حوصلگی تمام یک معادله و شاید حدود 5 خط برنامه و دو سه تا دستور جدید به برنامه ای که پارسال نوشته بودم اضافه کنم. اما برای نوشتن این معادله هیچ کدوم از دستورها و قالب استفاده ازشون تو ذهنم نبود و کلافه شده بودم.
وقتی در نهایت مجبور شدم برم دستوراتی که قبلا نوشته بودم رو نگاه کنم تا یادم بیاد، متعجب شدم که چطور پارسال تونستم در حدود سه چهار ماه و کمی بیشتر و کمتر، بیشتر از ده پونزده هزار خط دستور و برنامه بنویسم؟ چطور تونستم اون همه برنامه های خودساز و تودرتو رو بنویسم؟ و چطور تونستم اون پایگاه داده به اون بزرگی و اون همه فرم و ... رو با وجود اینکه کاملا تازه کار بودم رو از کار در بیارم؟ و حالا برای یک معادله 5 خطی مجبور شدم پنج شش ساعت وقت بگذارم.

آدما قدرت و ظرفیت شون خیلی زیاده، فرقی نمی کنه کی باشه و کجا باشه فقط اون موتور محرکش مهمه. اگر انگیزه و نشاط و امید باشه خیلی کارهای بزرگ و ظرفیت های عظیمی میشه ایجاد کرد وگرنه ... .
پاسخ:
کاش اون هایی که مدام چشم شون به دنیاست لااقل عاقلانه پی دنیاشون برن. اگر به عقل معاد اعتقادی ندارند و همه چیزو تو دنیا می بینند لااقل عقل معاش شون رو به کار بگیرند و اینقدر بی عقل و منطق با مسائل برخورد نکنند. غرب دنیامحور اگر به رشد و پیشرفتی رسیده به خاطر این بوده که لااقل تکلیفش با خودش روشن بوده و تو خیلی از مسائل معاش و دنیا عاقلانه کار کرده! اما بعضی ها اینجا تحت تاثیر فرهنگ مادی و سرمایه داری علاوه بر اینکه همه چیز رو در دنیا می بینند و عقل معاد رو کنار گذاشتند، عقل معاش رو هم تعطیل کردند و فقط به قسمت اباحه گری و خوشگذرونی و ... اون فرهنگ می پردازند... .
شب قبل حاج آقا روایتی گفتند از پایه های کفر که سه صفت و خصلت هست؛ حرص، تکبر و حسادت و توضیحاتی دادند.
اول یاد همین نظر بالایی در مورد ویژگی های غریزی زن و مرد افتادم. غرور مردانه که ممکنه به تکبر منجر بشه و خودخواهی زنانه که ممکنه به حسادت منجر بشه. و این که هر کدوم از این صفات در جنس مخالف کمتر دیده میشه. یعنی حسادت در مردان و تکبر در زنان کمتر دیده میشه.
اما برگردم به صحبت های حاج آقا که توضیحاتی دادند و در نهایت با مثالی در مورد حسادت و راه درمانش توضیح دادند که تنها راه درمان حسادت محبت و توجه بیشتر به محسود هست.

بعد روایت دیگه ای خوندند و توضیح دادند در مورد این که به هر کس سه چیز داده بشه از سه چیز محروم نمیشه. شکر، توکل و دعا که به هر کسی داده بشه از فزونی و کفایت امور توسط خدا و استجابت محروم نمیشه.
پاسخ:
ارتباط جالبی بین این صفات وجود داره.. هر کدوم به نوعی نقطه مقابل دیگری هست. شکر و حرص، توکل و تکبر و حسادت و دعا.
نمی دونم یکی دو شب پیش بود به نظرم که حدیثی رو شرح می دادند با این مضمون که از ظلم و ستم به کسی که جز خدا پناهی نداره بترس و بعد هم روایتی رو تعریف می کردند با این مضمون که زنی بود که یک ماه تب داشت و شوهرش هر کار کرده بود و پیش هر دکتری برده بودش نتونسته بود دوا و درمونش کنه تا این که یک بار همین مرد همراه زن و بچه ش به مناسبتی حاج رجبعلی خیاط رو سوار ماشین می کنه و در این بین برای ایشون قضیه رو تعریف می کنه و ازشون میخواد که دعایی برای زنش بکنن. حاج رجبعلی خیاط برمیگرده و میگه آخه بی انصاف بچه رو که نباید اونطور بزنی که به خودش ادرار کنه... این مرض تو علتش همونه باید بچه رو از خودت راضی کنی.
ادامه صحبت شون از خشم و غضب گفتند و کنترل اون و بعد روایتی از خودشون تعریف کردند که یک مرتبه کاری کرده بودند که پدرشون خیلی ازشون عصبانی میشه و ایشون هم تو همون عالم بچگی خلاصه فرار می کنند. پدرشون میگن کجا میری بالاخره که شب باید بیای خونه. جواب میشنون که تا شب خدا بزرگه و خلاصه همینطور هم میشه که شب وقتی برمیگردن غضب پدرشون خوابیده و ... . از این داستان حاج آقا یاد بچگی خودم افتادم که هر وقت کار خطایی میکردم و مادرم ازم ناراحت میشد سریع قبل از این که مادرم سر برسه می ایستادم نماز! می دونستم تو نماز کسی کاریم نداره و بعد هم که نمازم تموم میشد دیگه خبری از ناراحتی مادرم نبود. خیلی بهتر و سریعتر از فرار جواب میداد!!

خواستم بگم گاهی همین تنبیه ها میتونه با لطف خدا و برخورد درست منشأ خیر هم بشه. به بچه یاد میده که به کجا و چه کسی پناه ببره و به مادر و پدر هم فروخوردن خشم رو یاد میده. انگار خود خدا اینجا میاد وساطت میکنه که همه چیز خیلی با خیر و برکت و سریع اتفاق میفته...
پاسخ:
هر تنبیه یا بهتر بگم تهدید به تنبیهی، اگر پشیمونی از خطا و پناه جستن به تنها ملجأ رو در پی داشته باشه، خیره..
حاج آقا امشب داشتن از این روایت صحبت می کردند:
http://hawzahnews.com/TextVersionDetail/280040

برای بخل بیشتر از همه صحبت کردند و حرف های جالبی می گفتند. وقتی برای هر بخشش و سخاوتی که می کنیم خدا به ما ده برابر پاداش میده چرا باید بخیل باشیم و ... و در نهایت کلام رو رسوندن به این جا که از هر چی برای خدا و در راه خدا بگذری، خدا بهترش رو بهت میده..

خدا میدونه که ولایت علماء و وجودشون و توفیق حضور در خدمت شون بزرگترین نعمت ها برای ماست. هر وقت پای جلسات شون میرم چنان معنویتی و فیضی از وجود و کلام شون کسب می کنم که اصلا باور نمی کنم این من همونی باشه که قبل و بعد از جلسه هست.. بیاید از استاد اخلاق و جلسات اخلاق غافل نشیم که ظلم بزرگی به خودمون می کنیم.
خدا حفظ شون کنه
پاسخ:
نمیشه که حتی کسی مثل من تو این جلسات و در حضور حاج آقا و اون جمع و پای صحبت های حاج آقا در مکانی چنان مقدس بشینه و بدحال بیرون بیاد. جلسه ذکر که باشه خود معصومین علیهم السلام تو جلسه هستن، روح بزرگ حاج آقا و معنویت شون هر کسی رو در برمیگیره و به آرامش و معنویت سوق میده، جمع آن چنان صمیمی و دوست داشتنی و پاک هست که آدم ناخودآگاه به دیگران و رفتار و احوال شون تَأَسّی می کنه، صحبت هایی که آدم رو غرق در معرفت و حکمت و رحمت الهی می کنه و مکانی که حقیقتا مثل قطعه ای از بهشته... با این اوصاف بعید می دونم کسی بره و دست خالی برگرده. قدر علماء و جلسات اخلاق رو بدونیم.
از فضیلت و مقام اذکار هم می گفتند که به ترتیب این اذکار بیشتر فضیلت رو دارند:
لااله الاالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد
استغفرالله ربی و اتوب الیه (به نظرم فرموندند بنا به بعضی روایات ذکر تسبیحات اربعه در این مقام قرار داره)
بسم الله الرحمن الرحیم و لاحول و لاقوة الابالله العلی العظیم
ماشاءالله
سبحان الله
زن به طور غریزی توجه دیگران و خواسته شدن از طرف دیگران رو میخواد. پس زن طبیعتا خودخواه هست. از طرفی مرد به صورت غریزی احترام و بزرگ شمرده شدن و نیاز دیگران به خودش رو میخواد. پس مرد هم طبیعتا متکبر هست.
امتحان و آزمایش زن در زندگی مادر شدن هست. مادر خیلی اوقات باید از خودخواهی زنانه خودش به خاطر فرزندش بگذره. امتحان مرد اما کار و خدمت هست. خدمت به خانواده، خدمت به مردم، خدمت به دین خدا و ... .
یاد قسمتی از کتاب "اولین دانشگاه و آخرین پیامبر" از استاد شهید سید رضا پاک نژاد افتادم که نوشته بودند (نقل به مضمون): مرد با ازدواج کامل میشه و زن با مادر شدن.
کسانی که با ایشون و کتاب هاشون آشنایی دارند می دونند که اکثر صحبت هاشون ریشه روایی از ائمه علیهم السلام داره.
این یعنی زن و مرد اگر میخوان به کمال برسند باید این دو صفت رو تعدیل کنند و هر کدوم به شکلی از خودشون بگذرند.
فرمودند تشییع شهدای غواص رو سیاسی نکنید. می فرمایند در مجالس عزاداری و منابر مسائل سیاسی مطرح نکنید. اما انصافا نمیشه از درس های عاشورایی رییس جمهورمون بگذریم. پارسال درس تعامل و مذاکره آموختیم و امسال درس ما اتحاد بخاطر خدا و بخاطر منافع مردم و فداکاری از منافع جناحی و گذشت در مقابل منافع شخصی ست.
الحمدلله در درس پارسال موفق بودیم و حالا که اون درس رو با موفقیت پشت سرگذاشتیم دیگه باید اختلافات شخصی و حزبی بر سر مثلا توافق رو کنار بگذاریم البته مشخصه که بخاطر خدا و منافع مردم باید چنین کنیم.
پاسخ:
الحمدلله نیازی به صحبت از مصادیق سیاسی در مجالس و منابر نیست و همین قدر که حرف از وقایع کربلا باشه و مخاطب رو به بصیرت برسونه، کافیه که تمام مصادیق خیر و شر رو تشخیص بده.

+ خیلی مشتاقم این 9 بند شروط اجرای برجام رو که امروز آقا گفتند رو با خط قرمزهایی که طی چندین سخنرانی گفتند تطبیق بدم تا مشخص بشه چقدر برجام خطوط قرمز ایشون رو رعایت کرده بود. تا مشخص بشه دوستانی که اصرار داشتند که همه خطوط قرمز رعایت شده راست می گفتند یا دروغ؟
موقتا این دو پیوند:
این قانون هایی که امروز اتحادیه اروپا و امریکا گذاشتن و اجرایی شدن شون رو موکول کردن به بعد از راستی آزمایی تعهدات ایران دقیقا به چه دردی می خوردند؟
دوست ندارم فرض کنم تیم مذاکره کننده ما رو ... فرض کرده و صرفا یک سری تعهدات تبلیغاتی و توخالی برای طرف مقابل در نظر گرفته شده! یادتون هست که حضرت آقا گفتند نباید لغو تحریم ها به راستی آزمایی اعمال ایران موکول بشه؟
خیلی بده که رسانه یک کشور اسلامی و انقلابی مثل ایران بعد از این همه سال اصول نداشته باشه و به هر بهانه ای اصول و روش خودش رو تغییر بده.
فکر می کنم پرس تی وی و العالم دغدغه مندتر و اصولی تر از رسانه های فارسی زبان مون هستند.

یادم نمیره برای اومدن اون فابیوس ... چه نمایشی به راه انداختند. اگر اصول می داشتند می فهمیدند که آدم جانی و قاتل در هر لباس و مقامی که باشه نمیشه بزک ش کرد و به مردم گفت برای خون عزیزان تون شکایت نکنید و سکوت کنید! اما وقتی اصول نداره شروع می کنه به بزک کردن چهره قابیوس که یعنی درسته که این فلانه و فلان اما حالا داره به اسم وزیر خارجه فلان کشوری میاد که برای دولت ما سود و منفعت داره، پس چیزی نگید فعلا ما به سود و منفعت مون برسیم! مشخصه که پشت پرده این نمایش و بازی های رسانه ای هم همون کسانی هستند که دم از مذاکره و دوستی و نرمش به هر قیمتی می زنند...
با این اصول بعید نیست که پس فردا نتانیاهو ملعون هم اگر با یک مقام و عنوان دیگه ای بخواد بیاد به کشورمون براش همین بازی ها و نمایش ها رو در بیارند! حتی همین سلمان رشدی مرتد!
این روزها نمایش های مربوط به برجام و ... رو هم در رسانه هامون می بینید؟
چند وقتی هست که تو فکر یک کاری هستم اما نمی دونم میشه یا نه؟

اگر کسی بخواد بره عراق، سوریه، یمن یا کلا تو هر جبهه ای از اسلام که مسلمان ها در حال جنگ هستند، میشه یا نه؟
این شهدایی که گاه و بیگاه به عنوان شهداء مدافع حرم میان، نشون میده که میشه. اما چجوری و به چه شکل نمی دونم. کسی میدونه؟

نمی دونم حالا به فرض هم که بشه، جدای از مشکلات این طرف مثل راضی کردن خانواده و ... اون طرف هم مشکلاتی هست. مثلا کسی که آموزش ندیده اول از همه باید آموزش های نظامی بگذرونه. یا کسی که عربی بلد نیست چطور میخواد بره اونجا و در کنار دیگران بجنگه؟
مشکلات اصلی اما درون خود آدمه ... . آدم باید با خودش تکلیفش رو روشن کنه و مخلصانه بره وگرنه چه سودی داره؟ خیلی ها حرف ش رو میزنن اما در عمل معلوم نیست آدم چقدر پای حرفش باشه ... .
خیلی ها فقط به امید شهادت میرن اما فکر می کنم این هم زیاد درست نیست. نیت درست صرفا نیت عمل به تکلیف هست و انجام وظیفه. اونی که به امید شهادت میره باید در کنارش احتمال معلولیت و اسارت و ... رو هم ببینه. اما اونی که به فقط برای انجام وظیفه میره براش فرقی نداره. کسی که برای انجام وظیفه میره توکلش به خداست و همه چیز رو واگذار می کنه به خودش..
پاسخ:
اگر همین فردا امام مون ظهور کنند، به فرض که ما طرف ایشون باشیم، قراره تو لشکرشون چی کاره باشیم؟ چه کاری بلدیم؟ چه مهارتی داریم؟ چه خدمتی به امام علیه السلام و این نهضت بزرگ می تونیم بکنیم؟
جوری نباشه که به هیچ دردی نخوریم هان! یک آدم بی مصرف باشیم برای اسلام و مسلمین. از همین الان به فکر باشیم. قراره چی کاری بکنیم؟
اگر کاری هم می تونیم بکنیم باید از همین الان شروع کنیم و نباید منتظر بنشینیم تا روزی که شاید دیگه دیر شده باشه و کاری ازمون برنیاد.
تذکر:
فراموش نکنید تنها دلسوزان کشور و ملت تیم مذاکره کننده و دولت هستند.
آگاه باشید هر کس علیه برجام صحبتی بکند، دنبال حاشیه سازی، بازی سیاسی، ایجاد اختلاف بین مسئولان و ملت، افراطی گری و ... است یا انسانی نادان، حسود و ... می باشد.
پاسخ:
منصفانه بگیم آقای عراقچی خیلی با سعه صدر و حوصله و بدون حاشیه به سوالات جواب می داد.
نکته:
هر کس در خارج از کشور بر علیه ایران و برجام صحبتی بکنه، صحبت هاش فقط استفاده داخلی برای کشور خودش داره.
اما هر کس به سود برجام و ایران صحبتی بکنه، صحبتش دلیل و سندی میشه برای اینکه به دیگران بفهمانند برجام بسیار عالی و بی نقص است!
کار این تعاونی ها و فروشگاه ها و مراکز تفریحی و رفاهی و ... مخصوص فلان ارگان و کارمندان فلان بانک و ... چیه؟
یعنی این بندگان خدا خیلی وضعیت مالی شون بده که میخوان به این وسیله بهشون خدماتی و محصولاتی با قیمت کمتر بدن!؟
بعدش در مقابل آیا برای این همه افراد دیگه ای که در شغل های دیگه هستند، با جمعیت خیلی بیشتر و حقوق خیلی کمتر این امکانات وجود داره!؟
یک بنده خدایی از دوستان داشت از تسهیلات و وام و پول هایی که به کارمندان فلان بانک که خودش هم جزئی از اونها بود، میدن می گفت. همین طور که می گفت ما بیشتر متعجب می شدیم و چشمامون بیشتر گرد میشد که خودش گفت این ها رو به این خاطر میدن که دیگه اون کارمند به پول های بانک طمع نداشته باشه!
بحث بی عدالتی به کنار اصلا اون یه چیز دیگه ست. حرف من اینه که این پول هایی که وارد بانک میشه مگه صاحب اختیارش بانک هست که به همین راحتی به کارمندان خودش این طور وام هایی و اون هم به صورت گردشی میده!؟ یعنی طوری که میشه با وام بعدی قسط های وام قبلی را داد و اگر این طور حساب کنید هیچ وقت دست کارمند خالی نمیشه و همیشه چند ده میلیونی حداقل تو دست ش هست.
دوست ندارم قضاوت کنم اما واقعا به حلال بودن این پول ها و این خدمات و ... شک دارم خیلی هم زیاد.
پاسخ:
اون حکایت رو شنیدید که (نقل به مضمونی که ما به یاد داریم) مردم یک سرزمین بودن که هیچ جوره نمیشده بهشون تجاوز کنند و زور و ظلمی بهشون بکنند. پادشاه و هر کس دیگه ای که میخواسته کاری کنه با یک دعای مردم دفع میشده. خلاصه که هر کاری که می کردن نمیشده. تا این که این حاکم میره از وزیر یا حالا حکیمی که بوده می پرسه که چی کار کنیم. جواب میده علت موفقیت و مستجاب الدعوه بودن مردم اینه که نون و مالی که دارند همه حلاله و باید به شکلی این رو حرام کنیم. در نهایت تصمیم میگیرند از مردم این سرزمین تقاضای کمک کنند و از هر نفر یک تخم مرغ تقاضا می کنند. مردم همه میان و کمک می کنند و نفری یک تخم مرغ میدن. بعد از مدتی پادشاه تشکر می کنه و اعلام میکنه که حالا هر کی کمک کرده میتونه بیاد تخم مرغش رو پس بگیره. هر کسی میاد تخم مرغی رو برمیداره و میره بدون توجه به این که مال خودش بوده یا دیگری و بدون این که از هم رضایتی از این بابت بگیرند. در ظاهر کسی مالش حرام نشده و اگر یک تخم مرغ داده یک تخم مرغ هم پس گرفته ولی نه اون تخم مرغی که داده و همین میشه که در نهایت این مردم قدرت خودش رو از دست میدن و دعاشون مستجاب نمیشه و ... .

+ اگر این حساب و حلال و حرام رو به باقی افعال و اعمال مون بسط بدیم چی میشه!؟ مثلا همین مورد قبلی. نگاه حرام یا در مقابل تبرج و عرضه به نامحرم.
همین طور که داره اوضاع پیش میره تو اتوبوس و مترو و حرم و ... و خلاصه هر جایی که یک قسمت مخصوص خانم ها داره باید یک قسمت هم مخصوص آقایون بگذارند!
قبل تر وضعیت حیا تو جامعه خیلی بهتر بود. خود زن و دختر حیا می کرد از این که بین مردهای نامحرم بیاد و خب طبیعتا برای راحتی حضور زن در جامعه خیلی مکان ها، قسمت های مخصوص زنانه داشت. الحمدلله که هنوز هم از اون دسته زنان و دختران زیاد هستند اما وضعیت بعضی ها به شکلی شده که حتی حاضرند وسط شلوغی آقایون تو اتوبوس و مترو و ... بیان ولی قسمت مخصوص خانم ها نرن!
بعضی ها قسمت بیرون از بخش خانم ها براشون حکم قسمت خانوادگی داره! خانوادگی هم که یعنی فرض می کنند تو خانواده و بین محارم خودشونن!!
حالا شما بگید این انصافه که با این وضعیت آقایون قسمت مخصوص نداشته باشند!؟
"نباید فکر کنیم پس از حصول توافق می‌توانیم هر طور که بخواهیم حرف بزنیم و عمل کنیم و دیگران در برابر این تغییر رفتار ما واکنشی نخواهند داشت. باید همان مسیر سازنده را به درستی به پیش ببریم، همان راهی را که مردم در خرداد ۹۲ به آن اقبال کردند و عامل این توفیق بود که اگر آن راه را ادامه ندهیم چه بسا توافق نیز پایدار نباشد."

معنی ش این هست که احیانا کسی انتقاد نکنه و همه به به و چه چه کنن!؟ یا مثلا بزرگان ما به دشمنی امریکا و صهیونیسم چیزی نگن یا مردم تو نماز جمعه ها و تجمع های دیگه و راهپیمایی ها حرفی نزنن که امریکا و دیگر مستکبران بهشون بر بخوره؟ خلاصه یعنی هر کی از این کارا بکنه عامل بهم خوردن توافق و درنتیجه تمام مشکلات کنونی ست!
البته این رو فاکتور گرفتیم که ان شاءالله منظورشون صحبت های اخیر حضرت آقا نبوده ... . هر چی نباشه ایشون سردمدار این ملت هستند در مبارزه با استکبار.
پاسخ:
آخر صحبت هاشون درباره انتخابات هم که جایی برای صحبت نداره.
به نظرتون ممکنه چند وقت دیگه بگن مردم هم نباید تو امور اجرایی دخالت کنند و انتخاب مجلس کار اجراییه!!!؟
امروز جناب روحانی بعد از تعریف و تمجید های فراوان و تکراری از عملکرد دولت در خصوص مذاکرات هسته فرمودند: "کجا در تاریخ سراغ دارید که ایران در یک موضوع بین‌المللی مربوط به حقوقش در برابر ۶ قدرت دنیا بنشیند و به تمام اهداف اصلی‌اش برسد؟" ، "پیروزی هسته‌ای در تاریخ کشورمان بی‌سابقه بود و نمی‌دانم چرا عده‌ای این افتخار را که متعلق به یک ملت بزرگ در برابر قدرت‌های جهان است، زیر لب ذکر می‌کنند. این افتخار تنها متعلق به دولت نیست بلکه متعلق به همه ملت و حتی همه کشورهای در حال توسعه و راهنمای آنها به سمت احقاق حقوقشان است و باید آن را با صدای بلند بیان کرد."
و فراموش کردند که تمام این سالهایی که از ابتدای انقلاب تا به حال گذشته ایران برای حفظ حقوقش تمام قد ایستاده و ننشسته! از خود انقلاب تا جنگ تحمیلی و موارد زیاد دیگه ای که در تاریخ به وضوح ذکر شده. البته منظور دقیق شون از قسمت دوم این صحبت ها رو هم سرکار خانم ابتکار در جواب سوال خبرنگار بی بی سی دادند و فرمودند که "توافق به مانند اهرمی باعث ارتقا میانه روها و اصلاح طلبانی مانند حسن روحانی در میان دیگر گروه ها می شود."

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">