عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

عطر یار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۶ مهر۲۱:۵۴

بسم الله

 

بی مقدمه میرم سراغ یک مصداقی که چندین سال قبل شاهدش بودم.

خانم می خواست کاری بکنه و آقا مخالف بود و اجازه نمی داد و حق با آقا بود. اصرار از طرف خانم زیاد بود اما آقا هم خیلی مقید بود که چنین اتفاقی نیفته. تا چند ماه این اختلافات ادامه داشت و تنها نشونه ای که ما میدیدیم پریشان احوالی و خستگی روحی آقا بود. ما از داخل خانواده شون خبر نداشتیم اما از احوالات آقا مشخص بود که خبری هست و اختلافی هست که آقا از منزل و خانواده گریزان شده بود. دعوا، بدخلقی، قهر، بی احترامی و بهانه گیری و هزاران ترفندی که خانم ها بهتر می دونند و ظاهرا اسمش سیاست زنانه هست و ما بعدها متوجه شدیم که تو اون ماه ها بر سر آقا اومده بود.

خلاصه این چند ماه کار به جایی نرسید و آقا همچنان مخالف بود تا این که خانم شروع کرد به یارکشی کردن از خانواده و فامیل و دوست و آشنا که بیاید ببینید چه ظلمی داره در حق ما میشه!(البته مشخصه روش های خانم ها برای جلب ترحم و حمایت دیگران چی هست منتها بنده چون نمی دونم اینطوری تعریف می کنم.) تا از طریق دیگران آقا رو تحت فشار قرار بده.  و اینطوری بود که ما بعد از چند ماه فهمیدیم قضیه از چه قراره و علت این احوالات آقا تو این چند ماه چی بوده. خیلی ها مخالفت کردند و از خانم حمایت نکردند اما خیلی ها هم هیزم ریختن به آتش.

قضیه تا جایی پیش رفت که تو یک مهمانی خانوادگی تو منزل پدر خانم که طبق معمول خانم، آقا رو گوشه رینگ گیر انداخته بود و همراه خانواده، آقا رو تحت فشار قرار داده بودند کار به دعوا و درگیری لفظی و فیزیکی کشیده شد و به آقا حمله کردند و البته آقا هم از خجالت شون دراومد. همین اتفاق بهانه ای شد برای خانم که درخواست طلاق بده و از این طریق آقا رو همراه با بچه های کوچکی که داشتند تحت فشار قرار بده. با پادرمیونی بزرگتری از فامیل شون دعواها به همون فاز قبل یعنی جنگ نرم درون خانوادگی و البته نسخه ی شدیدتری از اون برگشت و این جریانات ادامه داشت تا جایی که بعد از چند سال در نهایت آقا از همه چیز دل کند و خانم به خواسته ای فراتر از اونچه که میخواست رسید.

 

این فقط یک مصداق بود و قطعا مصادیق دیگه از ظلم نرم در اطراف بنده و شما زیاد بوده و هست که محدود به خانواده هم نیست و ممکنه در سطح اجتماع باشه.

این ماجرا هم فقط مصداقی بود از صحبتی که اینجا (نظر 22 خرداد 99) مطرح کرده بودم. ظلم نرمی که در خانواده یا اجتماع توسط زنان بر دیگران چه همسر و فرزند و چه سایر زنان و مردان جامعه روا میشه از جمله همون ظلم های و مظلومیت های بی صداست که کسی حتی متوجه ش نمیشه. نه جراحت و کبودی به جا میذاره که پزشکی قانونی متوجه بشه و نه مدرک و شاهدی ازش باقی میمونه. نه روزنامه نگار و خبرنگار و دوربینی میاد سراغش و نه جنبشی برای حمایت از آسیب دیدگانش تشکیل میشه. و نه حتی شکایت و دادگاهی براش صورت میگیره. نه کسی می شنوه و نه کسی می بینه و نه کسی دلسوزی می کنه و نه دغدغه ی کسی میشه. همه ش در سکوت اتفاق میفته.

مشخصه که ممکنه مردی هم ظلم نرم بر دیگری بکنه همونطور که ممکنه زنی هم ظلم سخت بر دیگری بکنه اما معمولا هر جنس از قدرت خاص خودش برای ظلم استفاده میکنه.

به نظرم تشدید کردن هنر رسانه نیست. چیزایی که همه می بینند و می شنوند رو هر کسی می تونه سوژه ی رسانه بکنه و ساعت ها بهشون بپردازه. هنر رسانه این هست که چشم و گوش و فکر مخاطب رو متوجه اون مسائلی بکنه که کسی نمی بینه و نمی شنوه و بهش فکر نمی کنه.

 

 


+ بی ربط به مطلب یک مسئله ای بود که میخواستم بگم. بازار بهانه ها برای باور به نزدیک بودن مرگ حسابی داغ هست. اگر خطایی از حقیر سرزده و اگر حقی از هر کدوم از بزرگواران و عزیزانی که تو این فضا باهاشون در ارتباط بودم و هستم ضایع کردم لطفا حلال کنید یا بهم بگید چطور می تونم جبران کنم.

+ دیدید مردهایی که ازدواج کردند اما مدام بین عام و خاص با شوخی اظهار پشیمونی می کنند از ازدواج شون؟ همونایی که اغلب معروف به "ز ذ" و "م م" و ... هستند. تا جایی که دیدم اغلب این مردها به خاطر همین ظلم ها هست که با شوخی اظهار پشیمونی می کنند از ازدواج کردن. وگرنه کدوم مردی هست که از تامین نیازهای عادی عزیزانش و فشارهایی که در این راه تحمل می کنه شکایت کنه؟

+ یکی از مصادیق ظلم نرم در سطح اجتماع تبرج هست. یکی نمایش و تفاخرهای ثروتمندان با ماشین و ... هست. و مصادیق اجتماعی دیگه که خیلی زیاد هستند.

۵
سر گشته | ۲۶ مهر ۹۹ ، ۲۱:۵۴